موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۸/۷/۲۰
شماره جلسه : ۱۴
-
خلاصه بحث گذشته
-
تبیین دلیل سوم
-
اشکال اول و ردّ آن
-
اشکال دوم و ردّ آن
-
اشکال سوم
-
دیدگاه محقق خویی(قدس سره) و ارزیابی آن
-
دیدگاه برگزیده
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در ادله مانعیت دین از وجوب حج است که مجموعاً سه دلیل اقامه شده، دلیل اول چند روایت بود که در آن کلمه «یسار» وجود داشت که از آنها جواب دادیم. دلیل دوم مسئله تقدیم حق الناس بر حق الله است که آن را هم جواب دادیم. دلیل سوم این است که وجوب اداء دین مشروط به قدرت عقلی است و قدرت عقلی یعنی همین که عقلاً تمکن از ادا داشته باشد تا خطاب به وجوب اداء دین به او قبیح نباشد؛ چون عقل میگوید «تکلیف العاجز قبیحٌ»، اما وجوب الحج مشروط به قدرت شرعی است و اگر دو واجب با یکدیگر تزاحم کردند یکی مشروط به قدرت عقلیه و دیگری مشروط به قدرت شرعیه، آن واجبی که مشروط به قدرت عقلیه است مقدم است؛ یعنی همان طوری که یکی از مرجحات را تقدیم اهم بر مهم میدانیم، مشهور این است که یکی از مرجحات تقدیم مقدور بالقدرة العقلیة بر مقدور بالقدرة الشرعیة است.تبیین دلیل سوم
بنابراین در قدرت عقلی، این عمل ملاک فی نفسه دارد اعم از این که شما قدرت بر انجام آن داشته باشی یا نداشته باشی، اگر قدرت داشتی تکلیف به آن عمل عقلاً جایز است، اگر نداشتی تکلیف به آن عمل قبیح است، اما در قدرت شرعیه بحث در مسئله تکلیف نیست، بلکه بحث این است که اگر شخص قدرت بر عمل نداشته باشد این عمل ملاک ندارد، اصلاً اگر شخص هم بتواند خارجاً عمل را انجام بدهد ملاک ندارد. پس قدرت شرعیه یعنی آن قدرتی که در ملاک عمل دخالت دارد به طوری که اگر یک عجزی باشد، حالا این عجز، عجزِ تکوینی یا بالعرض و عارضی میتواند باشد، یک عجزی اگر در کار بود این قدرت ندارد و این عمل ملاک ندارد.
مرحوم نائینی میفرماید: مجرد این که در لسان یک دلیلی قدرت اخذ بشود ما کشف از این میکنیم که این قدرت در ملاک آن عمل دخالت دارد، اگر آیه میگوید: «لله علی الناس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلاً»[1]، این «من استطاع» همان قدرت شرعیهای است که در لسان دلیل اخذ شده و کشف از این میکند که در ملاک دخالت دارد، اگر کسی قدرت بر حج نداشت آن حج ملاک ندارد، این هم راه اثباتی که از کجا بفهمیم که یک قدرت عقلی است یا شرعی. در اینجا یک بحث بسیار مفصلی شهید صدر در بحوثشان دارند که اگر ما شک کنیم یک قدرتی شرعی است یا عقلی چه باید کرد که در جای خود بحث شده است.
در اینجا بزرگان میفرمایند: وقتی تزاحم به وجود میآید یا به امتثال این واجبی که مقدور بالقدرة العقلیه است، شما عاجزید از مقدور به قدرت شرعیه، شما اگر این پول را صرف دین کردید و این را امتثال کردید از انجام حج عاجز میشوید لذا حج اصلاً ملاکی ندارد، لذا میگویند خود امتثال مقدور بالقدرة العقلیة بر دلیل وجوب حج ورود پیدا کرده و موضوعش را منتفی میکند، موضوعش ملاک است، اصلاً ملاک ندارد. یا یک مرحله قبل از امتثال، نفس تکلیف به مقدور بالقدرة العقلیة خود این که شارع میگوید دینات را ادا کن، «هذا عجزٌ شرعیٌ عن الحج»؛ یعنی مولا با این تکلیفی که متوجه این شخص میکند این شخص را از انجام حج عاجز میکند.
