موضوع: ماده و صیغه امر
تاریخ جلسه : ۱۳۷۸
شماره جلسه : ۱۷
-
طلب انشائي و حقيقي
-
نقد و بررسي اين فرمايش مرحوم آخوند(ره)
-
مسلک مشهور در باب حقيقت انشاء
-
مسلک مرحوم آخوند(ره) در باب حقيقت انشاء
-
مسلک مرحوم خوئي(ره) در باب حقيقت انشاء
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
طلب انشائي و حقيقي
خلاصهي جهت رابعه و فرمايش مرحوم آخوند(ره) را ملاحظه فرموديد، در اينجا براي توضيح فرمايشات ايشان و تحقيق در مطلب ما، مطالبي را بايد عنوان کنيم.يک مطلب اين است که مرحوم آخوند(ره) فرمودهاند: مراد از طلب که يکي از معاني امر هست، عبارت است از طلب انشائي نه طلب حقيقي. طلب را دو قسم کردهاند؛ يکي طلب حقيقي که همان صفت قائم به نفس و از امور واقعيه است و يکي طلب انشائي، يعني آن طلبي که با صيغهي إفعل ايجاد و انشاء ميشود که، از آن تعبير فرمودهاند به: طلب انشائي.
بعد فرمودهاند: در باب ترجّي، تمنّي و استفهام هم يک ترجّي، تمنّي و استفهام حقيقي داريم و يک ترجّي، تمني و استفهام انشائي. به دنبال اين نظريه، مرحوم آخوند(ره) تصريح کردهاند به اينکه، جميع استفهاماتي که در کلام خداوند تبارک و تعالي در قرآن وجود دارد، همه استفهام انشائي است نه استفهام حقيقي.
نقد و بررسي اين فرمايش مرحوم آخوند(ره)
حال دنبال اين مطلب هستيم که، واقعاً اين فرمايش تمام است يا نه؟ آيا وقتي ميگوييم: يکي از معاني امر عبارت از طلب هست، خصوص طلب انشائي مراد است و اصلاً طلب انشائي داريم يا نه؟ اين مطلبي است که بايد مقداري راجع به آن بحث کنيم.براي بحث پيرامون اين مطلب، بايد به بحث مفصلي که اصوليين در باب فرق بين خبر و انشاء دارند و مباني و مسالک متعددي که در باب انشاء دارند اشاره کنيم. بايد اول اشارهاي به اين مسالک داشته باشيم و بعد ببينيم اينکه مرحوم آخوند(ره) طلب انشائي را در اينجا قائل شدهاند، روي کدام يک از اين مسالک است و ببينيم به چه نتيجهاي ميرسيم؟
حقيقت خبر اگر در ذهن شريفتان باشد، دو سال قبل، در بحث معاني حرفيه، مفصل راجع به حقيقت انشاء و مباني موجوده در باب انشاء بحث کرديم و تمام انظار و جزئيات را مفصلاً مورد بحث قرار داديم و آن مباحث مفصله را اينجا تکرار نميکاجع به حقيقنيم، فقط در بحث امروز، اشارهاي به آن مباحث گذشته ميکنيم، تا ببينيم اين فرمايش آخوند(ره) آيا تام است يا نه؟
در باب حقيقت انشاء، بين اهل فن نزاع و خلاف وجود دارد، در باب خبر تقريباً نزاعي وجود ندارد، ميگويند: خبر عبارت است از، آن جملهاي که از ثبوت يا عدم ثبوت نسبت حکايت ميکند. «زيدٌ قائمٌ» نسبتي بين زيد و قيام است که به آن جملهي خبريه ميگوييم که، از نسبتي حکايت ميکند و اين نسبت؛ يا با واقع مطابقت دارد که، به آن خبر صادق ميگوييم و يا با واقع مطابقت ندارد که، به آن خبر کاذب ميگوييم.
البته اگر در ذهن شريف تان باشد، يکي از نظرياتي که امام(رضوان الله عليه) متفرّد به آن بودند و حتّي تلامذهي ايشان هم، آن را اختيار نکردند، اين است که امام(ره) معتقدند، در اين قضايا که مشهور ميگويند: سه جزء دارد: 1) موضوع 2) محمول 3) نسبت بين موضوع و محمول، امام(ره) نسبت را انکار کرده فرمودهاند: قضيه داراي دو جزء بيشتر نيست.
آن وقت فرمودهاند: قضيه و خبر آنست که حکايت از اتحاد و هو هويت دارد که، اين هم يک بحث مفصلي بود که داشتيم و آنطوري که در ذهنم هست، نتوانستيم اين نظر امام(ره) را بالأخره بپذيريم و گفتيم در قضايا غير از موضوع و محمول، جزء سوّمي به نام نسبت هم وجود دارد.
حالا اين بحث را خيلي کاري نداريم، اجمالاً در باب خبر اختلافي وجود ندارد، غير از اين مطلبي که امام(ره) فرمودهاند. و خبر آن است که، حکايت از ثبوت يا عدم ثبوت نسبت دارد.
حقيقت انشاء
در باب حقيقت انشاء چهار مسلک و مبنا وجود دارد؛ مسلک اول مسلک مشهور است، مسلک دوم مسلک مرحوم آخوند خراساني(ره) است، مسلک سوم مسلک مرحوم محقق اصفهاني(ره) است و مسلک چهارم مسلک مرحوم محقق خوئي(ره) است. بحثهاي اينها را قبلاً مفصل گفتيم، ولي اينجا براي اين مطلب، يک اشارهي اجمالي به اينها بايد داشته باشيم.مسلک مشهور در باب حقيقت انشاء
مسلک مشهور اين است که، انشاء عبارت است از، «ايجاد المعنا باللفظ في عالم الإعتبار»، مشهور ميگويند: انشاء به اين معناست که، معنايي را به سبب لفظ، آن هم در عالم اعتبار ايجاد کنيم.مثلاً با کلمهي «زوّجتُ، أنکحتُ» زوجه و زوج زوجيت را در عالم اعتبار ايجاد ميکنند، زوجيت يک امر اعتباري است و اين طور نيست که وقتي بين زن و شوهر عقد نکاح خوانده شد، در عالم واقع هم تغييري به وجود بيايد، عقد نکاح، فقط براي يک امر اعتباري به نام زوجيت موضوع ميشود. بعد از عقد نکاح، بين اين زن و شوهر زوجيت اعتباريه با اين عقد نکاح موجود ميشود، در باب بيع وقتي ميگوئيم «بِعتُکَ»، يک ملکيت اعتباريه با اين «بِعتُکَ» محقق ميشود.
طبق نظريهي مشهور، انشاء مختصّ به امور اعتباريه است، وقتي ميگوييم: «ايجاد المعنا باللفظ في عالم الإعتبار»، يعني انشاء در امور واقعيه و حقيقيه راه ندارد. اگر امري لون حقيقت داشته باشد و از امور واقعيه باشد، ديگر انشاء در آن راه ندارد، انشاء فقط در اموري راه دارد که، بتواند در عالم اعتبار تحقق پيدا کند، مثل زوجيت، ملکيت، حريت، رقيت که، همه از امور اعتباريه است.
اگر اين مسلک مشهور را پذيرفتيم، -البته در اين مسلک مشهور، در همان بحثي که مفصلاً داشتيم، سه اشکال مهم بر اين مسلک وارد شده که، در جاي خودش هر سه اشکال را مورد جواب قرار داديم و پاسخ آنها را داديم- بر طبق آن انشاء در امور واقعيه راه ندارد و نميتوانيم بگوييم: طلبي به نام طلب انشائي داريم، براي اينکه طلب از امور واقعيه و يک امر حقيقي واقعي در نفس انسان است، لذا ديگر در عالم اعتبار قابل تحقق نيست و نميتوانيم بگوييم: وقتي متکلّم گفت: «إفعل»، طلب را اعتبار کرده است، طلب روي اين مسلک مشهور قابل اعتبار نيست و بنابراين قابل انشاء هم نيست.
مسلک مرحوم آخوند(ره) در باب حقيقت انشاء
مسلک مرحوم آخوند خراساني(قدس سره الشريف) اين است که، ايشان فرموده: انشاء «ايجاد المعني باللفظ في نفس الامر» است.البته مرحوم آخوند(ره) بحث از حقيقت انشاء را، در آن فوائدشان دارند، ايشان حاشيهاي بر رسائل مرحوم شيخ دارد، حاشيه که تمام ميشود، فوائدي دارد، مثلاً يک فايدهاش در معناي حرفي است، يک فايدهاش هم در بحث فرق بين خبر و انشاء و حقيقت انشاء است. در فايدهي اولي يا ثانيه از آن فوائد، مرحوم آخوند(ره) براي انشاء اين معنا را کرده و فرموده: «الانشاء القول الذي يقصد به ايجاد المعني في نفس الأمر». انشاء قولي است که قصد ميشود به وسيلهي آن، ايجاد معني، اما ديگر نفرموده: «في عالم الإعتبار»، بلکه فرموده: «في نفس الامر».
البته ريشهي اين تعريف در عبارت مرحوم شهيد(ره)(در کتاب القواعد و الفوائد) هست که، آنجا هم مرحوم شهيد(ره) اين تعريف را براي انشاء بيان کرده است.
فرق اين تعريف، با تعريف مشهور فقط در همين است که، مشهور ميگويند: انشاء «ايجاد المعني باللفظ في عالم الإعتبار» است، اما مرحوم آخوند(ره) ميگويد: «ايجاد المعني باللفظ في نفس الامر».
کلمهي نفس الامر کلمهاي است که، بر يک واقعي دلالت دارد، نفس الامر اعم است از، وجود خارجي، ذهني، اعتباري و يک وجود ديگري، نه ذهني، نه اعتباري و نه خارجي، بلکه يک واقع و نفس الامر و چيزي که واقعيت و حظّي از وجود دارد.
براي توضيح مرحوم آخوند(ره) فرمودهاند: اين را که حکما گفتهاند: وجود بر چهار قسم است، وجود خارجي، ذهني، کتبي و لفظي، قبول نداريم، به نظر ما وجود قسم پنجمي به نام وجود انشائي دارد، اصلاً وجود انشائي، وجود خارجي، لفظي، کتبي و ذهني نيست، يک واقعيتي از وجود است و يک حظّي از وجود في نفس الامر دارد، اينطور نيست که بگوييم: اين اعتباري است و واقعيتي ندارد.
وقتي که به جاي کلمهي «في عالم الاعتبار» فرمودهاند: «في نفس الامر»، لازمهاش اين ميشود که، انشاء اختصاص به امور اعتباريه نداشته باشد، بلکه اموري که واقعيت هم دارد، قابليت انشاء را داشته باشد.
مرحوم آخوند فرموده: در عالم واقع اموري که داراي واقعيت است، دو نوع است، بعضي از امور واقعيه قابليت انشاء را ندارد، مثل انسان که، در عالم خارج است، وجود خارجي دارد، وقتي تصوّر هم کنيم، وجود ذهني پيدا ميکند و وقتي روي کتاب بنويسيم ،وجود کتبي پيدا ميکند، وقتي هم به لسان بگوييم، وجود لفظي پيدا ميکند، اما هر چه تلاش کنيد براي انسان، وجودي به نام وجود انشائي درست کنيد، اين نميشود.
اما بعضي از امور واقعيه هستند که، علاوه بر اينکه وجود واقعي دارند، قابليت انشاء و وجود انشائي هم دارند، فرمودهاند: طلب، اراده، تمنّي، ترجّي، استفهام و اينها از اين سنخ هستند. انسان وقتي در نفساش طلب دارد، اين ميشود طلب واقعي، اين طلب واقعي، قابليت اين را دارد که، يک وجود واقعي دوم به نام وجود انشائي پيدا کند، يعني بگوييم: وقتي ميگوييم: «أطلبُ»، با آن في نفس الامر، يعني به حسب الواقع، يک وجود انشائي به نام طلب انشائي ايجاد ميشود. اين طلب انشائي امر اعتباري نيست.
مرحوم آخوند(ره) فرمودهاند: امور اعتباريه زمامش در گرو اعتبار معتبِر است، من وقتي ملکيت را اعتبار کنم، ملکيت هست، شارع وقتي ملکيت را اعتبار کند، ملکيت هست، عقلا اگر اعتبار کنند، ملکيت هست، امور اعتباريه زمام و افسارش به دست اعتبار کننده و در اختيار معتبِر است، در حالي که در وجودات انشائي اينطور نيست.
وقتي اين صيغهي «إفعل، اطلبُ» از يک انسان قاصد و مختار صادر شد، با اين لفظ طلب انشاء ميشود و ديگر لازم نيست خود اين شخص هم طلب را اعتبار کند، با اين لفظ طلب انشاء و ايجاد ميشود. پس فرمودهاند: غير از اقسام اربعه براي وجودات، يک قسم خامسي به نام وجود انشائي هم داريم.
نتيجه و فرق اساسي بين تعريف آخوند و تعريف مشهور در اين شد که، بر حسب تعريف مشهور، انشاء در امور واقعيه راه ندارد، اما بر حسب تعريف مرحوم آخوند(ره) انشاء در امور واقعيه راه دارد و طلب که يکي از امور واقعيه است، قابليت وجود انشائي دارد.
مسلک محقق اصفهاني(ره) در باب حقيقت انشاء
دو نظريهي ديگر در اينجا باقي ميماند، يکي نظريهي مرحوم محقق اصفهاني(ره) و يکي هم نظريهي مرحوم محقق خوئي(ره). مرحوم اصفهاني(ره) فرموده: انشاء عبارت است از اين که، لفظ وجود تنزيلي معناست، يعني وقتي ميگوييم: «إفعل»، وجود به حسب ابتدايي و بالذات مال خود لفظ است، اما بالعرض و در سايهي لفظ، معنا هم موجود ميشود که، لفظ وجود تنزيلي براي معناست.مسلک مرحوم خوئي(ره) در باب حقيقت انشاء
نظريهي چهارم نظريهي مرحوم خوئي(ره) است که فرمودهاند: انشاء ابراز اعتبار نفساني است، يعني وقتي ميگوييد: «إفعل»، با «إفعل» چيزي را اعتبار نميکنيد، وقتي ميگوييد: «بِعتُ»، بايع ملکيت را اعتبار نميکند، با «إفعل» آنچه را که در نفستان بوده که، ميخواهيد مالتان را به مشتري بفروشيد ابراز ميکنيد، ميخواهيد اين مال، مِلک مشتري شود، با «بِعتُ» اعتبار در نفس را ابراز ميکنيد.پس نظر شريف ايشان اين شد که، انشاء عبارت است از، ابراز اعتبار نفساني.
اين چهار مسلک را در آنجا مفصل بحث کرديم و در بين اين مسالک اربعه، همان مسلک مشهور را اختيار کرديم. لذا يک وجود پنجم به نام وجود انشائي اصلاً نداريم. نميتوانيم اين فرمايش آخوند(ره) را بپذيريم و بگوييم: امر اگر به معناي طلب هست، مراد طلب انشائي است.
آمر وقتي که ميگويد: «إفعل» در عالم اعتبار با اين «إفعل»، يک طلب اعتباري را ايجاد ميکند. نميتوانيم بگوييم: يک طلب انشائي داريم، بايد بگوييم: يک طلب اعتباري که همان عبارةٌ اُخراي وجوب و لزوم است که يکي از احکام اعتباريه است داريم.
چه بگويد: «امرتُکَ» و چه بگويد: «اطلب منکَ»، يک طلب انشائي نداريم، اين امر دلالت بر طلب انشائي ندارد و بايد بگوييم: بر طلب اعتباري دلالت دارد، به اين معنا که وقتي ميگويد: «إفعل»، وجوب را براي تو اعتبار ميکند، اين ميشود طلب و وجوب اعتباري و کاري به آن طلب حقيقي در نفس هم ندارد.
اين راجع به اولين مطلب مرحوم آخوند(ره) در اين جهت رابعه تا دنبالهي مطلب.
نظری ثبت نشده است .