درس بعد

دروس بیع

درس قبل

دروس بیع

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 5


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۱/۲۳


شماره جلسه : ۶۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • ملاحظه فرموديد آنچه ما از اين آيه شريفه سوره مباركه نساء استفاده كرديم این است كه اگر قبل از بلوغ صبي را مورد اختبار قرار دادند و ديدند صلاحيت براي تصرّف معاملي را دارد.

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

خلاصه بحث گذشته

ملاحظه فرموديد آنچه ما از اين آيه شريفه سوره مباركه نساء استفاده كرديم این است كه اگر قبل از بلوغ صبي را مورد اختبار قرار دادند و ديدند صلاحيت براي تصرّف معاملي را دارد، مي‌تواند معامله را انجام بدهد و نفع و ضرر را درست تشخيص مي‌دهد. اينجا معاملاتش صحيح و نافذ است ولو اينكه به حدّ بلوغ هم نرسيده باشد. آيه مي‌فرمايد «وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ» ما عرض كرديم كه فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً يعني من اليتامي، اگر يتامي را قبل از بلوغ مورد ابتلا قرار داديد و ديديد رشيد هستند اموالشان را به ايشان بدهيد، يعني اينها ديگر مي‌توانند تصرفات مستقل را در اين اموالشان انجام بدهند.

نکته: اينجا این سؤال را بايد جواب بدهيم؛ چرا «إِذَا بَلَغُوا» در اين آيه شريفه آمده است؟ و آنهايي كه با اين معنايي كه ما كرديم مخالف‌اند عمدتاً همين حرف را مي‌زنند كه پس خدا بايد از اول مي‌فرمود «وابتلوا اليتامي فإن آنستم منهم رشداً فادفعوا إليهم اموالهم» اين «حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ» در اينجا چيست؟

اين دو جواب دارد كه جواب اول را در بحث گذشته عرض كرديم و آن اينكه مقصود اصلي شارع این است كه اين ابتلا بايد قبل از زمان بلوغ باشد، يك وقت فكر نكنيد كه بايد صبر كنيد يتامي به بلوغ برسند و بعد ابتلا را آغاز كنيد! نه، خداي تبارك و تعالي قبل از زمان بلوغ مي‌فرمايد ابتلا را آغاز كنيد. ممكن است بفرماييد اگر اين هم مقصود بود مي‌فرمود «وابتلوا اليتامي قبل البلوغ» چرا فرمود «حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ»؟ اين يك تعبير ديگري است كه يك مقداري در مورد بلوغ نكاح شارع اهتمام دارد. اگر اين باشد جواب دوّم را ذكر مي‌كنيم و آن اينكه خود بلوغ نكاح مثل ابتلا مي‌ماند، شما به وسيله ابتلا مي‌خواهيد به رشد برسيد يعني وقتي مي‌خواهيد رشد را بفهميد ابتلاء را مطرح مي‌كنيد «وَابْتَلُوا الْيَتَامَى» خود بلوغ نكاح اماره‌ي غالبيّه بر رشد است، يعني صبي و يتامي وقتي به بلوغ نكاح رسيدند، يعني وقتي به سنّ بلوغ شرعي رسيدند اين اماره‌ي غالبيّه است بر اينكه اينها رشيد هستند و در نتيجه شارع ملاك را رشد قرار داده، قبل از بلوغ نكاح اماره‌ي بر رشد ابتلاست، وقتي به بلوغ نكاح مي‌رسند بلوغ نكاح خودش اماره‌ي غالبيه است بر رشد، حالا اگر يك بچه‌اي به بلوغ رسيد اما مع ذلك باز رشيد نشد نبايد اموال را به او بدهند، چون مي‌گوئيم خود بلوغ نكاح اماره غالبيه بر رشد است.

