موضوع: ظن
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۲/۲۵
شماره جلسه : ۹۴
-
پاسخ آیه الله العظمی فاضل لنکرانی و پاسخ آیة الله جوادی آملی از اشکال دور
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
پاسخ مرحوم آيت الله العظمي فاضل از اشکال دور
سه جواب از اشكال دور را در بحث گذشته عنوان كرديم و ملاحظه فرموديد كههرسه جواب قابل مناقشه بود؛ جواب چهارم را والد راحل ما (رض) در كتاب مدخل التفسير بيان فرمودهاند و اين جواب تقريباً به شكل برهان صبر و تقسيم است، و محتملات را بررسي كرده و طبق هر كدام پاسخ دادهاند.ميفرمايند: در باب تحريف، مجموعاً چهار احتمال وجود دارد؛ احتمال اول اين است كه قائل به تحريف مدعي اين باشد كه تحريف در بعضي از آيات معين قرآن واقع شدهو در آيه شريفه حفظ هيچ تحريفي واقع نشده است. طبق اين بيان، استدلال به آيهذکر، استدلال دوري نيست؛ براي اينكه در خود اين آيه تحريفي وجود ندارد و ماميتوانيم به آن استدلال كنيم. احتمال دوم اين است كه قائل به تحريفمدعي علم اجمالي به وجود تحريف در قرآن باشد، و اينها هم دو گروه هستند؛ يك گروه، كساني كه ميگويند علم اجمالي به وقوع تحريف داريم اما اين علم اجمالي مانع از حجيتظواهر قرآن نيست؛بر اساس اين فرض نيز مسئلهروشن است که اگر ظواهر قرآن حجيت داشت، ما ميتوانيم به آيه شريفه ذکر استدلال كنيم.احتمال سوم اين است كه قائل بهعلم اجمالي ميگويد ما علم اجمالي به وقوع تحريف در قرآن داريم واين علم اجماليمانع از حجيت ظواهر قرآن است؛ طبق اين فرض، اشكال دور قابل جواب نيست؛ چرا که اين علماجمالي آيه حفظ را هم شامل ميشود و ظاهر آن ديگر حجيت پيدا نميكند.اما احتمال چهارم اين است كه اصلاً مسئله علم اجمالي را مطرح نكنيم؛ بگوييم در هر آيهاياحتمال بدوي ميدهيم كه تحريف واقع شده است؛ طبق اين فرض هم شك و احتمال مانعيت ندارد؛ اساساً حجيتظواهر با وجود احتمال خلاف است؛ انسان در هر آيهاي احتمال خلاف ميدهد اما ميگويدظاهر حجيت دارد. به عبارت ديگر، اين احتمال جلوي حجيت ظاهر را نميگيرد وظاهر را از حجيت ساقط نميكند. نتيجه اين جواب، اينميشود که در فرض حصول علم اجمالي و اين كه بگوييم علم اجمالي مانع از حجيت ظاهر است،ديگر ما نميتوانيم به آيه حفظ استدلال كنيم؛ و در نتيجه، اين جواب، اصلاً جواب نشد؛ چون اساس اشكال در فرضوجود علم اجمالي است؛ و ايشان در فرض وجود علم اجمالي، اشکال را پذيرفتهاند.