بنابراین میگوئیم حتی کاری به مرحله امتثال هم نداریم، الآن یک پولی هست که هنوز صرف دین نکرده و صرف حج هم نکرده، بگوئیم خود این که شارع این را مخاطب کرده به اداء دین، خود این برای این شخص یک عجزی و عاجزیّتی نسبت به حج انجام بدهد، یعنی این دیگر از انجام حج عاجز است.
در اینجا شهید صدر(قدس سره) انصافاً خیلی عمیق و دقیق بحث کرده، برای ورود، اقسام خمسه ذکر میکند و میفرماید: گاهی اوقات یک دلیل به سبب امتثال بر دلیل دیگر ورود دارد و گاهی یک دلیل به نفس الخطاب بر دلیل دیگر ورود دارد، اینجا هم حالا چون برای قدرت شرعیه احتمالاتی مطرح میشود که آن احتمالات در کلمات نائینی هم وجود دارد. اگر بپرسند که چرا مقدور بالقدرة العقلیه بر مقدور بالقدرة الشرعیه مقدم میشود و وجه فنی تقدیمش چیست؟ یعنی اولاً آیا در تزاحم مقدور بالقدرة العقلیة مقدم است یا مقدور بالقدرة الشرعیه؟ ثانیاً اگر مقدور بالقدرة العقلیه مقدم هست وجه تقدیمش چیست؟ بالأخره ما همین طوری که نمیتوانیم بگوئیم این بر آن مقدم است، به چه دلیل؟
به دلیل اینکه مقدور بالقدرة العقلیة إما بالامتثال و إما بنفس الخطاب بر دلیل مقدور بالقدرة الشرعیة ورود دارد، این وارد بر آن است و وارد همیشه بر مورود مقدم است. چرا وارد است؟ میگوئیم معنای قدرت شرعی این است که «القدرة المأخوذة فی الملاک شرعاً»؛ قدرتی که شارع در ملاک آن را اخذ کرده؛ یعنی آن کسی که معتبر در ملاک کرده شارع است، شارع میگوید اگر تو قدرت نداشته باشی اصلاً این عمل برای من ملاک ندارد، این معنای قدرت شرعیه است. بعد میگوئیم اگر شما امتثال کرده و این پول را برای دین اداء کردید، شرعاً قدرت بر انجام حج ندارید و اگر هنوز امتثال نکردید شارع میگوید: دینات را ادا کن.
بنابراین همین خطاب «أدِّ دینَک» رافع ملاک در حج است؛ یعنی میگوید تو عاجز از این حج هستی و دیگر برای من ملاک ندارد. عرض کردم یک وقتی عجز تکوینی است، عجز تکوینی این است که اصلاً دیگر قدرت انجام ندارم، یک وقت عجز بالعرض است، بالعرض یعنی این که شارع خودش یک خطابی آورده و آن خطاب ما را عاجز کرده از این که حج را انجام بدهیم. لذا این میشود ورود.
در نتیجه اگر مقدور بالقدرة العقلیة را انجام دادید ملاک حج از بین میرود؛ یعنی این میآید موضوع آن را از بین میبرد اما مقدور بالقدرة الشرعیة موضوع مقدور بالقدرةالعقلیة را از بین نمیبرد؛ چون قدرت در ملاک این اخذ نشده؛ یعنی چه بگوئیم تکلیف به وجوب حج و چه بگوئیم امتثال حج، هر کدام که باید و انجام دادید، باز موضوع مقدور بالقدرة العقلیة باقی است؛ چون ما میگوئیم ملاکش علی کلا التقدیرین چه قدرت داشته باشید و چه نداشته باشید موجود است.
بنابراین طبق مدرسه مرحوم نائینی (چون این حرفها از زمان نائینی(قدس سره) به بعد مطرح شده) در تزاحم بین مشروط بالقدرة العقلیة و مشروط بالقدرة الشرعیه اولاً مشروط بالقدرة العقلیه مقدم است، ثانیاً وجه تقدیمش هم ورود است، ورود یعنی این مشروط بالقدرة العقلیة یا خطاباً و یا امتثالاً موضوع مشروط بالقدرة الشرعیة را از بین میبرد. در اینجا روی همین بیان دین مقدم بر حج است از همین باب تقدیم مقدور بالقدرة العقلیة بر مقدور بالقدرة الشرعیة.
اشکال اول و ردّ آن
ما در مباحث اصولیمان اشکال را یک مرحله عقبتر بردیم و گفتیم اصلاً تقسیم قدرت به شرعی و عقلی را قبول نداریم؛ یعنی این که بگوئیم یک قدرتی داریم در ملاک، خود آن قدرت دخالت دارد به طوری که اگر آن قدرت نباشد ملاک در نزد شارع موجود نیست، اسم این را میگذاریم قدرت شرعیه، چنین چیزی از جهت فنی نمیتوانیم استفاده کنیم؛ یعنی ما اصل تقسیم قدرت به عقلی و شرعی را قبول نداریم، اما اگر کسی تقسیم را قبول کرد و تفسیر را هم قبول کرد، گفت تفسیر قدرت شرعیه همین است؛ یعنی قدرتی که در ملاک دخالت دارد، اینجا دلیل مقدور به قدرت عقلی بر شرعی ورود دارد و اینکه ما بگوئیم آیه و روایتی نداریم این اشکال وارد نیست.
اشکال دوم و ردّ آن
اشکال دوم مرحوم شاهرودی هم ناشی از یک دقت خیلی خوبی است که فرمودند ولی ما به ایشان عرض میکنیم اصل فرمایش شما درست است، اگر یک مشروط «بالقدرة الشرعی جمیع ما له الدخل فی تحقق موضوعه» موجود باشد اگر باشد میشود مشروط به قدرت عقلی، ولی در اینجا یکی از اموری که دخالت در تحقق این موضوع دارد عدم وجود یک خطاب مزاحم است؛ یعنی نباید یک خطاب مزاحم داشته باشد، اما در اینجا خطاب مزاحم دارد و این خطاب مزاحم این شخص را شرعاً عاجز میکند و غیر قادر میکند.
بنابراین اصل فرمایش درست است و این نکتهای است که واقعاً تفتن به آن هم بسیار جای تقدیر دارد که اگر مقدور بالقدرة الشرعیه جمیع شرایطش موجود شد میشود مثل مقدور بالقدرة العقلی و فرقی ندارد، منتهی ایشان میگوید ما نحن فیه هم جمیع خصوصیاتش موجود است، به ایشان میگوئیم کجای ما نحن فیه جمیع خصوصیاتش موجود است؟! یکی از خصوصیات عدم وجود خطاب مزاحم است و اینجا خطاب مزاحم موجود است.
اشکال سوم
دیدگاه محقق خویی(قدس سره) و ارزیابی آن
«و القدرة الشرعیة بهذا المعنی (یعنی به معنای استطاعت شرعی، یعنی به معنای همین زاد و راحله) تغایر القدرة الشرعیة المصطلحة التی یزاحمها جمیع الواجبات المأخوذة فیها القدرة العقلیة»؛ میفرمایند این قدرت شرعیه در باب حج که به معنای استطاعت است غیر از آن قدرت شرعیهای که تمام واجبات عقلیه با آن مزاحمت میکنند و با او فرق دارد، «فإن القدرة المأخوذة فی الحج بمعناه الخاص وسطٌ بین القدرة الشرعیّة المصطلحة و بین القدرة العقلیّة المحضة»؛ ما همان موقع میگفتیم واقعاً از چیزهایی که ما نفهمیدیم مرحوم خوئی چه میخواهند بفرمایند! میگویند این قدرت شرعیهای که در باب حج هست (که همان استطاعت است) حدّ وسط است بین آن قدرت شرعیه مصطلحه که در ملاک دخالت دارد و آن قدرت عقلیه، «و لیس حالها حال القدرة العقلیة المأخوذة فی سایر الواجبات»؛ حالش حال قدرت عقلیه که در سایر واجبات مأخوذ هست نیست.[5]
اولاً مرحوم خوئی که این مطلب را دارند (که این قدرت شرعیه یک حدّ وسطی بین اینهاست)، یا این دخیل در ملاک هست یا دخیل در ملاک نیست، اگر دخیل در ملاک هست همان قدرت شرعیه مصطلحه است، اگر دخیل در ملاک نیست همان قدرت عقلیه مصطلحه است، اما یک مطلبی که ما هم در اصول اشاره کردیم و هم یکی دو سال گذشته در باب حج تأکید داشتیم آقایان اصلاً بین استطاعت شرعیه و قدرت شرعیه خلط کردند! آنچه اینجاست استطاعت شرعیه است یعنی استطاعت در این آیه یک معنای شرعی خاص دارد زاد و راحله، تخلیة السِّرب، رجوع به کفایت، قوت عیال، این میشود استطاعت شرعیه، این اعم از این است که در ملاک دخالت داشته باشد یا دخالت نداشته باشد.
