موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 5
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۱/۱۷
شماره جلسه : ۶۶
-
بررسی احتمالات در آیه 6 سوره نساء
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسی احتمالات در آیه 6 سوره نساء
بحث در این است كه آيا از اين آيه ششم سوره مباركه نساء «وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافاً وَبِدَاراً» استفاده ميشود كه در تصرفات صبي بلوغ معتبر است يا رشد معتبر است يا مجموع اين دو معتبر است و يا هر يك از اينها به نحو استقلالي معتبر است؟
عرض كردم كه كثيري از فقها و مفسّرين از اين آيه شريفه استفاده كردند كه در تصرّفات صبي و يتامي هم بلوغ و هم رشد معتبر است، حالا براي اينكه ما ببينيم ميتوانيم به اين نتيجه برسيم يا نه؟ محتملات در اين آيه شريفه مجموعاً چهار احتمال است:
احتمال اول این استكه بگوئيم غايت داخل در مغيّاست «وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ» اين حتّي إذا بلغوا النكاح را بگوئيم غايت داخل در مغيّاست! مثل «أكلت السمكة حتّي رأسها» كه در ادبيات از قديم ميخوانديم، آنجايي كه ميخواهند مثال بزنند بر اينكه غايت داخل در مغيّاست به همين مثال ميزنند، «أكلت السمكة» خوردم ماهي را «حتّي رأسها» يعني رأس ماهي را هم خوردم كه غايت داخل در مغيّاست. اگر گفتيم ما نحن فيه مثل اين «أكلت السمكة حتي رأسها» است نتيجه اين ميشود كه «ابتلوا اليتامي»ابتلا يعني اختبار و آزمايش كردن، يتامي را آزمايش كنيد و اين آزمايشتان را استمرار بدهيد، اگر به زمان بلوغ هم رسيد كه رسيد، يعني اگر اينها بالغ شدند باز وابتلوا، اختبار كنيد اينها را، آن وقت نتيجه اين ميشود «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ» اين تفريع براي ابتلاء است، ابتلائي كه حتّي زمان بلوغ را شامل ميشود. نتيجه اين ميشود كه اگر قبل از بلوغ شما ديديد كه اين رشيد است اين مال را به او بدهيد «فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ» اگر ديديد قبل از بلوغ به مرحلهي رشد نرسيده اختبار را استمرار بدهيد، حتي در زماني كه بالغ هم شده باز اختبار و امتحانش كنيد، اگر به مرحلهي رشد رسيد آنجا «فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ». درنتيجه بنا بر اين احتمال تمام الموضوع براي جواز تصرّف صبي رشد است، بلوغ بنا بر اين احتمال هيچ نقش و دخالتي در مسئلهي جواز تصرّف ندارد. نتيجه اين ميشود كه اگر قبل از بلوغ با يك بار اختبار و آزمايش ديديد به مرحلهي رشد رسيده اموال را به او بدهيد، اگر حتّي ديديد نشده، بعد البلوغ تا زماني كه شما استيناس رشد كنيد ميتوانيد اختبار كنيد.
آن وقت بنا براين احتمال اينجا اين سوال مطرح ميشود كه چرا خداي تبارك و تعالي مسئله «إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ» را مطرح كرد؟ ميفرمود وَابْتَلُوا الْيَتَامَى فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ! سوال این است كه اگر رشد تمام الموضوع است براي جواز تصرّف صبي و يتامي، چرا «إذا بلغوا النكاح» را خداي تبارك و تعالي در اينجا آورد؟
جواب این است كه اين براي اين است كه كسي توهم نكند كه اختبار مخصوص غير بالغين است، بگوئيم آنهايي كه به مرحله بلوغ شرعي نرسيدند بايد اختبارشان كرد، وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ، اينطور ميشود، گاهي اوقات با لحني هم كه انسان آيه را ميخواند ميتواند معنا را افاده كند «وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ» يعني ولو بلغوا النكاح «و إن بلغوا حدّ النكاح» اما باز هم امتحانشان كنيد، آن وقت «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ» اين احتمال اول، كه روي اين احتمال رشد تمام الموضوع است. پس اين يك احتمال كه غايت داخل در مغيّاست.
احتمال دوم
این استكه غايت خارج از مغيّا باشد، مثل همين آيه شريفه «کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ»
كه در مورد مسئله صوم إلي الفجر است، يعني خوردن و نوشيدن الي الفجر است. اين غايتي
است كه آن زمان ديگر حقّ اكل و شرب نداري، اين غايت در اينجا خارج از مغيّاست. اگر
غايت را خارج از مغيّا دانستيم نتيجه و معناي آيه چه ميشود؟ اينطور ميشود كه
«وَابْتَلُوا
الْيَتَامَى» اين ابتدا تا چه زمانی است؟ «حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ» تا زماني كه
اينها به بلوغ رسيدند، در اين «بَلَغُوا النِّكَاحَ» دو احتمال داده شده؛ 1) كه كثيري از
مفسرين ميگويند يعني همين بلوغ شرعي. 2) برخي مثل مرحوم حاج آقا مصطفي فرزند امام(رضوان الله تعالي عليهما) كه واقعاً يكي از كتبي كه آقايان بايد مراجعه كنند، هم در
اصول و هم در فقه، مباحث اين شهيد بزرگوار است كه بسيار مرد دقيق النظر و عميقي
بوده در مسائل فقهي، اصولي، فلسفي.
مرحوم والد ما(رضوان الله تعالي عليه) چون سالها با مرحوم حاج آقا مصطفي همبحث بودند داستان هايي را از ايشان نقل ميكردند ميفرمودند از جهت استعداد و جولان ذهني از مرحوم امام خمینی قويتر بود! البته ميفرمودند امام يك استقامت فكريِ صحيح داشت كه يك خط صحيح فقهي را از اول تا آخر داشتند كه مرحوم حاج آقا مصطفي آن را نداشت ولي جوَلان ذهني و استعدادش بسيار قوي بود. ايشان در اين آيه شريفه فرموده «حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ» يحتمل كه اين بلوغ نكاح آن معنايي كه جمهور مفسّرين و فقها ميگويند كه معناي بلوغ شرعي است نباشد بلكه يك سنّي بالاتر از آن در اين آيه شريفه مطرح باشد. در پسر اگر ميگوئيم بلوغ شرعي 15 سال است، اينجا مراد اين نباشد. يك معناي عرفي كنيم براي بلوغ نكاح، نه يك معناي شرعي. يك حدّ عرفي را در اينجا در نظر بگيريم كه روي اين حدّ عرفي چند سال يا بيشتر از آن حدّ شرعي ميشود، حالا فعلاً كار به اين جهت نداريم، در اين احتمال دوم ميگوئيم اگر غايت داخل در مغيّا نباشد نتيجه اين است: «وَابْتَلُوا الْيَتَامَى» يتامي را آزمايش كنيد و مال را به دستشان بدهيد و بگوئيد بروند معامله كنند، تا چه زماني حقّ آزمايش داريد؟ تا زماني كه اينها به بلوغ نكاح برسند، اگر در اين زمان ديديد اينها رشيد هستند «فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ»، براي بعد از بلوغ نكاح چطور؟ مفهوم آيه این است كه بعد از بلوغ نكاح ديگر نياز به اختبار ندارند، اختبار مال قبل بلوغ النكاح است و قبل بلوغ النكاح اينها را اختبار كنيد، بعد بلوغ النكاح ديگر نيازي به اختبار و آزمايش ندارند، خود بلوغ من حيث هو هو كافيست، موضوع است براي اينكه مال را به آنها تحويل بدهيد.
نتيجه اين احتمال دوم این است كه «كلٌ من الرشد و البلوغ موضوعٌ مستقلٌ لجواز دفع الأموال» يعني اگر يتامي رشيد بودند ولو بالغ نباشند مال را به ايشان بدهيد و اگر بالغ باشند ولو رشيد نباشند مال را به ایشان بدهيد! اينجا يك كسي بگويد اين قسمت دومش را از كجا استفاده كردي كه اگر بالغ باشند ولو رشيد نباشند مال را به ايشان بدهيد، ميگوييم آيه بنا بر اين احتمال ميگوید اختبار مال قبل از بلوغ نكاح است، اگر بگوئيم خدا ميفرمايد بعد از بلوغ نكاح بعد از اينكه اينها بالغ شدند لازم نيست آزمايش كنيد اما مال را هم به ايشان ندهيد، لازمهاش این است كه بالغ أسوأ حالاً بشود از غير بالغ، غير بالغ را خدا ميگويد امتحانش كنيد اگر ديديد صلاحيّت دارد مال را به او بدهيد، اما بالغ را بگويد نه! امتحانش نكنيد و مال را هم به او ندهيد، اين نميشود، اسوأ حالاً ميشود بالغ از غير بالغ. پس بايد بگوئيم آيه مي فرمايد اگر قبل البلوغ رشيد شدند مال را به آنها بدهيد و بعد از بلوغ كه اختبار واجب نيست، ولو رشيد هم نباشند باز مال به اين يتامي داده شود.
احتمال سوم این استكه ما بگوئيم «حتّي» در «وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ» براي غايت است، و غايت را هم داخل در مغيّا بگيريم. اما مجموع را موضوع قرار بدهيم. يك سؤال این استكه از چه زماني ابتلا شروع شود؟ ميگوئيم از زماني كه «يحتمل فيه الرشد» ابتلا را از چه زماني در بچه آغاز كنيم؟ اين قرينه عرفي همراهش است، يعني از زماني كه ما احتمال رشدشان را ميدهيم، از زماني كه بالأخره احتمال ميدهيم اين خودش بتواند معامله كند. آيه ميفرمايد از اين زمان ابتلا را شروع كنيد و استمرار بدهيد، وقتي هم بالغ ميشوند باز هم استمرار بدهيد، آن وقت اگر «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ» بگوئيم منهم يعني من اليتامی كه بالغ شدند، يعني اگر از يتامی كه بالغ شدند رشد را ديديد فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ، در نيتجه هم رشد و هم بلوغ هر دو بايد باشد! يعني همين كه مشهور فقها و مشهور مفسرين آمدند استفاده كردند.
آن وقت اينجا دو سؤال مطرح است؛ سؤال اول اينكه براي ابتلا چرا اين همه زمان را شارع مطرح كرده؟ از زماني كه احتمال رشد بدهيم تا زماني كه مسئلهي بلوغ باشد، جواب اين است كه «لأهمّية الموضوع و احتياج كشف الرشد إلي زمانٍ معتدّ به» موضوع خيلي مهم است، چون موضوع مسئلهي اموال يتامي است، بايد اين يتامي مورد اختبار قرار بگيرند، ببينيم آيا عقل و تدبير دارند يا نه؟ اين سؤال و جواب اول كه چرا زمان اينقدر طولاني است.
سؤال دوم این است كه اگر ميفرماييد بلوغ و رشد هر دو معتبر است چرا امر به اختبار قبل البلوغ باشد؟ بايد خدا بفرمايد صبر كنيد، اينها وقتي بالغ شدند، بعد البلوغ اختبار را شروع كنيد! اگر ديديد كه علاوه بر بلوغ رشد دارند اموال را به آنها بدهيد.
جوابي كه ميشود اينجا داد این است كه لأجل عدم التأخير في ردّ المال إلي صاحبه، اگر خدا بفرمايد صبر كنيد اينها بالغ شوند، بعد البلوغ شما اختبار را شروع كنيد، خود همين ممكن است چند ماه طول بكشد و همين مقدار در دفع اموال تأخير ميافتد براي اينكه اين تأخير نيافتد ميفرمايد قبل از بلوغ اختبار و ابتلاء را شروع كنيد، اما اين ابتلا بايد تا بعد از بلوغ استمرار داشته باشد و بعد از آن هم اگر ديديد رشيد بودند اموال را بدهيد. پس طبق احتمال سوم هر دو دخالت دارند (رشد و بلوغ).
احتمال چهارم كه البته نتيجهاش مانند احتمال سوم است، این است كه حتّي را بيائيم حرف استينافيّه و ابتدائيه بگيريم، بگوئيم عنوان تعليل را دارد، اين در كلمات كنز العرفان فاضل مقداد آمده، فاضل مقداد در كنز العرفان جلد 2 صفحه 101 ميفرمايد «حتّي حرف ابتداءٍ لأنّ بعده جملةٌ شرطية» اگر بعد از حتّي جملهي شرطيه باشد براي ابتداء است «والجزاء جملةٌ اُخري شرطيه» جزاي اذا چيست؟ «و هي فإن آنستم فالفاء الاولي جواب الشرط الاول» فإن آنستم جواب إذا بلغوا النكاح است، «والثانية يعني فادفعوا إليهم اموالهم للثاني» يعني جواب مقدّري كه بعداً از اين جزاء و شرط درست ميشود، يعني بالغي كه ايناس رشد شده است فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ، اين احتمال چهارم نتيجهاش با احتمال سوم يكي است، اما درا حتمال سوم «حتّي» را گفتيم براي غايت است، در اينجا ميگفتيم ابتدائيّة است، در احتمال سوم لازم نبود براي آن إذا جوابي در نظر بگيريم، ميشد از شرطيّت الغاءش كنيم، اما در اينجا ديگر فرض این است كه اين «إذا» شرطيه است.
آقايان كتاب منية الطالب مرحوم نائيني را ملاحظه كنيد. نسبت به اين چهار احتمال، هم امام(رضوان الله عليه) و هم مرحوم نائيني ميگويند احتمال سوم اظهر احتمالات است، مرحوم نائيني دو وجه ذكر كرده كه چرا اظهر احتمالات است، امام(رضوان الله عليه) هر دو وجه را ذكر ميكنند و رد ميكنند.
وصلي الله علي محمد و آله الطاهرين
نظری ثبت نشده است .