موضوع: ظن
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱/۱۸
شماره جلسه : ۶۶
-
بررسی طائفه دوم روایات دال بر حجیت ظواهر
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي طايفه سوم از روايات دالّ بر حجيت ظواهر قرآن
بحث در رواياتي بود که بيان ميکردند عمل به ظواهر قرآن کريم حجيت دارد، و سؤال اين بود که چرا اخباريها به اين روايات توجهي نکردند. دو طايفهي از روايات را در بحث ديروز عرض كرديم.طايفه سوم ، رواياتي است که در آنها خود ائمه(ع) فرمودند رواياتي كه از ما به شما ميرسد را بر قرآن عرضه كنيد، آنها که مخالف با قول پروردگار است را ما نگفتهايم و باطل هستند ـ ما خالف قول ربنا لم نقله ـ. اين روايات در جلد 27 كتاب وسائل الشيعه كه كتاب القضاء است، در باب 9 از ابواب صفات القاضي آمدهاند. 48 روايت در اين باب آمده است كه تمام اينها قابل تأمل است؛ منتها از ميان آنها چند روايت را بيان ميکنيم: يكي روايت دهم است كه از پيامبر(ص) نقل ميكند: « إنّ علي كل حق حقيقة و علي كل صواب نوراً فما وافق كتاب الله فخذوه و ما خالف كتاب الله فدعوه » كه اين شامل كلمات خود پيامبر و كلمات رواياتي كه از ائمه معصومين (ع) ميشود هست.
حديث 11 ميگويد: « إذا ورد عليكم حديث فوجدتم له شاهداً من كتاب الله أو من قول رسول الله فخذوه و الا فالذي جائكم به أولي به » يعني اين حديث را به خود او رد كنيد و به آن عمل نكنيد. و يا در حديث 12 آمده است: « ما لم يوافق من الحديث القرآن فهو زخرف »؛ هر حديثي كه موافق با قرآن نباشد زخرف و باطل است.
بيان اين روايات فرع بر اين است كه مردم معمولي كه آشناي به لسان عرب هستند، بتوانند ظاهر قرآن را بفهمند و ببينند آيا حديثي با ظاهر قرآن موافقت دارد يا نه؛ همچنين از اين روايات به خوبي استفاده ميشود كه قرآن عنوان اصل و مرجع را دارد و احاديث به عنوان فرع هستند و صحت احاديث با قرآن سنجيده و فهميده ميشود. اگر کسي هم بگويد که اين روايات بيان ميکنند قرآني مراد است که از طريق ما به شما رسيده باشد و ما آن را تفسير و بيان کرده باشيم، در جواب ميگوييم دور لازم ميآيد؛ در اين روايات چطور اين قيد را بياوريم؟
آن رواياتي كه مفسر اين آيات باشد را چگونه اخذ كنيم؟ در مورد آنها هم اين ضابطه پياده ميشود. لذا، اينجا نبايد اين مطلب را مطرح كنيم؛ و همانطور كه برخي از بزرگان هم تصريح كردند، اين طايفه اقوي الادله بر حجيت ظواهر قرآن است؛ يعني در ميان طوايفي كه در روايات وجود دارد، قويترين روايات بر حجيت ظاهر قرآن همين روايات آمره به عرضه روايات بر قرآن است. مثلاً باز در حديث 14آمده است: « كل شيء مردود إلي الكتاب و السنة ــ هر چيزي را بايد ببينيم در كتاب و سنت به چه صورتي است ــ و كل حديث لا يوافق كتاب الله فهو زخرف ».
در زمان ائمه معصومين(ع) برخي از افراد براي اين كه ائمه را تخريب كنند، احاديثي را جعل ميكردند و به ائمه(ع) نسبت ميدادند؛ و طبيعي بوده كه اينها براي رسيدن به هدفشان، احاديث مخالف با قرآن را به آن بزرگان نسبت ميدادند و ذکر اين احاديث در مورد رجوع به قرآن توسط ائمه(ع) براي خنثي کردن اين توطئه بوده است.
در روايت ديگر آمده است: « خطب النبي(ص) بمني، فقال ايها الناس! ما جاءكم عني يوافق كتاب الله فأنا قلته و ما جاءكم يخالف كتاب الله فلم أقله»؛ و يا در حديث 29 ذکر شده: « إذا ورد عليكم حديثان مختلفان فاعرضوهما على كتاب الله، فما وافق كتاب الله فخذوه، وما خالف كتاب الله فردوه، فإن لم تجدوهما في كتاب الله فاعرضوهما على أخبار العامة، فما وافق أخبارهم فذروه، وما خالف أخبارهم فخذوه. » در اين حديث نيز معيار اعتبار و صحت روايتي موافقت و مخالفت باكتاب الله است. حديث 35 هم همينطور است. حديث 37 امام باقر(ع) ميفرمايد: « انظروا أمرنا و ما جاءكم عنا ــ به آنچه كه از ما ميآيد نگاه كنيد ــ فإن وجدتموه للقرآن موافقاً فخذوا به و ان لم تجدوه موافقاً فردوه ».
البته در خود اين طايفه بحثهاي زيادي مطرح است كه عمدتاً در بحث تعادل و تراجيح مطرح ميشود كه آيا ملاك، موافقت با قرآن است و يا ملاك، عدم مخالفت با قرآن است؟ اگر بگوييم ملاك، موافقت با قرآن است، كار خيلي محدود ميشود و فقط احاديث موافق را ميتوان اخذ کرد؛ اما اگر گفتيم جمع بين روايات اين است كه احاديث مخالف با قرآن را بايد كنار بگذاريم وسعت کار بيشتر ميشود. احاديث 40، 47 و 48 نيز دلالت بر همين مطلب دارند. نتيجه اين بحثها اين ميشود که اگر ظاهر قرآن حجيت نداشت، معنا نداشت كه ائمه(ع) به مردم و يا به اصحابشان اين نکته را امر کنند.
اين نكته را نيز دقت كنيد که اگر كسي بخواهد بگويد مخاطبين اين روايات اصحاب ائمه بودند که همه از فقها و بزرگان بودند؛ و در نتيجه نميشود از اين روايات استفاده كرد كه ظاهر قرآن براي همه حجت است؛ در حالي كه مدعاي ما اين است که ظاهر قرآن براي همه مردم حجت است و نه براي فقها و اصحاب ائمه.
آيا در اين روايات کسي ميتواند بگويد كه مخاطب اين روايات اصحاب ائمه بودند؟
جوابش اين است كه در برخي از اين روايات، خطاب به صورت جمع آمده است مثل « انظروا امرنا و ما جاءكم عنّا » و حال آن که سؤال کننده يک نفر بوده است؛ گاه نيز اصلاً در جوابها خطاب نيامده است و جواب به صورت ضابطه و قاعده آمده است، مثل: « ما لم يوافق من الحديث القرآن فهو زخرف » از اينجا معلوم ميشود كه اين روايات مختص به گروه خاصي نبوده و هر كسي كه ميتوانسته ظاهر را بفهمد و آشناي به لسان بوده، ظاهر قرآن در مورد او حجيت دارد.
و از سوي ديگر، اين که در بعضي از كلمات امير المؤمنين(ع) راجع به قرآن آمده است: « سهل مستصعب يا ممتنع »، عبارت«سهل» فقط براي همين جهت است؛ يعني ظواهر قرآن براي همه معتبر است و هر كسي ميتواند ظاهر را بفهمد؛ اما بطون قرآن مستصعب بوده و براي نوع بشر ممتنع است؛ و شايد بعضي از حقايق قرآن براي همه ممتنع باشد، حتي براي معصومين(ع). اين هم طايفه سوم كه عرض كردم طايفه بسيار مهمي است. طايفه چهارم اخبار را انشاءالله فردا عرض ميكنيم. والسلام.
نظری ثبت نشده است .