موضوع: ظن
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۲/۱۱
شماره جلسه : ۸۴
-
بررسی روایات دال بر تحریف در کتب اهل سنت
-
بحث اخلاقی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ذکر و بررسي روايات تحريف مذکور در کتب اهل سنّت
مورد اول: رواه ابن عباس انه عمر قال في ما قال و هو علي المنبر ابن عباس نقل ميكند عمر بر روي منبر اين را نقل كردهاست؛ كه اين قضيه، معروف به قضيه آيهي رجم است و عده زيادي آن را نقل كردهاند. مرحوم آقاي خوئي از صحيح بخاري جلد 8، صفحه 208 و 211، صحيح مسلم جلد 5، صفحه 167 نقل ميكند.ابن عباس ميگويد: ان الله بعث محمد (ص) بالحق و انزل عليه الكتاب فكان مما انزل الله آية الرجم آيه رجم يكي از آياتي بوده كه خداوند به عنوان قرآن نازل كرده است فقرأناها و ما آن را ميخوانديم وعقلناها و آن را ميفهميديم و وعيناها و آن را حفظ كرديم فلذا رجم رسول الله و رجمنا بعده هم پيامبر به آيهي رجم عمل كرد و هم خود من به آنآيه عمل كردم فاخشي ان طال بالناس زمان ان يقول قائل و الله ما نجد آية الرجم في كتاب الله فيضلوا بترك فريضة انزلها الله ترسيدم كه اگر زمان طولاني بر مردم بگذرد، مردمبگويند كه چنين آيهاي در قرآن نبوده و اين فريضهاي كه خدا نازل كردهاست را ترك كنند و الرجم في كتاب الله حق علي من زني اذا احصن من الرجال اگر زنا، زناي محصنه باشد، رجم بر مرد ثابتاست. ابن عباس در اداه ميگويد: ثم انا كنا نقرئوا فيما نقرأ من كتاب الله ان لا ترغبوا عن آبائكم فانه كفر بكم از پدران و مادرانتان اعراض نكنيد كه اين كفر است.
كفر بكم ان ترغبوا عن آبائكم او ان كفراً بكم ان ترغبوا عن آبائكم كه دو نوع قرائت شده است. و ذكر سيوطي در كتاب اتقان سيوطي ذکر کرده است که اخرج ابن اشتح في المصاحف ان ليث بن سعد قال اول من جمع القرآن ابو بكر و كتبه زيد و ان عمر اتاه بآية الرجم عمر آيه رجم را آورد كه ما بنويسيم، اما زيد ننوشت يا ابو بكرننوشت لانه كان وحده چون خودش فقط به تنهايي آن را نقل كرده بود، نپذيرفتند. بعد مرحوم آقاي خوئي ميفرمايند: و آية الرجم التي ادعا عمر أنها من القرآن و لم تقبل منه رويت بوجوه اين آيه هم به سه نقل ذكر شده است:1) اذا زني الشيخ و الشيخة فارجموهما البتة ؛ اگر پير مرد و پير زن زنا كردند آنها را رجم كنيد نكالاً من الله (انتقاماً من الله يا عقاباً من الله) و الله عزيز حكيم ؛ 2) الشيخ و الشيخة فارجموهما البتة بما قضيا من اللذة .3) ان الشيخ و الشيخة اذا زنيا فارجموهما البتة . اکنون بحث اين است كه در قرآنموجود زمان ما، چيزي بنام آيه رجم نداريم؛ و در كتب اهل سنت نقل شده كه عمرگفته است اين آيه در سوره مباركه نور بوده، اما الان موجود نيست.
مورد دوم و اخرج الطبراني بسند موثق عن عمر بن خطاب ، طبراني به يك سند موثق ميگويد القرآن الف الف و سبعة و عشرون الف حرف قرآن يك ميليون و بيست و هفت هزار حرفبوده است، بينما القرآن الذي بين ايدينا لا يبلغ ثلث هذه المقدار اما قرآني كه امروز داريم، يك سوماين حروف هم نيست، و عليه فقط سقط من القرآن اكثر من ثلثه پس بايد دو ثلث قرآن يابيش از دو ثلث آن سقط شده باشد. اين را الاتفاق سيوطي نقل ميكند و ظاهراً در معجم الكبير طبراني هم وجود دارد. مورد سوم: و رواه ابن عباس عن عمر انه قال ان الله عز و جل بعث محمد بالحق و انزل معه الكتاب فكان مما انزل اليه آية الرجم فرجم رسول الله و رجمنا بعده ثم قال كنا نقرأ و لا ترغبوا عن آبائكم فانه كفر بكم . اين تقريباً همان مورد اول است و آن را از مسند احمد نقل ميكنند؛ يعني همان است و ديگردو روايت نيست؛ وقتي راوي ابن عباس و مروي عنههم عمر است، و يك قضيه را نقل ميكند، ديگر دو روايت نيست. منتها در آن نقلشاين بوده كه عمر گفته فقرأنا و عقلنا و وعيناه يعني مفصلتر و دقيقتر از اين نقل مسند احمد است. پس، تا اينجا كه مرحوم آقايخوئي فرمودند سه مورد، در حقيقت دو مورد شد.
