درس بعد

بحث ظن

درس قبل

بحث ظن

درس بعد

درس قبل

موضوع: ظن


تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۲/۱۵


شماره جلسه : ۸۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی مطالبی که از اهل سنت نقل شده است و توجیهات اهل سنت از روایات تحریف

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

ملاحظه فرموديد كه در كتب روايي و حديثياهل سنت موارد متعددي وجود دارد كه خودشانتصريح كردند به وجود بعضي از سور يا آياتي از قرآن كريم كه الآن در مصحف نيست؛ و در عهد رسول خدا(ص) قرائت مي‌‌شده است. در برخوردبا اين مطالب, ما چند مطلب را بايد دنبالكنيم؛ اولين مطلب اين است كه اساساً صحتاين مطالب تا چه اندازه‌ا‌‌ي است؛ هر چند که منابع متعددي از آنها اين مطالب را نقل کرده‌اند, و در مورد آيه رجم حتي بعضياز علماي اهل سنت و برخي از متخصصين در علومقرآن تصريح كردند كه بعيد نيست بگوييمتواتر در اين معنا وجود دارد و مجرّد خبر واحدنيست. ديروز هم منابع اين حديث را عرض كردم, اما آيا اين واقعاًفي نفسه مي‌‌تواند صحيح باشد يا نه؟ مطلب دوم اين است كه اگر قائلبه صحت آنها شويم چه نتيجه‌ا‌‌ي دارد؟


بررسي صحّت مطالب نقل شده از اهل سنّت

اما مطلباول, اينجا مجال بر اين كه يكي يكي اينموارد را بررسي كنيم, وجود ندارد؛ دركتب نيز مطرح شده است که آقايان مي‌‌توانند ملاحظهكنند؛ و ما در اينجا فقط بعضي از آنها را اشاره مي‌‌كنيم.مرحوم بلاغي در كتاب تفسير آلاء الرحمان در مقدمه, به بعضي از اين موارداشاره كرده و اشكالات آن را ذكر كرده است.مثلاً درمورد آيه رجم, در چاپ جديد موسوعه علامه بلاغي , در صفحه 52 از جلد اول آلاء الرحمن في تفسير القرآن فرموده است: الامر الثالث و مما الصقوه بكرامة القرآن المجيد قوله في الرواية عن زيد بن ثابت از چيزهاي كه اينها به قرآن چسپانيده‌‌اند و واقعاً قرآن نيست, آيه رجم است؛ سپسنقل مي‌‌كند كه اين آيه را چهكساني نقل كرده و در چه كتاب‌‌هايي نقلشده است؛ پس از آن مي‌‌فرمايند: و يا للعجب كيف رضي هولاء المحدثون لمجد القرآن وكرامته أن يلقي هذه الحكم الشديد علي الشيخ والشيخة بدون أن يذكر السبب ؛چطور مي‌‌شود كه خداوند حكم به اين شديدي را برپيرمرد و پيرزن بيان كند, اما سببشرا ذكر نكند؟!

ثانياً رجم منوط به مطلق زنا نيست؛ بلکهزنا بايد زناي محصنه باشد, که در اينجا ذکر نشده است. در يكي از رواياتيكه آيه را نقل كرده, آمده است: الشيخ والشيخة فارجموهما البتة بما قضيا من اللذة که نه عنوانزنا را دارد و نه عنوان احصان را دارد؛ دربعضي از تعابير نيز تعبير بما قضيا من الشهوة دارد؛لذت و شهوت اعم از جماع است و جماع اعم اززناست, و زنا اعم از احصاناست؛ براي رجم بايد جماع, زنايي احصاني باشدکه هيچ يك از اين خصوصيات در آيه ذكرنشده است؛ حال, چطور مي‌‌توانيم بگوييم کهاينآيه قرآن است؟! اشکال دوم اين است که مصحّح «ف» در تعبير « فالرجموهما » چيست؟«فـ» در الشيخ والشيخة فارجموهما نيازبه مصحح دارد؛ اگر شرطي در جمله بود, مي‌‌گفتيماين جزاي شرط است؛ اما اينجا شرطي وجود ندارد.سپس مي‌گويند: اگر كسي اشكال كندکه در آيه شريفه سوره نور « الزانية والزاني فاجلدوا كل واحد منهما مأة جلدة », «فـ»را چطور تفسير مي‌‌كنيد؟

