درس بعد

اوامر

درس قبل

اوامر

درس بعد

درس قبل

موضوع: ماده و صیغه امر


تاریخ جلسه : ۱۳۷۸


شماره جلسه : ۲۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بحث صيغه امر

  • موضوع له صيغه امر

  • معاني «هيئت افعل»

  • نظريه مرحوم آخوند(ره) در معناي «صيغه افعل»

  • مباني کلام مرحوم آخوند(ره)

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


بحث صيغه امر

بحث ماده امر بحمدلله تمام شد و جهاتي که در اين بحث بود، -آن مقداري که لازم بود- به نحو مستوفي متعرض شديم.

بحث ديگري که مرحوم آخوند(ره) بعد از ماده امر در کفايه عنوان فرموده، بحث صيغه امر هست.

موضوع له صيغه امر

اولين مطلبي که در اين بحث مطرح است اين است که، موضوع له صيغه امر چيست؟ مقصود از صيغه ي امر در اينجا، يعني «هيئت افعل» و آنچه مشابه «هيئت افعل» هست و در معنا، معناي «هيئت افعل» را دارد، حتي مثل اسم فعل را هم شامل مي‌شود.

در افعل، يک هيئت داريم و يک ماده، متکلم که مي‌گويد: «اضرب»، اينجا يک هيئت وجود دارد و يک ماده؛ ماده‌اش همان ضرب است که، يک اختلافي بود که، قبلا هم ما بحث کرديم که، آيا ماده همان مصدر است يا مصدر عنوان ماده را ندارد؟ فعلا در اين بحث هيئات، کاري به ماده نداريم، هرچه مي‌خواهد باشد.

آنچه محل بحث است اين است که، اين هيئتي که بر روي اين ماده آمده، به نام «هيئت افعل»، موضوع له‌اش چيست.

معاني «هيئت افعل»

در اينجا همانطوري که در کفايه خوانديد، قبل از کفايه هم در معالم و اصول الفقه و قوانين، تا زمان مرحوم آخوند(ره) معاني متعددي براي «هيئت افعل» ذکر کرده‌اند؛ 15 معنا گفته‌اند، 11 معنا گفته‌اند.

يک معنا -حال به بعضي از آنها اشاره مي‌کنم و اينها را ديگر خودتان مراجعه بفرماييد- که غالب موارد «هيئت افعل» هست اين است که، «هيئت افعل» براي طلب وقوع فعل در عالم خارج وضع شده است. مولا براي اينکه غرضش را به عبد برساند که، مثلا فعل ضرب در عالم خارج محقق شود، اين هيئت را وضع کرده است.

معناي دوم اين است که گفته‌اند: گاهي «افعل» به معناي تعجيز به کار برده مي‌شود، مثل اين آيه که در باب تحدي وارد شده که، «وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ» اينجا «فَأْتُوا» صيغه امر است و خداوند در مقام تحدي مي‌فرمايد: اگر نسبت به آنچه که بر عبد خودمان نازل کرديم، در شک و ريب هستيد، «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ».

نکته‌ي لطيفي هم در اين آيه شريفه وجود دارد، کلمه‌ي «من مثله» هست. يک سوره‌اي را از «مثله» بياوريد. ضمير «من مثله» را بعضي از مفسرين به قرآن برگرداندند، بعضي‌ها هم گفته‌اند: «من مثله» يعني «من مثل هذالنبي»، يک سوره‌اي از مثل اين نبي که، نه درس خوانده، نه مکتب رفته، نه استاد ديده و يک نبي امي هست، يک سوره بياوريد.

 حال کاري به اين جهات تفسيري‌اش ندارم، شاهد اين است که، «فاتوا» صيغه امر است که، در تعجيز استعمال شده است، يعني خداوند مي‌داند که، اينها قدرت بر آوردن ندارند، مع ذلک امر مي‌کند و امر براي اين است که بگويد: شما  عاجز از اتيان هستيد.

گاهي اوقات هم در معناي تسخير استعمال شده، مثل آيه شريفه‌ي، «كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِين‏». به صورت قردة باشيد. خداوند موجودات را در غالب قردة و بوزينه تسخير مي‌کند.

سئوال:...؟
پاسخ استاد:
مسخ همان مصداق براي تسخير است. اگر کسي بخواهد موجودي را به تسخير خودش در آورد، بايد بتواند او را به هر شکلي در بياورد، آن وقت مي‌شود مسخ.

در آيه شريفه «اعْمَلُوا ما شِئْتُم‏»، خدا خطاب به کفار مي‌فرمايد: در اين دنيا هر کاري مي‌خواهيد انجام دهيد، اما وقتي روز قيامت شود، وقتي که از اين دنيا مي‌رويد، آن وقت حساب و کتاب و عذاب و عقاب شروع مي‌شود.

در ذهنم هست -به تازگي مراجعه نکردم- که در هداية المسترشدين که شرح کتاب معالم هست، حدود 15 معنا براي «صيغه افعل» بيان شده.

اين قضيه که «صيغه افعل» در 15 معنا هست، به اينجا منتهي مي‌شود که، آيا «صيغه افعل» در همه‌ي اين 15 معنا به نحو مشترک لفظي است، يا در يکي حقيقت و در بقيه مجاز است و يا مشترک معنوي است؟ به بعضي از بحثهايي که داشته‌اند اشاره مي‌کنيم.

نظريه مرحوم آخوند(ره) در معناي «صيغه افعل»

تا وقتي که رسيده به زمان مرحوم آخوند(ره)(در کتاب کفايه) که، نکته‌اي را پايه‌ي فرمايش خودشان قرار داده فرموده‌اند که: بايد قبل از اينکه ببينيم کداميک از اين معاني؛ معناي حقيقي و کداميک مجازي است، بايد ببينيم آيا «صيغه افعل» در اين معاني استعمال شده يا نه؟ مساله‌ي حقيقي يا مجازي بودن فرع بر اين است که، اول لفظ در معنا استعمال شده باشد و بعد از آنکه ديديم در معنا استعمال شده، آنوقت ببينيم که آيا اين مستعمل فيه معناي حقيقي است يا مجازي؟

بعد مرحوم آخوند(ره) فرموده‌اند: وقتي دقت مي‌کنيم، «صيغه افعل» در هيچکدام از اين معاني استعمال نشده، حتي در جايي که متکلم مي‌گويد: «افعل» و مي‌گوييد: دلالت بر طلب وقوع شيء در عالم خارج دارد، صيغه افعل دلالت بر اين معنا ندارد و در اين معنا استعمال نشده است. در جايي که مي‌گويند: «صيغه افعل» در تعجيز ديگران به کار برده شده، کسي نمي‌گويد: «فاتوا، اُستعمل هذه الصيغه في التعجيز»، «فاتوا» معنايش اين است که بياوريد و معناي فاتوا تعجيز نيست.

بنابراين مرحوم آخوند(ره) در اولين مطلب اساس حرفهاي ديگران را از برده  و فرموده‌اند: اصلا در اين موارد، اين معاني که براي صيغه امر بيان کرديد، مستعمل فيه نيست، تا چه رسد به اينکه بگوييم: کداميک از اين معاني، معاني حقيقيه و کداميک معاني مجازيه است.

بعد مرحوم آخوند(ره) فرموده: «صيغه افعل» يک معنا بيشتر ندارد که، در همه‌ي آن 15 مورد، در همين يک معنا به کار برده شده و آن عبارت از طلب انشايي است.

يک طلب واقعي و حقيقي داريم، مثلا انسان اگر خودش بلند شود، خارجا آب را بردارد و بخورد، يا دست عبد را بگيرد و بوسيله‌ي عبد آب را بردارد و بخورد اين طلب حقيقي و خارجي مي شود. اما گاهي اوقات طلب با قول انشاء مي‌شود، همانطوري که در باب بيع، ملکيت انشاء مي‌شود، وقتي مي‌گويد: «بعتُ»، بايع ملکيت اعتباريه را براي مشتري انشاء مي کند، در باب افعل هم متکلم طلب را انشاء مي‌کند.

پس مي‌گوييم: «صيغه افعل» در طلب انشاء استعمال مي‌شود و تمام اين معاني، عنوان دواعي را دارد، يعني «صيغه افعل» که در طلب انشايي استعمال مي‌شود، گاهي به داعي طلب نفساني و واقعي در نفس مولاست، يعني مولا و متکلم اراده کرده که، اين فعل در عالم خارج واقع شود و اين اراده، داعي مي‌شود در اينکه به عبد بگويد: «افعل».

گاهي هم داعي بر اين طلب انشايي، عبارت از تعجيز است، يعني خداوند متعال در مقام اين است که به مردم بفرمايد: شما عاجزيد، تعجيز داعي مي‌شود بر اين طلب انشايي. گاهي اوقات هم آنچه که داعي مي‌شود بر اين طلب انشاييه، تحديد يا تسخير است و گاهي موارد ديگر.

بعد مرحوم آخوند فرموده‌اند: البته عيبي ندارد که بگوييم: «صيغه افعل» در جايي که به داعي طلب و اراده‌ي حقيقي به کار برده مي‌شود، استعمالش، استعمال حقيقي مي‌شود، اما در جايي که به داعي ديگر به کار برده مي‌شود، استعمالش، استعمال مجازي مي‌شود.

بعد فرموده‌اند: اصلا به طور کلي در باب استفهام، تمني، ترجي، در همه اينها اين حرف را مي زنيم و مي‌گوييم: يک استفهام انشايي داريم که، در جايي است که خداوند به کار مي برد، «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُون‏» و در جايي هم که مردم جاهل استفهام را به کار مي‌برند، مي‌گوييم: در همه‌ي اينها «هل» در استفهام انشايي به کار برده شده است.

در «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»، «لعل» در همين لعل و تمني انشايي به کار برده شده است.

بنابراين مرحوم آخوند(ره) فرموده‌اند: اين اشکالاتي که مي‌شود که، استفهام در جايي است که انسان جاهل است، پس استفهامي که خدا مي کند چگونه است؟ تمني و ترجي جايي است که يک احتمال و اميدي باشد که سرانجامش معلوم نيست، خدا که مي‌داند که اينها تقوي پيدا مي کنند يا نمي کنند؛ پس چرا مي‌فرمايد: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»؟

فرموده‌اند: با اين بيان تمام اين اشکالات و شبهات در مورد استعمالش براي خداوند حل مي شود که بگوييم: در «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ ....» هل براي استفهام انشايي است. بله استفهام انشايي، گاهي به داعي استفهام حقيقي است و گاهي به داعي استفهام تقريري و گاهي هم به داعي معاني ديگري که ادبا و نحويين براي استفهام بيان کرده‌اند. در تمني و ترجي هم مساله اين چنين است.

پس خلاصه فرمايش مرحوم آخوند(ره) اين است که، «صيغه افعل» براي طلب انشايي وضع شده و معاني که ديگران براي «صيغه افعل» ذکر کرده‌اند، تماما عنوان دواعي را دارد، نه اينکه مستعمل فيه صيغه افعل باشد.

مباني کلام مرحوم آخوند(ره)

1- مبناي مشهور در باب انشاء

اين فرمايش مرحوم آخوند(ره) در اين بحث، بر دو مبنا استوار است؛ يک مبنا، مبنايي است که مشهور در باب انشاء داشته‌اند.

بحث حقيقت انشاء را در سالهاي گذشته مفصل داشتيم، امسال هم به مناسبت، مباني علماء در اينکه چيستي حقيقت انشاء را ذکر کرديم. مشهور در باب انشاء گفته‌اند: انشاء، «ايجاد المعني باللفظ» است. اگر معنايي را به سبب لفظ ايجاد کرديم اين مي‌شود انشاء.

مرحوم آخوند(ره) هم که در اينجا طلب انشايي را ذکر کرده، فرموده: متکلم با صيغه افعل طلب را ايجاد مي‌کند، لذا طلب مي‌شود طلب انشايي. پس اين فرمايش مرحوم آخوند(ره) بر اين مبناي مشهور در باب انشاء مبتني است.

اما مباني ديگر در باب انشا، يک مبنا، مبناي مرحوم محقق اصفهاني(ره) بود که فرموده: انشاء عبارت از اين است که لفظ، وجود تنزيلي معناست.

مرحوم محقق اصفهاني(ره) در اشکالشان به مشهور، اين اشکال را وارد کرده که، لفظ نمي تواند ايجاد کننده معنا باشد، نه ايجاد کننده است حقيقتا و نه اعتباراً. پس لفظ وجود تنزيلي و وجود ظلي معناست.

مبناي ديگري هم در باب انشاء وجود دارد که، مبناي آقاي خويي(قدس سره الشريف) است که، فرموده‌اند: انشاء يعني اعتبار در نفس و ابراز آن اعتبار. اگر مولا در نفسش وجوب را اعتبار کرد يا بايع ملکيت را اعتبار کرد و آن را ابراز کرد که، تعبير موجز براي فرمايش ايشان اين است که انشاء، ابراز آن اعتبار نفساني است.

مرحوم آقاي خويي(ره)(محاضرات، جلد 2) فرموده‌اند: طبق اين مبناي ما در باب انشاء، ديگر حرف مرحوم آخوند(ره) حرف درستي نيست و طبق مبناي ما، متکلم تحقق فعل را در عالم خارج اعتبار مي‌کند و صيغه افعل ابراز اين اعتبار نفساني مولاست. متکلم تعجيز را اعتبار مي‌کند و صيغه افعل ابراز و اظهار آن تعجيز نفساني مولاست.

در نتيجه فرموده‌اند: روي مبناي ما در باب انشاء، صيغه افعل در طلب انشايي استعمال نشده، بلکه در همان طلب در تحققش، يا در تحديد، يا در تعجيز و غيرذلک استعمال شده است. گويا مرحوم آقاي خويي(ره) با اين بيانشان آنچه که قبل از مرحوم آخوند(ره) اصوليين پايه ريزي کرده‌اند را دو مرتبه محکم کرده و فرموده: صيغه ي افعل در اين معاني استعمال شده است.

منتها در اينکه کدام حقيقي است و کدام مجازي و يا اين که به نحو مشترک لفظي است فرموده‌اند: مشترک لفظي بودن را قبول نداريم، در يکي حقيقي است و در ديگري مجازي است. در آن معناي اول که، به داعي حقيقت اين فعل در عالم خارج است، مي شود حقيقي و در بقيه‌ي معاني عنوان مجاز را دارد.

پس اينجا اجمالاً اولين چيزي که در مورد فرمايش مرحوم آخوند(ره) بايد بحث کنيم اين است که، اين فرمايش ايشان روي اين مبنايي است که، هم مشهور در باب انشاء دارند هم خود ايشان و اصلا بايد اينجا بررسي کنيم که، آيا روي همين مبناي مشهور هم، حرف مرحوم آخوند(ره) تام است يا نه؟

2- اتحاد طلب و اراده

مطلب دوم اين است که فرمايش مرحوم آخوند(ره) مبتني بر اتحاد طلب و اراده است. ايشان فرموده‌اند: طلب و اراده، در وجود ذهني و در وجود خارجي و در مفهوم علي السويه هست و فقط اختلافشان در مقام انصراف است که، طلب انصراف دارد به طلب انشايي، اما اراده انصراف دارد به اراده‌ي واقعيه.

اين هم مبناي دوم فرمايش مرحوم آخوند(ره) است که بگوييم صيغه افعل همان طلب و اراده است، منتهي طلب و اراده‌ي انشايي.

حال اين دو مبنا، اساس فرمايش آخوند(ره) است و نتيجه‌ي فرمايششان اين مي‌شود که، غير از وجودات اربعه؛ وجود ذهني، خارجي، لفظي و کتبي، وجود پنجمي به نام وجود انشايي داريم. آيا اين فرمايش، فرمايش تامي هست يا نه؟

اگر يادتان باشد ما هم در بحث انشاء، همان مبناي مشهور را، -که بحثش را مفصل قبلا داشتيم- اختيار کرديم که انشاء «ايجاد المعني باللفظ» است. آن وقت بايد ببينيم که، مرحوم آخوند(ره) و مشهور که اين مبنا را دارند، آيا بر طبق اين مبنا، طلب انشايي واقعيت و اساسي دارد يا نه؟ که فردا دنبال مي کنيم.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

اوامر صيغه امر طلب انشايي مرحوم آخوند معنای صیغه امر هیئت افعل معانی هیئت افعل استفهام انشایی معنای انشاء

نظری ثبت نشده است .