موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۸/۹/۲۴
شماره جلسه : ۴۳
-
خلاصه بحث گذشته
-
دیدگاه محقق نائینی(قدس سره)
-
ارزیابی دیدگاه مرحوم نائینی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
نتیجه مسئله قبل این بود که کسی که شک دارد که آیا مال او به اندازه استطاعت برای حج است یا نه؟ فحص بر او واجب است که این در حقیقت همان فتوایی است که مرحوم نائینی، مرحوم بروجردی و بعض دیگر فتوا دادند، ما هم به همین نظر رسیدیم، اما مرحوم سید، مرحوم امام، مرحوم والد ما فرمودند احتیاط وجوبی است و مرحوم خوئی فرمودند فحص واجب نیست.گفتیم دلیل بر این که فحص واجب است آن است که در موضوعاتی که احراز واقعی آنها شرط است، انسان باید واقع را احراز کند و موضوعات ادله و احکام یا خود احکام بعضیهایش عنوان ظاهری را دارد و بعضیهایش عنوان واقعی را دارد. در باب طهارت و نجاست بر همین ظاهر اکتفا میشود، لذا انسان اگر شک کند یک جایی نجس است یا پاک، لازم نیست فحص کند. باز از جاهایی که بر ظاهر اکتفا میکند در باب تزویج است، اگر انسان به حسب ظاهر ببیند زنی خلیّه است و شوهر ندارد میتواند با او ازدواج کند، حتی بر حسب روایات سؤال کردن از او هم لازم نیست و همین که به حسب ظاهر میبیند خلیّه است کافی است و لازم نیست فحص کنی که آیا خلیه است یا نیست؟
همچنین روایاتی در مورد لحم مطرود وارد شده که یک گوشتی که در بیابان افتاده آنجا هم بر اساس ظاهر مسئله حلیّـتش مطرح است. در چنین مواردی که به ظاهر اکتفا میشود فحص لازم نیست، اما یک مواردی که عنوان واقعیاش در آن شرط است مثل خود این استطاعت، حدّ مسافت، حدّ نصاب، اینهایی که عنوان واقعیاش در آن شرط است باید احراز کنیم.
دیدگاه محقق نائینی(قدس سره)
ایشان در فوائد الاصول میفرماید: «قد تقدم أن وجوب الفحص إنما یختص بالشبهات الحکمیه»؛ وجوب فحص در شبهات حکمیه است، «و أما الشبهات الموضوعیة ففی التحریمیة منها لا یجب الفحص إجماعاً»؛ در شبهات موضوعیه تحریمیه، این گوشت حلال است یا حرام؟ اجماع داریم بر این که فحص لازم نیست، «علی ما حکاه الشیخ(قدس سره) و إن کان یمکن منع اطلاق معقد الاجماع»؛ اطلاق معقد اجماع را قبول نداریم، «فإن فی بعض فروع النکاح یجب فیه الفحص مع کون الشبهه تحریمیة»؛ در بعضی از فروع نکاح فحص لازم است و شبهه هم شبهه تحریمیه است. البته باید به فتاوای مرحوم نائینی مراجعه کنیم، در این که اگر کسی احتمال بدهد که یک زنی خواهرزن خودش هست یا خواهر رضاعی خودش هست اینجا بگویئم فحص لازم است و همینطوری نمیتواند با او ازدواج کند.
ایشان در ادامه میفرماید: «و اما الشبهات الوجوبیة فالظاهر عدم وجوب الفحص فیها ایضاً»؛ در شبهات وجوبیه موضوعیه فحص واجب نیست، «الا إذا توقف إمتثال التکلیف غالباً علی الفحص»؛ مگر در جایی که امتثال تکلیف متوقف بر فحص باشد، «کما إذا کان موضوع التکلیف من الموضوعات التی لا یحصل العلم بها إلا بالفحص عنه»؛ مانند جایی که موضوع تکلیف یک موضوعی است که تا فحص نکنیم علم به آن پیدا نمیکنیم، «کالاستطاعة فی الحج و النصاب فی الزکاة»؛ استطاعت از موضوعات است و مانند نصاب در زکات.
«فإن العلم بحصول اول مرتبة الاستطاعة لمن کان فاقداً لها»؛ یک کسی که قبلاً استطاعت نداشته، اول لحظهای که بخواهد ببیند استطاعت برایش حاصل شده یا نه؟ «أو العلم ببلوغ المال حدّ النصاب»؛ یا این که بخواهد علم پیدا کند مالش، گندمش، به حد نصاب رسید، «یتوقف غالباً بل دائماً علی الفحص و الحساب»؛ باید تفحص کند، «و فی مثل هذا یبعد القول بعدم وجوب الفحص»؛ در چنین مواردی که موضوع یک تکلیفی است که اساساً بدون فحص علم به آن پیدا نمیشود، در اینجا باید بگوئیم فحص واجب است و نمیتوانیم بگوئیم شبهه، شبهه موضوعیه است و در این شبهات موضوعیه فحص لازم نیست.
بعد میفرمایند: «إذ لولا الفحص یلزم الوقوع فی مخالفة التکلیف کثیراً»؛ اگر فحص واجب نباشد غالباً در مخالفت تکلیف قرار میگیرد، «و من البعید تشریع الحکم علی هذا الوجه»؛ و بعید است بگوئیم شارع یک حکمی را جعل کرده و یک موضوعی برایش قرار داده و این موضوعش اگر بخواهد علم به او پیدا کند نیاز به فحص دارد، بعد میگوید فحص هم لازم نیست، در این صورت «یلزم من وجوده العدم».
بعد میفرماید: «فیمکن دعوی الملازمة العرفیة بین تشریع مثل هذا الحکم و بین ایجاب الفحص عن موضوعه»؛ اصلاً بگوئیم یک ملازمه عرفی وجود دارد؛ یعنی شارعی که گفته این واجب است فحص از موضوعش را هم لازم دانسته، «فإطلاق القول بعدم وجوب الفحص فی الشبهات الموضوعیة لا یستقیم»؛ اگر بخواهیم به صورت کلی بگوئیم فحص در شبهات موضوعیه واجب نیست این حرف درستی نیست، «بل الاقوی وجوب الفحص عن الموضوعات التی یتوقف العلم بها غالباً علی الفحص»[1].
ارزیابی دیدگاه مرحوم نائینی
این فرمایش نائینی با آن مبنایی که ما اختیار کردیم تفاوت دارد، مبنای ما این است که میگوییم اگر در موردی مکلف به واقعیم، واقع را باید احراز کنیم، آن وقت نمیشود بگوئیم حالا من شک دارم مستطیع هستم یا نه، فحص لازم نیست. چون مکلف به واقع هستیم فحص لازم است و باید فحص کنیم ،اگر دیدیم مستطیع هستیم حج انجام بدهیم و اگر مستطیع نیستیم حج برای ما واجب نباشد؛ یعنی سخن ما این است که گاهی اوقات شارع در یک موضوعاتی به ظاهر اکتفا میکند مثل باب طهارت و نجاست، مثل باب زوجیت که اگر زن خلیّه باشد به حسب ظاهر ازدواج با او کافی است یا مثل لحم مطرود.
بسیاری از فقها که یا واجب میدانند یا احتیاط، برای این که حدّ مسافت یک امر واقعی است، این را نمیشود کنار طهارت و نجاست گذاشت. الآن شما آثار صحت را بر آن بار میکنید و هیچ بحثی هم ندارد، کشف خلاف در هر دوی آن مشکل است. ما که بین ظاهر و واقع تفصیل میدهیم به این معنا نیست که بگوئیم در یکی کشف خلاف ممکن است و در دیگری ممکن نیست، در هر دو کشف خلاف ممکن است، منتهی در کشف خلاف در ظاهر در آن زمان آثار بار میشود؛ یعنی این ارتباطش با این زنا نیست، بچهاش ولد الزنا نیست، این آثار برایش بار میشود، از حالا به بعد فهمید این خلیه نبوده الآن موضوع عوض میشود.
