موضوع: ظن
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱/۱۷
شماره جلسه : ۶۵
-
وجه عدم تمسک اخباریها به روایات دال بر حجیت ظواهر قران و بررسی طوائفی از روایات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
قبل از تعطيلات، بحث در ادله اخباريها بر عدم حجيت ظواهر قرآن كريم بود. آخرين دليلي كه بررسي شد، استدلال اخباريها به برخي از روايات، مانند روايت «إنّما يعرف القرآن من خوطب به» و «من فسّر القرآن برأيه فليتبوأ مقعده من النار» بود که پاسخ آن را نيز بيان کرديم.
دليل عدم ذکر روايات دالّ بر حجيت ظواهر قرآن توسط اخباريها
قبل از اينكه وارد دليل ديگر اخباريها شويم، نكته مهم اين است كه اخباريها با اين كه تبحّر زيادي در روايات و اخبار داشتند، چرا رواياتي كه دلالت بر عكس اين مطلب ـ يعني حجيت عمل به ظواهر قرآن ـ دارد را متعرض نشدند؟ در جواب عرض ميکنيم: روايات ديگر به چهار طايفه تقسيم ميشود كه عمده آنها را مرحوم مجلسي در جلد 89 بحارالانوار آوردهاند. طايفه اول ، رواياتي است كه در تدبّر در قرآن ترغيب ميكند؛ حالا غير از خود آيات شريفه قرآن كه امر به تدبر در كتاب ميكند، رواياتي داريم كه در اين مسئله ترغيب ميکند. مثلاً در جلد 89 صفحه 177 بابي دارد به نام باب « فضل الحامل القرآن و العامل به »، رواياتي را از امام صادق(ع) نقل ميكنند كه حضرت فرمود: « الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الكرام البررة »؛ حافظي که در روايات بيان ميکند فقط کسي نيست که آيات را حفظ و در ذهنش بسپارد، شايد مرحله ضعيفش هم اين باشد که منظور از حافظ قرآن، يعني حامل قرآن، كسي كه معاني آيات شريفه قرآن را در قلبش قرار ميدهد و کسي که عامل به کتاب است؛ و از اين استفاده ميشود كه نوع مردم يا همه مردم ميتوانند عامل به قرآن و حامل قرآن باشند.يا روايتي كه ابن عباس از پيامبر(ص) نقل ميكند که: « أشراف اُمّتي حملة القرآن وأصحاب الليل » يعني بزرگان امت پيامبر كساني هستند كه حمله قرآن هستند و اصحاب ليل و اهل نماز شب هستند. اين روايات دلالت بر اين دارد كه به قرآن عمل شود. بنابراين، اولاً از روايت استفاده نميشود عمل به قرآن اختصاص به معصومين(ع) دارد؛ يا حامل قرآن بودن اختصاص به معصومين(ع) دارد؛ و معلوم ميشود يك مرتبه از فهم قرآن هست كه براي عموم مردم است، چه معصوم و چه غير معصوم. و ثانياً از روايات استفاده نميشود كه مراد، فقط عمل به نصوص قرآن است، بلکه ميگويد به همه كتاب ميتوان عمل کرد؛ چون كسي كه يك آيه را عمل كند و صد آيه را کنار بگذارد، به او عامل به كتاب نميگويند؛ عامل به قرآن يعني كسي كه به همه قرآن عمل كند، يا بالفعل و يا بالقوه صلاحيت عمل به آيات قرآن را دارد. ما هنگامي که اين دو نكته را ضميمه كنيم، از آن استفاده ميشود که ظواهر قرآن براي عامل به قرآن، حجيت و اعتبار دارد.
کلام مرحوم شهيد صدر در نسبت بين اين طايفه از روايات و روايات ناهيه
نكتهاي كه در اينجا وجود دارد، اين است كه بين اين طايفه از روايات و رواياتي كه ميگفت « انما يعرف القرآن من خوطب به » چيست؟ مرحوم شهيد صدر (رضوان الله عليه) فرمودند: نسبت بين آنها نسبت عام و خاص من وجه است؛ ماده اجتماعشان در نصوص قرآن است که هر دو طايفه ميگويند آنها را همه ميتوانند بفهمند؛ و ماده افتراق در ظواهر است که اين روايات ميگويد نوع مردم ميتوانند آنها را بفهمند و عامل به آن باشند، اما روايات « انما يعرف القرآن ...» ميگويد نه؛ و ماده افتراق روايات « انما يعرف القرآن ...» آياتي است كه مجمل است و معاني متعدده دارد که ائمه معصومين بايد معناي آنها را روشن کنند که کدام معنا مراد است. پس، نسبت به اين دو طايفه ميشود عام و خاص من وجه؛ و در عام و خاص من وجه، قاعده اين است كه در مورد اجتماع، هر دو قاعده تعارض و تساقط ميکنند. آن وقت در اينجا آيا ميتوانيم بگوييم بعد از اينكه اين دو طايفه تعارض و تساقط كردند، برويم سراغ سيره عقلا که بر حجيت ظواهر بنا شده است؟ سيره عقلا بر اين است كه « كل ظاهر حجة » ميخواهد ظاهر كلام متكلم عادي باشد يا ظاهر قر آن باشد.در اينجا بايد به اين نكته توجه داشت که اگر گفتيم نسبت بين اين دو طايفه، عام و خاص من وجه است و در ماده اجتماع، تعارض و تساقط ميكنند، در باب تعارض بيان شد كه مراد از تساقط، تساقط في الجمله است؛ يعني الآن بالفعل اين دو در ماده اجتماع از حجيت ساقط ميشوند و معناي تساقط اين نيست كه اصلاً روايت اين چنيني نداريم. لذا، بيان شد که اگر قول ثالثي در ميان باشد، همين دو روايت اجماع مركب بر نفي قول ثالث دارد و حجيتشان نسبت به نفي قول ثالث باقي است. بنابراين، ميخواهيم بگوييم اگر در مورد اجتماع تعارض و تساقط كردند، نميتوانيم سراغ سيره عقلا برويم؛ چون سيره عقلائيه نياز به احراز عدم ردع شارع دارد و در اينجا رواياتي که ميگويد « انما يعرف القرآن من خوطب به » صلاحيت ردع سيره عقلائيه را دارد ولو بنحو احتمال. يعني ميگوييم اگر از ما بپرسند که در شرع چيزي وجود دارد كه از آن بوي ردع سيره عقلائيه در باب ظواهر بيايد، ميگوييم بله، اين روايات چنين هستند. قياسش مثل جايي ميشود که ميگوييم اگر كلام متكلم محفوف به چيزي باشد كه يصلح للقرينيه، در اين صورت ظهور کلام او اعتباري ندارد.
بررسي کلام مرحوم شهيد صدر
نكتهاي كه اينجا ميخواهيم اضافه كنيم، اين است كه آيا واقعاً نسبت به اين دو طايفه، عام و خاص من وجه است، يا اينكه نسبت بين اين دو طايفه، نسبت تبايني است؟ ما «يعرف» را در روايت « انما يعرف القرآن ...» به تفسير معنا كرديم، مخصوصاً با قرائني كه داشتيم، گفتيم بالاخره قتاده به حساب خودش عالم و فقيه بوده و ميتوانسته ظواهر تعابير عربي قرآن را بفهمد، اما حضرت به او فرمود: « ما ورثك من كتاب الله من حرف انما يعرف القرآن من خوطب به»؛ ليکن در اين روايات حملة القرآن و العامل بالقرآن، مراد ظواهر قرآن است كه نيازي به تفسير ندارد. بنابراين، بگوئيم اين دو طايفه از اخبار دو مورد جداگانه دارند و نسبتشان تباين است. رواياتحملة القرآن و عامل به قرآن بيان ميکنند که همه ميتوانند ظواهر قرآن را بفهمند و بدانها عمل کنند.طايفه دوم از روايات، در باب معاملات، در باب شروط در كتاب مكاسب خوانديد که شرط بايد شرط صحيح باشد و يكي از معيارهاي شرط صحيح اين است كه مخالف با كتاب نباشد؛ اگر شرطي مخالف با كتاب بود، شرط فاسد است؛ و بر اين اساس، اين بحث را مطرح ميكنند كه آيا شرط فاسد، مفسد عقد هست يا مفسد عقد نيست؟ حال از اخباريها سؤال ميكنيم که شما با اين روايات چه ميكنيد؟ رواياتي كه ميگويد شرط اگر مخالف با كتاب باشد، فاسد است؟ اگر ما نتوانيم ظواهر آيات قرآن را بفهميم، از كجا ميتوانيم بفهميم اين شرط مخالف است و يا موافق؟ بنابراين، ظواهر کتاب را بايد بتوانيم بفهميم و براي ما حجت هم باشند.
نظر مرحوم شهيد صدر در مورد طايفه دوم
اينجا يك دقتي مرحوم صدر دارند که فرمودند: در اين روايات آمده است « الشرط المخالف لكتاب الله » و در «كتاب الله» دو احتمال وجود دارد؛ يك احتمال همين الفاظي است كه در قرآن آمده است و احتمال دوم مداليل اين الفاظ است. فرقش اين است که اگر گفتيم مراد از «كتاب الله» يعني همين الفاظ، البته روشن است که الفاظ بدون مدلول نميشود، و در اين صورت، در مقابل اخباري دليل خيلي روشني داريم و ميگوييم خود ائمه(ع) فرمودند اگر شرطي با قرآن ــ يعني الفاظ آيات ــ مخالف بود، فاسد است. اما اگر گفتيم مراد از «كتاب الله»، مداليل الفاظ است، اخباريها ميتوانند به ما بگويند مداليل الفاظ منافاتي ندارد با اين كه اين مدلول را بايد «من خوطب به» بايد معين كند. امام(ع) ميفرمايد شرطي كه با مدلول قرآن مخالف باشد، اما مدلول قرآن را چه کسي بايد معين كند، در اين روايات نميگويد.اين احتمال در اينجا جريان پيدا ميکند و روي اين احتمال ميگويند ديگر نميتوانيم به طايفه دوم از اخبار در مقابل اخباري تمسک کنيم. به نظر ما، ولو حالا اين دقتي بوده که ايشان فرمودند؛ اما اگر ما احتمال دوم در کلام ايشان را هم بگوييم، باز مجالي براي اين معنا وجود ندارد؛ يعني اگر گفتيم مراد از كتاب الله، مداليل كتاب است، باز مجالي براي عدم اعتبار اين طايفه نيست؛ براي اينكه درست است اين فرض در مقام اين نيست كه بگويد چه کسي مدلول را روشن ميكند، اما ما روايات شروط را ملاحظه کنيم معلوم ميشود که اين روايات ميگويد وقتي شما به قرآن مراجعه كنيد، خودتان ميتوانيد بفهميد اين شرط موافق با قرآن است يا مخالف. بنابراين، ديگر مجالي بر اينكه بگوييم مراد از كتاب الله، الفاظش است يا مداليل، و بخواهيم طبق احتمال دوم بگوئيم اين طايفه به نفع اخباريها ميشود، ديگر مجالي براي اين نيست. يا اين روايت معروف كه ظاهراً از امام باقر(ع) باشد « اذ التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن»، عليكم بالقرآن يعني عمل به قرآن كنيد و اين بدان معناست که شما ميتوانيد ظاهر قرآن را بفهميد و به قرآن عمل كنيد. و السلام.
نظری ثبت نشده است .