موضوع: ظن
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱۲/۶
شماره جلسه : ۵۹
-
اشکالات علامه بر کلام راغب در مفردات در معنای محکم و متشابه
-
تفسير و بيان مرحوم شهيد صدر در معناي محکم و متشابه
-
اشکال استاد بر سخن مرحوم شهيد صدر
-
نظريه مرحوم علامه طباطبايي در تفسير محکم و متشابه
-
اشکال معناي مذکور توسط مرحوم علامه
-
ردّ پاسخ مرحوم آخوند به اخباريها
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
اشکالات مرحوم علامه بر کلام راغب در معناي محکم و متشابه
آخرين معنايي که براي محکم و متشابه ذکر شد، معناي راغب در مفردات بود؛ مرحوم علامه بر اين معنا دو اشکال کردهاند؛اشکال اول: وقتي در آيه شريفه « مِنْهُ آَيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ » دقت کنيم، ميفهميم که محکم و متشابه بودن وصف براي معنا است و نه وصف براي الفاظ؛ در حالي که راغب در اين تقسيم بندي گفت: تشابه گاهي از جهت لفظ است، گاه از جهت معناست، و گاهي نيز از جهت لفظ و معنا باهم است. اين که قرآن ميفرمايد: «هن ام الکتاب» اين مربوط به معنا است و نه لفظ؛ صفاتي که در آيه شريفه آمده است « فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ »، همه اين صفات مربوط به معنا است؛ لذا، ما باشيم و خود آيه شريفه، آيه ظهور در اين دارد که محکم و متشابه، مربوط به معنا است و بيان راغب راجع به اين که محکم و متشابه در لفظ نيز هست، مطلب صحيحي نيست.
اشکال دوم اين است که: تقسيم راغب مبني بر اين که متشابه بر سه نوع است، «ما يمکن فهمه لعامة الناس و ما لايمکن فهمه لاحد، و ما يمکن فهمه لبعض دون بعض»، فهم بعضي از متشابهات براي عامه مردم امکان دارد، فهم برخي ديگر از متشابهات، غير از خدا براي احدي امکان ندارد، و فهم برخي ديگر براي بعضي ممکن است و براي بعضي ممکن نيست؛ ايشان ميفرمايد: اشکال اين است که راغب بين متشابه و بين تأويل خلط کرده است؛ اين که فهم بعضي از آيات براي احدي امکان ندارد، مربوط به تأويل قرآن است و قبلاً هم گفتيم بين تأويل و بين تشابه فرق است. علت فرق نيز اين است که تأويل در مورد همه آيات قرآن مطرح است، هم در محکمات و هم در متشابهات، تأويل اختصاص به متشابهات فقط ندارد.
تفسير و بيان مرحوم شهيد صدر در معناي محکم و متشابه
تا اينجا مرحوم علامه شانزده معنا را بيان و مورد مناقشه قرار دادند؛ اما قبل از اين که معناي خود ايشان را ذکر کنيم، يک معناي هفدهمي در کلمات مرحوم شهيد صدر در صفحه 281 از جلد 4 کتاب بحوث في علم الاصول ذکر شده است؛ با اين بياني که ما ذکر ميکنيم، ايشان ميفرمايد: تمام معاني که تاکنون ذکر شد، مراد از متشابه، متشابه مفهومي و من حيث المعنا است، در حالي که در اينجا مراد از متشابه، متشابه من حيث المصداق است؛ زيرا، اگر يک آيهاي از حيث معنا متشابه باشد، ديگر اتّباع معنا ندارد، تبعيّتکردن فرع اين است که آيه ظهور در معنايي دارد و مخاطب و سامع از آن معنا تبعيت ميکند؛ اگر شما گفتيد مراد از تشابه، تشابه مفهومي است، وقتي چند معنا وجود داشته باشد، ديگر نميشود تبعيت کرد! لذا، اين را قرينه ميگيرند بر اين که مراد از تشابه، تشابه مصداقي است. و در توضيح ميفرمايند: برخي از آيات شريفه مصداق واقعي آن يک مصداقي است که ربطي به ماده و عالم ظاهر ندارد، ليکن مخاطب براي آن مصداقي از اين مصاديق عالم ظاهر قرار ميدهد، يعني آنچه را که مصداق نيست، به عنوان مصداق قرار ميدهد.بيان ايشان اين است: «فإنّ الاتّباع لا معني له إذا اُريد المتشابه المفهومي إذ ذلک فرع وجود مدلول ظاهر يتعيّن فيه اللفظ ــ «ذلک» يعني «اتّباع»، و اين در جايي است که يک معناي روشني که لفظ در آن تعيّن دارد، باشد. ــ ومع التشابه المفهومي لا مدلول ليتّبع ــ وقتي تشابه مفهومي باشد، ديگر مدلول معيني نيست که از آن تبعيت شود ــ وهذا بخلاف ما لو اُريد التشابه المصداقي بمعني أنّهم يتّبعون الآيات التي مصاديقها الخارجيّة متشابهة لا تتناسب مع المصداق الواقعي العيني ــ آيه يک مصداق خارجي مادي دارد که با مصداق واقعي حقيقي تناسب ندارد ــ فمثلاً کلمة الصراط في «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» والعرش و الکرسي في الآيات الاُخري مدلولها اللغوي واضح لا تشابه فيه إلا أنّ مصاديقها الخارجية سنخ مصاديق لا تنسجم أن تکون هي المقصودة في الآيات ــ مصاديق خارجي در اينجا با مقصود خداوند منسجم نيست؛ انسان فکر ميکند کرسي يعني همان تخت و چيزي که براي نشستن از آن استفاده ميکنند ــ فمن في قلبه زيغ يتّبع مثل هذه الآيات ليطبّقها علي مصاديقها الخارجيّة ــ از اين آيات تبعيّت ميکند تا آنها را بر مصاديق خارجيشان تطبيق کند ــ والحاصل ظاهر الآية إرادة التشابه المصداقي بمعني أنّ هناک اُناساً في قلوبهم زيغ فيتّبعون الآيات التي مصاديق مداليلها المفهومية في الخارج لا تنسجم مع واقع مصاديقها لأنّ هذه من عالم الشهادة والمادّة وتلک من عالم الغيب فيطبقونها علي المصاديق الخارجيّة الحسيّة باعتبار عدم معروفيّة تلک المصاديق الغيبيّة وعجز الذهن البشري عن إدراکها في هذه التشبيه و يحاولون بذلک إلقاء الشبهة ــ يعني بعد از اين که مصاديق حسّي خارجي را بجاي مصاديق واقعي قرار ميدهند، سعي ميکنند القاء شبهه و فتنه کنند ــ والفتنة والبلبلة في الأذهان وهذا مسلک عام في فهم تفسير الآيات المتشابه. اين معنايي که ايشان فرمودهاند، ملاحظه ميکنيد که معناي ديگري است که مراد از تشابه، تشابه مصداقي است؛ اين که مثلاً مصداق عرش را همين عرش ظاهري ميگيريم؛ مصداق صراط را همين صراط ظاهري ميگيريم و حال آن که مصداق واقعي آنها چيزي ديگر است.
اشکال استاد بر سخن مرحوم شهيد صدر
به نظر ما فرمايش ايشان قابل مناقشه است؛ اشکال اول : اين که ميفرماييد اتّباع فرع بر اين است که معنا روشن باشد، از کجاست؟ در جايي که چندين معنا در يک آيه احتمال داده شود، اگر هر کسي يک معنا را تبعيت کند، باز هم اتباع معنا دارد؛ اين که ميفرماييد اتباع فقط در جايي است که حتماً معنا واضح و غير متشابه باشد، فرمايش تامي نيست. اشکال دوم: طبق بيان شما، لازم ميآيد برخي از آياتي که تقريباً در ميان مفسرين از محکمات قرآن است، آنها هم از متشابهات شود. « يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ »، مصداق علم در اين آيه را با ديگر مصاديق مخلوط کنند، فکر کنند علم خدا مثل علم انسانهاست؛ بگوئيم اين آيه نيز ميشود متشابه! آياتي که مربوط به علم و قدرت و صفات خداست، که اگر در ذهن شريفتان باشد، در غالب معاني گذشته اين آيات جزء محکمات است؛ اما لازمه اين بيان آن است که اين آيات جزء متشابهات شود. در حالي که چنين چيزي نيست.نظريه مرحوم علامه طباطبايي در تفسير محکم و متشابه
آخرين نظريه، بيان مرحوم علامه است. ايشان اولاً ميفرمايند ما دو آيه ديگر در قرآن داريم که بايد روشن کنيم بين آنها و اين آيه شريفه فرق است. يکي آيه شريفه « كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آَيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ »؛ ميفرمايند «احکام» که در اين آيه آمده است، با محکمات ذکر شده در آيه شريفه مورد بحث فرق دارد؛ «احکام» که در اينجا وصف براي همه قرآن قرار داده شده است، مراد «احکام» قبل از نزول است؛ يعني قرآن قبل از اين که بر قلب مبارک پيامبر نازل شود، به عنوان يک کتاب فشرده جمعي به صورت محکم در لوح محفوظ بوده است و بعد به تدريج بر پيامبر(ص) نازل شده است. همچنين آيه 23 سوره مبارک زمر « اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ.... » اينجا «متشابهاً» را وصف براي همه کتاب قرار داده است؛ ايشان ميفرمايد: اين «متشابه» نيز با « َأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ...» ما نحن فيه فرق دارد؛ و آن اين که « مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ » يعني تمام آيات قرآن از نظر اسلوب، نظم، بيان حقائق، و اين که تمام آيات براي هدايت است، با يکديگر شبيه هستند، پس با اين تشابه مورد نظر در بحث ما فرق دارد.مرحوم علامه بيشتر روي اين جهت تکيه دارد که در آيه سوره آلعمران، خصوصيت محکمات اين است که «اُمّالکتاب» است؛ «اُمّ» ما يرجع إليه الشيء است و به مادر که اُمّ ميگويند به اين جهت است که فرزند از او ميباشد. ميفرمايد: از اين آيه استفاده ميکنيم که متشابه آن آياتي است که ما حق نداريم بدون ارجاع الي المحکمات آنها را معنا کنيم، اگر خودش را به تنهايي معنا کنيم، موجب فتنه است، اما اگر با ارجاع الي المحکمات معنا کرديم، ديگر اشکالي ندارد؛ يعني المتشابه متشابه بنفسه و محکم بالعرض، و المحکم محکم بنفسه.
بنابراين، آنچه که ايشان براي محکم و متشابه معنا ميکنند، چنين چيزي است و نيازي به احتمالات ذکر شده نيست. تعبير ايشان اين است: « أنّ الذي يظهر من الآية علي ظهورها و سطوع نورها خلاف ذلک کلّه » وقتي به شعاعهاي خود آيه دقت کنيم، خلاف تمامي معاني که تاکنون گفته شد، از آن استفاده ميشود؛ ميفرمايد: اصلاً معناي متشابه اين نيست که بگوئيم از جهت لفظ عمومي دارد و بايد مخصص آن بيايد و...؛ بلکه مراد اين است که متشابه خودش في حدّ نفسه يک معناي غير صحيح دارد که اگر آيه را به محکمات ارجاع دهيم، داراي معناي صحيحي ميشود.
در ابتداي جلد سوم الميزان ايشان مثال ميزنند و ميفرمايند: « الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى » يشتبه المراد منه علي السامع أوّل ما يسمعه ـ اول زماني که سامع اين آيه را ميشنود، فکر ميکند که خدا بر عرش تکيه زده است، اما ـ فإذا رجع إلى مثل قوله تعالى: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» استقرّ الذهن على أنّ المراد به التسلط على الملك والاحاطة على الخلق دون التمكن والاعتماد على المكان ـ ميفهميم که مراد تسلط بر مُلک و احاطه بر ما سوي الله است؛ و ديگر معنايش تمکّن بر مکاني که مستلزم بر تجسّم نيست ـ المستلزم للتجسم المستحيل على الله سبحانه؛ هم چنيني آيه شريفه سوره قيامه « إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ » که در روز قيامت اهل جنّت به خداوند نظر ميکنند؛ آيا بدين معناست که خداوند در قيامت قابل رؤيت است؟ همانطور که بعضي از اهل سنت ميگويند. ايشان ميگويد: « إذا ارجع إلى مثل قوله: « لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ » علم به أن المراد بالنظر غير النظر بالبصر الحسي؛ ميفهميم که مراد ديدن با چشم سر نيست. وكذا إذا عرضت الآية المنسوخة على الآية الناسخة تبين أن المراد بها حكم محدود بحد الحكم الناسخ وهكذا . اين دقيقترين معنايي است که مرحوم علامه براي محکم و متشابه بيان کردهاند.
اشکال معناي مذکور توسط مرحوم علامه
چند نکته را عرض کنم. نکته اول اين که چون در اين آيه شريفه آمده است که محکمات، امّ الکتاب است، آيا ملازمه دارد با اين که مقصود خداوند اين است که متشابهات را بايد ارجاع به محکمات داد؟ آيا براي امّ الکتاب بودن نميشود معناي ديگري در نظر گرفت؟ آيا بايد روي معناي لغوي آن تکيه کنيم و بگوئيم « الاُمّ ما يرجع إليه الشيء »؟ يا اين که ميتوانيم براي امّ معناي ديگري نيز بگوئيم، «هنّ امّ الکتاب» از باب اهميت آن آيات، از باب اينکه آن آيات، آيات جامعتري است؛ يک آيه داريم که ميگويد: « لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ »، يک آيه هم داريم که ميگويد: « فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ »؛ بگوئيم آياتي که مربوط به يک قضيه خاص نيست، اينطور بگوئيم که بعضي از آيات قرآن اصلاً مربوط به يک قضيه خاص، شخص خاص، زمان معين نيست و به همه زمانها و مکانها و خصوصيات مربوط ميشود، اينها را بگوئيم که امّ الکتاب هستند، ولي بقيه داخل در متشابهات هستند. اين را عرض کردم براي اين که شما دنبال بفرمائيد که آيا واقعاً از اين آيه استفاده ميکنيم که متشابه لابدّ و أن يرجع إلي المحکم؟نکته دوم اين که « إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ »، وقتي کسي مباني عقلي دستش باشد، ميگويد اينجا «ناظره» نظر حسّي مراد نيست؛ در حالي که شما ميفرماييد آيات متشابه بدون ارجاع به محکمات امکان معنا ندارد؟! و بنابراين، در همين مثال حرف شما نقض ميشود. کسي که خصوصيات واجبالوجود را بداند، ميداند که واجب الوجود ليس بجسم؛ پس، بدون مراجعه به « لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ » معناي اين آيه براي ما روشن است.
لازمه فرمايش شما اين است که تا ارجاع به محکم پيدا نکند، نميشود معناي آيه را ديد. اينهم اشکال دوم به مرحوم علامه که به نظر اشکال مهمتري است. ما در روايات در خصوصيات ائمه معصومين(ع) بابي داريم تحت عنوان « في أنّ الائمّة أنّهم اعطوا تفسير القرآن الکريم و التأويل » تنها منبعي که صلاحيت تفسير و تأويل قرآن کريم را دارد، ائمّه طاهرين(ع) هستند. پس، تشخيص محکم از متشابه هيچ راهي بجز ائمه(ع) ندارد؛ ما بايد بگرديم در روايات و معاني آيات را تشخيص دهيم. ما استظهاري که از آيه شريفه ميکنيم اين است که عدد محکمات از متشابهات بيشتر است؛ و اين تفکيک را بايد ائمه(ع) بيان کنند.
اين نکتهاي است که بايد روي آن دقت شود؛ و اگر هم معناي مرحوم علامه را بپذيريم، اين را عرض ميکنم که ما صلاحيت ارجاع را نداريم؛ و اين فقط به دست ائمه معصومين(ع) است. اين روايت در صفحه 386 جلد اول بصائرالدرجات از امام صادق(ع) نقل شده است که «إنّ من علم ما اوتينا ــ از علومي که به ما داده شده است و مختص به ماست ــ تفسير القرآن و أحکامه وحکاية علم تغيير الزمان و حدثاته و إذا أراد الله بقوم خيراً أسمعهم ــ اگر خداوند نسبت به قومي خيري را اراده کند، به گوش آنها ميرساند ــ ولو أسمع من لم يسمع لولي معرضاً کأن لم يسمع ــ کسي از ولي خدا اعراض دارد و حاضر نيست گوش به حرف ولي خدا بدهد، اگر چيزي هم از تفسير قرآن شنيده است، مانند اين است که اصلاً چيزي نشنيده است. ــ ثمّ أمسک هنيئة ــ حضرت يک مقداري صبر کردند، کنايه از اين که آهي کشيدند، فرمودند: ــ لو وجدنا وعاء أو مستراحاً لعلمنا والله المستعان ـ اگر ما ظرفي که قابل باشد و بتوانيم به راحتي حقائق قرآن را بيان کنيم، به او خواهيم گفت.
ميخواهم بگويم اطلاق اين روايات شامل محکمات و متشابهات نيز ميشود؛ وقتي ميگويد تفسير قرآن با ماست، يعني آنها ميتوانند بفهمند که محکم و متشابه چيست. ما فقط اجمالاًميتوانيم بگوئيم و ميتوانيم بفهميم که محکم، اُمّ الکتاب است و انسان ميتواند از متشابه براي فتنه استفاده کند؛ اما حقيقت آن را به زودي نميشود فهميد و به دست ائمه(ع) است.
ردّ پاسخ مرحوم آخوند به اخباريها
بعد از اين چند جلسه بحث، معلوم ميشود که جواب مرحوم آخوند از اخباريها که محکم يعني مبيّن و متشابه يعني مجمل، صحيح نميباشد. انشاءالله جلسه آينده روز يکشنبه نوزدهم اسفند ادامه مباحث را پي ميگيريم.
نظری ثبت نشده است .