همان تفسير را براي «فـ» در اين عبارت نيز بيان کنيد. در جواب اين اشکال گفته‌‌اند, در آيه شريفه سوره نور, «فـ» به عنوان جزاي شرط است؛ چه آن که «الزانيه» در محل شرط نشسته است؛ اما اينجا« الشيخ والشيخة » را نمي‌‌توانيم بگوييم به عنوان شرط است؛ چون معنا نمي دهد؛ اما « الزانية والزاني » يعني اذا زني أو إذا زنت فاجلدوا كل واحد منهما ؛ اما در اين عبارت چنين شرطي را نمي‌توان بيان داشت. اشكال سوم اين كه حكم رجم در زناي محصنه اختصاص به شيخ و شيخه ندارد، و براي همه اين حکم ثابت است؛ چه شيخ و شيخه باشند و چه شاب و شابه؛ پس, حکمي که در اينجا بيان شده است با اجماعي که بر عموم حکم دلالت دارد, سازگار نيست. لذا, ايشانمي‌‌فرمايد: اين يك آيه جعلي است كه اينهادرست كردند. و بيان مي کند: وأضف إلي ذلك ما رواه في الموتع والمستدرك ومسدد وابن سعد، من أن عمر قال قبل موته بأقلّ من عشرين يوماً فيما يزعمونه من آية الرجم لو لا أن يقول الناس زاد عمر بن الخطاب في كتاب الله لكتبتها عمر بيست روز قبل از مردنشگفته است كه اگر اين حرف را نمي‌‌زدند, مناين را در قرآنمي‌‌نوشتم.

بعد مي‌‌گويد: وأخرج الحاكم وابن الجرير و صححه گفتندروايتش هم روايت صحيحي است ان عمر قال لما نزلت اتيت رسول الله فقلت اكتبها فكأنه كره ذلك ، عمر مي‌‌گويد وقتي اين آيه نازلشد, من به پيامبر عرض كردم آن را در قرآن بنويسم؛ که پيامبر اجازه ندادند. حال, سؤال اين است که چطور مي‌‌شود يك چيزي از قرآن باشد و نازل همشده باشد, ليکن پيامبر بگويد آن را نمي‌‌خواهيدبنويسيد!؟. در اينجا اشکالات ديگري هم بيان کرده‌اند که خودتان مراجعه کنيد. اما از همه اينها مهمتر روايتي است كه خود اهلسنت آن را نقل كرده‌‌اند و در كتب شيعه هم آمده است؛ درمسند احمد آمده, در بخاري آمده, در سنن نسائيآمده, حاكم در مستدرك ذكر كرده است و در عوالي اللئالي از كتب اماميه نيز آمدهاست؛ مضمون آن روايت اين است كه اميرالمؤمنين(ع) روز پنجشنبه دستور تازيانهشراحه همدانيه را داد و روز جمعه دستور رجم او را داد؛بعد حضرت فرمود كه اجلدها بكتاب الله و ارجمها بسنة رسوله من جلد و تازيانه‌‌اشرا بر حسب قرآن و رجمش را بر حسب سنّت پيامبرانجام مي‌‌دهم.

اين روايت از نظر خود اينها معتبر است و در صحاح‌شان هم آمده است؛ حالا اينها اين معرفترا ندارند كه ولايت اميرالمؤمنين(ع)را بپذيرند, اما اميرالمؤمنين را به عنواناحد صحابه كه نمي‌‌توانند منكر شوند؛ حضرتفرموه رجم به عنوان سنت پيامبر است كه مندارم انجام مي‌‌دهم. در اين روايت به خوبي دقت کنيد؛ اين که چرا اميرالمؤمنين(ع)شراحه همدانيه را روز پنجشنبهتازيانه زده و روز جمعه هم رجم كرده است؟ اين کار حضرت با عنايت بوده و با توجه فرموده كه تازيانه‌‌اشبر حسب قرآن و رجمش بر حسب سنت پيامبراست؛ اين به وضوح براي ما روشن است كه اين عمل درمقابل آيه‌‌ي جعليه‌‌ي عمر بوده است. يعني گويا در آن زمان معروف بودهكه تنها كسي كه اصرار مي‌‌كرده آيه رجم به عنوانقرآن هست, عمر بن خطاب بوده است؛ و در ميان اين همهصحابه پيامبر, هيچ كس حاضر نبوده كه اينمطلب را قائل شود. پس, اصلاًآيه رجم از اساس اشكال دارد.


توجيهات اهل سنت در مورد روايات تحريف

نكته دوماين که خود اهل سنت وقتي مورد سؤال و انتقادقرار گرفتند كه اين حرفها چيست که شما راجعبه قرآن داريد؟ چند توجيه بيان کرده‌اند. يكتوجيه كه شبيه توجيه ما برايروايات تحريف است, اين که مي‌‌گويند:بعضي از اينها عنوان تفسيري را دارد، واز تفسير قرآن است؛منتها امتياز اميرالمؤمنيناين بود كه پيامبر اکرم تمام خصوصيات آيات را براي اميرالمؤمنين بيان مي‌‌فرمودند و حضرت مي‌‌نوشت؛بعضي از خصوصياتش را هم براي ديگران بيانمي‌‌فرمودند.لذا, يكي ازتوجيهات اين است كه اين مطالب عنوان تفسير وتأويل را دارد. توجيه دوم اين است كه گفتنداين عنوان حديث قدسي را دارد؛ مثلاً راجعبه دو سوره خلع و حفد كه ديروز خوانديم, مي‌‌گويند عنوان حديث قدسيدارد و قرآن نيست. توجيه سوم گفته‌‌اند اين به عنوان سنت پيامبر است. مثلاً درآيه رجم, نحاس گفته است هي سنة ثابتة ونگفته هي آية نازلة.

توجيه چهارم
بعضي‌‌ها گفته‌‌اند راوي در اينجا خطا و اشتباه كرده است؛اما توجيهي كه غالب يعني بيش از نود درصداهل سنت براي اين آيات بيان كرده‌‌اند, مسئلهنسخ تلاوت است. مي‌‌گويند ماقبول داريم که آيه رجم به عنوان آيه قرآن بودهاست, اما تلاوت آنها نسخ شده است؛ به اين بيان که حکم رجم اکنون باقي است اما تلاوتش نسخ شده است. اينجا بايدببينيم كه نسخ تلاوت اساساً درست است يا نه؟مرحوم آقايخوئي قدس سره در البيان مي‌‌فرمايند:شما كه مسئله نسخ تلاوت را مطرح مي‌‌كنيد,آيا نسخ تلاوت از پيامبر(ص) واقع شده است؟ ازافرادي كه بعد از پيامبر متصدي زعامت مسلمينشدند, از كدام يك از اينها نسخ تلاوت واقع شده است؟اگر بگوييدنسخ تلاوت از پيامبر واقع شده است, مي‌‌گوييماين نياز به اثبات دارد. راه اثبات, يا از طريق خبر واحد است و يا از طريق خبرمتواتر؛ يا يك خبر واحد قائم شود بر اينكه آيه رجم مدتي به عنوان قرآن بوده و تلاوتهم مي‌‌شده است, بعد پيامبر فرموده که حكمشباقي است اما ديگر تلاوت نشودو در مصحف هم نيايد؛ چون نسخ تلاوت معنايشاين است كه الان در قرآن نيست نه اينكه بگوييم آيه‌‌اش نوشتهشده است اما بگويند آن را نخوانيد. نه، معناي نسخ تلاوت اين است که آيه بوده است, اما بعد كه پيامبر مي‌‌خواستهقرآن را جمع آوري كند, در زمان خودشان فرمودنداين را در مصحف نياوريد, اما حكمش باقي است.

يا بايد ازراه خبر واحد چنين چيزي ثابت باشد که علما اجماع دارند نسخ كتاب با خبر واحد جايزنيست. و اگر هم بگوييداين مطلب به نحو متواتر است؛ مي‌‌فرمايند اصولييناهل سنت مثل شاطبي در الموافقات و شافعيو اكثر صحابه قائل هستند كهنسخ كتاب به سنت متواتره هم جايز نيست.احمد بن حنبلهم همين معنا را دارد. بعضي‌‌ها گفته‌‌اندنسخ كتاب به سنت متواتره امكان دارد, اماواقع نشده است. اما نكته‌ا‌‌ي که به نظر ما بايد عرض كنيم, اين استكه كسي نخواسته قرآن را به خبر واحد نسخكند تا ما استدلال كنيم به اين كه نسخكتاب با خبر واحد جايز نيست؛ با خبرمتواترش هم نمي‌‌شود. نسخ كتاب فقط به كتابجايز است. اما اينجا مدعا اين است اگر پيامبردر زمان خودش فرموده باشند که فلان آيه تلاوتش نسخ شده, اما حکمش باقي است؛ در اين صورت, اينرا نمي‌‌شود با اجماع بر عدم جواز نسخ قرآنبا خبر واحد رد كرد.عبارت ايشان را در البيان ببينيد؛ اصلاًمسئله نسخ كتاب با خبر واحد و سنت متواتر يك مطلب است و مانحن فيه يكمطلب ديگري است؛ اگر اميرالمؤمنين(ع) يا احد الصحابه مثل ابن عباس براي مانقل كند بسند صحيح كه پيامبر بعد ازمدتي فرمود هذه الآية نسخت تلاوته و بقي حكمه به آن اخذ مي‌‌كرديم. اما اشکال اين است که در تمام مواردنسخ تلاوت, هر چه داريم, بعد از زمانپيامبر واقع شده است, و ندارد که در زمان پيامبر نسخ واقع شده است.  فرض دوم اين است كه بگوييم نسخ تلاوتبهدست مبارك رسول اکرم واقع نشده است, و بلکه به دست خلفائي كه بعد آمدند, واقع شده است.

ايشان مي‌‌فرمايند هذا عين القول بالتحريف ، نسخ تلاوت يعنيتحريف قرآن. اگر گفتيد بعد از زمانپيامبر(ص) ابابكر، عمر يا ديگران گفتنداين آيه بوده اما بعداً تلاوتش نسخ شدهو حكمش باقي است, اين عين قولبه تحريف است. و عجيب اين است كه جمعي ازاصوليين عامه گفته‌‌اند, آياتي كه نسخ تلاوتشده مثل آيه رجم، اگر شخصجنب اين آيات را بخواهد تلاوت كند,مانعي ندارد؛ چون اين آيات تلاوتش نسخ شده است و اين ديگر تلاوت قرآن نيست؛ همينطور اگر جنب بخواهد اين آيات را مس كند, حرام نيست؛ براي اينكهاين آيات تلاوتش نسخ شده است. بعضي‌هاهم گفته‌‌اند جايز نيست. نتيجه‌اي كه از بحث‌‌هاي دو سهروز اخير مي‌خواهيم بگيريم, همه در همين جمله است که نسختلاوت, با قول تحريفبه قرآن يكي است. علاوه آن که اصلاً نسخ تلاوت يك امر بسيار بسيار بعيدو ضعيفي است؛ كدام قانونگذاري را مي‌توان يافت که يك قانوني بياورد و بعد بفرمايدقانون را محو كنيد اما محتوايشباقي بماند؟! نسخ تلاوت چيزي است كه هيچملاك عقلايي براي آن وجود ندارد. و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين.

برچسب ها :

بحث ظن تحریف قرآن روایات دال بر تحریف قرآن از سوی اهل سنت شمرده شدن نسخ تلاوت از اقسام تحریف در قرآن قائل شدن اهل سنت به تحریف به زیاده و به نقصان در قرآن تحریف در آیه رجم شواهد بر تحریف قرآن با آیه رجم اجرای حد از سوی امیر المؤمنین برای شراحه همدانيه توجیه روایات دال بر تحریف قرآن بر تفسیر و تأویل آیات از سوی اهل سنت حدیث قدسی شمردن سوره خلع و حفد از سوی اهل سنت توجیه روایات در مورد تحریف قرآن به نسخ شدن تلاوتشان از سوی اهل سنت وقوع نسخ تلاوت از پیامبر عدم جواز نسخ قرآن با خبر واحد جواز نسخ کتاب فقط با خود کتاب وقوع نسخ تلاوت بعد از زمان پیامبر بعید بودن نسخ تلاوت قرآن

نظری ثبت نشده است .