درس بعد

اوامر

درس قبل

اوامر

درس بعد

درس قبل

موضوع: ماده و صیغه امر


تاریخ جلسه : ۱۳۷۸


شماره جلسه : ۲۸

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • اشکال چهارم بر فرمايش آخوند(ره)

  • نظريه مرحوم خويي(ره) در موضوع له صيغه افعل

  • نقد و بررسي نظريه مرحوم خويي(ره)

  • نظريه امام و محقق عراقي(قدس سرهما)

  • ترجيه نظريه محقق عراقي(ره)

  • نظريه والد بزرگوار استاد(حفظه الله)

  • نقد و بررسي اين سه نظريه

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


بحث در اين است که موضوع له صيغه افعل چيست؟ فرمايش مرحوم محقق خراساني(ره) را مفصلا عرض کرديم و مجموعا سه اشکال بر فرمايش ايشان ذکر کرديم.

اشکال چهارم بر فرمايش آخوند(ره)

اشکال چهارمي بر فرمايش آخوند(ره) وارد است که، بحثمان در هيئت افعل است و بايد براي هيئت يک معناي حرفي ذکر کنيم، اين معنايي که مرحوم آخوند(ره) براي هيئت افعل ذکر فرموده، مطابق با مبناي خود ايشان در بحث معاني حرفيه است.

در ذهن شريفتان هست که مرحوم آخوند(ره) در بحث معاني حرفيه با مشهور اصوليين مخالفت کرده و فرموده‌اند: بين حرف و اسم از نظر وضع و موضوع له و مستعمل فيه هيچ فرقي وجود ندارد و فرق بين اين‌ها فقط در آن شرطي است که واضع شرط کرده است.

بنابراين مرحوم آخوند(ره) براي حرف همان معنايي را قائل‌اند که، براي اسم قائل‌اند. همانجا بيان کرده‌اند که، هيئات هم ملحق به حروف هستند. هر معنايي را که براي حرف مطرح کنيم، هيئت هم، چه هيئت فعل ماضي، مضارع و چه امر، اين هم همان معنا را دارد.

بنابراين اشکال چهارمي که بر مرحوم آخوند(ره) وارد مي شود اين است که، -البته اين را در اصطلاح، اشکال مبنايي مي گويند و اشکال مبنايي خيلي اشکال محکمي نيست- اين معنايي که ايشان براي افعل بيان فرموده‌اند که، به معناي طلب انشايي هست، با مبناي ايشان در باب حروف سازگاري دارد، اما با مبناي ديگران و مشهور در باب حروف که گفته‌اند: براي حرف بايد يک معناي غير استقلالي و ربطي بيان کنيم، سازگاري ندارد.

نظريه مرحوم خويي(ره) در موضوع له صيغه افعل

دومين نظري که بيان مي کنيم، نظر مرحوم آقاي خويي(قدس سره الشريف)(محاضرات، جلد 2، صفحه 122) است که فرموده‌اند: معناي انشاء عبارت از ابراز اعتبار نفساني است. در صيغه افعل، متکلم که مي‌خواهد «افعل» را بگويد، در نفس خودش «کون الماده علي عهدة المخاطب» را اعتبار مي‌کند، مولا در نفسش اعتبار مي‌کند که، مکلف صلاة را انجام دهد، بعد با صيغه افعل اين اعتبار نفساني را ابراز مي‌کند. بنابراين فرموده‌اند: انشاء عبارت از ابراز اعتبار نفساني است.

البته در اينجا به مناسبت، همان نظريه مشهور در باب انشاء که، «ايجاد المعني باللفظ» است را متعرض شده و مورد مناقشه قرار داده‌اند.

بعد فرموده‌اند: در باب افعل به همان حرفي که قبلا هم مرحوم آخوند(ره) بيان کرده، ملتزم مي‌شويم که، در باب افعل «قد يستعمل» در ابراز طلب حقيقي، قد يستعمل در ابراز تحديد و قد يستعمل در تسويه و يا تعجيز، يعني آنچه را که مرحوم آخوند(ره) انکار کرده و فرموده: در اين موارد صيغه افعل در اين معاني استعمال نشده، ايشان فرموده‌اند: به نظر ما صيغه افعل در اين موارد، در اين معاني استعمال مي‌شود.

منتها فرقي که وجود دارد اين است که، اگر در نفس مولا، طلب وجود اين فعل در عالم خارج است، اين صيغه افعل، مبرز اين داعي مي‌شود. اگر در نفس مولا داعي تحديد است، صيغه افعل مبرز اين تحديد مي‌شود، اگر داعي تعجيز است، صيغه افعل مبرز اين تعجيز است.

