موضوع: ظن
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۳/۹
شماره جلسه : ۹۹
-
استدلال مرحوم علامه طباطبایی بر عدم تحریف قرآن
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
استدلال مرحوم علامه طباطبايي بر عدم تحريف قرآن
در كلمات بزرگان براي استدلال به عدم تحريف قرآن به وسيله قرآن، دو راه وجود دارد؛ يك راه همين بود كه به بعضي از آيات شريفه قرآن استدلال كنيم بر اين كه اين كتاب محرف واقع نشده است. چند آيه را مورد بحث قرار داديم؛ بعضي از آيات ديگر را هم در كتب مختلف ذكر كردهاند كه به نظر ما دلالت آنها تمام نيست که خود آقايان مراجعه كنند. اماراه دوم، راهي است كه مرحوم علامه طباطبايي رضوان الله عليه اختيار فرمودند و آن اين كه بر عدم تحريف قرآن به مجموعه قرآن استدلال كردند. مدعاي ايشان اين است كه قرآن در وقتي كه نازل شده، اوصاف و خصوصياتي را براي خودش ذكر كرده و به وسيلهي آنها تحدي فرموده است؛ به اين معنا كه اعلام كرده اگر كسي ميتواند مثل اين قرآن يا سوره يا آيهاي را بياورد، بياورد. ايشان ميفرمايند همان اوصافي كه با آن اوصاف، مجموعه آيات قرآن مورد تحدي واقع شده است، اگر امروزه در قرآنهاي موجود نزد ما باشد، نتيجه ميگيريم قرآني كه الان در دست ماست، درست همان قرآني است كه بر پيامبر(ص) نازل شده است. اگر تغيير و تحريفي در قرآن به وجود ميآمد، ديگر آن اوصافي كه خداوند با آن اوصاف، تحدي كرده است، نبايد در اين كتاب موجود باشد؛ در حالي كه ما ميبينيم موجود است. ايشان به حدود هشت يا نه عنوان و نه صفت اشاره فرمودهاند؛ اول اين که قرآن وقتي نازل شد، از نظر فصاحت و بلاغت تحدي كرد؛ فرمود اگر كسي ميتواند جملاتي به اين فصيحي و به اين بليغي، با اينكه آن زمان اوج فصاحت و بلاغت عرب بود، و اشعار فراوان خطبههاي فراوان و نثرهاي فراوان بيان ميکردند، اما هيچ كس نتوانست در اندازهي فصاحت و بلاغت قرآن مطلبي كه شبيه به قرآن باشد، بياورد؛ و ما امروز ميبينيم همان مرتبهي عاليه فصاحت و بلاغتي كه در اول نزول، بوده و خداوند يكي از راههاي تحدي را همين قرار داده بود، امروز هم موجود است.دوم خداوند با كفار و اهل كتاب و مشركين تحدي كرد و فرمود: اگر در تمام اين كتاب اختلافي پيدا كرديد، بياوريد؛ و شما كتابي از ديگران بياوريد كه در آن اختلاف نباشد. از اوصاف اين كتاب اين است كه وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافاً كَثِيراً؛ در تمام اين كتاب هيچ اختلافي وجود ندارد؛و اگر هم در بعضي از موارد، ابهام يا توهم اختلافي باشد، با مراجعهي به آيات ديگر، قضيه حل ميشود. خود اين كتاب رافع براي ابهام هم هست.امروزه بعد از گذشت 1400 سال، ميبينيم که همين صفت در قرآن موجود است و هيچ اختلافي بين آياتش نيست. مورد سوم اين است كه قرآن در زمان نزول نسبت به جميع تحدي كرد؛ نيامد بفرمايد من فقط با كسي كه لغت عرب ميداند، تحدي ميكنم؛ بلکه نسبت به همه افراد تحدي کرد؛ قُلْ لَئِنْ اجْتَمَعَتْ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً؛ خداوند تبارك و تعالي به چيزي كه فهمش اختصاص به عرب ندارد، تحدي كرده است؛ فرموده: به هر زباني، به هر اندازهي از فكر جمع شوند، اين مضامين را نميتوانند بياورند. سپس مرحوم علامه ميفرمايند: مضاميني كه از اصول معارف حقيقيه است، از كليات شرايع فطريه است، از تفاصيل فضائل اخلاقيه است، همه از خصوصيات اين کتاب است.
در كتابهاي ديگر، ممكن است که فصل اول و فصل دوم آن اصلاً هيچ قدر جامعي نداشته باشد، و بين مطالب آنها ممكن است بون بعيد باشد؛ اما نجد جميع المعارف علي سعتها وكثرتها حية بحياة و احدة مدبرة بروح واحد تمام اينها يك حقيقت واحده و يك روح واحد است که تدبير ميكند تمام آنچه را كه در قرآن آمده است؛ يعني ملاكاتي كه در احكام عقليه و در فضايل اخلاقي است، با ملاكاتي كه در مورد شرايع است، تمام اينها به يك اساس واحد بر ميگردد، و يك حقيقت واحد همه اينها تدبير ميكند. چهارم، فرمودهاند: ما وقتي اخبار انبياي گذشته و امم آنها را در قرآن بررسي ميكنيم، و قصههايي كه قرآن در مورد آنها بيان ميكند را ميبينيم، معلوم است كه در تمام اين اخبار يك فصول كلي حاكم است كه با ساحت نبوت مناسبت دارد؛ و آنچه را كه مربوط به عبوديت و اطاعت است را ميبينيم که در مورد اينها در اعلي درجهاش بيان شده است. و ميفرمايند: با مقايسه اخبار انبيائي كه در قرآن آمده با قصص انبيايي كه در عهدين آمده، معلوم ميشود كه تفاوت چقدر زياد است.امروز هم يعني بعد از گذشت 1400 سال قرآن در دست ما نيز بعينه همان خصوصيات را بيان ميكند.
مورد پنجم: آياتي كه در مورد فتنهها و حوادث آينده است كه در قرآن يا به آن تصريح شده و يا اينكه اشارهاي به آن شده است، هرچه زمان پيش ميرود، گاهاً بعضي از خصوصيات اينها براي بشر روشن ميشود. و مورد ششم، ميفرمايد: قرآن خودش را توصيف ميكند به اوصاف زاكيه مثل اين كه ميگويد نور است، هادي است، صراط مستقيم است، اقوم قولاً است؛ امروز هم وقتي قرآن را ببينيم، ميبينيم همين صفات را دارد. نور است، هادي است، اقوم قولاً است. و مورد هفتم: آخرين نكتهاي كه بيان ميكنند، اين است: ومن أجمع الأوصاف التي يذكرها القرآن لنفسه أنه ذكر لله تعالي، فانه يذكر به تعالي بما انه آية دالة عليه حية خالدة قرآن ما را به ياد خدا مياندازد، خود قرآن يك علامت دائمي است؛ خود قرآن اوصاف و اسماي حسني و صفات علياي خدا را بيان ميكند؛ سنت خدا در تكوين را بيان ميكند؛ قرآن اوصاف ملائكه خدا و انبيا و كتب الهي را بيان ميكند؛ و همچنين ويصف ما ينتهي اليه امر الخلقة وهو المعاد ورجوع الكل اليه اين كه همه بشر دوباره به سوي خدا برميگردند و به او رجوع ميكنند؛ و مسئله سعادت و شقاوت و بهشت و جهنم كه همه مربوط به خداوند است در قرآن ذکر شده است.
ميفرمايد تمام اينها ذكر خداست؛ قرآن جامعترين صفات که ذکر باشد را براي خود بيان ميکند. قرآني هم كه امروز ما داريم، اين صفت را به نحو كامل دارد؛ لا يفقد شيئا من معني الذكر نسبت به معناي ذکر، هيچ كمي و كاستي ندارد. ايشان سپس ميفرمايند: وخلاصة الحجة مجموعه اجمال دليل مرحوم علامه اين است که ان القرآن انزله اللّه علي نبيه ووصفه في آيات كثيرة باوصاف خاصة لو كان تغيير في شيء من هذه الاصول بالزيادة او نقيصة وتغيير في لفظ او ترتيب مؤثر فقد آثار تلك الصفة قطعاً لكنا نجد القرآن الذي بايدنا واجدا لآثار تلك الصفات المعدودة، اگر در اين قرآني که در دست ما هست، تحريف يا تغييري به وجود ميآمد، اين صفات تغيير ميكرد؛ يعني ديگر عنوان ذكر را نداشت؛ عنوان نور را نداشت؛ عنوان هادي را نداشت؛ فصلاحت و بلاغت و عدم وجود اختلاف و تحدي نسبت به جميع، همه اينها از بين ميرفت. در آخر هم ميفرمايند: فلو فرض ثبوت الشيء منه أو تغيير في إعراب أو حرف أو ترتيب وجب أن يكون في أمر لا يوثر في شيء من أوصافه اگر تغيير در حدي باشد كه در اين اوصاف ــ ذكر بودن، نور بودن، هادي بودن ــ تغيير بوجود نياورد، اين مقدار از تغيير مانعي ندارد.اين كه در اعراب اختلاف شود، در ذكر بودن قرآن خللي به وجود نميآورد؛ يَطهُرْنَ بخوانيم با يطَّهَرن، خللي در ذكر بودن يا نور بودن يا هادي بودن يا ... ايجاد نميكند.
اين اجمال استدلال مرحوم علامه كه در اين استدلال، ميفرمايند مجموعه قرآن دلالت بر عدم تحريف دارد؛ همان اوصافي كه در صدر اسلام، خداوند تبارک و تعالي با آن اوصاف در مقابل ديگران تحدي كرده، الآن هم موجود است. گاه سئوال ميكنند چرا شما ميگوئيد قرآن معجزه خالده است؟ ميگوييم براي اينكه هر روز تحدي ميكند، تا قيامت هم تحدي ميكند؛ و چيزي كه تحدي ميكند، يعني ميگويد من جايگزين ندارم؛ پس اين عنوان معجزه خالده را دارد. که اگر در اين قرآن تحريفي به زياده يا نقيصه بوجود آمده بود، اين اوصاف از بين ميرفت و ديگر امروزه قرآن موجود در دست ما، قابل تحدي نبود. حالا شما عبارت بسيار خوب مرحوم علامه در بحث عدم تحريف قرآن را در سوره مباركه حجر ملاحظه کنيد که در آنجا فصول متعددي را براي اين بحث آوردهاند؛ والد راحل ما رضوان الله عليه در مدخل التفسير اين استدلال علامه را ذكر كردهاند و يك اشكال به آن وارد كردهاند؛ در كتاب نزاحت قرآن از تحريف نيز استاد ما حفظه الله اشكالي به مرحوم علامه دارند و بعد اشكال والد ما را هم نقل كرده و جواب دادهاند که اينها را ان شاء الله فردا عرض ميكنيم.و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين.
نظری ثبت نشده است .