آن وقت نتيجه اين مي‌شود كه آيه شريفه مي‌فرمايد «وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ» ابتلا را اگر مي‌خواهيد اماره قرار بدهيد قبل از بلوغ است، اگر موقع ابتلا يا بلوغ نكاح «آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ» ملاك استيناس رشد است، وقتي ملاك استيناس رشد است يعني حتّي بعد از بلوغ هم باز شما بايد رشيد بودن اينها را استيناس كني، يكي از احتمالاتي كه بعضي از آقايان در اين آيه شريفه دادند این است كه آيه مي‌فرمايد قبل البلوغ ابتلا دالّ بر رشد، اما وقتي بالغ شدند، شما اموال را به ايشان بدهيد خواه رشيد باشند و خواه رشيد نباشند! اين احتمالات از ذهن شريف‌تان نرود. مشهور فقها و مفسّرين مي‌گويند از آيه دو شرط فهميده مي‌شود، آيه مي‌فرمايد اگر رشيد بودند بالغ هم بودند اموال را به ايشان بدهيد، مشهور اين را مي‌گويند، ما به تبع مرحوم ايرواني و مرحوم شهيدي در حاشيه مكاسب مي‌گوئيم از آيه يك شرط فهميده مي‌شود؛ آيه مي‌گويد اگر اينها به رشد رسيدند. اشكال كرديد كه پس «إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ» چيست؟ جواب اين است كه بلوغ نكاح اماره‌ي غالبيه بر رشد است و همين باز خودش به تنهايي به درد نمي‌خورد و بايد رشد باشد. عرض كرديم در آيه شريفه يك قول ديگري كه بعضي‌ها قائل‌ند این است كه مي‌گويند آيه مي‌فرمايد اگر قبل از بلوغ نكاح رشيد شدند اموال را به آنها بدهيد اما بعد كه به سنّ بلوغ شرعي رسيدند خواه رشيد باشند و خواه رشيد نباشند اموال را بايد به آنها بدهيد، خود بلوغ كفايت براي دفع اموال مي‌كند.

اگر ما غايت را داخل در مغيا قرار داديم ثمره‌اش اينجا ظاهر مي‌شود كه ابتلا هم قبل از بلوغ است و هم حين البلوغ. اگر گفتيم غايت داخل در مغيّا نيست كما اينكه ظاهر آيه همين است، ظاهر آيه در اينجا مثل «وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمْ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنْ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ» كه غايت داخل در مغيّا نيست. اساساً عرض كنم از نظر ادبي مواردي كه غايت داخل در مغيّاست خيلي نادر است، مثل «أكلت السمكة حتّي رأسه» اما غالباً غايت داخل در مغيّا نيست، غالب موارد اين چنين است.


دلالت مناسبت حکم و موضوع بر معیار بودن رشد

به نظر ما از آيه يك شرط بيشتر استفاده نمي‌شود و آن رشد است. يعني شرط در دفع اموال رشد است، مناسبت حكم و موضوع هم همين را مي‌گويد، اين مناسبت حكم و موضوع را دقّت كنيد دو توضيح دارد:

1) يكي اينكه مي‌گوئيم قبل از بلوغ آدم از چه راهي بفهمد اين رشيد است؟ خدا مي‌فرمايد ابتلا. وقتي بالغ شد از چه راهي بفهمد؟ خود بلوغ اماره‌ي غالبيه است، مناسبت حكم و موضوع اين اقتضا را دارد كه شارع اماره‌اي به ما ارائه مي‌دهد براي رشد، قبل از بلوغ اين اماره ابتلاست، حين البلوغ خود بلوغ اماره است.

2) بيان دوم براي مناسبت حكم موضوع اين است كه به قول امروزي‌ها كلاه خودمان را قاضي كنيم ببینیم در باب اموال براي دادن مال به دست صبي، بلوغ چه خصوصيتي مي‌تواند داشته باشد؟ آنچه كه مهم است رشد است. يعني اگر به صغير گفتند مال را به دستش ندهيد، براي اينكه صغير رشيد نيست مال را ضايع مي‌كند! اما اگر يك صبي رشيد شد ولو هنوز بالغ نشده، باز اينجا هم ارتكاز عرف و عقلا و مناسبت حكم و موضوع هم مي‌گويد كافي است، اگر صبي ولو هنوز بالغ هم نشده مال را به او بدهيد.

پس اگر ما اين قرينه مناسبت حكم و موضوع را بياوريم كه گفتيم دو بيان دارد كه من تقاضا مي‌كنم در هر دو بيان دقت كنيد؛ يكي این است كه شارع در اين آيه شريفه اماره‌ي رشد را بيان مي‌كند، يعني شارع هم حكم را بيان كرده و هم راه پيدا كردنش را. حكم این استكه اگر صبي رشيد شد مال را به او بدهيد، حالا به شارع عرض مي‌كنيم از كجا بفهميم صبي رشيد است؟ مي‌فرمايد قبل از بلوغ با ابتلا ولي وقتي بالغ شد خود بلوغ اماره است بر رشد.

