موضوع: ماده و صیغه امر
تاریخ جلسه : ۱۳۷۸
شماره جلسه : ۲۴
-
نکات مهمي راجع به بحث طلب و اراده
-
مسئلهي مطلب و اراده، يک نزاع لغوي نيست
-
محل نزاع در مطلق افعال اختياريه
-
نظريه مرحوم نائيني(ره): «تغاير بين طلب و اراده»
-
دو مطلب در فوائد الاصول براي اثبات اين ادعا
-
برهان مرحوم نائيني(ره) در اجود التقريرات بر اين ادعا
-
نقد و بررسي کلام مرحوم نائيني(ره)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
نکات مهمي راجع به بحث طلب و اراده
مباحثي دربارهي طلب و اراده خدمت آقايان عرض کرديم و در آخرين بحث، نکات مهمي راجع به بحث طلب و اراده متذکر شديم.مسئلهي مطلب و اراده، يک نزاع لغوي نيست
اين مسئلهي مطلب و اراده و اين نزاع که آيا طلب و اراده بايکديگر اتحاد دارند يا تغايير؟ فکر ميکنم که از موضوعاتي است که، درست محل نزاع هم براي متنازعين و هم براي ديگران که اين بحث را دنبال کردند، خوب منقح نشده است.بالاخره بزرگاني اين نزاع را، يک نزاع لغوي قرار دادهاند که، آيا معنا و موضوع له طلب با معنا و موضوع له اراده يکي هست يا نه؟ و بعضيها هم گفتهاند که: نزاع يک نزاع لغوي نيست، بلکه نزاع در اين است که، در جايي که امر وجود دارد يا فاعلي فعل اختياريي را انجام ميدهد، آيا در نفس اين فاعل يا اين آمر غير از اراده، حقيقت ديگري بنام طلب وجود دارد يا نه؟ لذا گفتهاند: اصلا نزاع لغوي و مفهومي نيست، نزاع در وجود واقعيتي در نفس انسان، غير از مسئله اراده است.
در جلسه گذشته عرض کرديم که، وقتي در کلمات دقت کنيم، نزاع، يک نزاع لغوي نيست. نزاع در طلب و اراده، نزاعي است که آيا ما وراء اراده، حقيقت ديگري بنام طلب در نفس انسان موجود است يا نه؟
غير از آن مطالبي که در آن جلسه عرض کرديم، دليل روشني براي اين که اين نزاع، نزاع لغوي نيست اين است که، قائلين به اتحاد طلب و اراده يک دليل بيشتر ندارند و آن هم وجدان است. ميگويند: وقتي به وجدان خودمان مراجعه ميکنيم، در اوامر، وقتي که مولايي امري صادر ميکند، يا در افعال اختياري که فاعلي دارد، در نفس اين فاعل يا آمر، وجدانا غير از حقيقت اراده، حقيقت ديگري بنام طلب نداريم و به همان حقيقت اراده ميتوانيم طلب بگوييم.
از همين دليل اينها استفاده ميکنيم؛ اينها( قائلين به اتحاد) در استدلالشان به وجدان تمسک کردهاند، اما تمسک به وجدان، در معاني و موضوع له الفاظ راه ندارد. اگر بخواهيد بگوييد: آيا معناي انسان وبشر يکي است يا دو معنا؟ هيچکس براي اثبات اين که اينها يک معنا دارد، از راه وجدان وارد نميشود.
پس وقتي استدلال قائلين به اتحاد طلب و اراده را ميبينيم که، به وجدان تمسک کردهاند وخارجا ميدانيم که تمسک به وجدان، مجالي در باب معاني الفاظ ندارد، چون معاني الفاظ را، يا بايد از راه تبادر و يا مراجعه به اهل لسان و تصريح اهل لغت، فهميد و ربطي به فطرت و وجدان ندارد.
بنابر اين، در اين معنا ترديد نکنيد که، بحث طلب و اراده بحث لغوي و يک نزاع لغوي در اين که آيا اين دو لفظ از نظر معنا باهم يکي هستند يا نه؟ نيست.
