موضوع: ظن
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۲/۸
شماره جلسه : ۸۱
-
بررسی مصحف فاطمه (س)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي مصحف فاطمه(س)
عرض كرديم يكي از مواردي كه كتب اهل سنت در بحث تحريف روي آن تكيه و احتجاج ميكنند، اين است كه ميگويند طبق روايات وارد در کتاب كافي مصحف شما مصحف فاطمه(س) است؛ و اين را دليل قرار ميدهند كه مصحف شيعه غير از مصحف معروف و موجود بين مسلمين است. كتاب قضية التأويل بين الشيعة و اهل السنة در صفحه 430 اين عبارات را دارد که: و يفهم من ذلك ان الاوصاف التي قدمه الكليني لمصحف الشيعة غير منطبقة علي المصحف المعروف عندنا اوصافي كه كليني براي مصحف شيعه ذكر كرده است، منطبق بر مصحف موجود بين ما نيست وان هذه المصحف نزل به جبرئيل مباشرة علي فاطمة اين مصحفي كه كليني ميگويد، مصحفي است كه جبرائيل مستقيماً براي فاطمه(س) آورده است و كان عمل علي(ع) هو تسجيله اميرالمؤمنين آنچه را كه بر فاطمه نازل ميشد، مينوشت وحفظه بعد ذلك عند الائمة. بعد گفته است وهذا القرآن هو المراد عندهم من قوله إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ گفته است شيعه اين آيه شريفه را بر مصحف فاطمه منطبق ميکند و ميگويند وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ يعني عند الائمة؛ سپس حمله ميكند و ميگويد إذ لا يمكن للمسلمين سليم العقيدة أن يصدق بهذه المصحف الموضعون والقول بأنّ جبرئيل قد نزل علي أحد بعد رسول الله سيترتب عليه إعتقاد نبوة فاطمة إذ جبرئيل لاينزل إلا علي أنبياء وفاطمة لا تنطبق عليها أوصاف الولاية فكيف بأوصاف النبوة و ميگويد: كيف يقال أنها قرآناً و ما قيمة وجود هذه القرآن و حملههاي جاهلانه ميکند. هنگامي که انسان بررسي ميکند و کلمات اينها را ميبيند، معلوم ميشود كه اينها اصلاً نفهميدند كه مصحف فاطمه چيست؟اينها فكر كردند هر جا لفظ مصحف آمده، منظور قرآن است؛ در حالي که مصحف اعم از قرآن است. رواياتي كه ما در مورد مصحف فاطمه(س) داريم، چيست؟ در كتاب كافي بابي است فيه ذكر الصحيفة و الجفر و الجامعة و مصحف فاطمه(س) ؛ در اين باب مرحوم كليني هشت روايت نقل ميكند؛ روايت اول اين است: [ « عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن عبد الله بن الحجال، عن أحمد بن عمر الحلبي، عن أبي بصير قال : دخلت على أبي عبد الله عليه السلام فقلت له: جعلت فداك إني أسألك عن مسألة ، ههنا أحد يسمع كلامي؟ قال : فرفع أبو عبد الله عليه السلام سترا بينه و بين بيت آخر فأطلع فيه ثم قال : يا أبا محمد سل عما بدا لك ، قال : قلت : جعلت فداك إن شيعتك يتحدثون أن رسول الله صلى الله عليه وآله علم عليا عليه السلام بابا يفتح له منه ألف باب ؟ قال : فقال : يا أبا محمد علم رسول الله صلى الله عليه وآله عليا عليه السلام ألف باب يفتح من كل باب ألف باب قال : قلت : هذا والله العلم قال : فنكت ساعة في الأرض ثم قال: إنه لعلم وما هو بذاك . قال : ثم قال : يا أبا محمد وإن عندنا الجامعة وما يدريهم ما الجامعة ؟ قال : قلت : جعلت فداك وما الجامعة ؟ قال : صحيفة طولها سبعون ذراعا بذراع رسول الله صلى الله عليه وآله وإملائه من فلق فيه وخط علي بيمينه ، فيها كل حلال وحرام وكل شئ يحتاج الناس إليه حتى الأرش في الخدش وضرب بيده إلي فقال : تأذن لي يا أبا محمد؟ قال : قلت : جعلت فداك إنما أنا لك فاصنع ما شئت ، قال : فغمزني بيده وقال: حتى أرش هذا - كأنه مغضب - قال : قلت : هذا والله العلم قال إنه لعلم وليس بذاك . ثم سكت ساعة ، ثم قال : وإن عندنا الجفر وما يدريهم ما الجفر؟ قال قلت : وما الجفر؟ قال : وعاء من أدم فيه علم النبيين والوصيين ، وعلم العلماء الذين مضوا من بني إسرائيل ، قال قلت : إن هذا هو العلم ، قال : إنه لعلم وليس بذاك . ثم سكت ساعة ثم قال : وإن عندنا لمصحف فاطمة عليها السلام وما يدريهم ما مصحف فاطمة عليها السلام ؟ قال : قلت : وما مصحف فاطمة عليها السلام ؟ قال : مصحف فيه مثل قرآنكم هذا ثلاث مرات ، والله ما فيه من قرآنكم حرف واحد ، قال : قلت : هذا والله العلم قال : إنه لعلم وما هو بذاك . ثم سكت ساعة ثم قال : إن عندنا علم ما كان وعلم ما هو كائن إلى أن تقوم الساعة قال : قلت : جعلت فداك هذا والله هو العلم ، قال : إنه لعلم وليس بذاك . قلت : جعلت فداك فأي شئ العلم ؟ قال : ما يحدث بالليل والنهار ، الامر من بعد الامر ، والشئ بعد الشئ ، إلى يوم القيامة ».] « عدة من اصحابنا »، عده كافي در جاي خود معلوم و مشخص است و غالباً افراد موثقي هستند. مرحوم مجلسي در کتاب مرآة العقول گفته است که اين حديث صحيح است.
صحيح در نزد متقدمين دائرهاش توسعه دارد؛ اما طبق مبناي متأخرين اين حديث موثق است. در اين روايت ابوبصير به حضرت عرض ميكند كه من سؤالي ميخواهم بپرسم، آيا اينجا شخص ديگري هم هست كه حرف مرا بشنود؛ يعني ميخواسته است خلوت باشد و فقط خودش باشد و حضرت. قال ابوبصير گفت: فرفع ابوعبداللّه(ع) ستراً بينه و بين بيت آخر حضرت پردهاي را بين خودش و بين اتاق ديگر قرار داد. فاطلع فيه يعني بعد به ابوبصير توجه كرد. مرحوم مجلسي در اينجا راجع به «رفع» تعبيري دارد كه خودتان مراجعه كنيد. ثم قال ياابا محمد حضرت به ابابصير ميفرمايد: از آنچه كه بر تو آشكار است يا در ذهنت هست، سؤال كن. ابو بصير ميگويد: فدايت شوم، شيعيان ميگويند پيامبر به اميرالمؤمنين بابي را تعليم كرد كه از آن باب هزار باب مفتوح ميشود؟. حضرت در جواب او فرمود: نه، پيامبر هزار باب علم را به حضرت علي تعليم كرد كه از هر بابي از اين هزار باب، هزار باب مفتوح ميشود. ابوبصير ميگويد به حضرت عرض كردم كه علم واقعاً همين است؟
حضرت مدّتي به فکر فرو رفتند و سپس فرمودند: اين علم است؛ و آن چيزي که تو خيال کردهاي نيست؛ خيلي بيشتر از آن است؛ و تو تا اندازهاي ميتواني بفهمي که آن علم تا چه اندازه عظيم است. اي ابوبصير! در نزد ما ائمه جامعه هست، و مخالفين و حتي شيعيان ما نميدانند که جامعه چيست. گفتم: فدايت شوم، جامعه چيست؟ حضرت فرمودند: صحيفهاي است که طول آن هفتاد ذراع، به ذراع رسولالله و املاي آن حضرت، و از شکاف دهان خود پيامبر است؛ مثل اين كه ما ميگوييم از دو لب فلاني مطلب را شنيدهايم؛ اينجا هم ميگويد اين صحيفه به املاي پيامبر و از لبان مبارک آن حضرت است که اميرالمؤمنين نيز آن را با دست راستش نوشته است. در اين صحيفه هر حلال و حرامي و هر چيزي كه مردم به آن احتياج دارند، حتي ارش خدش، آمده است. و با دست خويش به صورت ابوبصير زدند که نشان دهند حتي ارش اين خدش و ضربه نيز در آنجا وارد شده است؛ البته حضرت ابتدا از ابامحمد اجازه گرفتند براي اين کار و او نيز گفت که شما صاحب اختيار ما هستيد و هر کاري که ميخواهيد انجام دهيد. ابوبصير پس از اين گفت علم اين است؟
حضرت دو مرتبه فرمود اين علم است, علم عظيمي هم هست؛ حتي بيشتر از آن چه که تو فکر ميکني. اين يك معنا. معناي ديگر اين که بگوييم « انه لعلم وليس بذالك» يعني اين علم عظيمي است, اما از اين عظيمتر و مهمتر هم وجود دارد. حضرت باز ساعتي ساکت شدند و بعد از آن فرمودند: در نزد ما علم جفر است. سؤال ميکند که جفر چيست؟ حضرت ميفرمايد: علم تمام انبياء و تمام اوصياي انبياء و تمام علماي بني اسرائيل در اين جفر موجود است. گفتم آقا اين هم علم است؟ حضرت فرمودند بله, علم است و علم عظيمي هم هست, اما نه آن گونه که تو فکر ميکني و از آن هم بيشتر است. همان دو احتمالي که گفته شد, در اينجا هم ميآيد. حضرت باز هم ساکت شدند و بعد از مدتي فرمودند که در نزد ما مصحف فاطمه است و مردم و شيعيانم نميدانند که مصحف فاطمه چيست؟ ابوبصير ميگويد پرسيدم که مصحف فاطمه چيست؟ حضرت سه مرتبه فرمودند که در آن مثل قرآن شما موجود است. برخي گفتهاند که «ثلاثة مرات » يعني سه برابر اين قرآن در آن هست و اين بر خلاف ظاهر است؛ بلکه مراد اين است که حضرت اين عبارت را سه مرتبه فرمودند. بعد فرمودند: از قرآن شما يك حرف در آن وجود ندارد.
باز هم ابوبصير سؤال ميکند که اين علم است؟ و حضرت نيز همان پاسخ قبل را بيان ميکند. حضرت پس از مدتي سکوت ميفرمايد: در نزد ما علم ما كان و ما هو كائن تا روز قيامت موجود است. ابوبصير در آخر از حضرت سؤال ميکند که علمي كه شما ميگوييد چيست؟ و حضرت ميفرمايد: ما يحدث بالليل و النهار الامر من بعد الامر و الشيء بعد الشيء الي يوم القيامة که اين خيلي حرف دارد. چيزي که در اين روايت آنها را به اشتباه انداخته است, عبارت « مصحف فيه مثل قرآنكم » است. حال, ما ميگوييم که اگر اين مراد باشد پس, عبارت « و الله ما فيه من قرآنكم من حرف واحد » چه معنايي دارد؟ روايت ميخواهد بگويد كه در مصحف فاطمه اصلاً از مطالبي كه در قرآن ذكر شده, نيست؛ در قرآن راجع به حلال و حرام و امور تشريعي صحبت شده است و اينگونه آيات شريفه كه در قرآن داريم, در مصحف فاطمه نيست. روايت دوم باب اين است: « عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد ، عن عمر بن عبد العزيز ، عن حماد بن عثمان قال : سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول : تظهر الزنادقة في سنة ثمان وعشرين ومائة وذلك أني نظرت في مصحف فاطمة عليها السلام ، قال : قلت : وما مصحف فاطمة ؟ قال : إن الله تعالى لما قبض نبيه صلى الله عليه وآله دخل على فاطمة عليها السلام من وفاته من الحزن ما لا يعلمه إلا الله عز وجل فأرسل الله إليها ملكا يسلي غمها ويحدثها ، فشكت ذلك إلى أمير المؤمنين عليه السلام فقال : إذا أحسست بذلك وسمعت الصوت قولي لي فأعلمته بذلك فجعل أمير المؤمنين عليه السلام يكتب كلما سمع حتى أثبت من ذلك مصحفا قال : ثم قال : أما إنه ليس فيه شئ من الحلال والحرام ولكن فيه علم ما يكون ».
در اين روايت هم دارد که در مصحف فاطمه هيچ چيزي از حلال و حرام نيست؛ اما در آن علم قضايايي که بعداً واقع ميشود آمده است. آن ملك به حضرت تسليت داده و قضاياي كه بعد براي اسلام و اهل بيت و اولاد حضرت واقع ميشود را بيان كرده است؛ تمام خصوصياتش را كه اينها در قرآن نيست, در مصحف فاطمه هست. اين روايات ميطلبد كه آقايان هم دقت بيشتري داشته باشند و به نظر ما, نتيجه بحث اين ميشود که يک حرف از قرآن در مصحف فاطمه(س) نيامده است و اصلاً ربطي به قرآن ندارد و يک چيز جدا و مستقلي است.
نظری ثبت نشده است .