اين بيان ما يك مشكله‌اي دارد و آن اينكه روي بيان مشهور ولو باز امام هم فرمودند لازم نيست، ولي روي بيان مشهور «إذ» در آيه شريفه عنوان شرطيّت را دارد. مشهور آيه را اينطوري مي‌خوانند «وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ» إذا را شرطيه قرار مي‌دهند، بعد فإن آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا، آن شرط و جزا را مجموعاً جواب اذا قرار مي‌دهند، نتيجه این است كه بچه‌ها را قبل از بلوغ اختبار كنيد، بعد به حدّ بلوغ كه رسيدند اگر ديديد بعد البلوغ رشيد هستند اموال را به آنها بدهيد. نتيجه اين مي‌شود كه بلوغ و رشد هر دو شرطيّت دارد. مشهور مي‌گويند اصل در إذا شرطيّت است، اگر ما بخواهيم إذا را در اين آيه شريفه حمل كنيم بر غير شرطيّت يا غير ظرفيت، اين حمل بر فرد نادر است و حمل بر نادر درست نيست.


نقد و بررسی کلام مرحوم صاحب جواهر

نكته دقيقي اينجا وجود دارد و صاحب جواهر هم در يك جا اصرار دارد كه بالأخره إذا را حمل بر شرطيّت و ظرفيت (با هم) كنيم، صاحب جواهر هم مي‌فرمايد اگر بخواهيم حمل بر شرطيّت و ظرفيت نكنيم و حمل بر غير اينها كنيم اين حمل بر فرد نادر است و قرآن كريم را نمي‌توان بر معناي نادر حمل كرد. يكي از حرفهايي كه در بحث تفسير پيش مي‌آيد همين است كه صاحب جواهر مي‌فرمايد اگر كلمات افراد معمولي را بتوانيم بر فرد نادر حمل كنيم، اما قرآن و كتاب الله را اگر در يك جا احتمالاتي داديم يك احتمالش فرد نادر بود نمي‌شود بر آن حمل كرد.

جواب این است كه اول چه اشكالي دارد حمل بر فرد نادر؟ آنچه كه ملاك است این است كه ما ببينيم متفاهم از اين كلام چيست و كلام ظهور در چه چيزي دارد؟ ولو ظاهر در يك معناي نادري باشد. آنچه كه براي ما ملاك است این است، لذا اگر اين معنا معناي نادر بود ما حمل بر آن مي‌كنيم.

ثانياً حالا آقاياني كه در ادبيات كار كردند ببينيد قبلاً هم عرض كردم ما يك بيان و دليل روشني نداريم كه إذا غالباً شرطيه است، ما مواردي در قرآن داريم «وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى» اينها شرطيه نيست «وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى»، ما موارد زيادي در قرآن داريم كه إذا در غير شرطيّت استعمال شده است. بنابراين اينجا هم اگر قرينه‌اي داشتيم كه اين اذاي شرطيه نيست ما بايد حمل بر غيرشرطيت كنيم. چون عرض كردم طبق توضيحي كه ما بر آيه شريفه داديم اين إذا ديگر إذاي شرطيه نيست، از ما سؤال كنيد كه چه قرينه‌اي داريد كه اين إذاي شرطيه نيست؟!

قرينه ما این است كه اگر إذا إذاي شرطيه باشد بايد لا يصحّ السكوت عليه باشد، مثل إن شرطيه كه اگر من گفتم «إن ضربته» اگر تو او را زدي در ادامه‌اش مطلبي هست «لا يصحّ السكوت عليه» در شرطيّت چون نياز به جزا دارد «لا يصح السكوت عليه» است ولي در اينجا اگر شارع مي‌فرمايد «وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ» تمام بود. اگر فإن آنستم هم نفرموده بود خود آن جمله، يتامي را تا چه زماني مي‌توانيم اختيار كنيم؟ تا زمان نكاح، وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ، اگر اذا را إذاي شرطيّت قرار نداديم چون بعضي‌ها در ذهن‌شان هست كه اگر إذاي ظرفيه باشد بايد به جايش «في» بگذاريم آن وقت «حتي» جارّه كه بر سر «في» جارّه كه جور در نمي‌آيد. جواب این است كه ما نمي‌گوئيم به معناي ظرفيت آن چنيني است مي‌گوئيم اصلاً خودش به معناي زمان است، اين إذا وقتي مي‌گوئيم ظرفيت است، مي‌گوئيم «وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى» زمان بلوغ النكاح در كلمه «في» لازم نيست كه بگوئيم إذاي ظرفيت آن است كه بايد في را برايش قرار بدهيم.

علي ايّ حال ما مي‌توانيم اين اذا را شرطيه و ظرفيّه كه به معناي «في» باشد قرار ندهيم و به معناي خود زمان قرار بدهيم، إلی زمان بلوغ نكاح. يا اصلاً بگوئيم اين إذا زائده است و يكي از اين دو تا را اختيار كنيم، باز خودتان كتب عربي را ببينيد، اينكه اين إذا در اين آيه شرطيت باشد يا غير شرطيت خودش خيلي مهم است، اين را يك مقداري دنبال كنيد تا فردا.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .