درس بعد

دروس بیع

درس قبل

دروس بیع

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 5


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۷/۳۰


شماره جلسه : ۲۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسي احتمالات ديگر در روايت ابي ولاد

دیگر جلسات

 



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

خلاصه بحث گذشته

بحث در اين بود كه اين قسمت روايت را چطور معنا كنيم، بعد از اينكه اختلاف وجود دارد كه آيا «يوم خالفته» قيد است براي قيمت يا بغل، يا متعلّق به نعم است، معلوم شد كه بايد اول اين بحث را كنيم كه اساساً سؤال سائل از چيست؟ و اگر اين جواب را روشن كنيم مطلب ديگر كه محلّ بحث است كه اين «يوم خالفته» مربوط به چيست، روشن مي‌شود. اول بايد ببينيم سؤال سائل از چيست؟ بيان كرديم كه شيخ(اعلي الله مقامه الشريف) مي‌فرمايد سوال سائل از اصل ضمان نيست، سائل مي‌داند كه اگر اين بغل تلف بشود ضمان هست منتهي سؤال سائل اين است كه چه قيمتي بايد داده شود؟ گفتيم در مقابل فرمايش شيخ مرحوم ايرواني و مرحوم امام مي‌فرمايند سؤال سائل از اصل ضمان است و سائل سؤالش این است كه آيا در صورت تلف ضماني در كار هست يا نه؟

در جلسه گذشته عرض كرديم كه چون قبلاً امام(ع) فرمود «عليك مثل كراء البغل من الكوفة إلي النيل و من النيل إلي بغداد و من بغداد إلي كوفة»، يعني امام(ع) فرمود تو بايد اجرة المثل تمام اين 15 روز را بپردازي. امام(ع) مسئله‌ي كرايه بغل را در اين مدت بيان كرد. سائل نه اينكه آن مطلب ابوحنيفه در ذهنش بود، ‌گفتيم بيائيم بگوئيم سائل مي‌گويد حالا كه كرايه‌ي اين مدّت را بايد بدهد اگر در اين مدّت اين بغل تلف شد آيا ضامن اصل بغل هم هست؟ در ذهن سائل اين بوده كه اگر كسي ضامن اصل بغل هست نبايد ضامن اين كرايه‌ها باشد! آن وقت اين مطلب از ابوحنيفه در ذهن سائل بوده، سائل گويا به امام اينطور عرض مي‌كند، حالا كه ضامن كرايه‌ها است باز مي‌فرماييد ضامن اصل بغل هم هست يا نه؟ كه اين را در جلسه‌ي گذشته عرض كرديم.


ادامه بحث: بررسي احتمالات ديگر در روايت ابي ولاد

يك احتمال كه در ذهن بعضي از آقايان هم آمده این است كه از اين طرف قضيه بگوئيم كه نه اينكه امام(ع) مسئله‌ي كرايه را مطرح كرد سائل هم در ذهنش ضمان نسبت به تلف مسلّم است، أبي ولاد مي‌داند كه اگر اين بغل تلف بشود ضامن است؟ منتهي اعتراضاً بر امام مي‌فرمايد «أرأيت لو عطب البغل أو نفقة أليس يلزمني؟» مي‌خواهد به عنوان يك اعتراض بر امام بگويد در اينكه اگر بغل تلف شود ضمان در كار است و ترديدي در آن وجود ندارد، آن وقت با اينكه ضمان تلف مسلّم است باز هم شما مي‌فرماييد بايد كرايه‌هاي اين مدّت را بدهد؟ اين اولاً كه بگوئيم جنبه‌ي اعتراضي داشته باشد كه لازمه‌ي اين بيان اين مي‌شود كه اين استفهام استفهام تقريري باشد، يعني سائل به امام بگويد اگر اين تلف بشود ضمان نسبت به اصل تلفش هست، چرا علاوه بر ضمان اصل ضمان كراء را مطرح مي‌كنيد؟ لازمه‌اش این است كه اين استفهام تقريري بشود و خود استعمال همزه‌ي استفهام در استفهام تقريري خلاف ظاهر است.

ثانياً بگوئيم ابي ولاد مي‌داند نسبت به اصل تلف ضمان وجود دارد اما بر امام(ع) اعتراض مي‌كند كه با وجود اينكه ضمان نسبت به اصل تلف هست چرا شما ضمان را نسبت به كراء بيان مي‌كنيد؟ اشكالش این است كه از شأن أبي‌ولاد و ديگران هم نسبت به امام(ع) بگوئيم كلامش را حمل بر اعتراض كنيم، اين هم خيلي بعيد است. و آنچه كه اين احتمال را به طور كلي دفع مي‌كند این است كه واقعاً اگر ابي‌ولاد يك چنين سؤالي در ذهنش بود و يك چنين اعتراض، اقتضاء داشت امام(ع) به ابي ولاد جواب بدهد ولي اصلاً امام اين را نفرموده بلكه مي‌فرمايد «نعم قيمة‌ بغل يوم خالفته» لذا اينكه ما اين قسمت را بخواهيم حمل كنيم بر اينكه ابي‌ولاد يك اعتراضي مي‌كند اين بعيد است با اين سه اشكالي كه عرض كردم.

حالا كه اينطور است بايد بگويئم ابي‌ولاد دارد از اصل اينكه اگر اين تلف بشود آيا ضمان دارد يا ضمان ندارد؟ البته بالأخره اين مطلب ابوحنيفه در ذهن ابي‌ولاد بوده و همين سبب براي سؤال شده، يعني اگر مطلب ابوحنيفه كه گفت «الخراج بالضمان من له الغرم فعليه الغنم» اگر اين در ذهن ابي‌ولاد نبود ابي‌ولاد اين سؤال را نمي‌كرد. يعني ابي‌ولاد بعد از اينكه ديده امام فرموده كرايه‌هاي اين چند روز را بايد بدهد، برايش سوال كرده و در ذهن خودش اين شده كه پس يا كرايه يا ضمان اصل، هر دوي اينها نمي‌شود. از امام سؤال مي‌كند كه اگر هم تلف بشود نسبت به تلفش هم ضامن است؟ امام(ع) مي‌فرمايد بله، نتيجه اين مي‌شود كه اگر در اين 15 روز از اين بغل استفاده كرده، در روز آخر تلف شد، هم بايد كرايه‌ها را بدهد و هم نسبت به اصل ضامن است، ابو حنيفه گفته بود اگر كسي ضامن اصل بشود كرايه لازم نيست بدهد، اما امام(ع) مي‌فرمايد نه! اگر هم اينجا تلف شد علاوه بر اينكه كرايه 15 روز را بايد بدهد نسبت به اصل اين بغل كه تلف شده اين هم ضامن است.

تا اينجا يك احتمال اين شد كه يوم خالفته قيد براي قيمت باشد، اگر بخواهد قيد براي قيمت باشد روي آن دو وجهي كه شيخ فرمود اشكال داشت، روي وجه سوم افرادي مثل مرحوم آقاي خوئي پذيرفتند، مثل مرحوم نائيني كه مي‌فرمايد «وبالجملة ظهور هذه الفقرة في أن المدار علي قيمة يوم المخالفة» اين قسمت روايت ظهور دارد در اينكه مدار بر قيمت يوم مخالف است، معلوم مي‌شود ايشان هم يوم المخالفة را متعلق به قيمت گرفته، اين يك گروه.


ديدگاه مرحوم سيد يزدي و صاحب جواهر و مرحوم ايرواني

گروه دوم مثل سيّد در حاشيه، صاحب جواهر، مرحوم ايرواني، صاحب مفتاح الكرامة، آمدند يوم خالفته را متعلق به نعم گرفتند «نعم قيمة بغلٍ يوم خالفته» يعني «يلزمك يومُ المخالفة قيمة البغل» روز مخالفت اين قيمت بغل بر عهده‌ي تو مي‌آيد منتهي مرحوم نائيني باز خواست روي اين فرض از راه دلالت التزامي درست كند كه گفتيم از راه دلالت التزامي هم دلالت ندارد، يعني ما اگر يوم خالفته را متعلّق به نعم قرار داديم، بايد بگوئيم ديگر روايت دلالتي بر اينكه مدار قيمت چه روزي است را ندارد، و بياني كه مرحوم نائيني به عنوان دلالت التزامي آورد را هم ملاحظه فرموديد كه اشكال داشت.


ديدگاه مرحوم امام خميني

يك بياني هم امام(رض) دارد كه مي‌فرمايد ما اصلاً از روايت قيمت يوم التلف را استفاده مي‌كنيم، از همين قسمت روايت «نعم، قيمة بغلٍ يوم خالفته» مي‌فرمايند ما قيمت يوم التلف را استفاده مي‌كنيم. بياني كه دارند این است كه مي‌فرمايند اگر يك ذهني خالي از اين احتمالات و اين مناقشات باشد اين «نعم قيمة بغلٍ يوم خالفته» ظهور در اين دارد كه «يلزمك قيمة البغل حال تلفه» به چه قرينه‌اي؟ مي‌فرمايند اولاً اين كلمه‌ي قيمت كه در اين روايت آمده مراد قيمت فعليه است، مُراد قيمت در زمان ماضي يا قيمت در زمان آينده نيست! امام(ع) قيمت فعليّه را دارند مطرح مي‌كنند، نمي‌خواهند بگويند قيمتي كه در آينده حادث مي‌شود و يا قيمتي كه در ده روز پيش بوده، نه! دارند قيمت فعليّه را مي‌گويند، اين يك. بعد مي‌فرمايند كلام ابي ولاد اطلاقش اقتضا دارد ضمان تلف را تحت يده مطلقا، ابي‌ولاد گفته «أرأيت لو عطب البغل أو نفقه أليس يلزمني» سؤال ابي‌ولاد از ضمان به صورت مطلق است، يعني اين بغل كه در تحت يدِ من بوده، اگر ضامن مي‌شد، اگر تلف مي‌شد، امام(ع) در جواب فرموده‌اند اين ضمان تلف ثابت است اما «لا مطلقا،‌ بل حال الغصب و المخالفة» يعني تا مادامي كه مخالفت و غصب نيامده اصلاً ضماني در كار نيست، اگر اين بغل را كرايه كرده از كوفه تا قصر بنوهبيره، اگر در همين زمان تلف مي‌شد اينجا ضماني در كار نبود، ضمان بغل از زماني مي‌آيد كه غصب آغاز مي‌شود، ضمان بغل از زماني مي‌آيد كه مخالفت آغاز مي‌شود، ابوولاد سؤالش مطلق بود كه اگر اين بغل تلف آيا اين ضمان هست؟ امام(ع) مي‌فرمايد بله اين ضمان هست ولي از زمان مخالفت، يعني اگر تلف در زمان مخالفت واقع شود، اما اگر تلف در زمان مخالفت حاصل نشود ضماني در كار نيست! مي‌فرمايند «فقيد يوم المخالفة لدفع توهّم الضمان لو تلف قبل الغصب» اينكه امام(ع) يوم المخالفة را مي‌آورند براي این است كه اين توهّم را دفع كنند كه كسي فكر كند اگر قبل از يوم الغصب، يعني فاصله بين كوفه تا بني هبيره، اگر در آن زمان اين بغل تلف شده باشد آن موقع هم ضامن است،‌ نه! اين في حال المخالفة و از زمان مخالفت است، «ففي الجواب تصديقٌ لقول أبي ولاد من حيثٍ» مي‌فرمايد از يك حيث قول ابي‌ولاد را امام(ع) تصديق مي‌كند «وهو لزوم القيمة إذا تلف» اگر تلف شد قيمت بر عهده است «التي» قيمتي كه «في ارتكازه و ارتكاز كل عاقلٍ أنّها تعتبر حال التلف» همين حرفي كه مشهور مي‌زنند، مي‌گويند قيمت يوم التلف را ضامن بايد بپردازد و امام(رضوان الله عليه) مي‌فرمايند اين قيمت يوم التلف در ارتكاز هر عاقل و هر كسي هست كه يك مقداري تعقّل كند، اين در ارتكاز عقلا وجود دارد. چرا؟ «إذ هي القيمة له فعل» قيمت يوم التلف قيمت فعليه است، قيمت روزي كه غصب كرده قيمت فعلي نيست، قيمت يوم الرد و يوم الأداء قيمت فعلي نيست، اين قيمت ظهور در قيمت فعلي دارد، پس از اين جهت جواب امام(ع)، اينكه فرموده «نعم قيمة بغلٍ يوم خالفته» از يك جهت تصديق ابي ولاد است، ابي‌ولاد در ذهنش اين بوده قيمت روز تلف و امام(ع) فرموده بله قيمت روز تلف. «و رد له من حيث» از حيث ديگر رد است، كدام حيث؟ «وهو لازم اطلاقه من أن الضمان علي فرض التلف ثابتٌ من وقت الأخذ فقال إنه ثابتٌ يوم الغصب» ابي‌ولاد در ذهنش بوده از روزي كه اين بغل را كرايه كرده ضمان است، امام(ع) مي‌فرمايد از روز مخالفت.

پس روي نظر شريف امام كه مي‌فرمايند مانعي ندارد يوم خالفته را ما متعلق به نعم بگيريم يعني نعم يلزمك يوم المخالفة، اما اين قيمة بغلٍ، يعني قيمة البغل حال التلف، يوم التلف، چرا؟ چون قيمت فعليّه همين قيمت روز تلف است، پس اين فرمايش امام كه از اين روايت قيمت يوم التلف را درآورده، درست برخلاف اين دو گروه، گروه اول گفتند قيمت روز مخالفت و غصب همان روزي كه غصب كرده، يعني از همان زماني كه از قصر بنوهبيره به طرف نيل مي‌رود، آن زمان مراد امام(ع) است كه گفتيم اكثر اين نظريه را دارند در اين روايت.