دیدگاه برگزیده
[1] ـ سوره آلعمران، آیه 97.
[2] ـ «(الثالث): أن من مرجحات باب التزاحم على ما تقرر في محله هو كون القدرة في أحدهما شرعية و في الآخر عقلية و ما نحن فيه من هذا القبيل و ذلك لأن وجوب الحج مشروط بالقدرة الشرعية، و هذا بخلاف وجوب أداء الدين لكونه مشروط بالقدرة العقلية فيقدم الدين عليه. و فيه (أولا): أنه لم يرد آية و لا رواية على تقديم ما هو مشروط بالقدرة العقلية على ما هو المشروط بالقدرة الشرعية و ما ذكروه في الأصول في وجه التقدم لا يخلو عن المناقشة و الإشكال.» کتاب الحج (للشاهرودي)؛ ج1، ص118.
[3] ـ «الثالث ان تقديم الدين على الحج انما هو لكون الدين مشروطا بالقدرة العقلية و الحج مشروطا بالقدرة الشرعية و قد ثبت في محله ان الأول مقدم على الثاني و يرد عليه- مضافا الى انه لم يرد دليل على التقدم المذكور- ان القدرة الشرعية في المقام ليست إلا الاستطاعة المفسرة في الروايات بان يكون عنده ما يحج به و هي حاصلة و اللازم ثبوت المشروط و لا مجال لدعوى كون القدرة الشرعية المعتبرة في المقام زائدة على الاستطاعة المذكورة نعم يمكن دعوى منع تحقق الاستطاعة كما ادعاها السيد في بعض فروض الدين كالدين الحال المطالب به و لكن لا مجال لهذه الدعوى أصلا بعد كون المفروض كفاية ما عنده للحج و الإتيان بالمناسك و جميع ما يعتبر في الاستطاعة حتى نفقة العود و الكفاية عند الرجوع و في هذا الفرض لا وجه لمنع الاستطاعة كما لا يخفى. و قد انقدح من جميع ما ذكرنا عدم تمامية شيء من أدلة تقديم الدين بنحو الإطلاق على الحج.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج؛ ج1، ص: 130.
[4] ـ «هذا مضافا الى ما قلنا في محله: بأن المشروط بالقدرة الشرعية بعد تحقق جميع ما له الدخل في تحقق موضوعه يخرج عن كونه مشروطا بالقدرة الشرعية و مفروض المقام يكون كذلك لأن الحج و إن كان مشروطا بالقدرة الشرعية و هي الاستطاعة المذكورة في الآية الشريفة التي قد فسرت في الأخبار الواردة بالزاد و الراحلة و تخلية السرب و لكن المفروض أن المديون واجد لها فموضوع الوجوب المشروط بالقدرة الشرعية قد تحقق بجميع أجزائه و شرائطه و ليس بعد مشروطا بشيء آخر إلا بالقدرة العقلية فحال وجوب الحج بعد تحقق موضوعه حال الدين فلا ترجيح لأحدهما على الآخر لكون المفروض أن القيد الزائد المأخوذ في وجوب الحج قد تحقق.» كتاب الحج (للشاهرودي)؛ ج1، ص119.
نظری ثبت نشده است .