محل نزاع در مطلق افعال اختياريه
حالا که بحث روشن شد و محل نزاع همان طوري که اين جهتش را مرحوم محقق نائيني(ره) هم تذکر دادهاند اين است که، بحث در خصوص امر خداوند و يا خصوص امر آمر نيست، بلکه بحث در مطلق افعال اختياريه هست. اما اين که گاهي اوقات در کلمات، بحث روي امر آمر يا امر خداوند رفته، به عنوان اين است که يکي از مصاديق افعال اختياريه هست.بحث در اين است که در هر فعل اختياري، در سه مطلب ترديدي نداريم، در هر فعل اختياري مسئله تصور، من ما لابد منه است. انسان وقتي ميخواهد عملي را انجام دهد، يا امري را صادر کند، اول بايد تصور کند، بعد فايده را تصديق کند و سپس در مرحله سوم شوق موکد نسبت به آن عمل پيدا کند.
نزاع در اين است که، بعد از آن که شوق موکد در نفس انسان پديدار شد، آيا ديگر هيچ واقعيتي وجود ندارد و همان شوق موکد محرک عضلات انسان است؟
فرض کنيد ميخواهيد ليوان آبي را برداريد، دست ميبريد به طرف ليوان، در اينجا آب را تصور کرده، تصديق به فايده و شوق موکد هم داريد. بحث در اين است که آيا آنچه محرک براي عضلات هست، فقط همين سه چيز است؟ و آيا غير از اين سه چيز، در نفسمان چيز ديگري نداريم، يا اينکه بعد از اراده، امر چهارمي هم وجود دارد؟
سوال:...؟
پاسخ استاد: اراده يک کيف انساني و همان شوق موکد در نفس انسان است.
محل نزاع در اين است که، آيا بعد از اين مرحله اراده، که شوق موکد است، چيز ديگري وجود ندارد و اراده محرک براي عضلات است يا بعد از اراده، مرحله ديگري بنام طلب وجوددارد؟
در اينجا براي اين مرحله چهارم اسامي مختلفي گفتهاند، مانند: طلب، حرکت النفس، هجمه النفس، يعني نفس هجوم ميآورد و اختيار. آيا چنين چيزي هست يانه؟
اين شيوه بيان براي محل نزاع که عرض کرديم، از مرحوم محقق نائيني(اعلي الله مقامه الشريف) است. -از مرحوم نائيني دو تقرير در اصول، از دو دوره اصول ايشان هست؛ تقرير دوره اول ايشان بنام فوائد الاصول است که، مرحوم کاظميني(ره) نوشته است. تقرير دوره دوم اصول ايشان بنام اجود التقريرات است که، مرحوم خوئي(ره) نوشتهاند.- ايشان نزاع را به اينجا منتهي ميکند که، آيا غير از مسئله اراده، امر ديگري هم داريم که محرک براي عضلات باشد يا نه؟
آنهايي که گفتهاند: غير از ارده، امر ديگري نداريم، ميشود قائلين به اتحاد طلب و اراده و ميگويند: اراده، همان شوق موکد و همان طلب است، اما آنهايي که ميگويند: غير از اراده، مرحلهي ديگري داريم، ميشوند قائلين به تغاير بين طلب و اراده.
نظريه مرحوم نائيني(ره): «تغاير بين طلب و اراده»
در اينجا استدلال ايشان در کتاب فوائد الاصول، با بيان و استدلالي که در کتاب اجود التقريرات دارند، مقداري مختلف است، يعني بعضي از نکات، در فوائد الاصول وجود دارد و بعضي هم در اجود التقريرات.خود مرحوم نائيني(ره) به تغاير بين طلب و اراده معتقدند، يعني ايشان هم در اين بحث، مسلک اشاعره را اختيار کرده و فرمودهاند: به نظر ما بين طلب و اراده تغاير وجود دارد، يعني بعد از مرحله اراده قائل شدهاند که، مرحله ديگري وجود دارد که محرک براي عضلا ت هست و اسم آن مرحله نهايي را طلب، اختيار، هجمه النفس يا حرکت النفس ميگذارند.
دو مطلب در فوائد الاصول براي اثبات اين ادعا
ايشان براي اينکه ادعايشان را اثبات کنند، در کتاب فوائد الاصول دو مطلب دارند؛ يک مطلب فرمودهاند: اراده از مقوله کيف است و نه از مقوله فعل، يعني اگر چيزي را ارده کرديد، اين اراده فعل من افعال النفس نيست، بلکه اين اراده، مثل حب و بغض از کيفيات عارضه بر نفس است.لکن از کيفياتي است که، قهرا در نفس انسان حاصل ميشود و يک امر اختياري نيست، يعني شما تصور و بعد تصديق ميکنيد، گاهي اوقات اراده به وجود ميآيد و گاهي اوقات بوجود نميآيد. طبق نظر شريف ايشان، به وجود آمدن اراده در نفس، يک امر غير اختياري، مثل سائر کيفيات است، همان گونه که حب يا ترس از چيزي که پيدا ميکنيد، يک امر اختياري نيست.
سوال:...؟
پاسخ استاد: ديدن هم نميخواهد، شما خيلي از کشورها را نديدهايد، اما علاقه به ديدن آن داريد، اين علاقه که در شما عارض شده است، يک امر غير اختياري است، گاهي اوقات خود به خود در نفس حاصل ميشود و گاهي اوقات هم حاصل نميشود.
در مطلب دوم درست در نقطه مقابل قائلين به اتحاد طلب و اراده فرمودهاند: آنها به وجدانشان استدلال ميکنند، ما هم به وجدان استدلال ميکنيم؛ وجدانا براي افعال اختياريه وقتي به نفسمان مراجعه ميکنيم، غير از اراده، وجدانا مرحلهي ديگري بنام طلب وجود دارد.
براي اين وجدان يک برهان هم ميآورند، که اين برهان را مرحوم مظفر(ره)(در اصول الفقه) هم آورده است. مرحوم مظفر(ره) هم شاگرد مرحوم نائيني(ره) و هم شاگرد مرحوم محقق اصفهاني(ره) بوده، اما وقتي ميخواهد مطالب نائيني(ره) را نقل کند، در يک مطلب گاهي اوقات، دو، سه سطر از اجود التقريرات يا فوائد الاصول را آوردهاند و همين گاهي اوقات مطلب را خراب کرده است.
يادم است که ايشان در لابلاي استدلالشان گاهي ذکر ميکردند که، در اوامر -که محل بحث ما است و يکي از افعال اختياريه است- امر براي اين است که مخاطب و مامور انبعاث پيدا کند و هر انبعاثي توقف بر بعث دارد، يعني بايد بعث باشد تا انبعاث باشد، مثل باب انفعال که ميگويد: «کسر فانکسر» يعني بايد تحريکي باشد، تا ديگري قبول تحريک کند.
پس هر انبعاثي متوقف بر بعث است و بعث هم از مقوله فعل است، لذا اراده نميتواند بعث باشد، چون از مقوله کيف است. وقتي ميگويم: بعث از مقوله فعل است، بايد در نفس آنچه را که جنبه فعلي دارد، بگوييم: علت براي انبعاث است.
بنابراين برهان، اراده چون عنوان کيف دارد و از مقوله کيف است، نميتواند علت براي انبعاث باشد. اين خلاصه کلام مرحوم نائيني(ره) در فوائد الاصول است و بعد نتيجه گرفتهاند که، وجدانا وقتي به نفسمان مراجعه ميکنيم، غير از اراده، حقيقت ديگري بنام طلب وجود دارد.