اشکال آيت الله جوادي آملي بر جواب فوق
آيت الله جوادي آمليحفظه الله راجع به مسئله تحريف كتاب مفصلي دارند؛ هنگامي که اين جواب را نقل ميكنند، به آن اشکالاتي را وارد ميکنند. اشكال اول ميفرمايند اينجا اينصبر و تقسيم حاصل نيست؛ اما با اين بياني كه ما عرض كرديم، حاصل است؛ براي اينكه يا علمتفصيلي است، يا علم اجمالي است، و يا مجرد احتمال است؛ از اين سه فرض خارج نيست و فرض چهارمي نداريم. احتمال علم اجمالي را هم گفتيم دوصورت دارد و با آن ميشود چهار صورت؛ ديگر احتمال پنجمي در اينجا وجود ندارد. اما عمده اشكال دوم است؛ ايشان فرمودهاند: صرف احتمال در شك ابتداييهنگامي زيانبار نيست كه مدار شك حكم فقهي باشد و نه حكم كلامي يا اصول لفظيه؛ يعني اگردر حكم فقهي شك شد كه آيا وجوب است يا نه، اصل برائت جاري است؛ تا همينطور ميرسند بهاين كه اگر در ظواهر الفاظ هم شك كرديم، اصالة الظهور و اصالة الاطلاق جاري ميشود؛ و در آخرميفرمايند: ولي اگر شك در اصل حجيت چيزي باشد، هرگز نميتوان به آن شيء مشكوكاستناد نمود. اشكال ايشان اين است كه فرض چهارمكه همان شك بدوي است، مجرد احتمال است؛ ما گفتيم مجرد احتمال ظاهر را ازحجيت ساقط نميكند. اما ايشان ميفرمايند: در اصوللفظيه و در معاني الفاظ و در مسائل فقهي تا شك كرديم، ميتوانيم اصالةالبرائت را جاري كنيم. اما الآن در اينجا مسئله اين است كه ما با احتمال تحريف، شكدر حجيت داريم، و با شك در اصل حجيت، نميتوان به آن شيء استدلال كرد. در اشكال سوم كه آن هم به نظرمن همان اشكال دوم است، ميفرمايند: با شك در تحقق تحريف، شك در صحت استناد مصحف موجودبه خداي سبحان محقق است؛ و در اصول فقه ثابت شده است كه شك در حجيت، مساوق با قطع بهعدم حجيت است.نقد کلام آيت الله جوادي
به نظر ما، هيچ كدام از اشكالات شريف ايشان وارد نيست؛ كسي كه احتمال بدوي تحريف ميدهد، شك دراصل حجيت ندارد؛ يقين دارد كه قرآن و اين آيات شريفه حجيت داشته، اما احتمالميدهد چيزي زياد يا كم شده است؛ حالا اجماع بر نفي احتمال زياده داريم، اما احتمال ميدهد در اين آيه چيزي كم شده باشد؛ اولاً ــ شما اگر يادتانباشد ــ در خود روايات، فقها در موارد زيادي كه شك ميكنند كلمهاي كم شده است يانه، اصالة عدم النقيصه را بكار ميبرند؛ البته گاه با اصالة عدم الزياده تعارض ميكند که بحث تساقط مطرح ميشود؛ اما نكتهاي كه در اينجا وجود دارد، اين است كه ما شكدر اصل حجيت نداريم؛ آنچه كه در اصول مطرح است، اين است كه اگر ندانيم از اول شارعبراي يك چيزي مثلاً براي قول لغوي، مثلاً براي عمل به ظن، حجيت را جعل كرده است يا نه، اينجا اصل عدم حجيت جاري است و ميگوييم شك درحجيت مساوي با علم به عدم حجيت است.به عبارت ديگر، براي حجيت بايدعلم پيدا كنيم و آن را احراز كنيم؛ و جايي كه احراز نكرديم، علم پيدا ميكنيم به اين كهحجيت ندارد؛ اما آن بحث با بحث مانحن فيه خيلي فرق دارد؛ در مانحن فيه آيهايكه مسلماً حجت بوده را نميدانيم چيزي از آن كم شده است يا نه؟ شما در مواردي كه دليلي برايتان حجيت داشته باشد، مثل خبر واحد که در زمانمعصوم حجيت داشته است، الآن شك ميكنيم حجيت دارد يا نه؟ مگر استصحاب حجيت جاري نمي كنيد؟طبق اين فرمايش ايشان اصلاً ما در اصول و در فقه نبايد چيزي بنام استصحابحجيت داشته باشيم؛ چون استصحاب حجيت در جايي است كه ما شك در بقاي حجيت ميكنيم. ايشانميفرمايند هرجا شك در حجيت شد، آن را بايد کنار بگذاريم. ليکن در مانحن فيه، اصلاً ما شك در اصلحجيت نداريم؛ كلامي است از مولا صادر شده است منتها در آن احتمال نقيصه ميدهيم؛ميگوييم شايد قرينه و قيدي وجود داشته باشد که به ما نرسيده باشد؛ و در اين جا اصل عدم نقيصه جاري ميشود. بنابراين، اشكالات ايشان به نظر ما هيچ كداموارد نيست. مطلبي كه ايشان فرمود و در اصول هست؛ شما وقتي ميگوييد شك در حجيتمساوي با علم به عدم حجيت است، ــ که در ابتداي مباحت همين سال مفصلاً بحث کرديم ــ شك در حجيتيعني چه؟ يعني شك در اين كه آيا شارع براي فلان چيز جعل حجيت كرده است؟ ميگوييم حجت آن است كه علم به اعتبارش داشته باشيم؛ وقتي علم نداشتيم يا شكداشتيم، ديگر حجيت ندارد. ميخواهيم بگوييم اين مطلب با نحن فيه خيليفرق دارد. در مانحن فيه، قائل به تحريف ميگويد: يقيناً اين آيه كلام خداست، منتها من احتمال ميدهم که يك قيدي، چيزي بوده و الآن نيست و ناقص شده است .ميگوييم پس شما شكِ در بقايحجت داريد.