ولی در باب استطاعت اگر خیال میکردید مستطیع هستید و حج رفتید، رفتید و برگشتید دیدید مستطیع نبودید حجتان حجة الاسلام نیست. شما خیال میکردید به حد مسافت رسیدید و نمازتان را قصر خواندید و بعد معلوم شد به حد مسافت نرسیدید باید اعاده کنید. در هر دو کشف خلاف هست اما در آنچه که موضوع واقعی است در همان زمانی که فعل واقع شده ما آثار بطلان را جاری میکنیم، اما در آن که موضوع ظاهری است در آن زمان آثار بطلان جاری نمیشود، میگوئیم در آن زمان استمتاع اشکال نداشته و زنا نبوده، پس بچهاش ولد الزنا نیست.
بنابراین، بین مبنایی که ما اختیار کردیم و مبنایی که مرحوم نائینی دارد فرق است. به نظرم میرسد بر مبنای مرحوم نائینی یک اشکال واضح وارد است گرچه بیان فنّی و خوبی است و آن اشکال این است که ما موضوعی نداریم که فحص در آن لازم نباشد. توضیح آن که، ایشان میفرماید: ما دو دسته موضوعات داریم: یک موضوعاتی که غالباً یا دائماً متوقف بر فحص است، یک موضوعاتی داریم که نیاز به فحص نداریم، به نائینی میگوئیم مثال بزنید که نیاز به فحص نداریم! حتی در طهارت و نجاست اگر انسان شک میکند برای این که بخواهد بفهمد اینجا نجس است یا نه؟ فحص لازم دارد، شما موضوعی را برای ما پیدا کنید که علم به آن متوقف بر فحص نباشد.
بنابراین، این که در شبهات موضوعیه فحص لازم نیست بدین جهت است که موضوعات دو قسم است: یک موضوعاتی هست که وجود ظاهریاش نزد شارع کافی است که در اینها فحص لازم نیست، اما یک موضوعاتی هست که واقع آن برای شارع ملاک است مثل استطاعت، نصاب، حدّ مسافت، خمس، اینها واقعش هست؛ یعنی شارع میگوید اگر تو واقعاً یک پول اضافهای بر مؤونهات داری و سال بر آن گذشته باید خمسش را بپردازی.
کسانی که میفرمایند فحص واجب نیست دلیلشان اطلاق ادله اصول شرعیه است و میگویند دلیل برائت میگوید: «رفع ما لا یعلمون»؛ چه فحص کند یا نکند و ندارد «رفع ما لا یعلمون بعد الفحص»، دلیل اینها اطلاق ادله اصول شرعیه است. دیروز گفتیم این اطلاق از این موضوعاتی که واقعش برای شارع ملاک است انصراف دارد؛ یعنی بیان ما در مقابل مرحوم حکیم و مرحوم خویی و کسانی است که میگویند اطلاق ادله اصول شرعی اطلاق دارد، میگوئیم این اطلاق انصراف به موضوعاتی دارد که ظاهرش برای شارع کافی است، اما موضوعاتی که شارع واقعش را میخواهد این ادله شامل آن نمیشود.
اما کسانی که قائل به وجوب فحصاند عقل میگوید: در شبهات حکمیه فحص کنید، همان عقل در این مواردی که واقع ملاک است فحص را لازم میداند. به بیان دیگر، میگوئیم انصراف را کنار بگذاریم تا میگوئیم انصراف، میگویند: «الانصراف ممنوع»، انصراف هم مثل استظهار میماند (که تا میگوئیم استظهار میگویند شما استظهارتان این است و استظهار ما چیز دیگری است)، بلکه میگوئیم در باب امتثال مگر حاکم عقل نیست؟ عقل میگوید: در موضوعاتی که برای شارع واقعش ملاک است باید فحص کنیم تا واقع را به دست بیاوریم.
این دلیل عقل در مقابل آن اطلاق ادله اصول شرعیه قرار میگیرد و نمیتوانیم بگوئیم اطلاق ادله اصول شرعیه بر این مقدم است، دلیل عقل میگوید اینجا فحص لازم است؛ چون این در یک مورد خاصّش هست؛ یعنی مثل یک مخصص و مقیّد عقلی است برای آن اطلاق ادله اصولی شرعیه. اطلاق ادله اصول شرعیه میگوید: هیچجا فحص نکن اما عقل این را تقیید و تخصیص میزند، میگوید در اینجا که موضوعات واقعیه لازم است شما باید فحص کنید.
نظری ثبت نشده است .