موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۸/۱۰/۲۵
شماره جلسه : ۶۲
-
مسئله 23 از مسائل استطاعت
-
تبیین مسئله
-
دیدگاه امام خمینی(قدس سره)
-
فرع اول
-
فرع دوم
-
فرع سوم
-
مسئله 24
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
مسئله 23 از مسائل استطاعت
امام خمینی(قدس سره) در مسئله 23 از کتاب تحریر الوسیله میفرماید: «إن کان له مالٌ غائب بقدر الاستطاعة وحده أو مع غیره و تمکن من التصرف فیه ولو بالتوکیل یکون مستطیعاً و إلا فلا، فلو تلف فی الصورة الاولی بعد مضیّ الموسم أو کان التلف بتقصیر منه ولو قبل أوان خروج الرفقة استقر علیه الحج علی الاقوی و کذا الحال لو مات مورثه و هو فی بلد آخر».[1]مرحوم سید در مسئله بیست و چهارم عروه میفرماید: در فرضی که مال نزد انسان حاضر است، بحثی نیست در این که این شخص از نظر مالی کاملاً مستطیع است، اما اگر مال غایب باشد (مثلاً این مال در یک شهر دیگری هست و در بلد خود این انسان نیست، مثلاً یک کسی مالی بخشیده و در کشور دیگری است و این مال در ایران نیست)، منتهی مالی است که به اندازه استطاعت هست یا این که اگر آن مال غایب را با این مال حاضر ضمیمه کند مستطیع میشود، میفرماید ملاک تمکن از تصرف است، اگر تمکن از تصرف دارد مستطیع است و اگر تمکن از تصرف ندارد مستطیع نیست هر چند مثلاً یک مال زیادی آن طرف دنیا به او بخشیدهاند، اما الآن راهی برای استفاده از آن نیست؛ یعنی مالک هست اما تمکن از تصرف ندارد که در این صورت نیز مستطیع نیست.[2]
مرحوم امام بعد یک نتیجهای میگیرند که در صورت اول (یعنی در صورت تمکن از تصرف) اگر موسم حج گذشت و این مال تلف شد هر چند این تلف تقصیر شخص نبوده یا این که تلف ما تقصیر شخص است هر چند ممکن است قبل از شروع موسم باشد حجّ بر او مستقر میشود. پس دو فرض مطرح میکنند:
1. مالی غایب است و این شخص تمکن از تصرف دارد، اما نرفت این مال را برای حج استیفا کند و بعد از تمام شدن موسم حجّ تلف شد،
2. این شخص خودش قبل خروج الرفقه این مال را اتلاف کرد، مرحوم امام میفرماید: در این دو صورت حج بر او استقرار پیدا میکند.
مرحوم سید میفرماید: «و علی هذا (یعنی بعد از این که صدر مسئله را آورده) لو تلف فی الصورة الاولی (یعنی صورت تمکن) بقی وجوب الحج مستقرّاً علیه إن کان التمکن فی حال تحقق سائر الشرایط»؛ اگر تمکن از تصرف با وجود سایر شرایط بوده است، حجّ بر او مستقر میشود.
تبیین مسئله
پس نکتهای که در این مسئله وجود دارد آن است که فرقی بین مال غائب و حاضر نیست؛ زیرا هر دو موضوع برای استطاعت است به دلیل این که ملاک تمکن از تصرف است؛ خواه مال حاضر باشد یا غایب. در نتیجه اگر انسان یک مالی دارد حتی اگر حاضر باشد فرض کنید در شهر خودش یک مالی دارد و این مال را یک غاصبی غصب کرد این تمکن از تصرف ندارد، این مستطیع نیست، یا این که در یک شهر دیگر مال غایبی دارد اما تمکن از تصرف دارد مستطیع است. پس معیار در استطاعت مالی مجرد ملکیت نیست، بلکه علاوه بر ملکیت تمکن از تصرف هست و مسئله حضور و غیاب مال ارتباطی به مسئله استطاعت ندارد.
دیدگاه امام خمینی(قدس سره)
اگر زاد و راحله را دزد برد، قبل از این که بخواهد حج برود یا در اثناء حج، کشف از این میکند که این مستطیع نبوده و حج هم بر او استقرار پیدا نمیکند، منتهی اینجا تمکّن داشته، برای حج استفاده نکرد و خودش گذاشت تا موسم حج گذشت، بعد مضیّ الموسم این مال تلف شد، پس این با فرض سرقت فرق میکند.
فرع اول
بنابراین، اگر تلف سماوی باشد بعد مضیّ اشهر الحج باشد استقرار است؛ چون تمکن از رفتن به حج را داشته، زمان حج هم فرا رسیده، این پول هم بوده، تمکن هم بوده و نرفته، پس حج بر او استقرار دارد؛ یعنی اینجا صدق این میکند که خودش عمداً امتثال را ترک کرده است و استقرار جایی است که «ترک الامتثال مع وجود شرایط الامتثال» باشد، در اینجا شرایط امتثال بوده و امتثال نکرده و این چون ترک الامتثال کرده، در اینجا وجوب بر او استقرار پیدا میکند.
فرع دوم
احتمال اول: آن است که در اینجا که بتقصیر منه است، خودش موضوع امتثال را از بین میرود، طبق مبنای خودمان گفتیم اگر چند ماه مانده به خروج رفقه و این پول را از بین برد، گناه کرده اما استقرار نیست، ولی اگر نزدیک خروج رفقه از بین برد استقرار هست. اینجا چون کلمه «لو» در عبارت: «ولو قبل أوان خروج الرفقه» آمده، ممکن است بگوییم بعید نیست که همین که ما قبلاً اختیار کردیم مرحوم امام نیز همین نظر را دارد و میفرماید: اگر چند ماه مانده به خروج رفقه اتلاف کرد گناه کرده ولی استقرار نیست، ولی اگر قبل شروع خروج الرفقه باشد، یعنی رفقه در شرف خارج شدن است این الآن بیاید این مال را اتلاف کند استقرار است. اگر نظر شریفشان این باشد (که بعید هم نیست) عبارت را بر همین حمل کنیم، با آن مبنایی هم که ما اختیار کردیم سازگاری دارد.
احتمال دوم: آن که بگوئیم این «قبل» یعنی ولو سه چهار ماه قبل خروج الرفقه؛ یعنی در نتیجه بگوئیم مرحوم امام هم میفرماید: اگر این پول را چند ماه قبل خروج الرفقه اتلاف کرد، بر او حجّ استقرار پیدا میکند که در این صورت بر خلاف نظر ماست؛ زیرا طبق نظر ما اشهر حج دخالتی ندارد، خروج رفقه هم دخالتی ندارد، گفتیم در جایی که ظرف امتثال محقق میشود و او اتلاف کرد در اینجا استقرار هست، در اینجا هم مرحوم امام در حقیقت همینطور است، منتهی صورت تلفش را بردند در فرض مضیّ اشهر حج، صورت اتلافش را آوردند قبل از خروج رفقه.
فرع سوم
مسئله 24
[1] ـ تحرير الوسيلة، ج1، ص: 376.
[2] ـ «إذا كان له مال غائب بقدر الاستطاعة وحده أو منضما إلى ماله الحاضر و تمكن من التصرف في ذلك المال الغائب يكون مستطيعا و يجب عليه الحج و إن لم يكن متمكنا من التصرف فيه و لو بتوكيل من يبيعه هناك فلا يكون مستطيعا إلا بعد التمكن منه أو الوصول في يده و على هذا فلو تلف في الصورة الأولى بقي وجوب الحج مستقرا عليه إن كان التمكن في حال تحقق سائر الشرائط و لو تلف في الصورة الثانية لم يستقر و كذا إذا مات مورثه و هو في بلد آخر و تمكن من التصرف في حصته أو لم يتمكن فإنه على الأول يكون مستطيعا بخلافه على الثاني.» العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج2، ص: 440، مسئله 24.
نظری ثبت نشده است .