در نتيجه هم مبرز بودن را قائل‌اند و هم اين که صيغه افعل در همين معنايي که به نظر مرحوم آخوند(ره) عنوان داعي دارد،  استعمال مي‌شود. آنوقت نتيجه گرفته‌اند که، در جايي که داعي عبارت از طلب حقيقي است، صيغه افعل مصداق براي طلب مي‌شود و در جايي که داعي عبارت از تعجيز است، صيغه افعل مصداق براي تعجيز است.

بله اگر بپرسند که بالاخره شما قائل به اشتراک لفظي مي‌شويد، يا اينکه صيغه افعل در يکي از اين معاني حقيقت و در بقيه مجاز است؟ فرموده‌اند: «اظهرهما الثاني». اظهر دومي است که بگوييم: صيغه افعل در جايي که مبرز از طلب و اعتبار نفساني است، استعمالش براي طلب حقيقي است. اما جايي که مبرز از تحديد يا تعجيز يا غير ذلک است، استعمالش مجازي است.

اين خلاصه فرمايش مرحوم آقاي خويي(ره) در موضوع له صيغه افعل است که، «صيغه افعل وُضعت لابراز ما في النفس»، صيغه افعل براي ابراز آن اعتباري که در نفس است وضع شده است.

نقد و بررسي نظريه مرحوم خويي(ره)

اين فرمايش هم به نظر قاصر مي‌رسد که، قابل قبول نيست و اشکالاتش بيش از آن اشکالاتي است که، بر مرحوم آخوند(ره) وارد بود.

اولا اصل مبناي ايشان در مورد انشاء مورد قبول نيست، اينکه بگوييم: انشاء عبارت از ابراز اعتبار در نفس است، بر اصل اين مبنا -قبلا در بحث مفصلي که در باب مباني انشاء داشتيم- دو اشکال مهم وارد کرديم و گفتيم که: روي آن دو اشکال اين مبنا مخدوش است و اين نظريه قابل قبول نيست. بنابراين اصل مبناي فرمايش ايشان، يک مبناي غير تامي است.

اشکال دوم اين است که قبلا مطلبي را از مرحوم آخوند پذيرفتيم و آن اين است که، اگر به ذهن خودمان مراجعه کنيم، در اين مواردي که متکلم در مقام تعجيز، يا تحديد، يا يکي از اين معاني است، به هيچ وجهي صيغه افعل در اينها استعمال نشده است. نمي‌توانيم بگوييم: صيغه افعل در آيه شريفه، «اِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا ....»، در تعجيز استعمال شده است. اما ايشان در اين مسلک و نظريه‌اشان، اين معنا را پذيرفته‌اند که در اين موارد، صيغه افعل در تعجيز، يا تحديد، يا تسويه و يا غير ذلک استعمال شده است.

اشکال سومي که بر ايشان وارد شده اين است که، اين نظريه ايشان، با نظريه‌اي که در باب معاني حرفيه داشته‌اند سازگاري ندارد.

ايشان در باب معاني حرفيه -که بحث مفصل و دامنه داري بود و همه‌ي انظار را بيان کرديم- قائل‌اند که، حروف براي تضييق معاني اسميه وضع شده است. گفته‌اند: در «جاء زيد من السفر»، اين «من» زيد و سفر را که هر کدام يک معناي اسمي و مستقل دارند، اين معناي اسمي را تضييق مي‌کند.

خود اين مبنا را هم در جاي خودش مورد مناقشه قرار داديم، ولي مساله اين است که، ايشان که در باب حروف قائل به تضييق شده‌اند و هيئات هم که ملحق به حروف است، پس بايد براي هيئت هم، يک چنين معنايي را قائل باشند، در حالي که اين معنايي را که در اينجا بيان کرده‌اند که، صيغه افعل براي ابراز اعتبار نفساني است، سازگاري با تضييق ندارد.

به عبارة اخري خود اين يک معناي اسمي مستقل است، يعني براي هيئت افعل، معناي حرفي مطابق با مذهب و مسلک خودشان در باب معاني حرفيه ذکر نکرده‌اند.

سوال:...؟
پاسخ استاد:
افعل حرف نيست، اما هيئت هست. در باب حروف مي‌گوييد: هر معنايي که براي حروف است، براي هيئات هم هست، چون نياز به ماده دارد. حروف و هيئات از نظر موضوع له، از سنخ واحد هستند، يعني معاني اسميه را يک طرف مي‌گذاريم و حروف و هيئات را هم يک طرف. لذا هيئات هم داراي معناي حرفي است.

اشکال چهارم اين است که، شما که فرموده‌ايد: صيغه افعل براي ابراز اعتبار در نفس است، هميشه اينطور نيست که متکلم، در نفسش يک اعتباري کند و بگويد من در نفس خودم اعتبار مي کنم که اين فعل بر ذمه ي مکلف باشد، بعد با صيغه افعل آن را ابراز کند. بلکه وقتي به خودمان مراجعه مي کنيم، با افعل، اعتبار علي ذمة المکلف محقق مي‌شود.

اگر مولا صد مرتبه در ذهنش فکر کند که، اين نماز را کاري کنم که اين مکلف انجام دهد، نمي‌شود بگوييم: اعتبار نفساني کرده است. مادامي که «افعل» را نگويد، اعتبار علي ذمة المکلف محقق نمي‌شود.

بعبارة اخري ايشان فرموده‌اند: قبل از افعل، مولا يک اعتبار علي ذمة المکلف دارد که، با افعل اين اعتبار را ابراز مي‌کند، در حاليکه ارتکازاً و عقلاييا، به نفس افعل اعتبار علي ذمة المکلف محقق مي‌شود و لذا در باب احکام مي‌گويند: ماداميکه به مرحله‌ي خطاب نرسد، فعليت پيدا نمي‌کند. فعليت به اين است که مولا خطاب کرده و بفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ».

بنابراين اينچنين نيست که بگوييم: قبل از اين «افعل»، در نفس مولا يک اعتباري مي‌شود که، افعل مبرز براي اين اعتبار است. لذا اين فرمايش ايشان هم فرمايش تامي نيست.

سوال:...؟
پاسخ استاد:
فکر مي‌کند، تصور مي‌کند، تصديق مي‌کند، اما اعتبار علي ذمة المکلف به نفس خطاب است و ماداميکه حرف نزده، از نظر عقلاء اعتبار علي ذمة المکلف صدق نمي‌کند و بايد بگويد: «افعل، أَقِيمُوا الصَّلاةَ».

عرض ما اين است که به نفس اين خطاب، بر ذمه‌ي مکلف، اعتبار تحقق پيدا مي‌کند، اما قبل از اين خطاب، اعتباري وجود ندارد. بنابراين تا اينجا فرمايش مرحوم آقاي خويي و مرحوم خراساني نا تمام بود و نمي شود پذيرفت.

نظريه امام و محقق عراقي(قدس سرهما)

اينجا دو مطلب ديگر باقي مي‌ماند؛ يکي فرمايش امام(رضوان الله عليه)(مناهج الوصول که به قلم شريف خودشان است، جلد 1، صحفه 243) است که فرموده‌اند: هيئت افعل براي بعث و تحريک وضع شده است، موضوع له هيئت افعل را بعث و تحريک قرار داده‌اند، منتها فرموده‌اند: «لايجاد البعث و التحريک». مولا اگر بخواهد در عبد بعث و تحريک ايجاد کند که، عبد اين عمل را انجام دهد، از صيغه افعل استفاده مي‌کند و ديگر صحبتي از طلب به ميان نياورده‌اند.

ديگري فرمايش مرحوم محقق عراقي(ره)(نهاية الافکار1: 178) است که فرموده‌اند: هيئت افعل براي نسبت ارساليه و تحريکيه بين المبدا و الفاعل وضع شده است.

ترجیح نظريه محقق عراقي(ره)

اين دو نظر خيلي نزديک به يکديگر است و هر دو قبول دارند که موضوع له صيغه إفعل طلب نيست و بايد مساله بعث و تحريک را، در موضوع له صيغه افعل قرار داد.
 لکن امام(ره) براي صيغه افعل يک معناي حرفي نکرده و اشکالي که به فرمايش ايشان وارد است اين است که، براي صيغه افعل يک معناي اسمي ذکر کرده‌اند که همان بعث و تحريک باشد.

اما مرحوم محقق عراقي(ره) به اين نکته توجه داشته‌اند که، اگر بخواهيم صيغه افعل را معنا کنيم، بايد يک معناي حرفي باشد. معناي حرفي همان است که مرحوم مظفر(ره) (در اصول الفقه) از آن تعبير به نسبت کرده‌اند. لذا مرحوم محقق عراقي(ره) فرموده: هيئت افعل براي نسبت ارساليه و تحريکيه بين المبدأ و الفاعل وضع شده است.

وقتي که مولا مي‌فرمايد: «إضرب»، با اين هيئت إفعل، نسبت بين ضرب و مخاطب را که، مخاطب بايد ضرب را در عالم خارج ايجاد کند و اين نسبت ارساليه و تحريکيه را افاده کرده است.

اضافه‌اي مرحوم محقق عراقي(ره) غير از اين مطلب دارد که، طلب در مدلول صيغه امر نيست، بلکه لازمه‌ي اين  نسبت بعثيه و ارساليه طلب است، يعني اينکه مولا مي‌خواهد، بين مخاطب و ضرب، نسبتي به نام نسبت ارساليه و بعثيه محقق شود، لازمه‌اش اين است که، وجود و محقق شدن اين فعل را در خارج طلب مي‌کند.

نظريه والد بزرگوار استاد(حفظه الله)

بعضي ديگر از بزرگان مثل والد بزرگوار ما(حفظه الله) در بحث اصولشان به اينجا که رسيده فرمودند: هيئت افعل وضع شده براي بعث و تحريک اعتباري  و کلام استاد بزرگوارشان امام(رحمة الله عليه) را بر همين بعث و تحريک اعتباري حمل کردند.

فرمودند که: اگر صيغه افعل را تحليل کنيم، متکلم که به مخاطب مي‌گويد: «اضرب»، هدفش اين است که ضرب از اين مخاطب در عالم خارج محقق شود. براي تحقق ضرب از اين مخاطب در عالم خارج، دو راه وجود دارد؛ يک راه بعث و تحريک عملي است که، متکلم و مولا دست مخاطب را بگيرد و وادارش کند به زدن و يک راه هم بعث و تحريک قولي است.

مي‌فرمايند: اين «افعل»، جاي آن بعث و تحريک خارجي است، گاهي مولا دست عبد را مي‌گيرد و به طرف مطلوب خودش سوق مي‌دهد، اما گاهي به جاي اينکه خودش اين کار را انجام دهد و بعث عملي و خارجي داشته باشد، از غالب لفظ استفاده کرده و با لفظ تحريک و بعث را اعتبار مي‌کند که، مي‌شود بعث و تحريک اعتباري.

نقد و بررسي اين سه نظريه

در اينجا بعد از مناقشه در فرمايش آخوند و مرحوم آقاي خويي(قدس سرهما)، اين سه مطلب در اينجا وجود دارد و اگر بخواهيم به نتيجه برسيم، از يکي از اين سه مطلب بايد به نتيجه برسيم. آيا بگوييم: موضوع له بعث وتحريک است که در کلام امام(ره) آمده، يا بگوييم: نسبت بعثي و ارسالي است که در کلام مرحوم عراقي(ره) آمده و يا بگوييم: بعث و تحريک اعتباري است که در کلام والد بزرگوار ما(حفظه الله) هست؟

عرض کرديم که اينها فرقهاي مختصري با يکديگر دارند. اگر خوب دقت کنيم و تيز بيني به خرج دهيم، بين اين سه نظريه، فرقهايي وجود دارد، اما اقواي از اينها، فرمايش مرحوم محقق عراقي(ره) است. اشکالاتي به فرمايش اين دو بزرگوار وارد است که، به فرمايش مرحوم محقق عراقي(ره) وارد نيست، ولو اينکه اين سه نظريه در اين مشترکند که، طلب را از موضوع له صيغه افعل به طور کلي خارج کردند و خود همين نقطه مشترک و قوت اين سه نظريه است.

اما چون گفتيم که: براي هيئت افعل بايد يک معناي حرفي بکنيم و نمي شود که يک معناي اسمي داشته باشد، چه  فرمايش امام(ره) را بگيريم که هيئت افعل براي بعث وضع شده، يا فرمايش والد بزرگوار ما(حفظه الله) که به معناي بعث اعتباري است را بگيريم، هر دو عنوان معناي اسمي دارد.

آنچه که عنوان معناي عنوان حرفي دارد، فرمايش مرحوم عراقي(ره) است که هيئت افعل براي بيان نسبت بعثيه و تحريکيه وضع شده است. با افعل بين مخاطب و اين ماده ارتباطي ايجاد مي‌کند. وقتي متکلم مي‌گويد: «اضرب»، يعني مي‌خواهد بين مخاطب و ضرب در عالم خارج يک ارتباط و نسبتي واقع شود.

لکن فقط يک نکته در اينجا باقي مي‌ماند که، اين يک نکته در فرمايش مرحوم بروجردي(ره)(در کتاب نهاية الاصول، در صفحه 107) است.

اين را ملاحظه بفرماييد، تا با توجه به اين فرمايش مرحوم بروجردي(ره) ان شاء الله اين بحث را فردا تمام مي‌کنيم.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

اوامر صيغه امر موضوع له صيغه افعل نسبت ارساليه محقق عراقی مرحوم امام خمینی مرحوم خوئی ایجاد بعث اعتباری

نظری ثبت نشده است .