درس بعد

دروس بیع

درس قبل

دروس بیع

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 5


تاریخ جلسه : ۱۳۹۱/۱/۳۰


شماره جلسه : ۱۰۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • دلایل قائلین به جواز نقل به معنا

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

دلایل قائلین به جواز نقل به معنا

بعد از اينكه مقدماتي را در اين بحث نقل به معنا عرض كرديم و ثمرات اين بحث ذكر شد، حالا ببينيم اصل اين كبري، يعني جواز نقل به معنا چه دليلي دارد؟ اگر به اين مسئله منتهي شويم كه اصلاً نقل به معنا در روايات جايز نيست يك نتيجه‌اي مي‌گيريم و بايد بگوئيم بناي اوّلي در نقل به الفاظ است و اگر در يك موردي قرينه پيدا كرديم كه يك راوي نقل به معنا كرده از حجّيت ساقط مي‌شود. بنابراين اينكه بگوييم نقل به معنا جايز نيست ادله‌ي حجّيت خبر واحد تقييد مي‌خورد به آن خبري كه منقول به لفظ باشد، اما خبري كه منقول بالمعني باشد ديگر براي ما از حجّيت حتّي نسبت به آن معناي قدر مشتركش هم ساقط مي‌شود.

همين جا اين پرانتز بايد باز شود كه در بحث اصول معمولاً آقايان بحث نكردند، وقتي مي‌رسند به اينكه آيا خبر واحد حجّت است يا نه؟ من يادم نمي‌آيد كه حتي اشاره‌اي كنند به اينكه آيا از نظر نقل به لفظ و نقل به معنا ادله اطلاق دارد يا ندارد؟ ولي قاعده همين است كه ادله‌اش اطلاق دارد و با اين بحث تقييد مي‌خورد. و اگر گفتيم نقل به معنا جايز هست كه ديگر تقييدي هم در كار نيست. ادله‌ي حجّيت هم منقول باللفظ را شامل مي‌شود و هم منقول بالمعني را.


دلیل اول: دلیل عقلی

صاحب مقباس الهداية اولين دليلي را كه در بحث ادله‌ي مجوّزين نقل مي‌كند سيره‌ي صحابه و سلف است، ولي قبل از اينكه ما اين دليل را ذكر كنيم يك بيان ديگري به نام دليل عقلي در اينجا مي‌خواهيم مطرح كنيم كه آيا ما از عقل مي‌توانيم دليل بياوريم براي جواز نقل به معنا يا نه؟ عقل را نبريم در باب ملاكات احكام و در ابواب ديگر، در همين جا در علم درايه هم ببينيم كه آيا عقل نقل به معنا را جايز مي‌داند يا نمي‌داند. دو تا بيان ذكر شده كه ظاهراً در كلمات مرحوم ميرزاي قمي در قوانين جلد يك صفحه 479 اين بيان اولي كه مي‌خواهيم بگوئيم آمده؛ ميرزاي قمي فرموده «إنّ إعتبار النقل باللفظ في الجميع يقرب من المحال بل هو محالٌ عادتاً» فرموده اگر بگوئيم نقل به لفظ در تمام موارد معتبر است اين يك حرفي قريب به محال است بلكه عادتاً هم محال است.

در توضيح اين كلام مرحوم ميرزاي قمي مي‌خواهيم بگوئيم اگر نقل به لفظ را معتبر بدانيم، اين استحاله دارد اما نه استحاله‌ي عقلي، استحاله‌ي عادي دارد، عادتاً محال است، استحاله‌ي عادي آنست كه وقوع عقلي‌اش امكان دارد ولي تحقق پيدا نمي‌كند به خاطر اينكه يك توالي فاسده‌اي دارد. استحاله‌ي عقلي جايي مي‌آورند كه خودش ذاتاً امكان تحقق ندارد مي‌گوئيم اجتماع نقيضين محال است، شريك الباري ممتنعٌ ذاتاً، عقلاً ممتنع است اما استحاله‌ي عادي در آن مواردي است که از نظر عقلي امكان تحقّق عقلي را دارد ولي اگر بخواهد محقّق شود توالي فاسده دارد. آن وقت در اينجا هم همينطور است، كسي نمي‌خواهد بگويد نقل به معنا استحاله‌ي ذاتي دارد ولي اگر بخواهيم بگوئيم بايد نقل به لفظ بشود اين عادتاً محال است. توالي فاسده‌اش چيست؟ يكي از توالي فاسده‌اش این است كه اختلال نظام به وجود مي‌آورد، اگر بگوئيم در باب خبر واحد، چون عرض كردم كه بحث فقط در شريعت هم نيست، اگر بگوئيم در باب اخبار، عقلا خبري را حجّت بدانند كه منقول باللفظ باشد، به قول ما ديگر سنگ روي سنگ بند نمي‌شود، هر كسي مي‌خواهد يك خبري را براي انسان نقل كند من اول بايد تفحص كنم ببينم اين عين الفاظ را نقل كرده يا نه؟ كلام او به اندازه‌اي بوده كه بتواند عين الفاظ را حفظ كند يا نه؟ اينها خيلي مشكل است لذا اگر بخواهيم نقل باللفظ را در محاورات و ارتباطات بشر معتبر بدانيم نظام مختل مي‌شود، در يك اداره‌اي اگر معاون از قول رئيس اداره حرفي بزند و آن افراد بخواهنداز قول معاون به ديگران بگويند، اگر بگوئيم تمام اينها بايد نقل به لفظ کنند، اختلال به وجود مي‌آيد.

اشکال: آنچه مورد ابتلای ما می باشد در شريعت است و درخصوص شريعت اختلالي به وجود نمي‌آيد. درست است اگر ما بخواهيم در كلّ امور بشر، بگوئيم در الفاظ نقل به لفظ معتبر است اين اشكالات عديده‌اي دارد، اختلال نظام هم در آنجا به وجود مي‌آيد، اما در شرع و در نظام شريعت اشكالي ندارد.

جواب: اينجا در جواب اگر كسي بگويد شارع در مكالمات و محاوراتش با مردم همين روش مردم را دارد، شارع يك روش جديدي در محاورات با مردم ندارد، بين مردم نقل به معنا كثير و رايج است، شارع هم وقتي با همين مردم صحبت مي‌كند همين روش را دارد و اگر شارع بخواهد نقل به لفظ را معتبر بداند لااقل بايد تصريح كند بگويد در نظام شريعت عين الفاظي كه از خدا، رسول و ائمه شنيديد بايد بيان كنيد. حق نداريد يك كلمه كم يا زياد كنيد، از خودتان چيزي كم و زياد نكنيد! بايد اين را شارع بيان كند، اما چنين چيزي بيان نشده است. جواب اول كه بگوئيم شارع چون طريقه‌ي خاصي را بيان نكرده و بناي شارع هم بر همين بوده به همان روشي كه در ميان مردم معهود است به همان روش عمل كند و نيامده يك طريقه‌ي خاصي بر خلاف روش مردم را اتخاذ كند، به عبارت ديگر در مواردي كه شارع يك طريق خاصي دارد صريحاً اعلام مي‌كند. مثلاً در باب ربا عقلا ربا مي‌گيرند و مي‌دهند، روش شان همين است، شارع صريحاً موضع‌گيري كرده، بنابراين نمي‌توانيم بگوئيم شارع يك روش خاصي را دارد. پس اين دليل تا اين اندازه مي‌تواند قابل قبول باشد كه بگوئيم در اينجا استحاله‌ي عادي وجود دارد و تالي فاسد دارد و بناي شارع هم بر همين روشي بوده كه با مردم عمل كند، مردم هم در ميان خودشان همين طريقه‌ي نقل به معنا را دارند.

ما مي‌خواهيم ببينيم آيا شارع نقل به لفظ را معتبر فرموده است؟ مي‌گوئيم همانطوري كه در ميان عرف استحاله عادي دارد در ميان شرع هم اين استحاله‌ي عادي وجود دارد، اين تالي فاسد وجود دارد.

نکته: سيره عقلائيه كاري به استحاله عادي ندارند، يك توافقي است بين عقلا بر يك امر. اما اينجا ما مي‌گوئيم عادتاً‌محال است، يعني عقلا نمي‌توانند غير از اين راهي داشته باشند، نه اينكه بگوئيم عقلا به اين توافق كردند، سيره عقلا توافق و تباني عقلا بر يك امر است، اينجا نمي‌توانيم بگوئيم توافق و تباني وجود دارد، مي‌گوئيم استحاله دارد. در غیر این صورت شما باید بتوانید در فقه و اصول هر جا که به اختلال نظام تمسك مي‌كنيد بگوئيد سيره‌ي عقلائيه است و حال آن که این طور نیست.


ارزیابی

به نظر می رسد که چون رُوات خيلي مقيّد بودند عين همان چيزي كه امام فرموده را بنويسند و سپس آن را خدمت امام(عليه السلام) مي‌خواندند، روي اين بيان بگوئيم در دايره‌ي شرع استحاله‌ي عادي لازم ندارد و اگر اين را گفتيم ديگر ما هم به همين مي‌رسيم و مي‌گوئيم استحاله عادي در در دايره شرع لازم نمي‌آيد، حالا روايات زياد است، مباحث زياد است اما چون آنها از اول مقيّد به اين بودند، مخصوصاً بعداً هم مي‌گوئيم يك راوي وقتي كتابش را مي‌خواست به ديگري اجازه بدهد خودش هم بر او قرائت مي‌كرد، گاهي من دون قرائةٍ مي‌گفت شما مجازيد اين كتاب را نقل كني، غالباً هم روايت مي‌كردند. لذا پذيرفتن استحاله عادي در مسئله‌ي اعتبار نقل به لفظ مشكل است و بحث دليل عقلي را ما بايد اينجا كنار بگذاريم.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .