موضوع: ظن
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱/۲۵
شماره جلسه : ۷۱
-
بیان مرحوم محقق خوئی در مورد اقسام تحریف
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
به مناسبت دليل اخير اخباريها مبني بر وجود علم اجمالي بر تحريف قرآن، لازم است مقداري به بحث تحريف بپردازيم. و ملاحظه فرموديد كه پاسخهاي مرحوم آخوند مورد مناقشه قرار گرفت و پاسخ محکم اين دليل آن است که بگوييم اصلاً علم اجمالي به تحريف قرآن نداريم و بلكه به عدم تحريف قرآن يقين داريم.
کلام مرحوم محقق خوئي در مورد اقسام تحريف
مرحوم آقاي خوئي قدس سره در كتاب البيان ميفرمايند: لفظ تحريف از الفاظ مشترك لفظي است؛ و يكي از نكاتي كه اهل سنت بعضي از مطالب ما را متوجه نشدهاند، همين مشترك لفظي بودن لفظ تحريف است که سبب شده است نسبتهايي را به شيعه بدهند. ايشان ميفرمايد: به طور کلي، تحريف بر سه نوع است؛ يك نوعش تحريفي است كه بر وقوع آن در قرآن کريم اجماع است؛ نوع دوم، تحريفي است كه بر عدم وقوع آن، اجماع واقع شده است؛ و نوع سوم مختلفٌفيهاست. نکته ديگر اين که تحريف از ماده «حرف» است و حرف در لغت به معناي جانب و طرف و کنار است؛ «و من النار من يعبد الله علي حرف» از همين باب است که در اينجا به معناي حروف کلمات نيست و بلکه به معناي جانب و طرف است؛ حال، تحريف نيز معنايش اين است که يک چيزي را از يک جانب به جانب ديگر قرار دادن و آن را از موضع خودش تغيير دهند.قسم اول تحريف: ايشان ميفرمايد: قسم الاول نقل الشيء عن موضعه و تحويله الي غيره تغيير دادن چيزي از موضع و جايگاه خودش، و منه قوله تعالي « مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ » و لا خلاف بين المسلمين في وقوع مثل هذه التحريف في كتاب الله؛ ايشان «يحرّفون» در اين آيه را به تحريف معنوي تفسير فرمودهاند و ميفرمايندبين مسلمانان خلافي نيست كه تحريف معنوي در قرآن كريم واقع شده است؛ فإن كلّ من فسّر القرآن بغير حقيقته و حمله علي غير معناه فقد حرّف، هر كسي كه قرآن را تفسير به رأي بكند و آن را بر غير معنايش حمل کند، قرآن را تحريف کرده است؛ و تري كثيراً من أهل البدع والمذاهب الفاسدة قد حرّفوا القرآن بتأويلهم علي آياته علي آرائهم و أهوائهم و قد ورد المنع عن التحريف بهذه المعني و ذمّ فاعله في عدة من الروايات، ميفرمايد: در روايات ما نيز از انجام چنين تحريفي منع شده، و کسي که اين کار را انجام دهد، مورد مذمّت قرار گرفته است. روايتي را از كافي به اسناد مرحوم كليني تا امام باقر(ع) نقل ميكنند كه آن حضرت در نامهاي به سعد الخير مرقوم فرمودند: و كان من نبذهم الكتاب ان أقاموا حروفه و حرفوا حدوده شاهد بر اين كه مخالفين ما كتاب را كنار گذاشتند، اين است كه حروفش را اقامه كردند اما حدود و معانياش را تحريف كردند فهم يرونه و لا يرعونه آنان قرآن را روايت ميكنند اما رعايت نميكنند و الجهال يعجبهم حفظهم للرواية کساني كه خيلي خوششان ميآيد از اينكه به حسب ظاهر الفاظ و حروف قرآن را حفظ كردهاند، آنها جاهل هستند و بلافاصله گول ظواهر را ميخورند و العلماء يحزنهم تركهم بالرعاية اما علماء غمگين ميشوند از باب اين كه اينان معناي واقعي قرآن را ترك كردند. اين يك قسم است كه تحريف معنوي است و در قرآن كريم واقع شده كه همان تفسير به رأي است و بحثي ندارد.
اما قبل از اينكه به اقسام ديگر اشاره داشته باشيم، آيا اين مطلب صحيح است يا نه؟ چون برخي از محققين قائل هستند كه اصلاً ما فقط يك نوع تحريف در قرآن را ميپذيريم و آن تحريف معنوي است؛ و اقسام ديگر تحريف كه مرحوم آقاي خوئي و ديگران اشاره كردند، مورد قبول نيست. آيا از آيه شريفه « مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ » تحريف معنوي استفاده ميشود يا نه؟ يك مقداري نيازي به تأمل دارد. ما اگر كلمه «يحرفونه» را در آيه به صورت مطلق داشتيم، بعيد نبود که بگوييم گروهي از يهوديها تحريف ميكنند؛ و بگوييم شامل تحريف معنوي ميشود. گويا ايشان كلمه «مواضع» را قرينه گرفتهاند بر تحريف معنوي؛ و «مواضع» را به معاني تفسير فرمودهاند؛ در حالي كه در خود آيه شريفه بعد از «يحرفون الكلم عن مواضعه» نوع تحريف ذکر شده است که عبارت باشد از تحريف لفظي؛ يعني الفاظي را بايد در موضع ديگري به كار ببرند؛ مثلاً بجاي اين كه بگويند «سمعنا و أطعنا» ميگفتند سمعنا و عصينا، بجاي اين كه بگويند «وانظرنا» ميگفتند «راعنا»؛ ادامه آيه اين است « وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ ».بنابراين، به نظر ميرسد اين آيه ظهور در تحريف لفظي دارد و از آيه شريفه، تحريف معنويبه نظر ما استفاده نميشود.
قسم دوم تحريف: فرمودهاند: النقص أو الزيادة في الحروف أو الحركات مع حفظ القرآن و عدم الزيادة اين كه بگوييم نقص يا زيادهاي در حروف يا در حركات قرآن صورت گرفته است؛ مثلاً قرائت «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» يا «مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ» يا قرائتهاي مختلف « لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ »که هم «تجارةً» گفته شده «تجارةٌ»؛ و در اينجا اصل قرآن محفوظ است؛ يعني بالاخره تجارة به عنوان اصل قرآن آمده است يا «مالك» يا «ملك» به عنوان اصل قرآن آمده است، اما اين که حركت يا حرفش به چه نحوي بوده، ادعاي زياده يا نقصان در آن هست. و إن لم يكن في الخارج متميز عن غيره هر چند ما هم اينک در خارج نميدانيم که کدام يک از اينها قرآن واقعي است. اصل قرآن في الواقع و بحسب الواقع محفوظ است، اما قابل تمييز از غيرش نيست. ميفرمايند: و التحريف بهذا المعني واقع في القرآن قطعاً تحريف به اين معنا نيز در قرآن واقع شده است؛ اين قرائات سبع يا قرائات دهگانه، معنايش همين است؛ كه مرحوم آخوند در کفايه بيان فرمودهاند اگر گفتيم اين قرائات متواترة عن النبي صادر شده است، تمامش ميشود قرآن؛ اما كساني كه تواترش را قبول ندارند، مثل مرحوم آقاي خوئي و والد ما (رض) و مشهور اماميه، ميگويند يکي از اينها قرآن است؛ پس، قرآن محفوظ است هرچند الآن در خارج روشن نيست كه بالاخره «تجارةً» هست يا «تجارةٌ». لذا، كساني كه تواتر قرائات را قائل نيستند، ميگويند چنين تحريفي واقع شده است.
قسم سوم تحريف: ميفرمايند: النقص أو الزيادة بكلمة أو كلمتين مع التحفظ علي نفس القرآن المنزّل اين که يك كلمه يا دو كلمه از قرآن كم يا زياد شده است، اما باز خود آن قرآن محفوظ است. اما اين چگونه قابل جمع است؟ خود اين عبارت، بگوييم يك كلمه كم شد يا كلمتين، چند كلمه، اين در مقابل آيه و سوره است كه در قسم چهارم بيان ميكنند؛ اما بگوييم اصل قرآن كريم محفوظ است اين اصلاً با هم قابل جمع نيست؛ به عبارت ديگر، در اين قسم بين اين که بگوئيم يک کلمه کم يا زياد شده است و اين که اصل قرآن محفوظ است، تهافت وجود دارد. سپس ايشان ميفرمايند: و التحريف بهذا المعني قد وقع في صدر الاسلام و في زمان الصحابة و اشاره ميكنند به قضيه جمعآوري قرآن توسط عثمان و اين كه در مورد بقيه مصاحف امر به احراق كرد؛ اين را ميخواهند قرينه بگيرند بر اين مطلب که تحريف به نقصان يا زياده در يک يا دو کلمه در قرآن واقع شده است.
و ميفرمايند كسي به نام عبدالله بن ابي داوود سجستاني آمده موارد اختلاف بين مصاحف را جمع آورده كرده و كتابي بنام مصاحف نوشته است. و علي ذلك فالتحريف واقع لا محالة اما من عثمان او من كتاب تلك المصاحف ، و لكنا سنبيّنا بعد هذا أنّ ما جمعه عثمان كان هو القرآن المعروف بين المسلمين الذي تداوله عن النبي يداً بيد فالتحريف بالزيادة و النقيصه انما وقع في تلك المصاحف التي ان قطعت بعد عهد عثمان؛ عثمان آمد قرآن معروفي که صحابه يد به يد از پيامبر(ص) نقل كرده بودند را ملاك قرار داد، و اين اختلاف در مصاحف كه بعداً سجستاني جمع كرده، مصاحفي است كه بعد از عهدعثمان مطرح شده و مورد كم و زياده واقع شده است؛ و چون ما ميگوييم اين قرآن همان قرآن است فليس فيه زيادة و لا نقيصة در نتيجه، ايشان اين قسم از تحريف را رد ميكند. لكن همان نكتهي تهافت در اين عبارت ايشان که بيان شد، وجود دارد؛ مگر اين كه بگوييم صدر و ذيل آيه و سوره مشخص است.
قسم چهارم تحريف: التحريف بالزيادة و النقيصة في الآية والسورة مع التحفظ علي القرآن المنزل كه همان اشکال قسم قبل در مورد اين عبارت نيز ميآيد. بگوييم يك آيه يا يكسوره كم يا زياد شده است، اما در هر صورت، خود قرآن منزّل محفوظ است. و التسالم علي قرائة النبي إيّاها، تسالم باشد بر اين كه پيامبر(ص) آن را قرائت كرده است. نکتهاي که هست اين که: اصل خواندن آيات توسط پيامبر ترديدي ندارد؛ اما اين که آيا آنها وحي بوده يا نه، اختلاف است؛ در مورد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، ترديدي نيست و همه اتفاق نظر دارند که پيامبر قبل از هر سورهاي آن را تلاوت ميفرمودند، اما در اين كه آيا آن را به عنوان قرآن و جزء سوره ميخواندند، اختلاف است؛ اکثر اهل سنت ميگويند به عنوان قرآن نبوده است؛ بعضيهايشان هم ميگويند در نمازهاي واجب قبل از قرائت فاتحه، اگر كسي «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » را بياورد، كراهت دارد؛ مالكيها اين فتوا را دادهاند.
حال، ايشان ميخواهند بفرمايند اين هم قسمي از تحريف است؛ يعني پيامبر(ص) آيهي را قرائت كرده اما آيا به عنوان قرآن بوده يا نه، در آن اختلاف است. در اين قسم چهارم، نميشود مسئله زياده يا نقيصه را مطرح كرد، ولو ايشان فرمودهاند که اين قسم تحريف به زياده و نقيصه است؛ اما آنچه كه هست، اين است كه از اول معلوم نبوده آيا اين مطلب به عنوان وحي قرآني بوده است يا به عنوان مطلق الوحي بوده است. در مورد اين که اين كلام، كلام خداوند است، بحثي وجود ندارد و اينطور نيست که پيامبر از خودشان مطلبي را اضافه کرده باشند؛ اما نميتوان گفت که اين مطلبي را که پيامبر قرائت کردهاند، به حسب واقع از قرآن است. البيان مرحوم آقاي خوئي يا مدخل التفسير مرحوم والد ما را ببينيد، تا ان شاء الله فردا بحث را دنبال كنيم.
نظری ثبت نشده است .