اشکال پنجم به تمسک به آيه ذکر
ايشان در اشكال پنجم فرمودهاند درصورت علم به تحريف بطور تفصيل يا اجمال، كذب يا خلف وعده محتواي آيه حفظ و مانند آنظاهر ميشود؛ زيرا، ظاهر اين آيات گزارش خداوند يا وعده الهي نسبت به حفظ قرآن است وبا علم به تحريف، علم به خلاف محتواي آيات مزبور حاصل است؛ و در چنين حالي، چگونهاحتمال امكان تمسك به آيات ياد شده مطرح ميشود؟.اين اشكال، در فرض علم تفصيلييا علم اجمالي به تحريف است؛ ميفرمايند اگر شما تفصيلاً گفتيد اين ده آيه تحريف شدهاست يا گفتيد اجمالاً قرآن تحريف شده است، اين با وعده خدا در آيه حفظكه ميفرمايد « إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ » سازگاري ندارد و مستلزم كذب آن است؛ مستلزم اين است كه اين وعده محققنشده باشد. نتيجه اين ميشود كه احتمال تمسك بهاين آيات درست نيست.پاسخ از اشکال پنجم
اين اشكال نيز چند اشكالدارد؛ اشكال اول اين است كه كسي كه استدلال ميكند در عدم تحريف قرآن، نزد خودش نميگويد اين ده آيه تحريف شده است تا اينكه كذب لازم بيايد؛ بلکه ميگويد اصلاً يك سر سوزن در قرآن تحريف واقع نشده است. اين كذب زماني است كه كسي بگويد آقا من ميگويم تفصيلاً اين ده آيه تحريف شده است و مع ذلك، بخواهد به اين آيه تمسك کند براي عدم تحريف قرآن؛ اين نميشود و با آيه حفظ سازگاريندارد. و همينطور است هنگامي که بگويد اجمالاً قرآن تحريف شده است. در اينجا خلط مبحث صورت گرفته است؛ كسي كه به اين آيه تمسك ميكند،خودش نه تفصيلاً و نه اجمالاً، به هيچ وجه مسئله تحريف را نبايد در قرآن مطرح كند؛ چون تناقض لازم ميآيد. ميگوئيم شما با اين آيه داريد عليه چه كسي استدلالميكنيد؟ عليه كسي كه او معتقد است ده آيه تحريف شده است؛ ميگوئيم تو كهچنين اعتقادي داري، اين آيه كه تحريف نشده است؛ ميگويد: نه؛ ميگوييم حالا كه اينتحريف نشده است، اين آيه را بگير و دست از آن اعتقادت بردار؛ نه اينكه به او بگوييم كهاين آيه را بگير و باز آن اعتقاد را هم داشته باش! اصلاً ما ميخواهيم با اين آيهاستدلال كنيم.مستدل ميگويد هيچ تحريفي نشده است، پس تناقض در ناحيه مستدل نيست؛در نقطه مقابل هم، کسي که اعتقاد اشتباه تحريف را دارد، ما با اين استدلال به دنبال آن هستيم که با اين آيه دست از آناعتقادش بردارد. شما ميفرماييد در مقابل اين آدم كذب لازم ميآيد؟! كذب فرع براين است كه اول اعتقاد او را درست بدانيم؛ ليکن در اينجا ما چنين چيزي را صحيح نميدانيم. بنابراين، اين فرمايش هم فرمايش درستي نيست؛ و عرض ميشود كهحالا ايشان بالاخره نتيجه گرفتهاند به آيات قرآن نميشود بر عدمتحريف استدلال كرد. ليکن به نظر ما، به خوبي ميشود با آيات قرآن بر عدم تحريف استدلال كرد. يك جواب ديگر به اشکال دور باقي مانده است که ما خود قائل به آن هستيم؛ كه انشاءالله روز شنبه عرض ميكنيم. و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين.
نظری ثبت نشده است .