موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 5
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۸/۱
شماره جلسه : ۲۴
-
اشکالات به برداشت معیار یوم المخالفة از روایت ابی ولاد
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
ملاحظه فرموديد كه بعد از احتمالاتي كه در اين قسمت روايت ذكر شد، اگر واقعاً به اين نتيجه برسيم كه جميع احتمالات از نظر احتمال و ظهور مساوي است، بايد بگوئيم كه روايت اجمال دارد و قابليّت استدلال ندارد. اما به نظر ميرسد همانطوري كه مثل مرحوم محقّق نائيني بيان كردند، روايت ظهور روشني دارد كه امام(ع) قيمت يوم المخالفة را ميخواهند به عنوان ملاك قرار بدهند. ما باشيم و روايت، ظهور در چنين معنايي دارد «نعم قيمة بغلٍ يوم خالفته» يعني اين قيمت استر قيمت روز مخالف، همان روزي كه غصب آغاز شده قيمت همان روز را اين بر عهده دارد. حالا ولو اينكه آن روز ضمان تعليقي است و معلّق است بر اينكه اين تلف واقع شود، ولي تعليقي بودن ضمان اشكالي را ايجاد نميكند، كما اينكه ما در حديث علي اليد هم همين نتيجه را گرفتيم، علي اليد ما أخذت يعني به مجرّد الأخذ ضمان ميآيد ولو اينكه يك فرضش این است كه اگر تلف بشود بايد مثل يا قيمت آن را بدهد، ولي نميگوئيم علي اليد ما أخذت تا مادامي كه تلف نشده ضمان نيست. ضمان ميآيد ولي به نحو تعليقي. پس ما باشيم و ظاهر روايت، روايت ظهور در اين دارد كه قيمت يوم مخالفت را بايد بدهد.
اشكالي كه ديروز در پايان درس عرض كرديم اشكال به تمام احتمالات است، يعني چه آن كساني كه ميخواهند از روايت يوم المخالفة را استفاده كنند و چه كساني كه از روايت يوم التلف را استفاده كنند، چه كساني كه از روايت يوم الأداء را بخواهند استفاده كنند اشكال این است كه در مدّت 15 روز عادتاً قيمت بغل تغيير نميكند. هم در آن زمان و هم در زمان ما عادتاً قيمت بغل در مدّت 15 روز تغييري نميكند، لذا چه وجهي دارد كه ما بيائيم ملاك را يوم المخالفة قرار بدهيم؟ اين اشكال در اينجا هست، حالا چند اشكال ديگر هم در اينجا مطرح است، اين اشكال را داشته باشيد ببينيم اين چند اشكال قابل جواب هست يا نه؟ و بايد مجدداً به اين اشكال برگرديم.
اشکالات به برداشت معیار یوم المخالفة از روایت ابی ولاد
1) بعد از اينكه ما اين ظهور را از روايت استفاده كرديم اينجا سه اشكال مطرح است؛ اشكال اول این است كه در اين روايت امام(ع) در قسمت ديگري فرمودند «أو يأتي صاحب البغل بشهودٍ يشهدون أنّ قيمة البغل يوم الاكتراه كذا و كذ» در قسمت ديگر روايت ملاك را يوم الإكترا قرار داده، بين يوم الاكترا و يوم المخالفة هم فرق است، چون روزي كه از كوفه ميخواسته به قصر بني هبيره بيايد، آن روزي كه از كوفه اين بغل را كرايه كرده ميشود يوم الاكتراه، حالا ممكن است فردا رسيده باشد بني هبيره كه ميشود يوم المخالفة، چون از آنجا خواست به نيل برود. اشكال این است كه آيا اينكه امام در يك قسمت ديگر روايت «أو يأتي صاحب البغل بشهودٍ يشهدون أنّ قيمة البغل يوم الاكتراه» آيا از اين نميشود استفاده كرد كه پس ملاك يوم المخالفة نيست؟
جواب: این است كه در مورد اين روايت يوم الاكتراه ظاهراً با يوم المخالفة يكي است، يا از نظر زماني يكي است و يا از نظر قيمت يكي است، چون فاصلهي چنداني بين روز كرايه و روز غصب واقع نشده. روزي كه اين روايت را ميخوانديم عرض كرديم كه در بعضي از كتُب آمده فاصلهي بين كوفه و بين قصر بني هبيرة ليلتين است، «قال في المُغرب قصر ابن هبيرة علي ليلتين من الكوفة» بعد برخي گفتند اينكه دو شبانهروز فاصله دارد اگر از غير طريق آب بخواهند بروند، و الا «فإنّ قصر ابن هبيرة من الكوفة علي نحو عشرين فرسخاً في الماء» از طريق آب بخواهند بروند 20 فرسخ است، يعني از طريق آب زودتر ميرسند و از غير طريق آب دو شبانه روز است.
ما در اينجا در جواب از اين سؤال بيائيم همين حرف را بزنيم بگوئيم بين روز اكترا و روز مخالفت خيلي تفاوتي نبوده، يكي دو روز بوده، اين يكي دو روز اختلاف قيمت حاصل نبوده. مرحوم آقاي خوئي قدس سره در جواب اين اشكال بياني دارند كه ميفرمايند «اكتراء المراكب و استئجارها قد يكون للمسير إلي مسافات بعيدة» گاهي اوقات آدم ميرود يك مركبي را اجاره ميكند تا يك راه دوري برود مثل مكه و مدينه «وقد يكون إلي مسافةٍ قريبة» ميخواهد يك مركبي بگيرد از نجف به كوفه برود، «و علي الأول فقد جرت العادة علي اكتراء الحمول قبل الخروج إلي المقصد بعدة أيّام» بنابر آن فرض اول كه آدم ميخواهد يك مسافت بعيدهاي را برود، يك مركبي را قبل از اينكه راه بيفتد، چند روز قبل اجاره ميكند «و علي الثاني فلا يكون الاستئجار إلا يوم الخروج» اما در فرض دوم فقط روز خروج ميرود مركب را كرايه ميكند «وحيث إنّ أبا ولاد قد اكتر البغل إلي قصر ابن هبيرة يوم خروجه من الكوفة لقلة المسافة بينهما فلم يفصل بين زمان مخالفته و بين اكتراه البغل إلا ساعة أو ساعتان» ايشان ميفرمايند اينجا چون روز اكترا هم همان روز مخالفت بوده، فاصلهي بين زمان اكترا و زمان مخالفت يك يا دو ساعت بوده است.
ما روي همين كلامي كه از كتاب مغرب نقل كرديم فاصله بين كوفه و بني هبيره ليلتين است، از طريق آب عشرين فرسخا است، اما بالأخره در دو شبانهروز قيمت بغل ديگر يقيناً فرق نميكند، روز كرايهاش با روز مخالفتش فرق نميكند، و بگوئيم اين يوم الاكتراه با يوم المخالفة اينجا يك قيمت دارد ولي بياني كه مرحوم آقاي خوئي دارند ميفرمايند نه، فاصله ساعت أو ساعتان است، ظاهراً اين مطلب درست نيست! نمي شود بگوئيم فاصله بين يوم الإكتراه و يوم المخالفة ساعتان است، ليلتين است يا عشرين فرسخ است منتهي بايد حمل بر اين كنيم كه روز اكتراه با روز مخالفت يكي است.
نكته: معمولاً كسي كه ميخواهد يك بغلي را كرايه كند، ميرود در يك محلي و آن را كرايه ميكنند، امام(ع) اين را در فرضي فرمودند كه بين صاحب بغل و بين آن شخص اتفاق بيفتد، ميفرمايد صاحب بغل شهودي بياورد كه يوم الاكترا اين بغل چقدر در بازار قيمت داشته؟ اصلاً يوم المخالفة كه دو روز بعد در بني هبيرة است صاحب بغل آنجا كسي را ندارد، آنجا آشنايي ندارد، افرادي كه در اطرافش هستند در يوم الاكتراه است.
چون عادتاً در همان محلي كه كرايه ميدهد افراد و شهودي دارد، امام ميفرمايد صاحب بغل شهودي را در يوم الاكتراه بياورد كه يوم الاكتراه چه قيمتي دارد؟ پس اين اشكال وارد نيست. يعني آمدن و ذكر يوم الاكتراه منافاتي با اين ندارد كه ما از روايت يوم المخالفة را استفاده كنيم، منتهي چون يوم الاكتراه يقيناً ضماني نيست، براي اينكه هنوز امين است و مستأجر است، پس بايد بگوئيم از همان وقتي كه ضمان آمد كه ميشود يوم المخالفة، اگر يك جا يوم المخالفة 30 روز بعد شد، يك ماه بعد شد، پنجاه روز بعد شد، ملاك باز هم يوم المخالفة است.
2) اشكال دوم این است كه در يك قسمت ديگر روايت اينظور آمده «فإن أصاب البغل كسرٌ أو دبرٌ أو غمض فقال عليك قيمة ما بين الصحة و العيب يوم تردّه عليه» اگر اين بغل يك پايش شكست، جراحي به او وارد شد، امام(ع) ميفرمايد آن روزي كه داري بغل را رد ميكني بايد ما به التفاوت بين صحيح و معيب را هم به مالكش برگرداني، تو يك بغل سالم گرفتي بردي، الآن يك بغل پا شكسته آوردي به صاحبش ميدهي، بايد يوم تردّه عليه قيمت ما بين الصحة و المعيب را بدهد. اشكال این است كه اگر شما ميگوئيد ملاك قيمت يوم المخالفة است چرا در اينجا ملاك را قيمة يوم الردّ قرار داده؟ ظهور دارد اين قسمت روايت در اينكه اين قيمت يوم الرد قيمت ما بين الصحة و المعيب في يوم الرد را بايد بپردازد.
پس اشكال اين شد كه اين قسمت روايت ميگويد قيمت صحيح و معيب (يعني ارش) را در روز رد بايد حساب كرد، يعني امروز كه ميخواهد بيايد بغل را به مالكش بدهد، ببيند بغل سالم امروز چقدر است و بغل معيب چقدر است؟ بغل را بدهد و ما به التفاوت را هم بدهد. پس ملاك يوم الرد شد، پس چرا شما ميآئيد ميگوئيد ما از روايت ضمان يوم المخالفة را استفاده ميكنيم؟ باز اشكال را به يك عبارت ديگر عرض كنيم؛ اگر محور ضمان يوم المخالفة است هم بايد در اصل باشد و هم در ارش باشد، يعني هم بايد بگوئيم اگر اين بغل تلف شد، آن روزي كه غصب كرده قيمت چقدر بوده؟ آن قيمت را بايد بدهد، اگر بغل تلف شد عيبي پيدا كرد، بگوئيم اين بغل در روزي كه من غصب كردم سالمش اينقدر بوده و معيبش اينقدر، ما به التفاوتش اينقدر ميشود آن را بايد برگرداند، در حالي كه در روايت ميگويد يوم تردّه عليه، وقتي رد ميكني ارش روز رد را بايد بدهيم.
جواب اول: از اين اشكال در مصباح الفقاههي مرحوم آقاي خوئي دو جواب ذكر شده[1]، اول این است كه فرمودند «إنّ الإلتزام بذلك يقتضي استقرار الضمان علي الغاصب في زمان الرد مع أنه واضح البطلان لأنّ ضمان المغصوب يستقر علي الغاصب من زمان الغصب» ايشان ميفرمايد اگر ما مستلزم به اين بشويم بايد بگوييم ضمان در زمان رد است، در حالي كه بلا اشكال وقتي اين غاصب آمده غصب كرده، استقرار ضمان از زمان غصب است، اگر التزام به اين پيدا كنيم كه ملاك يوم الرد است بايد بگوئيم خود ضمان هم در يوم الرد حادث ميشود، در حالي كه بلا اشكال ضمان در يوم الغصب است.
جواب دوم: اينكه ميفرمايند «و يضاف إلي ذلك أنّ الظاهر من الصحيح علي الاحتمال المذكور هو أنّ التفاوت في ما بين الصحة و العيب يثبت علي الغاصب يوم الرد من غير تعرّض فيها لبيان أن هذا التفاوت هل يلاحظ من يوم الغصب أم من يوم التلف أم من يوم الرد» ايشان ميفرمايد اشكال دوم این است كه ظاهر اين عبارت این است كه اين آدم بايد ما به التفاوت را بدهد، روز رد هم بايد ما به التفاوت را بدهد، روز رد فقط نگويد آقاي مالك اين بغل تو و خداحافظ شما! بايد علاوه بر بغل يوم الرد ارش را هم بدهد، اما چه ارشي را بايد بدهد؟ اينها ديگر ولايت ندارد، ندارد كه ارش ما به الصحّة و العيب في يوم الغصب، ما به التفاوت في يوم الرد، في يوم التلف، اينها را كه روايت ندارد. آنچه كه روايت دلالت دارد این است كه در يوم الرد فقط نيايد بغل را بدهد بگويد اين بغل تو و خداحافظ! بلكه ارش را هم بايد بدهد، اما ارش چه زماني را؟ ايشان ميفرمايد به نظر ما روايت از اين ساكت است، ديگر نميگويد ارش روز رد را، بلكه ميگويد عليك قيمة ما بين الصحة و العيب، يوم تردّه، كه يوم تردّه متعلق به عليك است، روزي كه رد ميكني بايد ارش را هم بدهي، اما ميزان در ارش چيست؟ بيان نشده.
به نظر ما هر دو جواب متين و درست است، منتهي حالا در اين قسمت روايت هم يك احتمالات ديگري وجود دارد كه ما بيائيم بگوئيم يوم را متعلّق به قيمت قرار بدهيم، ببينيم آيا اگر يوم را متعلّق به قيمت قرار بدهيم آن وقت بايد چه جوابي داده شود.
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
[1]. «و الجواب عن ذلك: أن هذه الجملة لا تنافي الجملة السابقة في الدلالة على المقصود بل تساعدها و توافقها، و ذلك لأن اكتراء المراكب و استئجارها قد يكون للمسير الى مسافات بعيدة، و أمكنة نائية: نظير مكة، و المدينة، و سائر الأعتاب المقدسة بالنسبة إلى أهل إيران. و أفغان، و هند، و أمثالها و قد يكون ذلك للذهاب إلى مسافة قريبة، كالمشي من النجف الأشرف إلى الكوفة و على الأول فقد جرت العادة على اكتراء الحمولة قبل الخروج إلى المقصد بعدة أيام، و على الثاني فلا يكون الاستئجار الا يوم الخروج و حيث أن أبا ولاد- بمقتضى الظاهر- قد اكترى البغل الى قصر ابن هبيرة يوم خروجه من الكوفة، لقلة المسافة بينهما، فلم يفصل بين زمان مخالفته- حين ما وصل الى قرب قنطرة الكوفة- و بين اكترائه البغل إلا ساعة أو ساعتان و اذن فيوم المخالفة يتحد مع يوم الاكتراء، فالإمام(ع) قد عبّر عن يوم المخالفة بيوم الاكتراء، لأجل أن يوم الاكتراء انما هو يوم يعرفه الشهود غالبا و من الظاهر أنه لا تتفاوت قيمة البغل في ساعة أو ساعتين» مصباح الفقاهة، ج3، صص 185 و 186.
نظری ثبت نشده است .