درس بعد

بحت ظن

درس قبل

بحت ظن

درس بعد

درس قبل

موضوع: ظن


تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱/۲۷


شماره جلسه : ۷۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بیان سید مرتضی و شیخ طوسی در مورد تحریف قرآن

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


عبارت مرحوم سيد مرتضي در مورد تحريف

مرحوم سيد متوفاي 436 است و ما به ترتيب زمان وفات و طبقات علما عباراتشان را نقل مي‌کنيم. ايشان در جواب مسائل ترابلسيات مي‌فرمايد: ان العلم به صحة نقل القرآن كالعلم بالبلدان و الحوادث الكبار و الوقايع العظام و الكتب المشهوره و اشعار العرب المسطورة علم به قرآن مثل علم به وجود يك بلد، يك حادثه‌‌ي بزرگ، و مانند كتب مشهوره اشعار عرب که مثلاً  امروزه اشعار قيس موجود و سينه به سينه يداً بيد در ذهن عرب بوده و نقل شده است؛ قرآن كه خيلي بالاتر از اينهاست فان العناية اشتدت و الدواعي توفرت علي نقله و حراسته عنايت مسلمان‌ها و علما بر نقل و حراست از آيات قرآن خيلي بيشتر و شديدتر بوده است و بلغت الي حد لم يبلغهما ذكرنا لان القرآن معجزة النبوّة و مأخذ العلوم الشرعية و الاحكام الدينية و علماء المسلمين قد بلغوا في حفظه و حمايته الغاية چون قرآن مأخذ علوم و احكام است، علما نهايت تلاششان را براي حمايت از آن انجام داده‌‌اند حتّي عرفوا كل شي‌‌ء اختلف فيه من اعرابه و قرائته و حروفه و آياته.

تا مي‌‌رسند به اين عبارت  که إنّ العلم بتفسير القرآن و أبعاضه در بعضي از نسخ علم به تفصيل است و نه تفسير؛ و در كتاب والد ما «تفسير» آمده است في صحة نقله كالعلم بجملته همانطور كه ما علم داريم به اين كه اين مجموعه از جانب خداوند تبارك و تعالي هست، نسبت به ابعاض و خصوصيات و تفصيل آيات هم علم داريم  و جري ذلك مجري ما علم ضرورة من الكتب المصنفة ككتاب السيبويه و المزني قرآن نيز مانند كتب تصنيف شده مثل كتاب سيبويه و ديگران است و از اين نظر، جاري مجراي آنهاست فإن أهل العناية بهذه الشأن يعلمون من تفصيلهما ما يعلمونه من جملتهما كساني كه عنايت به ادبيات دارند، تمام تفاصيل كتاب سيبويه را مي دانند همانطوري كه اجمالش را مي‌‌دانند حتي لو ان مدخلاً ادخل في كتاب سيبويه باباً في النحو ليس من الكتاب لعرف و ميز اگر مدخلي را در كتاب سيبويه داخل كنند كه قبلاً نبوده، کساني كه اهل ادبيات هستند مي‌‌فهمند كه اين جزء كتاب نبوده است و علم أنّه ملحق و ليس من أصل الكتاب وک ذلک القول في کتاب المزني و همچنين راجع به كتاب ديگر و معلوم أن العناية بنقل القرآن وضبطه أصدق من العناية بضبط کتاب سيبويه و دواوين الشعراء اگر كسي ادعا كند كه عنايت مسلمان‌ها به نقل قرآن و ضبط قرآن بيش از عنايت ديگران به حفظ كتاب سيبويه است، اين قول صادق و صحيحي است.