برهان مرحوم نائيني(ره) در اجود التقريرات بر اين ادعا
در کتاب اجود التقريرات برهان ديگري بر اين ادعا که در نفس غير از مرحله اراده، مرحله ديگري بنام طلب وجود دارد که، محرک براي عضلات هست و آن مرحله علت براي فعل اختياري انسان است، آورده فرمودهاند که: صفات قائمه به نفس تماما غير اختياري است، حتي تصور کردن تصديق اراده غير اختياري است.اگر بگوييم: غير از اراده، مرحله ديگري بنام فعل نفس، نه صفت نفس وجود ندارد، دو تالي فاسد لازم ميآيد؛ يکي اين که افعال اختياري انسان، معلول يک امر غير اختياري باشد، يعني وقتي ميگوييد: در نفس غير از تصور و تصديق و اراده چيز ديگري نيست و ما هم ميگوييم: اين صفات نفس غير اختياريند، عمل و فعل خارجي هم که معلول اين امور است، پس در نتيجه فعل و افعال اختياري انسان، معلول و ناشي از امور غير اختياري ميشود.
تالي فاسد دوم اين است که لازم ميآيد شبهه امام المشککين فخر رازي تثبيت شود. فخر رازي گفته است که: عقاب بر اعمالي که انسان انجام ميدهد جايز نيست. برهاني که ذکر کرده اين است که گفته: فعل معلول اراده است و اراده در نفس، يک امر غير اختياري است، پس فعل ما بايد غير اختياري باشد. اگر اراده که علت است، غير اختياري شد، فعل هم بايد غير اختياري شود و بر فعل غير اختياري، خدا نميتواند عقاب کند.
در اينجا فخر رازي حرفي دارد و ميگويد: اين شبهه و برهاني که آوردهام، ولو تظاهر ال...، اگر جن وانس دست در دست يکديگر دهند؛ نميتوانند اين شبهه را حل کنند.
مرحوم نائيني(ره) فرمودهاند: حل اين شبهه و اين تالي فاسد قبل را، از اين راه حل کرده ميگوييم: در نفس انسان غير از تصور و تصديق و اراده که از اوصاف نفس است، يک مرحله ديگري وجود دارد که ميگوييم: از افعال نفس است.
سوال:...؟
پاسخ استاد: بالاخره شبهه فخر رازي هم از اينجا ناشي ميشود، اگر بگوييد: اراده غير اختياري است، چون ازاوصاف نفس است، پس فعلي هم که انسان انجم ميدهد و معلول همين است، غير اختياري ميشود، لذا گناهي را که انسان مرتکب ميشود غير اختياري است و نبايد عقاب شود.
مرحوم نائيني فرموده: جوابش اين است که، بين اراده و عمل خارجي، مرحلهاي بنام فعل النفس، يا هجمه النفس و يا حرکت النفس را بپذريم که اين امر اختياري است و بنابراين شبهه فخر رازي هم جواب داده ميشود.
نقد و بررسي کلام مرحوم نائيني(ره)
بر تمام فرمايشات مرحوم نائيني(ره)، هم در اجود التقريرات و هم فوائد الاصول، يک اشکال مهم وارد است که، حال دنبال صاحب اشکالات نيستيم در مسئله تصور، تصديق و اراده معتقديم، کما اينکه محققين هم گفتهاند، اينها بر دو قسمند؛ گاهي تصور خود به خود به وجود ميآيد و گاهي در اختيار انسان است، من زيد را تصور ميکنم و اين در اختيار من است و گاهي اوقات هم چيزي بذهن انسان ميآيد، بدون اينکه اختيار داشته باشد.اين چنين نيست که تمام اوصاف عارضه بر نفس غير اختياري باشد، بنابر اين اساس، فرمايشات مرحوم نائيني(ره) که فرموده: اينها غير اختياري است، نميتواند منشاء براي فعل اختياري باشد. لذا اين فرمايش ايشان نميتواند قابل قبول باشد.
در اين بحث، آن مقداري که تتبع کردم، در بين اصوليين -کاري به حکماء و فلاسفه ندارم- کسي که بحث را بسيار دقيق و عميق و صحيح مطرح کرده، مرحوم محقق عراقي(ره)( نهايه الافکار، جلد 1، صفحه 163 به بعد) است که فرمايش ايشان را هم ببينيد، چون نکات خوبي در کلماتشان هست. فردا فرمايش ايشان را هم بيان ميکنيم انشالله و بحث طلب و اراده را بطور کلي ختمش ميکنيم.
نظری ثبت نشده است .