مورد چهارم: و رواه نافع ان ابن عمر قال نافع ميگويد پسر عمر گفت لا يقولن احدكم قد اخذت القرآن كله و مايدريهما كله احدي ازشما نگويد كه همه قرآن را من اخذ كردم در حالي كه نميفهمد همه قرآن چيست قد ذهب منه قرآن كثير و لكن ليقول قد اخذت منه ما ظهر بگويد آنچه كه ظاهر است را من اخذكردم و نگويد من همه قرآن را گرفتم. مورد پنجم: و رواه عروة بن زبير عن عائشة كه اين موارد را عمدتاً درصفحه 40 به بعد جلد دوم الاتقان سيوطي آمده است؛ البته بعضي نيز در جلد اول آمده است. عروه ميگويد كانت سورة الاحزاب تقرأ في زمن النبي مأتي آية سوره احزاب در زمان پيامبر 200 آيه بوده فلما كتب عثمان المصاحف لم نقدر منها الا ما هو الان ، عثمان وقتي مصاحف را جمع كرد، بقيه را آتش زد ويكي را گرفت و ما حفظ نكرديم از سوره احزاب مگر آن را كه الان موجود است. مورد ششم: و روت حُميده بنت ابي يونس ، حميده نقل ميكند قرأ علي ابيه في مصحف عائيشة كه يونس است، و هو ابن ثمانين سنة در حالي كه هشتاد سالش بود، و اينجا تصريح دارد كه مصحف عائيشه هم بوده است، ان الله و ملائكته يصلون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليماً وعلي الذين يصلون الصفوف الاُول ميگويد دنباله آيه اين بوده است؛ و علي الذين يصلون الصفوف الاول آنهايي كه درود ميفرستندثواب صف اول مسلمين را دارد يا صف اول نماز جماعت؛ قالت حميده ميگويد قبل ان يغيره عثمان المصاحف قبل از ا ينكه عثمان مصاحف را تغير بدهد.
مورد هفتم: و رواه ابو حرب ابن ابي الاسود عن أبيه ، اين نيز به صحيح مسلم آدرس داده شده است. از ابو موسي اشعري نقلميكند ابو موسي اشعري بعث الي قراء اهل البصره فرستاد سراغ قراء اهل بصره فدخل عليه ثلاث مأة رجل سيصد نفر آمدند قد قرأوا القرآن ، قرآن را ميخواندند فقال انتم خيار الاهل البصره و قرائهم شما نيكان بصره و قراء بصره هستيد، فاتلوه و لايطولن عليكم الامد فتقسوا قلوبكم كما قست قلوب العرب من كان قبلكم و انا كنا نقرأ سورة كنا نشبهها في الطول و الشدة ببرائة فانسيتها ابو موسي اشعري ميگويد ما در زمان پيامبر سورهاي ميخوانديم كه در طولاني بودن و در شدت، يعني شدت خطابات، مثل سوره برائت بوده و آن سوره را بطور كل فراموش كرديم. غير عني قد حفظت منها گفته از آن سوره من اين آيه يادم است لو كان لابن آدم واديان من مال لابتغي واد ثالثا اگر ابن آدم دو وادي از مال داشته باشد، چون حريص است، ميروديك وادي سومي را براي خودش پيدا ميكند، كنايه از اين است كه فرزند آدم سير نميشود؛ ولا يملأ جوف ابن آدم الا التراب شكم بن آدم را هيچ چيزي پر نميكند غير از خاك وكنا نقرأ سورة باز ابوموسي اشعري ميگويد ما سورهاي را ميخوانديم كه كنا نشبهها باحدي المسبحات به يكي از مسبحات سبع ــ سبح لله ما في السموالات ــ آن را تشبيه ميكرديم، فانسيت آن را هم فراموش کردهام غير عني حفظت منها يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون فتكتب شهادة في اعناقكم فتسئلون عنها يوم القيامة ميگويد اين آيه بوده اماآن را فراموش كرديم. شما البيان مرحوم آقاي خوئي راببينيد؛ ايشان همه اقوال را راجع به اين روايات نفرمودهاند كه برخورد اهل سنتبا اين روايات چگونه است؟ ايشان قول مهم اينها را كه قول به نسخ تلاوت است رافرموده است و بعد ذکر کردهاند كه اين مستلزم تحريف قرآن است.
بحث اخلاقي: ویژگیهای قبض و بسط الهی(بخش اول)
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ذکر و بررسي روايات تحريف مذکور در کتب اهل سنّت
مورد اول: رواه ابن عباس انه عمر قال في ما قال و هو علي المنبر ابن عباس نقل ميكند عمر بر روي منبر اين را نقل كردهاست؛ كه اين قضيه، معروف به قضيه آيهي رجم است و عده زيادي آن را نقل كردهاند. مرحوم آقاي خوئي از صحيح بخاري جلد 8، صفحه 208 و 211، صحيح مسلم جلد 5، صفحه 167 نقل ميكند.ابن عباس ميگويد: ان الله بعث محمد (ص) بالحق و انزل عليه الكتاب فكان مما انزل الله آية الرجم آيه رجم يكي از آياتي بوده كه خداوند به عنوان قرآن نازل كرده است فقرأناها و ما آن را ميخوانديم وعقلناها و آن را ميفهميديم و وعيناها و آن را حفظ كرديم فلذا رجم رسول الله و رجمنا بعده هم پيامبر به آيهي رجم عمل كرد و هم خود من به آنآيه عمل كردم فاخشي ان طال بالناس زمان ان يقول قائل و الله ما نجد آية الرجم في كتاب الله فيضلوا بترك فريضة انزلها الله ترسيدم كه اگر زمان طولاني بر مردم بگذرد، مردمبگويند كه چنين آيهاي در قرآن نبوده و اين فريضهاي كه خدا نازل كردهاست را ترك كنند و الرجم في كتاب الله حق علي من زني اذا احصن من الرجال اگر زنا، زناي محصنه باشد، رجم بر مرد ثابتاست. ابن عباس در اداه ميگويد: ثم انا كنا نقرئوا فيما نقرأ من كتاب الله ان لا ترغبوا عن آبائكم فانه كفر بكم از پدران و مادرانتان اعراض نكنيد كه اين كفر است.
كفر بكم ان ترغبوا عن آبائكم او ان كفراً بكم ان ترغبوا عن آبائكم كه دو نوع قرائت شده است. و ذكر سيوطي در كتاب اتقان سيوطي ذکر کرده است که اخرج ابن اشتح في المصاحف ان ليث بن سعد قال اول من جمع القرآن ابو بكر و كتبه زيد و ان عمر اتاه بآية الرجم عمر آيه رجم را آورد كه ما بنويسيم، اما زيد ننوشت يا ابو بكرننوشت لانه كان وحده چون خودش فقط به تنهايي آن را نقل كرده بود، نپذيرفتند. بعد مرحوم آقاي خوئي ميفرمايند: و آية الرجم التي ادعا عمر أنها من القرآن و لم تقبل منه رويت بوجوه اين آيه هم به سه نقل ذكر شده است:1) اذا زني الشيخ و الشيخة فارجموهما البتة ؛ اگر پير مرد و پير زن زنا كردند آنها را رجم كنيد نكالاً من الله (انتقاماً من الله يا عقاباً من الله) و الله عزيز حكيم ؛ 2) الشيخ و الشيخة فارجموهما البتة بما قضيا من اللذة .3) ان الشيخ و الشيخة اذا زنيا فارجموهما البتة . اکنون بحث اين است كه در قرآنموجود زمان ما، چيزي بنام آيه رجم نداريم؛ و در كتب اهل سنت نقل شده كه عمرگفته است اين آيه در سوره مباركه نور بوده، اما الان موجود نيست.
مورد دوم و اخرج الطبراني بسند موثق عن عمر بن خطاب ، طبراني به يك سند موثق ميگويد القرآن الف الف و سبعة و عشرون الف حرف قرآن يك ميليون و بيست و هفت هزار حرفبوده است، بينما القرآن الذي بين ايدينا لا يبلغ ثلث هذه المقدار اما قرآني كه امروز داريم، يك سوماين حروف هم نيست، و عليه فقط سقط من القرآن اكثر من ثلثه پس بايد دو ثلث قرآن يابيش از دو ثلث آن سقط شده باشد. اين را الاتفاق سيوطي نقل ميكند و ظاهراً در معجم الكبير طبراني هم وجود دارد. مورد سوم: و رواه ابن عباس عن عمر انه قال ان الله عز و جل بعث محمد بالحق و انزل معه الكتاب فكان مما انزل اليه آية الرجم فرجم رسول الله و رجمنا بعده ثم قال كنا نقرأ و لا ترغبوا عن آبائكم فانه كفر بكم . اين تقريباً همان مورد اول است و آن را از مسند احمد نقل ميكنند؛ يعني همان است و ديگردو روايت نيست؛ وقتي راوي ابن عباس و مروي عنههم عمر است، و يك قضيه را نقل ميكند، ديگر دو روايت نيست. منتها در آن نقلشاين بوده كه عمر گفته فقرأنا و عقلنا و وعيناه يعني مفصلتر و دقيقتر از اين نقل مسند احمد است. پس، تا اينجا كه مرحوم آقايخوئي فرمودند سه مورد، در حقيقت دو مورد شد.