و باز سيد مرتضي ذكر كرده است كه إنّ القرآن كان علي عهد رسول الله(ص) مجموعاً مؤلفاً علي ما هو عليه الآن در زمان خود پيامبر، قرآن مجموعه‌ا‌‌ي بوده که تدوين شده و به همين صورتي است که امروز در دست ماست و استدل علي ذلك بأنّ القرآن كان يدرس ويحفظ جميعه في ذلك الزمان قرآن در همان زمان مورد درس واقع مي‌‌شده و تمامش حفظ مي‌‌شده است حتي عين من الجماعة من الصحابة في حفظهم له جماعتي از صحابه موظف شدند كه از قرآن حفاظت كنند و انه كان يعرض علي النبي و يتلي عليه و اين قرآن بر پيامبر خوانده و عرضه مي‌شد و جماعتي از صحابه مثل عبدالله بن مسعود و ابي بن كعب و غير اينها ختم القرآن علي النبي عدة ختمات مكرراً قرآن را براي پيامبر ختم  كردند؛ همين كه امروز معروف به ختم قرآن از اول تا آخر است و كلّ ذلك يدلّ بأدني تأمّل علي أنّه كان اين كه ابن مسعود و ابي بن كعب از اول تا آخر قرآن را براي پيامبر مي‌‌خواندند و ختم مي‌‌كردند، دليل بر اين است كه كان مجموعأ مرتباً غير مبتور و لا مبثوث قرآن مقطوع و پراكنده نبوده است؛ اينطور نبوده كه اولاً مقطوع باشد و ثانياً در يك سوره‌‌‌اي جاي آيات را جابجا کرده باشند؛ نه، بلکه قرآن را به همين شكلي كه امروز در دست ماست براي پيامبر ختم مي‌‌كردند.

سيد مرتضي بعد فرموده است: من خالف فيذلك من الامامية و الحشوية كه حشويه گروهي از علماي عامه هستند لا يعتد بخلافهم، فإنّ الخلاف في ذلك مضاف إلي قوم من أصحاب الحديث ‌‌ مخالفت در اين مطلب منسوب به قومي از اصحاب حديث و اخباري‌هاست كه نقلوا أخباراً ضعيفة ظنوا صحتها  که اخبار ضعيفي را که فکر مي‌کنند صحيح است، نقل کرده‌اند؛ روي اين تعابير دقت كنيد كه اولاً قول به تحريف معمولاً به اخباري‌‌ها نسبت داده مي‌‌شود و ثانياً اين اخبار، اخبار ضعيفه هم هست لا يرجع بمثلها عن المعلوم المقطوع علي صحته  و به مثل اين روايات ضعيفه رجوع نمي‌‌شود از رواياتي كه ما قطع به صحتش داريم يا از ادله‌ا‌‌ي كه قطع به صحتش داريم؛ يعني اين روايات، روايات ظني است در مقابل رواياتي كه دلالت بر عدم تحريف قرآن دارد و يك دليل قطعي است.

هم‌چنين علماي اهل سنّت تعبيري را از سيد مرتضي نقل كرده‌‌اند كه سيد مرتضي در زمان خودش قائلين به تحريف قرآن را تكفير كرده است؛ و اين خيلي مطلب مهمي است كه خود سيد مرتضي حتي برخي از اخباري‌‌ها كه قائل به تحرف  قرآن بودند را مورد تكفير قرار داده است . اين مطلب را ابن حجر عسقلاني در لسان الميزان نقل كرده است؛ اما از كدام كتاب سيد اين را نقل نكرده است، من نديدم؛ او گفته: سيد مرتضي كه از علماي اماميه است يكفر من زعم ان القرآن بدل او زيد فيه او نقص منه .


عبارت مرحوم شيخ طوسي در مورد تحريف

بعد از سيد مرتضي،مرحوم شيخ طوسي كه شاگرد ايشان بوده و متوفاي 460 است، در اول تفسير خود در کتاب التبيان في تفسير القرآن اين عبارت را آورده است که: و أمّا الكلام في زيادته و نقصانه فمما لا يليق به أيضاً كلام در زياده و نقصان اصلاً سزاوار نيست كه ما در بحث تفسير به آن بپردازيم و آن را مطرح كنيم. ضمير در «به» را ظاهراً والد مافرموده‌‌اند كه به تفسير بر مي‌‌گردد و شاهد ايشان اين است كه مرحوم طبرسي در مقدمه مجمع البيان ــ که مي‌‌دانيد اين کتاب چكيده تبيان شيخ طوسي است ــ ضمير را به تفسير برگردانده‌‌اند؛ اما ظهورش اين است كه به خود قرآن برمي‌‌گردد.

كلام در زياده و نقصان قرآن، هر كدام باشد، فرقي نمي‌‌كند، شايسته قرآن نيست لأنّ الزيادة فيه مجمع علي بطلانها بر بطلان زياده اجماع داريم و النقصان منه فالظاهر أيضاً من مذهب المسلمين خلافه ظاهر عقيده و مذهب مسلمان‌ها نيز اين است که نقصان در قرآن نيست و هو الأليق بالصحيح من مذهبنا اينكه در قرآن نقصاني واقع نشده است سزاوارتر به صحت در مذهب اماميه است و هو الذي همين نظر كه در قرآن نقصاني نيست نصره المرتضي سيد مرتضي نيز آن را تأييد كرده است و هو الظاهر في الروايات غير انه رويت روايات كثيرة من جهة الخاصة والعامة بنقصان كثير من آي القرآن مگر اين كه روايات زيادي داريم که هم خاصه نقل كرده است و هم عامه، مبني بر اين كه بسياري از آيات قرآن نقص شده و نيامده است و نقل شي‌‌ء منه من موضع الي موضعه در بعضي از روايات دارد كه بعضي از آيات از يكجا به جاي ديگري تغير داده شده است؛ که حرف مرحوم شيخ طوسي اين است که طريقها الاحاد تمام اين روايات خبر واحد است لا توجب علماً و لا عملاً نه موجب علم است و نه عمل و الاولي الإعراض عنها و بايد از آنها اعراض كرد؛ و ترك التشاغل بها اصلاً اولي اين است كه حرفي از اين روايات نزنيم لأنّه يمكن تأويلها زيرا، تأويلش امكان دارد؛  ولو صحت بر فرض هم اگر اين روايات صحيح باشد لما كان ذلك طعناً علي ما هو موجود بين الدفتين طعني بر آنچه كه الآن به عنوان قرآن در بين الجلدين موجود است، وارد نمي‌‌كند؛ فإنّ ذلك معلوم صحته لا يعترضه أحد من الامة ولا يدفعه آنچه كه الان داريم علم به صحت آن داريم، يعني يقين داريم که اين كلام، كلام خداوند است و يقين داريم براي ما حجيت دارد.

عبارت «وهو المعلوم صحته» همان است كه بگوييم بر فرض در اين قرآن تحريفي هم واقع شده است، اما ائمه طاهرين (ع) فرموده‌‌اند شما به همين قرآن عمل كنيد. بنابراين، مرحوم شيخ طوسي در تبيان مطرح مي‌کند که ‌‌تمام روايات دالّ بر تحريف اخبار آحاد هستند و براي ما مفيد فايده نيستند و نبايد به آنها کاري داشت. لکن ايشان در كتاب اختيار معرفة الرجال مطلب ديگري دارد؛ در كتاب تهذيب الاحكام نيز قضيه رجم شيخ و شيخه را به سند صحيح ذكر كرده است. و در كتاب خلاف نيز به اين خبر استدلال كرده است؛ ــ الشيخ و الشيخة إذا زنيا فارجموهما ــ منتها استدلال ايشان در آنجا از باب جدل و در مقابل خصم بوده است.

به اين صورت که در آنجا نقل مي‌کند خوارج گفتند «لا رجم في شرعنا لانه ليس في ظاهر القرآن و لا السنة المتواترة » نه در قرآن و نه در سنت متواتره رجم نداريم؛ مرحوم شيخ نيز در جواب گفته است «روي عن عمر انه قال: لولا أنّني أخشي أن يقال: زاد عمر في القرآن، لكتبت آية الرجم في حاشية المصحف» اگر من نمي‌‌ترسيدم كه بگويند عمر در قرآن اضافه كرد، آيه رجم را در حاشيه مصحف به عنوان حاشيه بر قرآن مي‌‌نوشتم. پس، ببينيد نكته‌ا‌‌ي كه آقايان بايد توجه داشته باشند، اين است اگر عبارتي را از عالمي در کتابي به شما نشان دادند كه از علماي اماميه قائل به تحريف است، شما بايد بفرمايد عالمي كه كتب متعدده دارد، نمي‌‌شود فقط به يك عبارت او در يك جهت استدلال كرد.

اهل سنت، مخصوصاً در زمان ما، مي‌‌آيند همين كار را مي‌‌كنند، عبارتي را از كتابي بر مي‌‌دارند و مي‌‌آورند، حالا قبل و بعدش چيست، و مربوط به چه بوده، به اين کار ندارند؛ در حالي كه اين، كار علمي نيست و دور از انصاف و حقيقت است.


نظر مرحوم طبرسي در مورد تحريف

مرحوم طبرسي متوفاي 548 بوده و در مقدمه مجمع البيان مي‌‌گويد: و من ذلك: الكلام في زيادة القرآن و نقصانه فانه لا يليق بالتفسير، ببينيد ضمير «به» كه قبلاً والد ما هم به تفسير برگرداندند به قرينه كلامي است كه ايشان دارد. فأما الزيادة فيه فمجمع علي بطلانها و أما النقصان منه فقد روي جماعة من أصحابنا وقوم من حشوية العامه أن في القرآن تغييراً أو نقصاناً والصحيح من مذهب أصحابنا خلافه تا مي‌‌فرمايد و هو الذي نصره المرتضي همان مطالب سيد مرتضي و شيخ طوسي را نقل كرده است.


عبارت مرحوم علامه حلي

اينجا بعضي از عبارات ديگر هم هست كه والد ما ذكر  نكرده‌‌اند؛ مثلاً عبارت بسيار خوبي مرحوم  علامه حلي كه متوفاي 726 قمري است في بعض اجوبة المسائل المحنائيه ذكر كرده است. از مرحوم علامه سؤال كرده‌‌اند: « ما يقول سيدنا في الكتاب العزيز هل يصح عند اصحابنا انه نقص منه شي‌‌ء او زيد فيه او غير ترتيبه ام لم يصح عندهم شي‌‌ء من ذلك افدنا افادك الله من فضله و عاملك بما هو من اهله؟

در مورد تحريف قرآن سؤال كردند فأجاب در جواب فرمودند: الحق انه لا تبديل و لا تأخير و لاتقديم فيه در قرآن نه تبديلي، نه تأخيري و نه تقديمي است  و انه لم يزد و لم ينقص و نعوذ بالله تعالي من ان يعتقد مثل ذلك وا مثال ذلك اگر کسي از اصحاب ما بخواهد معتقد به اين شود، مي‌‌فرمايد: پناه مي‌‌برم به خدا اگر كسي بخواهد چنين عقيده‌‌اي داشته باشد.


نظر مرحوم محقق ثاني

مرحوم محقق ثاني رساله‌‌اي در نفي نقيصه‌‌ي قرآن دارد كه مرحوم سيد محسن اعرجي بغدادي در كتاب شرح الوافيه في علم الاصول بسياري از عبارت‌‌هاي مرحوم محقق ثاني (صاحب جامع المقاصد) را آورده است. در آنجا آمده است که ايشان فرموده است اگر كسي به ما بگويد شما كه تحريف را نفي مي‌‌كنيد، با رواياتي كه دلالت بر نقيصه دارد چه مي‌‌كنيد؟جواب مي‌دهيم که إنّ الحديث إذا جاء علي خلاف الدليل و السنة المتواتره والاجماع و لم يمكن تأويله ولا حمله علي بعض الوجوه وجب طرحه اگر حديثي بر خلاف ادله قطعيه، بر خلاف سنت متواتره، و بر خلاف اجماع است، در درجه اول، اگر بتوانيم بايد آن را تأويل و توجيه كنيم، اما اگر هيچ راهي براي تأويل و توجيه نداشت، بايد آن را کنار گذاريم.

مسئله مخالفت با اجماع يا مخالفت با شهرت كه بعداً ان شاء الله بحثش را مي‌‌رسيم، مطلب مهمي است؛ الان اگر فرض كنيد کسي تهذيب مرحوم شيخ را چاپ كند و فرض بفرماييد با همان سندهاي معتبري که ايشان دارد، حديثي را جعل کند و داخل کتاب قرار دهد، از كجا مي‌‌فهميم که اين حديث درست نيست؟

وقتي بفهميم اين حديث با اجماع، با ضرورت، با سنت متواتر هم مخالف است، اين بهترين راه است براي اين كه بفهميم حديث درست نيست.


عبارت مرحوم سيدنورالله تستري

مرحوم سيد نور الله تستري متوفاي 1019 در كتاب مصائب النواصب كه در امامت و علم كلام نوشته است، فرموده: ما نسب إلي الشيعة الامامية من قولهم بوقوع التغيير في القرآن ليس مما قال به جمهور الامامية وإنما قال به شرذمة قليلة منهم لا إعتداد بهم فيما بينهم جمع قليلي به تحريف قرآن قائل شده‌‌اند؛ و از اين بيان معلوم مي‌شود که  همه اخباري‌ها نيز قائل به تحريف نبودند بلکه جمع کمي از آنها چنين نظري داشتند؛ زيرا، تا زمان مرحوم وحيد بهبهاني تعداد اخباري‌ها كم نبوده است.


نظر مرحوم شيخ بهايي

عبارت شيخ بهائي را هم بخوانيم؛ شيخ بهائي كه متوفاي 1030 قمري است، گفته: اختلفوا في وقوع الزيادة و النقصان، و الصحيح ان القرآن العظيم محفوظ عن ذلك زيادة كان أو نقصاناً ايشان تحريف را نفي مي‌‌كند يدل علي ذلك قوله تعالي «وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»و ما اشتهر بين الناس من إسقاط اسم اميرالمؤمنين(ع) في بعض المواضع مثل قوله تعالي «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» في علي فهو غير معتبر عند العلماء اين حرف‌ها در نزد علما اصلاً اعتباري ندارد. بنابراين، بزرگاني مثل مرحوم شيخ بهائي كه واقعاً در جامعيت شيخ بهائي كمتر كسي را بين علما داريم، تصريح مي‌‌كند چنين چيزي در قرآن نبوده و چنين چيزي صحيح نيست.

باقي نظرات و عبارات ان شاءالله فردا.

و صلّي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين.


برچسب ها :

بحث ظن تحریف قرآن انتساب قول به تحریف قرآن به علمائ امامیه تصریح سید مرتضی به عدم وقوع تحریف در قرآن تکفیر قائلین به تحریف قرآن از سوی سید مرتضی سزاوار نبودن بحث از تحریف قرآن از منظر شیخ طوسی تصریح شیخ طوسی به عدم وقوع تحریف در قرآن ضعف روایات دال بر وقوع تحریف در قرآن عدم مانعیت تحریف قرآن از حجیت ظاهر آن دستور ائمه بر عمل بر طبق قرآن موجود سزاوار نبودن بحث از تحریف قرآن در تفسیر از منظر مرحوم طبرسی تصریح علامه حلی بر عدم وقوع تحریف در قرآن نفی انتساب قول به تحریف از سوی جمهور امامیه از منظر علامه تستری تصریح مرحوم شیخ بهائی به عدم وقوع تحریف در قرآن

نظری ثبت نشده است .