موضوع: ظن
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱۲/۲۵
شماره جلسه : ۶۴
-
بررسی روایات در کلام شهید صدر و اشکال استاد
-
طايفه دوم از روايات در کلام مرحوم شهيد صدر
-
طايفه سوم از روايات در کلام مرحوم شهيد صدر
-
اشکال استاد بر کلام مرحوم شهيد صدر در مورد اشکال به مرحوم آخوند
-
پاسخ شهيد صدر از طايفه سوم روايات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه جلسه گذشته
بحث ما در بيان كلام مرحوم شهيد صدر (رضوان الله عليه) بود و مقداري از كلام ايشان را نقل، و بعضي از ملاحظاتي كه به ذهن ميرسيد را عرض كرديم. بيان كرديم ايشان معتقد هستند اين گونه رواياتي كه فهم قرآن ــ حتي فهم ظاهر قرآن ــ را فقط مختص ائمه معصومين(ع) قرار دادهاند, به احتمال قوي مجعول است و شاهدي كه آوردهاند, خصوصيات روات اين روايات، مثل سعد بن طريف و جابر بن يزيد است؛ نكتهاي هم كه ايشان روي آن تكيه داشتند, اين بود كه تمام روايات از نظر سند ضعيف است. در ميان اين روايات, يكي از روايات مد نظر ايشان, بر حسب آنچه كه در تقريرات بحث اصول ايشان آمده است, روايت 25 از باب 13 است. روايت اين است: ــ « وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن أبيه عن محمد بن سنان، عن زيد الشحام قال: دخل قتادة بن دعامة على أبيجعفر (عليه السلام) فقال: يا قتادة أنت فقيه أهل البصرة ؟ فقال: هكذا يزعمون، فقال أبو جعفر (عليه السلام): بلغني أنك تفسر القرآن؟ فقال له قتادة، نعم، فقال له أبوجعفر (عليه السلام): فان كنت تفسره بعلم فأنت أنت وأنا أسألك ــ إلى أن قال أبوجعفر (عليه السلام): ــ ويحك يا قتادة! إن كنت إنما فسرت القرآن من تلقاء نفسك فقد هلكت وأهلكت، وإن كنت قد فسرته من الرجال، فقد هلكت وأهلكت، ويحك يا قتادة! إنما يعرف القرآن من خوطب به. » ــ زيد شحام ميگويد: قتاده بر امام باقر(ع) وارد شد؛ امام(ع) به قتاده فرمودند: تو فقيه اهل بصره هستي؟و او گفت اين گونه گمان ميکنند؛ بعد سؤال كردند: آيا تو قرآن را تفسير ميكني؟ عرض كرد: بلي، بعد فرمودند: اگر از پيش خودت يا ديگران قرآن را تفسير ميکني, به تحقيق هلاک ميشوي و ديگران را به هلاکت مياندازي؛ همانا قرآن را مخاطبينش ميفهمند. « إنّما يعرف القرآن من خوطب به ». اما سند اين روايت معتبر بوده و روايت, روايت صحيح السند است.
آن خصوصياتي كه در سعد بن طريف و جابر بن يزيد در كتب رجال نقل ميكنند كه اينها مردم را از ظاهر شريعت دور ميكردند و دين را براي مردم, خيلي معقّد جلوه ميدادند, در مورد زيد شحّام نيست. به هر حال, آن خصوصياتي كه مرحوم شهيد صدر بيان كردند, در مورد زيد شحام وجود ندارد. اساساً در جلسه قبل نيز عرض كرديم اين روايات هم تواتر اجمالي دارد و هم تواتر معنوي؛ منتها عبارت « إنّما يعرف القرآن من خوطب به » را بايد به اين صورت معنا کنيم که منظور تفسير قرآن است و نه حمل الفاظ قرآن بر ظاهرشان؛ که حمل لفظ بر ظاهر را نوع مردم كه آشناي به لسان هستند, ميدانند؛ و اين عنوان تفسير را ندارد.
طايفه دوم از روايات در کلام مرحوم شهيد صدر
اما ادامه کلام مرحوم شهيد صدر؛ ايشان فرمودند رواياتي كه اخباريها براي نفي حجيت ظواهر قرآن استدلال كردهاند, سه طايفه هستند. طايفه اول همين رواياتي بود كه دلالت دارد بر اين كه غير از ائمه معصومين(ع), هيچ كس حتي ظواهر قرآن را نميفهمد كه جوابش داده شد.اما طايفه دوم ميفرمايند: رواياتي داريم دالّ بر اين كه در استنباط احكام شرعيه علاوه بر قرآن بايد سراغ ائمه معصومين(ع) رفت؛ و نهي ميکنند که شخص در استنباط بخواهد مستقلاً قرآن را مورد استنباط قرار دهد. ميگويند که بايد سراغ ائمه معصومين(ع) رفت، از باب اينكه آنها ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، عام و خاص را ميدانند، خصوصيات و شأن نزول آيات را وارد هستند. ايشان ميفرمايد: اين روايات متفق عليه بين اخباريها و اصوليهاست و هر دو گروه آنها را قبول دارند؛ اصولي هم ميگويد: فقيه در استنباط احكام، حق ندارد مستقلاً و فقط به كتاب الله تمسك كند، بلكه بايد فحص كند و ببيند آيا در روايات، مخصص و مقيّدي وجود دارد يا خير؟ لذا، ميفرمايد: اين طايفه از روايات، اصلاً مورد اختلاف نيست؛ هم اصولي قبول دارد و هم اخباري.
طايفه سوم از روايات در کلام مرحوم شهيد صدر
مهم و عمده طايفه سوم است؛ طايفه سوم رواياتي است كه از تفسير قرآن به رأي نهي ميكند؛ دلالت دارند بر اين که: « من فسّر القرآن برأيه فليتبوّأ مقعده من النار »؛ و اخباريها گفتهاند: حمل لفظ بر ظاهر نيز از مصاديق تفسير به رأي است. اين روايات دسته سوم كه مرحوم آخوند هم بيان كردند و ديگران هم جواب دادهاند؛ ــ واگر در ذهن شريفتان باشد ــ ما نيز از کلام مرحوم آخوند چند جواب داديم؟ سه جواب ذكر كرديم؛ جواب اول و دوم که در غالب كلمات اصوليين آمده و مورد قبول واقع شده است.جواب اول اين است كه تفسير عبارت است از «كشف القناع» و حمل اللفظ بر ظاهر، قناعي ندارد كه بگوييم تفسير است.
جواب دوم اين بود كه بر فرض حمل لفظ بر ظاهر عنوان تفسير را داشته باد، تفسير به رأي نيست؛ تفسير به رأي يعني كسي بيايد لفظ را بر غير ظاهرش حمل كند؛ و يا لفظ مجمل را بر يكي از محتملاتش بدون مرجح و شاهد و قرينه حمل کند. نكتهاي كه مرحوم شهيد صدر (رضوان الله عليه) دارد، اين است كه در هر دو تا از اين جوابها مناقشه است.
مناقشه شهيد صدر در جواب اول:
ميفرمايند اينطور نيست كه حمل لفظ بر ظاهر هميشه غير مقنع باشد. بله، در غالب موارد معنا و موضوعله لفظ روشن است و لفظ را بر همان معنا حمل ميکنيم، اينجا حجابي نيست و صدق تفسير نميكند؛ اما فرمايند در ظهورات تصوريه، در ظهورات لغويه، گاه معناي ظاهر پوشيده است و درست معلوم نيست که معناي ظاهر چيست؟
ميفرمايند: راههايي كه اصوليين براي تشخيص ظهور ذكر كردند مانند: تبادر، صحت حمل، عدم صحت سلب، و... براي اين است که بفهميم معناي ظاهر چيست. پس، در بعضي از موارد، ظهورات تصوريه پوشيده است. همچنين در ظهورات تصديقيه، ميفرمايند: اينطور نيست كه در همه موارد ظهور لفظ و جمله نسبت به معنا روشن باشد؛ همين آيه شريفه « هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آَيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ... » راجع به اينكه مراد از « هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ » چيست؟ بحث زيادي وجود دارد و احتمالات بسياري در آن هست. پس، ما قبول داريم كه حمل لفظ بر ظاهر تفسير نيست، اما اين در همه جا نيست. ايشان بعد از اين اشکال، سه راه حل براي جواب از روايات طايفه سوم ارائه ميدهند كه آنها را عرض ميكنيم.
اشکال استاد بر کلام مرحوم شهيد صدر در مورد اشکال به مرحوم آخوند
اما اشكالي كه ايشان بر مثل مرحوم آخوند دارند، به نظر ما اشكال واردي نيست. اگر كسي عارف به لغت نباشد، مثلاً فارس است و براي فهميدن معناي لفظ بايد سراغ کتاب لغت برود و يا از چند نفر سؤال کند، آيا اينجا ميتوانيم بگوييم اين لفظ نسبت به معنايش حجاب دارد؟ به عبارت ديگر، نكتهاي كه به عنوان مناقشه بر فرمايش ايشان داريم، اين است که مقنع بودن يا كشف الحجاب در جايي است كه خود لفظ يا خود جمله به حسب خودش و ذاتاً حجاب داشته باشد؛ كلمه «صعيد» در « فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا » معنايش را نميدانيد چيست، اما اين في نفسه مقنع نيست؛ يا كسي كه اصلاً لغت عرب را بلد نيست، بايد برود لغت را ببيند و يا سؤال كند، نسبت به او كه عارف به لسان نيست، قناع و حجاب وجود دارد، ولي اين کشف اين قناع را تفسير نميگويند؛ تفسير يعني كشف القناع عن القناع الموجود في الآية بحسب ذاتها.در باب حمل لفظ بر ظاهر يا فهميدن ظهورات اصلاً اختلاف پيدا نميشود؛ بالاخره ميفهمند كه معناي «صعيد» تراب خالص است؛ اما در باب تفسير، ممكن است به ده صورت كشف القناع شود. بنابراين، اين كه ايشان ميفرمايند: ما در غالب ظهورات تصوريه و تصديقي قبول داريم که قناع نيست اما در بعضي از آنها قناع است؛ اينگونه نيست و اگر در آن بعض هم قناع و حجاب باشد، حجاب بالعرض است؛ يعني شخص وارد و عارف به لغت عرب نيست؛ و با مراجعه معنا را بدست ميآورد. دقت كنيد! اين نقض ما، نقض خيلي خوبي است؛ كسي كه عارف به يك كلمه از لغات عرب هم نيست، بايد بگوييم تمام قرآن براي او مقنع است! در حالي كه چنين چيزي نيست. لذا، به نظر ما، جواب اول و دوم مرحوم آخوند درست است.
پاسخ شهيد صدر از طايفه سوم روايات
خود ايشان بعد از اينكه جواب مرحوم آخوند را نپذيرفته، سه جواب ذكر كردهاند. جواب اول، ميفرمايند: به نظر ما، «رأي» در روايات «من فسّر القرآن برأيه» مراد معناي لغوي آن ــ يعني نظر ــ نيست؛ بلكه اگر كسي ادعا كند مراد معناي اصطلاحياش است، گزاف نگفته است. ميگوييم معناي اصطلاحي «رأي» چيست؟ ميفرمايد: در عصر صادقين(ع) مدرسهاي در ميان اهل سنت بنام مدرسة الرأي بوده كه در استنباط احكام و در تفسير قرآن، در مقابل ائمه معصومين(ع) از آن مدرسه استفاده ميكردند؛ «رأي» گاهي قياسي است، گاهي مصالح مرسله است، گاهي استحسان است.اشکال استاد به جواب اول:
نقض مهمي که جواب اول دارد، اين است كه تعبير « من فسّر القرآن برأيه » در روايات واردهي از پيامبر(ص) نيز هست؛ اگر « من فسّر القرآن برأيه » فقط در روايات صادقين(ع) بود، بعيد نبود بگوييم نظر ايشان صحيح است؛ در حالي كه اين تعبير از پيامبر(ص) نيز صادر شده است و حال آن که مدرسة الرأي در زمان پيامبر(ص) نبود. اين نقض مهم، جواب اول ايشان را بطور كلي از بين ميبرد. علاوه بر اينكه اين جواب، مناقشات ديگري هم دارد.
جواب دوم شهيد صدر:
ايشان در جواب دوم ميفرمايند: اطلاق، صلاحيت اثبات يا نفي حكم شرعي را در جايي كه حكم، حکم شرعي تعبدي باشد، دارد. چرا ايشان بحث اطلاق را در اينجا پيش كشيده است؟ براي اينكه اخباريها ميگويند روايات «من فسر القرآن برأيه» اطلاق دارد؛ و شامل حمل مجمل علي احد محتملاته، حمل لفظ بر غير ظاهرش و حمل لفظ بر ظاهرش ميشود. اطلاق هرسه مورد را ميگيرد. و اين اطلاق ميآيد جلوي سيره عقلائيه را ميگيرد ــ سيره عقلائي بر حجيت ظواهر كه ميگويد هر ظاهري هرچند ظاهر قرآن، حجت است. ــ يعني ميخواهند بگويند اطلاق، ميشود رادع؛ چون سيره عقلائيه زماني حجيت دارد كه ردع شرعي نداشته باشد.
حال، همه فرمايش ايشان در جواب دوم اين است که اطلاق ميتواند اثبات يا نفي حكم شرعي كند در جايي كه حكم تعبدي باشد؛ اما براي نفي يك حكم فطري عقلائي جبلي ــ كه عمل به ظواهر يك امر فطري جبلي عقلائي است ــ اطلاق نميتواند رادع باشد. ميفرمايد: ردع براي اين است که شارع يك غرض خيلي مهمي دارد و روش عقلا بر خلاف آن غرض است؛ ردع براي تحفظ بر غرض مولاست؛ يا به تعبير ايشان، الردع بملاك التحفظ علي الغرض.
ميفرمايند: حال كه ردع ملاك تحفظ بر غرض است، بايد خيلي قوي باشد؛ بايد استحكامش به اندازه استحكام اين سيره باشد؛ يك سيرهي قويهي عقلائيه را نميشود با يك اطلاق ردّ كرد؛ بلکه شارع بايد با تصريح در مقابل آن بايستد. كما اينكه شارع براي تحريم ربا تصريح ميکند که « حرّم الربا ». جواب دوم ايشان انصافاً جواب خوبي است. البته ما قبلاً فرمايش ايشان را نديده بوديم و با اين حال، در بحث اجتهاد و تقليد، در فقه، كه شش سال پيش بيان کرديم، آنجا به اين نكته رسيده بوديم. يعني خيلي روشن است كه اگر يك چيزي بخواهد رادع باشد، بايد در قوّت به اندازه همان باشد؛ يك چيز ضعيف نميتواند رادع امر قوي باشد.
جواب سوم شهيد صدر:
ايشان در جواب سوم ميفرمايند: اصلاً ما براي حجيت ظواهر قرآن به سيره متشرعه تمسك ميكنيم. از صدر اسلام تا اين زمان ما، علما و مردم به ظواهر قرآن عمل كردهاند؛ و اگر واقعاً مورد انكار يا مورد ترديد بود، بايد از ائمه(ع) سؤال ميكردند كه آيا ميشود به ظاهر قرآن عمل كرد يا نه؟ اما يك مورد هم نداريم كه در زمان ائمه(ع)، چنين سؤالي مطرح شده باشد؛ براي اينكه شك نداشتند عمل به ظواهر قرآن اشکال ندارد.
تشكيك در حجيت ظواهر قرآن مربوط به همين سالهاي اخير و در مورد اخباريهاست. پس، سيره متشرعه بر اين است و اين نياز به تأييد ندارد و فقط بايد متصل به زمان معصوم باشد. ايشان ميفرمايند: اگر كسي بگويد روايات نهي از تفسير به رأي، اطلاق دارد؛ ميگوييم سيره متشرعه آنها و اطلاق آنها را تقييد ميزند.
اين هم جواب بسيار متين و خوبي است. اينجا، دليل پنجم اخباريها را بررسي كرديم؛ دليل ششم که از ادله مهم عدم حجيت ظواهر قرآن هست، مسئله تحريف است كه آن را ان شاء الله بعد از تعطيلات نوروز، روز شنبه 17 فروردين، بيان خواهيم کرد.
نظری ثبت نشده است .