درس بعد

دروس بیع

درس قبل

دروس بیع

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 5


تاریخ جلسه : ۱۳۹۱/۲/۱۱


شماره جلسه : ۱۰۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • روایات دال بر جواز نقل به معنا

دیگر جلسات


بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


روایت هفتم [1]
در بحث نقل به معنا، بعضي از روايات را خوانديم، برخي از روايات ديگر باقي مانده كه اينها را هم بخوانيم و ببينيم مجموعاً از روايات چه نتيجه‌اي را مي‌توانيم بگيريم. چند تا روايت است كه مربوط به آيه شريفه «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» [2]

علي بن ابراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن منصور بن يونس كه منصور بن يونس واقفي است اما موثق است عن أبي بصير، روايت موثقه است. «قال قلت لأبي عبدالله(عليه السلام) قول الله جلّ ثنائه الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه» سؤال كرده كه مراد كيست؟ اين الذينَ كه در اين آيه شريفه آمده، كساني كه استماع مي‌كنند (بين سماع و استماع هم فرق است كه استماع گوش دادن، دنبال كردن و پيگيري كردن، سماع به گوش خوردن است و همينطور يك مطلبي به گوش انسان مي‌خورد، اما استماع این است كه انسان اراده مي‌كند گوش بدهد و دنبال كند) «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» كساني كه قولي را استماع مي‌كنند و بهترين قول را تبعيّت مي‌كنند. گويا ابوبصير از امام صادق سوال مي‌كند مقصود از اين «الذين» چه كساني است؟ «قال(عليه السلام) هو الرجل يسمع الحديث فيحدّث به كما سمعه» كسي كه حديثي را مي‌شنود و آنطوري كه مي‌شنود نقل مي‌كند «لا يزيد فيه و لا ينقص» نه كم مي‌كند و نه زياد! «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» يعني كسي كه يك كلامي را بشنود، بدون كم و زياد آن را به ديگري منتقل كند.

در معنای این روایت سه احتمال است:
1) يك احتمال این است كه اين روايت دلالت دارد بر منع جواز نقل به معنا، چون روايت در مقام بيان آيه است، اين «فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» تعيّن دارد، نه اينكه اين أفعل را افعل تفضيل بگيريم، يعني قول حق را از غير حق تشخيص مي‌دهد، آن وقت امام(عليه السلام) مي‌فرمايد در ميان رُوات آن كسي كه حديثي را مي‌شنود، لا يزيد و لا ينقص هذا حقٌ، اما اگر يزيد و ينقص، هذا ليس بحقٍ، بگوئيم اصلاً اين روايت دلالت بر عدم جواز نقل به معنا دارد.

2) احتمال دوم این است كه اين احسنَه، ‌افعل تفضيل است، افعل تفضيل است و تعيّن در آن نيست، اگر گفتيم افعل تفضيل است روايت دلالت دارد كه در نقل حديث اگر كسي عين الفاظ را نقل كند «هذا أولي» اما اگر كسي معنا را نقل كند اشكالي ندارد اما نقل به لفظ اولي است.

پس دو احتمال در مورد اين حديث بدهيم، يكي این است كه اين حديث در مقام منع از نقل به معناست كه اصلاً نقل به معنا جايز نيست، كجا؟ اگر اين افعل را ما افعل تفضيل نگيريم! آن وقت حديث مي‌گويد فقط بايد عين الفاظ را نقل كرد، اگر اين را گفتيم باز بايد ببينيم كه اين روايت با آن رواياتي كه مي‌گفت إن تريد معانيه فلا باس، آيا تعارض پيدا مي‌كند يا خير؟ احتمال دوم این است كه اين افعل را افعل تفضيل بگيريم بگوئيم اولي این است كه لا يزيد و لا ينقص، اما اگر آمد نقل به معنا هم كرد اشكالي ندارد.

1) يك احتمال سومي هم در اينجا ممكن است مطرح شود و آن احتمال سوم این است كه اصلاً اين روايت و رواياتي كه در ذيل اين آيه شريفه آمده، اصلاً ارتباطي به نقل حديث اعم از نقل به لفظ و نقل به معنا ندارد! اصلاً بر يك چيز ديگري مي‌خواهد دلالت كند که در ارزیابی بیان می کنیم.