برخي كه گفته‌اند اين يوم خالفته متعلّق به نعم است مثل سيّد و صاحب جواهر، اينها مي‌گويند اصلاً روايت متعّرض اينكه قيمت چه روزي بايد داده شود نيست و اين هم نظر شريف امام كه اين يوم خالفته متعلّق به نعم باشد، وقتي متعلّق به نعم شد، اما بيائيم اينجا بگوئيم قيمة البغل ظهور در قيمت فعلي دارد، قيمت فعلي هم قيمت يوم التلف است، اين خلاصه‌ي فرمايش امام.


نقد ديدگاه مرحوم امام خميني

1) اشكالي كه به فرمايش امام وارد است این است كه بالأخره شما براي قيمت يوم التلف به ارتكاز عقلا داريد تمسّك مي‌كنيد، در حالي كه ما مي‌خواهيم ببينيم روايت چه مي‌گويد؟ شما فرموديد يوم خالفته متعلّق به نعم است، اين يك. دو: فرموديد اين قيمت يعني قيمت فعليّه، تا اينجا هم درست. اما چرا قيمت فعليّه را منحصر به تلف قرار داديد؟ درست است سائل سوالش از طرف است ولي هم نسبت به تلف قيمت فعليّه معنا دارد و هم نسبت به مخالفت قيمت فعليّه معنا دارد، بنابراين اين بيان اين دو اشكال را دارد، اشكال اول اينكه قيمت فعليّه هم در يوم التلف معنا دارد و هم در يوم مخالفة.

2) اشكال دوم این است كه بالأخره شما مي‌خواهيد بفرماييد در ارتكاز ابي‌ولاد همين قيمت يوم التلف است و امام هم آن را تأييد كردند، همه‌ي دعواهاي ما اين است و ما هم قبول داريم، قبلاً هم گفتيم در ارتكاز عقلا قيمت يوم التلف است، مي‌خواهيم ببينيم اين روايت با ارتكاز عقلا مخالفت كرده يا نه؟ كجاي روايت ظهور در قيمت يوم التلف دارد تا بيائيم بگوئيم مؤيّد ارتكاز عقلا شد؟ اگر ما بيائيم بگوئيم اين روايت ظهور در قيمت يوم التلف دارد مي‌شود مؤيّد ارتكاز عقلا، ولي انصافش این است كه هيچ جاي اين روايت ظهور در قيمت يوم التلف ندارد.

روي بيان امام(رضوان الله عليه) اگر بخواهيم روايت را به يوم التلف معنا كنيم، اگر يوم المخالف را هم نياورده بود باز مي‌گفتيم مراد يوم التلف است، ولي همه‌ي مشكل این است كه واقعش این است كه اين يوم المخالفة وجود و عدمش يكي است؟ همين روي بيان امام تقريباً يكي مي‌شود، ‌روي بيان امام اگر يوم المخالفة هم نبود كه نبود! امام(ع) در جواب ابي‌ولاد مي‌فرمود قيمت بغل را بايد بدهي، قيمت را هم حمل بر قيمت فعلي مي‌كنيم، قيمت فعلي هم يعني قيمت يوم التلف، تمام مي‌شد.

نكته: اينكه مرحوم نائيني فرمود «و بالجمله ظهور هذه الفقره» در اينكه قيمت قيمت يوم المخالفة است واقعاً روايت ظهور خوبي در اين دارد، حالا چطور ما مي‌توانيم اين را از جهت ادبي درست كنيم، آن اشكال پيش نيايد، متعلّق به چه چيزي قرار بدهيم؟ همان وجه سومي كه در تعلق به قيمت گفتيم بهترين وجه هست. ما باشيم و به قول امام، ذهن خودمان را از اين مناقشات و احتمالات خالي كنيم، امام معصوم به ابي‌ولاد فرمودند «نعم قيمة بغلٍ يوم خالفته» اين ظهور در اين دارد كه روز مخالفت قيمت روز مخالفت ملاك است، يك ظهور روشني در اين دارد. مشهور مي‌گويند اگر هم بعد تلف شد قيمت يوم المخالفة است.

نكته‌اي را عرض مي كنم و روي آن فكر كنيد براي فردا؛ و آن اينكه اساساً آيا در اين 15 روز واقعاً بغل و استر قيمتش فرق مي‌كرده؟ آن روزي كه گرفته، آن روزي كه غصب كرده، روزي كه به نيل رفته، روزي كه تلف شده و روزي كه مي‌خواهد رد كند، مگر مي‌شود در 15 روز قيمت يك استر تغيير كند و اگر نه! آن وقت مشكل این است كه يوم المخالفه را امام بر چه چيز فرموده است.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .