موضوع: ظن
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱/۱۹
شماره جلسه : ۶۷
-
بررسی طائفه چهارم روایات دال بر حجیت ظواهر
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي طايفه چهارم از روايات دالّ بر حجيت ظواهر قرآن
آخرين طايفه از روايات که براي حجيت ظاهر قرآن ميتوانيم به آن استدلال كنيم، رواياتي است كه ائمه(ع) به برخي از آيات شريفه قرآن استدلال كردهاند. غالب اوقات چنين بوده كه ائمه(ع) حكم را بيان ميفرمودند و براي سائل يا مخاطب نيز همين مقدار کافي بوده است، اما گاه يا مخاطب مخاطبي بوده كه بايد در مقابل او استدلال شود و يا براي تحكيم و محكم نمودن مطلب و حکم بيان شده، استدلال لازم بوده است؛ لذا، ائمه(ع) بعد از بيان حکم، به يك آيهاي براي آن استدلال ميكردند؛ و در برخي از تعابير روايات آمده است: جميع آنچه كه ما ميگوييم، در قرآن موجود است و از قرآن ميشود استفاده كرد. اين روايات در ابواب مختلف فقه موجود است و اگر تتبعي در اين زمينه بشود، خود همين يك تحقيق بسيار خوبي ميشود كه ائمه(ع) در كجا و به كدام آيه از آيات قرآن استدلال كردهاند. مثلاً کسي از امام(ع) در مورد «خضخضه» ــ استمناء ــ سؤال ميکند و حضرت ميفرمايند: حرام است.بعد سائل ميگويد: آيا در قرآن آيهاي وجود دارد كه از آن استفاده كنيم خضخضه حرام است؟ حضرت يكي از آيات شريفه قرآن را ذکر ميکنند که « فَمَنْ ابْتَغَي وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الْعَادُونَ »؛ که استمتاع براي افراد يا از طريق ازدواج و يا از طريق كنيز صحيح است و غير از اين دو حرام است. اين يك نمونه از استدلال ائمه(ع) به آيات قرآن. اين نظائر زيادي دارد؛ عرض كردم آقاياني كه دنبال تحقيق و پژوهش هستند، خود اين يك موضوع بسيار خوبي است؛ حتي من به بعضي از محققين مركز فقهي ائمه اطهار(ع) گفتم كه در ابواب مختلف، اگر ببينيم ائمه چه مقدار به آيات شريفه قرآن استدلال كردند، در همين جهت، تفوّق شيعه و مذهب اماميه بر سائر مذاهب به خوبي روشن ميشود. ائمه طاهرين(ع) كه بعد از پيامبر(ص) ديگر كسي را به عنوان حجت معصوم و عالم آگاه به قرآن كه نداريم؛ و اين که حتي بعضي از خلفا گاه از ائمه معصومين(ع) احكام را كه سؤال ميكردند، به دنبالش ميگفتند آيا شما بر اين حکم دليلي هم از قرآن کريم داريد؟ و امام(ع) دليلش را هم بيان ميفرمودند.
حالا در اين بحث، آنچه كه ميخواهيم استفاده كنيم، اين است كه وقتي امام معصوم(ع) در مقابل مخاطب معيني يا در يك شرايطي كه لازم بوده براي تحكيم حكم بيان شده، به يكي از آيات شريفه استدلال كنند، معنايش اين است که ظواهر قرآن حجيت دارد. بله، روايات زيادي هم داريم كه خود ائمه(ع) آيات شريفه را تفسير كردهاند، مثلاً فرمودهاند مراد از قول خداوند تبارك و تعالي ــ «باطل» ــ در آيه شريفه « وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ »، مثلاً قمار است و يا ربا است. اين روايات که در آنها آيات را تفسير ميکردند و يا بيان مصداق ميکردند، شاهد بحث ما نيست؛ آنچه كه شاهد بحث ما هست، رواياتي است كه ائمه(ع) در آنها به آيات قرآن براي حکمي استدلال كردهاند. يکي از آن روايات نيز روايت معروفه عبدالاعلي مولي آل سام است كه در بحث «لاحرج»، شايد در ميان روايات، مهمترين دليل براي قاعده لاحرج است. در اين روايت به امام(ع) عرض ميكند ناخن من ــ كه ذكر نكرده ناخن دست مراد است يا ناخن پا و ظهور در ناخن پا دارد ــ به چيزي خورده است و يكجاي اين زخم شده و شكسته است؛ و جبيره و پمادي بر روي آن گذاشته است؛ از امام(ع) سؤال ميكند چگونه بر روي آن مسح كند؟
حضرت ميفرمايند: روي همان مراره مسح كند؛ و بعد از بيان اين حکم، ميفرمايند: «هذا و أمثاله يعرف من كتاب الله، ما جعل عليكم في الدين من حرج »؛ فرمودهاند اين و امثال اين آيه از قرآن كريم استفاده ميشود، خداوند فرموده است: « ما جعل عليكم في الدين من حرج »، در دين حکم حرجي نيست. حالا كه نميتوانيد روي پوست پا كه زخم شده مسح كنيد، بر روي همان مراره مسح كنيد. شاهد ما در اين روايت اين است كه امام ميفرمايند « هذا و امثال هذا يعرف من كتاب الله ». اينجا يك بحث مفصلي هست كه ما در بحث قاعده لاحرج مفصل مطرح كرديم و در كتاب قاعده لاحرج هم آمده است. بحث اين است که در السنه كثير يا برخي از بزرگان آمده است که لاحرج فقط نافي حکم است اما مثبت يا مشرع نيست؛ لا حرج ميگويد حالا كه نميتواند روي پوست مسح بكشد، اين حكم برداشته شد، اما اينكه روي مراره ميتواند مسح بكشد، اين را نميتوانمي از لاحرج بفهميم؛ لذا، گفتند اين «يعرف هذا و ....»، اگر مقصود نفي مسح بر بشره باشد، بله، همه ميتوانند اين را بفهمند که آب در اينجا براي بشره ضرر دارد و يا موجب حرج است، بنابراين، برداشته شد؛ اما اگر مراد از آن مسح بر روي بشره باشد، گفتهاند: ما نميتوانيم اين را بفهميم و اين را بايد به خود امام(ع) ارجاع داد و اوست که ميتواند چنين چيزي را بفهمد.
ما آنجا در بحث لا حرج با اين نظريه مخالفت كرديم و گفتيم وقتي ادله لاحرج را بررسي ميكنيم، ميبينيم که لا حرج فقط نافي نيست؛ و شواهدي آورديم كه در فقه، فقها با لاحرج احكامي را ذكر كردند. و اين روايت اتفاقاً از همين نمونه است؛ وقتي امام(ع) ميفرمايند «يعرف هذا و امثاله من كتاب اللّه » و بعد آيه شريفه را ذكر ميكنند و بعد هم ميفرمايند « امسح علي المرارة » اين ظهور روشني دارد كه امام(ع) ميفرمايند با همين لا حرج بر مراره مسح كن. به هر حال، نتيجهاي که از اين دسته از روايات ميگيريم اين است که ظواهر قرآن حجيت دارد و معتبر است. بعد از ذكر اين چهار طايفه، بايد گفت با ملاحظه اين روايات، معلوم ميشود که هم تعداد و هم مضامين اين روايات، در مقابل آن رواياتي كه اخباريها بر عدم حجيت ظواهر قرآن آوردند، بيشتر است، و با وجود اين طوايف از روايات، به خوبي به اين نتيجه ميرسيم كه از نظر ائمه(ع) ظواهر قرآن حجيت داشته است. ما تا اينجا، پنج دليل از ادله اخباريها بر عدم حجيت ظواهر قرآن را ذكر، و مورد مناقشه قرار داديم.
نظری ثبت نشده است .