روایت هشتم[3]:
روايت بعد احمد بن مهران كه امامي ثقه است، عن عبدالعظيم الحسني، از روايات عبدالعظيمي است كه در شهرري مدفون است، عن علي بن اسباط كه فتحي است ولي ثقه است، عن علي بن عقبه که ثقه‌ي امامي است، عن الحكم بن ايمن كه امامي است عن ابي بصير، اين روايت هم موثقه است «قال سألت ابا عبدالله(عليه السلام) عن قول الله عزوجل» از امام صادق(عليه السلام) راجع به اين آيه شريفه «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» سؤال كردم كه مقصود در اين آيه شريفه چيست؟ فرمود «هم المسلّمون لآل محمد(صلي الله عليه و آله)» روی كلمه‌ی مسلّم خوب دقت كنيد! آنهايی كه تسليم اهل‌بيت هستند و هر چه اينها مي‌گويند گوش مي‌كنند «الذين إذا سمعوا الحديث لم يزيدوا فيه و لم ينقصوا منه» نه زياد مي‌كنند و نه كم. «جاءوا به كما سمعوه» حديث را براي ديگران نقل مي‌كنند كما سمعوه (این روایت از ابوبصير عن أحدهما هم با اندکی تفاوت نقل شده است: «الذين إذا سمعوا الحديث ادّوه كما سمعوه» همانطوری كه شنيدند ادا می كنند، لا يزيدون و لا ينقصون، نه زياد مي‌كنند و نه كم مي‌كنند).

افرادی از شارحين كافی مثل مرحوم ملا صالح مازندرانی يا برخی ديگر، خود مرحوم مجلسي در مرآة العقول اين روايات را آوردند در باب نقل به لفظ و نقل به معنا، ملاصالح در شرح اصول كافي جلد 2 صفحه 211 فرموده «و في صيغة التفضيل دلالةٌ علي أنّ نقله لا علي اللفظ المسموع» اين افعل تفضيل دلالت دارد كه نقل لا علی اللفظ المسموع، نه به همان لفظي كه شنيده شده «حسنٌ لكن بشرط أن لا يتغيّر معناه». آن وقت ملاصالح مي‌گويد «كما يشعر بهذين الأمرين الحديث اللذي يأتي ذكره» همان حديثي كه قبلاً گفتيم «إن كنت تريد المعاني فلا باس». ملاصالح اضافه مي‌كند كه «علي أنّه يمكن أن يحمل قوله فيحدّث به كما سمعه» در اين روايات داريم كه آنهايي كه تسليم اهل‌بيت هستند حديث را كه مي‌شنوند كما سمعَه نقل مي‌كنند. ملاصالح مي‌گويد اين كما سمعَه اعم از نقل به لفظ و نقل به معناست. آن وقت مي‌گويد زیرا اگر كسي معناي حديثي را نقل كند «بلا زيادةٍ و لا نقصانٍ فقد حدّث به كما سمعه» همانطوري كه شنيده حديث كرده و بعد يك مؤيّدي هم مي‌آورد «و لذلك صحّ لمترجم القاضي أن يقول أحدّثك كما سمعتُه» اگر يك متّهمي را برداشتند پيش قاضي بردند منتهي اين متّهم يك زباني دارد كه مثلاً اجنبي است و يك مترجم لازم دارد، مترجم مي‌گويد من همانطوري كه اين مي‌گويد من براي شما نقل مي‌كنم! ملاصالح مي‌گويد اين «فيحدّث كما سمعَه» معناي كما سمعَه اين نيست كه عين الفاظ را بگويد، معناي كما سمعه اعم است از اینکه الفاظ را بگويد یا چه معنا را بگويد.

نظير اين مطلب را هم مرحوم مجلسي دارد كه مي‌فرمايد «فالمعني أنّ أحسن الإتباع ان يرويه كما سمعه» اتباع حسن اين است كه كما سمعه بگويد، بلا زيادةٍ و لا نقصانٍ، و بعد مي‌گويد «و يؤمي إلي جواز النقل بالمعني بمقتضي صيغة التفضيل» اين صيغه تفضيل دلالت بر جواز نقل به معنا دارد.

مرحوم فيض در كتاب وافي [4] (واقعاً بايد آقايان اين بيانات فيض را در وافي كه در ذيل روايات كتب اربعه آورده ببينند، يعني از كتاب‌هايي هم كه لازم است يك دور جزء برنامه‌ي مطالعاتي انسان قرار بگيرد كتاب وافي مرحوم فيض است. ایشان در ذيل روايات براي فقه الحديث روايات بياناتي دارد كه گاهي اوقات در كتب ديگر نيست) وقتي اين روايت هم المسلّمون را مي‌آورد، اينطور معنا مي‌كند كه «إنّهم يتّبعون محكمات كلامهم» يعني شيعه‌ي اهل‌بيت، آنهايي كه تسليم آل پيامبر هستند، آنهايي هستند كه محكمات كلمات اهل‌بيت را تبعيّت مي‌كنند «دون متشابهاته» اما متشابهات را كار ندارند! يعني «يقفون علي ظواهره، مسلّمين لهم لا يتصرّفون فيه بآراءهم» اينها با آراءشان در احاديث ائمه تصرّف نمي‌كنند، «مأوّلين له بزيادةٍ و نقصانٍ في المعني»، اينها نمي‌آيند با زياده و نقصان در معنا تأويل كنند! بعد فيض فرموده «و هذا المعني هو المناسب للتسليم و الأحسن» مناسب با كلمه‌ي احسن در آيه و مناسب با لفظ تسليم است. «و اما حمله علي الزيادة و النقصان في اللفظ من دون تغييرٍ في المعني فلا يناسبها» مي‌فرمايد ما اين روايات را بگوئيم مراد این است كه از نظر الفاظ كم و زياد نكند و معنا تغيير پيدا نكند، اين اصلاً تناسبي با اين روايات ندارد.

ارزیابی
ما هم مي‌خواهيم يك معنايي را نظير معنايي كه مرحوم فيض بيان مي‌كنند عرض كنيم؛ راوي از آيه‌اي سؤال كرده، پس اول ما بايد در مورد خودِ آيه تأملي كنيم، آيه شريفه اين است «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» آيه مي‌فرمايد كساني كه قول را (يعني قول حق و باطل، هدايت و غير هدايت، صحيح و غير صحيح) را مي‌شنوند و استماع مي‌كنند و آنچه كه احسن است تبعیت می کنند، به نظر ما اين احسن در اينجا اصلاً احسن تفضيل نيست يعني آنچه كه مطابق با حق است را مي‌پذيرند، ما باشيم و خود آيه شريفه، آيه شريفه اصلاً ظهور در اين معنا دارد. حالا اين رواياتي هم كه در اين ذيل آيه آمده ببينيد؛ ائمه معصومين(عليهم السلام) در مورد آيات شريفه گاهي اوقات دارند ظاهر آيه را معنا مي‌كنند، يعني مي‌خواهند بگويند اگر هر نفر عرب زبان هم باشد همين معنا را مي‌فهمد، يعني ديگر لازم نيست در معناي آيه از علم امامت استفاده شود براي اينكه يك آيه‌اي را درست معنا كنند، مي‌گويند ظاهرش اين است، يعني بعضي از احاديثي كه در ذيل آيات قرآن آمده بيان ظاهر آيه است. برخي احاديث بيان تأويل است، فرض كنيد يسألونك عن النبأ العظيم، اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي‌فرمايد أنا النبأ العظيم، اين تأويل آيه است نه بيان ظاهر آيه.

در اينجا امام(عليه السلام) در مقام تأويل اين آيه نيستند بلكه ظاهر آيه را معنا مي‌كنند و می فرمایند كسي كه حديثي را از ما مي‌شنود و نمي‌آيد از جانب خودش اضافه يا كم كند، اين لا يزيدوا و لا ينقص، يعني نمي‌آيد از اين كلام ما يك قيدي كه مراد ما است را كم كند، يك چيزي كه مراد ما نيست را به آن اضافه كند! يعني آنچه كه مقصود ما است همان را به ديگران منتقل مي‌كند، اصلاً اين روايات كاري به نقل به لفظ و نقل به معنا ندارد هر چند مرحوم ملاصالح دارد و علامه مجلسي مي‌خواهند في الجمله از اين روايات استفاده كنند نقل به معنا جايز است  و احسن این است كه نقل به لفظ بشود لیکن به نظر ما اصلاً اين روايات هيچ ارتباطي به بحث نقل به لفظ يا نقل به معنا ندارد. روايات مي‌گويد این ها آنچه كه مراد ما است را مي‌گويند، نمي‌آيند مراد ما را تغيير بدهند، قرينه‌ي هم المسلّمون، يعني آنكه تسليم است، يعني اگر ما چيزي گفتيم واجب است اين نمي‌گويد مستحب است، اگر ما يك چيزي گفتيم جايز است، اين نمي‌گويد مكروه است! آنچه را ما گفتيم بيان مي‌كند و هيچ زياده و نقصاني را از جانب خودش در كلام ما نمي‌آورد و مقصود ما را تغيير نمي‌دهد. اصلاً كاري به نقل به لفظ و نقل به معنا ندارد. امام(عليه السلام) كه مي‌فرمايد لا يزيد و لا ينقص، اين را در مقام تعيّن مي‌گويد يا رجحان؟ امام مي‌گويد بهتر این است كه زياد يا كم نكند، اگر بهتر است كه اين مسلّمون نمي‌شود. تسليم قرينه‌ مي شود بر تعيّن. يعني امام مي‌فرمايد نبايد زياد كند و نبايد كم كند، پس اگر اين است، ما دو راه داريم؛ اگر بگوییم روایت مربوط به نقل به لفظ و نقل به معناست، حديث دلالت دارد بر اینکه نقل به معنا جايز نيست چون مي‌گويد نبايد زياد يا كم كند. ولي ظاهر حديث اين است كه تعيّن هست و نبايد زياد يا كم كند، اما نبايد زياد كند چه چيز را؟ كلام امام را يا مراد امام را؟ ظاهرش روي مراد است. اساساً تسليم نسبت به لفظ معنا دارد يا نسبت به معنا؟ نسبت به معنا. تسليم نسبت به لفظ اثري ندارد، من بيايم عين الفاظ امام را بيان كنم اما واقعاً اعتقاد نداشته باشم اينجا تسليم نيست، تسليم نسبت به معناست.

پس به نظر ما اين دو سه روايتي كه الآن خوانديم اصلاً ارتباطي به بحث نقل به لفظ و نقل به معنا ندارد، اين روايات مي‌گويد اگر از ما مطلبي را شنيدند، همان را نقل كنند.

حالا جمع‌بندي نهايي از اين روايات امروز و دو جلسه گذشته چه مي‌شود؛ آيا از روايات مي‌شود استفاده كرد كه نقل به معنايي كه مدّعين جواز نقل به معنا قائل‌اند (مدعين جواز نقل به معنا مي‌گويند راوي كلام امام را نقل به معنا كند و هيچ قرينه‌اي نياورد بر اينكه اين نقل به معناست) را  ائمه(عليهم السلام) اجازه داده اند؟ یعنی روات نقل به معنا كنند بدون اينكه قرينه‌اي اقامه كنند براي اينكه اين منقول بالمعناست، يا اينكه از روايات چنين مدّعايي استفاده نمي‌شود.


و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
 *******************************
[1] «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَوْلُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‌‌ - قَالَ هُوَ الرَّجُلُ يَسْمَعُ الْحَدِيثَ فَيُحَدِّثُ بِهِ كَمَا سَمِعَهُ لَا يَزِيدُ فِيهِ وَ لَا يَنْقُصُ مِنْه» وسائل الشیعة، ج 27، ص 79، ح 33253.
[2] (زمر/ 18).
[3] «أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ أَيْمَنَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع‌‌) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ قَالَ هُمُ الْمُسَلِّمُونَ لآِلِ مُحَمَّدٍ الَّذِينَ إِذَا سَمِعُوا الْحَدِيثَ لَمْ يَزِيدُوا فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصُوا مِنْهُ جَاءُوا بِهِ كَمَا سَمِعُوه» الكافي، ج‌‌1، ص 392، ح 8.
[4] «يعني أنهم يتبعون محكمات كلامهم دون متشابهاته يعني يقفون على ظواهره مسلمين لهم لا يتصرفون فيه بآرائهم مأولين له بزيادة و نقصان في المعنى و هذا المعنى هو المناسب للتسليم و الأحسن و أما حمله على الزيادة و النقصان في اللفظ من دون تغيير في المعنى فلا يناسبها مع أنهم ع رخصوا في ذلك كما مضى في أبواب العقل و العلم» الوافی، ج 2، ص 114.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .