موضوع: ظن
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۹/۱۴
شماره جلسه : ۳۱
-
اشکال استاد بر مرحوم نائینی در استحقاق عقاب
-
بحث اخلاقى: اهمیت و ارزشمندی علم با عمل
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
فرمايش مرحوم محقق نائينى در قسمت اصول غير تنزيليه كه فرمودند: «در آنجايى كه احتياط واجب است، استحقاق عقاب بر مخالفت واقع نيست؛ استحقاق عقاب بر مخالفت خود اين حكم طريقى است» بيان شد. خلاصه فرمايش ايشان اين است که خود اين وجوب احتياط كه عنوان حكم طريقى را دارد، خود اين اگر مخالفت شد اينجا استحقاق عقاب میآورد، اما آن حكم واقع چون بدست مكلف نرسيده و واقع براى مكلف واصل نشده اينجا مخالفت از حيث مخالفت با واقع استحقاق عقاب ندارد.
اشکال حضرت استاد بر فرمايش مرحوم نائيني
اشكال مهم ما بر مرحوم نائينى در همين قسمت است؛ ما همه حرفها را میپذيريم كه بين اصول غير تنزيليه و امارات فرق است ، در امارات واقع به ما رسيده و در اصول غير تنزيليه نرسيده است، در امارات واقع بدست ما رسيده و واصل شده است، وصول وصف به حال خودش است، در اصول غير تنزيليه وصف به حال متعلق است؛ همه اينها مورد قبول ما هست اما سؤال اصلى اين است شما تصريح كرديد وجوب احتياط عنوان «متمم» را دارد! و میفرماييد متمم يك ملاك مستقل ندارد، ملاكش همان ملاك واقع است، چيزى كه ملاك مستقل ندارد، چطور میشود خودش منشأ براى ا ستحقاق عقاب باشد؛ يا به يك بيان ديگر بگوييم در باب عقاب دو مطلب است، يكى از آن دو مطلب باشد كفايت میكند. 1- اگر يك تكليفى خطاباً به مكلف برسد و مكلف مخالفت كند استحقاق عقاب دارد. 2- اگر يك تكليفى ملاكاً به مكلف رسيد يعنى مكلف علم دارد در اين مورد، آن ملاك تكليف واقعى وجود دارد، اما خود خطاب لمانع به مكلف نرسيده است، اما ملاك وجود دارد.
بحث اخلاقى: اهمیت و ارزشمندی علم با عمل
نسبت به آن دكتر بى اعتماد میشود، در علم همينطور است يك حقيقتى دارد كه اگر انسان در ميدان عمل نياورد چه بخواهد و چه نخواهد موجب میشود كه انسان نسبت به خدا سُست بشود، شما ديديد ممكن است كسى از جهت علمى در درجات خيلى بالايى باشد، در دنيا داريم افرادى كه از نظر علم الهيات بهترين، قويترين محكمترين براهين را براى اثبات وجود خدا میآورد حتى در باب عرفان، عرفان نظرى خيلى مراتب بالايى را دارند اما از نظر عمل صرف هستند از نظر عمل سر سوزنى از آنچه كه میدانند در وجودشان تجلى پيدا نكرده و نمیكند، اين گونه افراد بُعدشان از خدا بيشتر از يك آدمى جاهل بيسوادى است كه هيچى از اين مسائل خبر ندارد، آن جاهل باز يك نزديكى و قربى ممكن است داشته باشد اما اين شخص ميليونها فرسنگ خودش را دور كرده است از حقيقت حق تعالى. باز هرچيزى كه هر روز ياد بگيرد يك درجه بر دورى اش اضافه میشود، ما بايد مراقب باشيم همين علم حوزوى، همين علم دين، همين علم فقه و اصول را اگر در ميدان عمل نياوريم واقعاً آنچه را كه ياد میگيريم در مقام عمل به آن اعتنا نكنيم، شما ببينيد!
بزرگان ما، مراجع ما نسبت به اين احكام خيلى مقيد بودند، اينقدر تقيد داشتند كه گاهى اوقات براى انسان باورش مشكل است كه تا اين اندازه تقيد در مسائل، تا اين اندازه تقيد در احكام میشود ميدان عمل، حالا ببينيد مثلاً فرض كنيد يك فقيه بزرگوارى كه نظر فقهى اش اين بود كه استفاده از وسائل مختص به زن براى مرد حرام است، حتى كفشى كه براى زن است دمپايى كه براى زن است مرد نبايد بپوشد، ما میشنويم و شنيديم در احوال امام (رض) نقل میكردند كه ايشان حتى آن كفشى كه زنها در خانه میپوشند براى اينكه دو قدم از يكجا به يك جاى ديگر بروند از آن استفاده نمیكردند؛ اين معلوم میشود كه در ميدان عمل اين دقتها اين ريز بينىها، اين است كه از امام عظمت بى نظير را به وجود آورد و او را به اوج قله معنويت و عرفان رساند؛ ما هم بايد در اعمالمان خيلى مقيد باشيم، اين همه حديث میخوانيم، بيان میكنيم براى اينكه از مال مشتبه اجتناب شود، هر پولى را كه به ما میدهند نبايد بگيريم ، از هر جاى به ما داده میشود نبايد بگيريم، در خيابان يك كسى رد میشود بگويد آقا اين مقدار پول من میخواهم به يك طلبهاى بدهم، اين چطورى است، چه است و از كجا آورده است؟
اولين نكته اين است كه يك نكات حساسى كه واقعاً هم بزرگان ما، هم فضلاى ما، هم اساتيد ما و هم حوزيان ما بايد به آن توجه داشته باشند در اين سخنان بيان شده است، اين سخنان از يك شخصيتى صادر میشود كه در رأس نظام ما قرار دارد، ايشان ضرورتهاى مهم مربوط به نظام اسلامى، جامعه اسلامى و حوزهها را بيش از همه متوجه میشوند، يعنى گاهى اوقات همان مطلبى را كه ايشان فرموده مثلاً يك طلبه عادى و يا يك مسؤول ديگرى ممكن است بيان كند شايد خيلى براى ما اهميت نداشته باشد اما وقتى ببينيم يك كسى كه يك نظامى را دارد اداره میكند بر مبناى اسلام، بر مبناى مكتب اهلبيت و مهمترين نيازهاى دينى و معنوى مردم را توجه دارد، اشراف كامل بر همه جزئيات و شئون دارد يعنى میتوانيم بيان كنيم اشرافى كه ايشان امروز بر شؤون مراكز علمى كشور دارد و شؤون معنوى دارد از همه بيشتر است و اين طور صحبتها اقتضا میكند ما خيلى توجه بيشترى كنيم، ببينيم كه ايشان چه فرمودند و چه ضرورتهاى را براى حوزههاى علميه تدبير كردند و اينها را دنبال كنيم.
و نكته دوم اين است كه نبايد باز در مورد اينگونه سخنان مثل گذشته به يك نامه و دو نامه و يك سمينار بسنده شود و به بوته فراموشى سپرده شود؛ عرض كردم واقعاً نكات بسيار حساسى است، ببينيد! من يك وقتى در يكى از همين روزهاى چهارشنبه عرض كردم، انسان گاهى اوقات دنبال يك بزرگى میگردد تا از تجربيات او، از درك او از آنچه كه او در اين دوران زيادى كه سپرى كرده استفاده كند، مهمترينش در همين صحبتها تجلى پيدا میكند، امروز يك طلبه بداند كه بايد چه بكند، يك طلبه بداند كه براى آينده خودش بايد چه بكند، مسؤول حوزه و مسؤولين حوزه و مديران حوزه چكار بايد بكنند براى آينده اين حوزه؟
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
فرمايش مرحوم محقق نائينى در قسمت اصول غير تنزيليه كه فرمودند: «در آنجايى كه احتياط واجب است، استحقاق عقاب بر مخالفت واقع نيست؛ استحقاق عقاب بر مخالفت خود اين حكم طريقى است» بيان شد. خلاصه فرمايش ايشان اين است که خود اين وجوب احتياط كه عنوان حكم طريقى را دارد، خود اين اگر مخالفت شد اينجا استحقاق عقاب میآورد، اما آن حكم واقع چون بدست مكلف نرسيده و واقع براى مكلف واصل نشده اينجا مخالفت از حيث مخالفت با واقع استحقاق عقاب ندارد.
اشکال حضرت استاد بر فرمايش مرحوم نائيني
اشكال مهم ما بر مرحوم نائينى در همين قسمت است؛ ما همه حرفها را میپذيريم كه بين اصول غير تنزيليه و امارات فرق است ، در امارات واقع به ما رسيده و در اصول غير تنزيليه نرسيده است، در امارات واقع بدست ما رسيده و واصل شده است، وصول وصف به حال خودش است، در اصول غير تنزيليه وصف به حال متعلق است؛ همه اينها مورد قبول ما هست اما سؤال اصلى اين است شما تصريح كرديد وجوب احتياط عنوان «متمم» را دارد! و میفرماييد متمم يك ملاك مستقل ندارد، ملاكش همان ملاك واقع است، چيزى كه ملاك مستقل ندارد، چطور میشود خودش منشأ براى ا ستحقاق عقاب باشد؛ يا به يك بيان ديگر بگوييم در باب عقاب دو مطلب است، يكى از آن دو مطلب باشد كفايت میكند. 1- اگر يك تكليفى خطاباً به مكلف برسد و مكلف مخالفت كند استحقاق عقاب دارد. 2- اگر يك تكليفى ملاكاً به مكلف رسيد يعنى مكلف علم دارد در اين مورد، آن ملاك تكليف واقعى وجود دارد، اما خود خطاب لمانع به مكلف نرسيده است، اما ملاك وجود دارد.
بحث اخلاقى: اهمیت و ارزشمندی علم با عمل
امر جعلى باشد، يك امر تشريعى باشد، يك امر تعبدى باشد اين اثر وضعى علم بدون عمل است كه موجب بُعد از خدا میشود.
نسبت به آن دكتر بى اعتماد میشود، در علم همينطور است يك حقيقتى دارد كه اگر انسان در ميدان عمل نياورد چه بخواهد و چه نخواهد موجب میشود كه انسان نسبت به خدا سُست بشود، شما ديديد ممكن است كسى از جهت علمى در درجات خيلى بالايى باشد، در دنيا داريم افرادى كه از نظر علم الهيات بهترين، قويترين محكمترين براهين را براى اثبات وجود خدا میآورد حتى در باب عرفان، عرفان نظرى خيلى مراتب بالايى را دارند اما از نظر عمل صرف هستند از نظر عمل سر سوزنى از آنچه كه میدانند در وجودشان تجلى پيدا نكرده و نمیكند، اين گونه افراد بُعدشان از خدا بيشتر از يك آدمى جاهل بيسوادى است كه هيچى از اين مسائل خبر ندارد، آن جاهل باز يك نزديكى و قربى ممكن است داشته باشد اما اين شخص ميليونها فرسنگ خودش را دور كرده است از حقيقت حق تعالى. باز هرچيزى كه هر روز ياد بگيرد يك درجه بر دورى اش اضافه میشود، ما بايد مراقب باشيم همين علم حوزوى، همين علم دين، همين علم فقه و اصول را اگر در ميدان عمل نياوريم واقعاً آنچه را كه ياد میگيريم در مقام عمل به آن اعتنا نكنيم، شما ببينيد!
بزرگان ما، مراجع ما نسبت به اين احكام خيلى مقيد بودند، اينقدر تقيد داشتند كه گاهى اوقات براى انسان باورش مشكل است كه تا اين اندازه تقيد در مسائل، تا اين اندازه تقيد در احكام میشود ميدان عمل، حالا ببينيد مثلاً فرض كنيد يك فقيه بزرگوارى كه نظر فقهى اش اين بود كه استفاده از وسائل مختص به زن براى مرد حرام است، حتى كفشى كه براى زن است دمپايى كه براى زن است مرد نبايد بپوشد، ما میشنويم و شنيديم در احوال امام (رض) نقل میكردند كه ايشان حتى آن كفشى كه زنها در خانه میپوشند براى اينكه دو قدم از يكجا به يك جاى ديگر بروند از آن استفاده نمیكردند؛ اين معلوم میشود كه در ميدان عمل اين دقتها اين ريز بينىها، اين است كه از امام عظمت بى نظير را به وجود آورد و او را به اوج قله معنويت و عرفان رساند؛ ما هم بايد در اعمالمان خيلى مقيد باشيم، اين همه حديث میخوانيم، بيان میكنيم براى اينكه از مال مشتبه اجتناب شود، هر پولى را كه به ما میدهند نبايد بگيريم ، از هر جاى به ما داده میشود نبايد بگيريم، در خيابان يك كسى رد میشود بگويد آقا اين مقدار پول من میخواهم به يك طلبهاى بدهم، اين چطورى است، چه است و از كجا آورده است؟
اولين نكته اين است كه يك نكات حساسى كه واقعاً هم بزرگان ما، هم فضلاى ما، هم اساتيد ما و هم حوزيان ما بايد به آن توجه داشته باشند در اين سخنان بيان شده است، اين سخنان از يك شخصيتى صادر میشود كه در رأس نظام ما قرار دارد، ايشان ضرورتهاى مهم مربوط به نظام اسلامى، جامعه اسلامى و حوزهها را بيش از همه متوجه میشوند، يعنى گاهى اوقات همان مطلبى را كه ايشان فرموده مثلاً يك طلبه عادى و يا يك مسؤول ديگرى ممكن است بيان كند شايد خيلى براى ما اهميت نداشته باشد اما وقتى ببينيم يك كسى كه يك نظامى را دارد اداره میكند بر مبناى اسلام، بر مبناى مكتب اهلبيت و مهمترين نيازهاى دينى و معنوى مردم را توجه دارد، اشراف كامل بر همه جزئيات و شئون دارد يعنى میتوانيم بيان كنيم اشرافى كه ايشان امروز بر شؤون مراكز علمى كشور دارد و شؤون معنوى دارد از همه بيشتر است و اين طور صحبتها اقتضا میكند ما خيلى توجه بيشترى كنيم، ببينيم كه ايشان چه فرمودند و چه ضرورتهاى را براى حوزههاى علميه تدبير كردند و اينها را دنبال كنيم.
و نكته دوم اين است كه نبايد باز در مورد اينگونه سخنان مثل گذشته به يك نامه و دو نامه و يك سمينار بسنده شود و به بوته فراموشى سپرده شود؛ عرض كردم واقعاً نكات بسيار حساسى است، ببينيد! من يك وقتى در يكى از همين روزهاى چهارشنبه عرض كردم، انسان گاهى اوقات دنبال يك بزرگى میگردد تا از تجربيات او، از درك او از آنچه كه او در اين دوران زيادى كه سپرى كرده استفاده كند، مهمترينش در همين صحبتها تجلى پيدا میكند، امروز يك طلبه بداند كه بايد چه بكند، يك طلبه بداند كه براى آينده خودش بايد چه بكند، مسؤول حوزه و مسؤولين حوزه و مديران حوزه چكار بايد بكنند براى آينده اين حوزه؟
نظری ثبت نشده است .