مورد چهارم: و رواه نافع ان ابن عمر قال نافع ميگويد پسر عمر گفت لا يقولن احدكم قد اخذت القرآن كله و مايدريهما كله احدي ازشما نگويد كه همه قرآن را من اخذ كردم در حالي كه نميفهمد همه قرآن چيست قد ذهب منه قرآن كثير و لكن ليقول قد اخذت منه ما ظهر بگويد آنچه كه ظاهر است را من اخذكردم و نگويد من همه قرآن را گرفتم. مورد پنجم: و رواه عروة بن زبير عن عائشة كه اين موارد را عمدتاً درصفحه 40 به بعد جلد دوم الاتقان سيوطي آمده است؛ البته بعضي نيز در جلد اول آمده است. عروه ميگويد كانت سورة الاحزاب تقرأ في زمن النبي مأتي آية سوره احزاب در زمان پيامبر 200 آيه بوده فلما كتب عثمان المصاحف لم نقدر منها الا ما هو الان ، عثمان وقتي مصاحف را جمع كرد، بقيه را آتش زد ويكي را گرفت و ما حفظ نكرديم از سوره احزاب مگر آن را كه الان موجود است. مورد ششم: و روت حُميده بنت ابي يونس ، حميده نقل ميكند قرأ علي ابيه في مصحف عائيشة كه يونس است، و هو ابن ثمانين سنة در حالي كه هشتاد سالش بود، و اينجا تصريح دارد كه مصحف عائيشه هم بوده است،
ان الله و ملائكته يصلون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليماً وعلي الذين يصلون الصفوف الاُول ميگويد دنباله آيه اين بوده است؛ و علي الذين يصلون الصفوف الاول آنهايي كه درود ميفرستندثواب صف اول مسلمين را دارد يا صف اول نماز جماعت؛ قالت حميده ميگويد قبل ان يغيره عثمان المصاحف قبل از ا ينكه عثمان مصاحف را تغير بدهد.
مورد هفتم: و رواه ابو حرب ابن ابي الاسود عن أبيه ، اين نيز به صحيح مسلم آدرس داده شده است. از ابو موسي اشعري نقلميكند ابو موسي اشعري بعث الي قراء اهل البصره فرستاد سراغ قراء اهل بصره فدخل عليه ثلاث مأة رجل سيصد نفر آمدند قد قرأوا القرآن ، قرآن را ميخواندند فقال انتم خيار الاهل البصره و قرائهم شما نيكان بصره و قراء بصره هستيد، فاتلوه و لايطولن عليكم الامد فتقسوا قلوبكم كما قست قلوب العرب من كان قبلكم و انا كنا نقرأ سورة كنا نشبهها في الطول و الشدة ببرائة فانسيتها ابو موسي اشعري ميگويد ما در زمان پيامبر سورهاي ميخوانديم كه در طولاني بودن و در شدت، يعني شدت خطابات، مثل سوره برائت بوده و آن سوره را بطور كل فراموش كرديم. غير عني قد حفظت منها گفته از آن سوره من اين آيه يادم است لو كان لابن آدم واديان من مال لابتغي واد ثالثا اگر ابن آدم دو وادي از مال داشته باشد، چون حريص است، ميروديك وادي سومي را براي خودش پيدا ميكند، كنايه از اين است كه فرزند آدم سير نميشود؛ ولا يملأ جوف ابن آدم الا التراب شكم بن آدم را هيچ چيزي پر نميكند غير از خاك وكنا نقرأ سورة باز ابوموسي اشعري ميگويد ما سورهاي را ميخوانديم كه كنا نشبهها باحدي المسبحات به يكي از مسبحات سبع ــ سبح لله ما في السموالات ــ آن را تشبيه ميكرديم، فانسيت آن را هم فراموش کردهام غير عني حفظت منها يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون فتكتب شهادة في اعناقكم فتسئلون عنها يوم القيامة ميگويد اين آيه بوده اماآن را فراموش كرديم.
شما البيان مرحوم آقاي خوئي راببينيد؛ ايشان همه اقوال را راجع به اين روايات نفرمودهاند كه برخورد اهل سنتبا اين روايات چگونه است؟ ايشان قول مهم اينها را كه قول به نسخ تلاوت است رافرموده است و بعد ذکر کردهاند كه اين مستلزم تحريف قرآن است.
نظری ثبت نشده است .