موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۸/۹/۰۲
شماره جلسه : ۲۸
-
گراميداشت شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم
-
خلاصه بحث گذشته
-
دیدگاه برگزیده در قاعده
-
بررسی مسئله طبق قول به تزاحم
-
اشکال اول مرحوم هاشمی شاهرودی
-
ارزیابی اشکال ایشان
-
اشکال دوم
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
گراميداشت شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم
در این مسئله دفاع از حرم، ما فضلا و طلاب خیلی ارزشمندی را تقدیم اسلام کردیم و یکی از این فضلا مرحوم شهید تقیپور(رضوان الله تعالی علیه) است که پنج شش سال درس خارج ما و بحث فقه و اصول شرکت میکرد و در آن جلسات خصوصی هم گاهی اوقات برخی از فضلا تشریف میآوردند برای حل بعضی از مشکلات و سؤالات علمی داشتند و اشکالات درس مطرح میشد ایشان آنجا هم حضور پیدا میکرد، خیلی در مباحث علمی جدّی بود.
یک چنین سرمایهای را برای حفظ انقلاب و اسلام دادیم و شهدای مدافع حرم دیگر، از روحانیت یا غیر روحانیت، ولی ببینید چقدر باید زحمت کشیده شود یک طلبه به درس خارج برسد، پنج شش سال هم درس خارج بخواند، این امیدی است برای این که در آینده بتواند از اسلام دفاع کند و تبیین کند و گسترش بدهد اسلام را، اما وقتی این ضرورت را تشخیص میدهد که باید برود برای سوریه و حضور در میان رزمندگان و خودش هم جزء رزمندگان بود، که واقعاً عنایت خاص خدا بر چنین افراد است، «إن الجهاد بابٌ من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه»؛ برای خواص از اولیاء خودش خدا این راه را باز کرده است.
یکی از چیزهایی که ما باید از خدا بخواهیم این است که شرایط زمان و ضرورتها را تشخیص بدهیم. دفاع مقدس هشت سال آمد و رفت، بعضی افراد نادر اصلاً نفهمیدند چه خبر بود یا چه خبر شد و چقدر شهید داده شد و چه قضایا و مسائلی بر این انقلاب ما گذشت. این قضایای داعش که میخواستند با آن ریشه اسلام را در ایران و عراق و لبنان بزنند و کشورهای عربی تماماً دنبال این بودند که ریشه اسلام را از بین ببرند نه فقط انقلاب ایران را، ولی همین شهدای مدافع حرم ریشه داعش را خشکاندند و مقابله کردند. این تشخیص برای من و شما خیلی مهم است که در چه زمانی چه وظیفهای داریم که باید انجام بدهیم.
خلاصه بحث گذشته
دیدگاه برگزیده در قاعده
روایات میگوید: در اینگونه موارد باید سراغ حج برود، اما با قطع نظر از آن روایات، بحث قاعده را بررسی میکنیم. در باب قاعده اولیه مطلبی که ما تثبیت میکنیم آن است که مسئله از باب تعارض است، وقتی از باب تعارض شد ما سراغ اهم و مهم نباید برویم یا سراغ قدرت شرعیه و قدرت عقلیه نباید برویم، بلکه قاعده اولیه و قاعده ثانویه در تعارض (که فقها به قاعده ثانویه در تعارض عمل میکنند؛ یعنی قاعده مستفاده از روایات، روایاتی که میگوید اگر دو دلیل و خبر با هم تعارض پیدا کردند شما چه کنید)، این روایات مسئله تخییر را مطرح میکند. لذا اینجا دیگر بحث مرجحات باب تزاحم مطرح نمیشود.
نکته شایان ذکر آن است که ما تا بتوانیم تزاحم را کمتر کنیم، این به روش فقهی گذشتگان نزدیکتر است. این که دائماً تا یک مطلبی میشود در باب تزاحم بیاوریم، این خیلی موافق با روش فقهی فقهای گذشته نیست. قدما اصلاً غیر از تعارض چیزی نداشتند، بعداً که گفتند دو باب است یک باب تعارض است و یک باب تزاحم (که خود ما هم در اصول در بحث تعادل و تراجیح مفصل بحث کردیم، یعنی شاید بیش از یک سال مرجحات باب تزاحم را مطرح کردیم، فرق میان تعارض و تزاحم که حدود پنج فرق بین اینها ذکر کردیم که باید هم باشد)، به نظر میرسد که صناعیتر و دقیقتر مسئله از باب تعارض باشد.
بررسی مسئله طبق قول به تزاحم
اشکال اول مرحوم هاشمی شاهرودی
بعد حرف ایشان این است که اگر کسی «اذا کان له حاجةٌ ضروریة لمعیشته و قوته أو قوت عیاله»؛ اگر کسی مالک زاد و راحله هست اما در کنارش یک ضرورت معیشتی هم برایش وجود دارد، حالا یا برای خودش یا برای عیالش، کنارش باید نفقه خودش و عیال و بچههایش را بدهد، ایشان میگوید آیا دین حالّ مُطالَبی که دائن راضی به تأخیر نیست، آیا این از مصادیق ضرورت معیشتی و حاجت ضروریه او شمرده نمیشود؟
ایشان در ادامه میگوید: «أیّ فرق بین أن یکون بیده نقود بمقدار ذلک و یجب علیه انفاقه علی زوجته و اولاده»؛، میگوید اگر کسی پولی در دستش باشد و این باید نفقه زوجه و عیال و اولاد را بدهد و شما آقای خوئی در مسئله انفاق گفتید این پول را صرف نفقه عیال کند و مستطیع نیست، در اینجا نیز باید این پول را صرف اداء دین کند، چه فرقی بین اینها وجود دارد؟! همه اشکال اول ایشان به مرحوم خوئی این است که گویا ایشان میخواهد بگوید: در استطاعت شرعیه عدم وجود دین دخالت ندارد.
به بیان دیگر، استطاعت شرعیه جایی است که دین در کار نباشد. استطاعت شرعیه آن هم جایی است که کنارش یک حاجت ضروریه معیشتی نباشد و اداء الدین از مصادیق حاجت ضروریه شرعیه است. در نتیجه همین جا که دین حال است باید این پول را صرف دین حال کند و اصلاً تزاحمی بین وجوب ادای دین و وجوب حج به وجود نمیآید.
ارزیابی اشکال ایشان
یک عدهای مثل مرحوم حکیم مسئله «یسار» را بیان میکردند، اما مرحوم خوئی، مرحوم والد ما و حتی مرحوم شاهرودی بزرگ، اینها میگفتند: این یساری که در برخی از روایات آمده همان ملکیت زاد و راحله است نه یک عنوانی علاوه بر ملکیت زاد و راحله که بگوئیم مستطیع شرعی کسی است که علاوه بر ملکیت زاد و راحله یسار در مال داشته باشد و کسی که مدیون است یسار در مال ندارد. این یسار در مال را گفتند و قرائن هم وجود داشت و ما هم این را کاملاً توضیح دادیم. این یسار یعنی به اندازهای که پول حج را داشته باشد و مالک زاد و راحله باشد.
لذا این اشکال ایشان وارد نبوده و در این فرض مسلّماً تزاحم به وجود میآید، چون طبق اشکالی که مرحوم هاشمی شاهرودی میکند اصلاً تزاحم به وجود نمیآید؛ زیرا موضوع وجوب حج محقق نشده است؛ چرا که در استطاعت شرعیه عدم الدین دخالت دارد و وقتی کسی مدیون است اصلاً استطاعت شرعیه ندارد. اشکال به ایشان آن است که کجای روایات در استطاعت شرعیه «عدم الدین» را مطرح کرده؟ در استطاعت شرعیه میگوید: «له زادٌ و راحله» و این اطلاق دارد: «سواءٌ کان مدیوناً أو لم یکن مدیوناً»، استطاعت شرعیه که محقق شد شرط وجوب حج میآید.
فرض ما الآن این است که مرحوم نراقی و محقق خوئی(قدس سرّه) میگویند: حال که ما استطاعت را استطاعت شرعی میدانیم، باید دید روایات چه دلالتی بر این استطاعت شرعیه دارد؟ روایات میگوید: «له زادٌ و راحلةٌ». به همین عرف بگوئیم این شارعی که میگوید: «له زاد و راحله» انصراف دارد از جایی که دین نداشته باشد؟ عرف میگوید: من نمیدانم. عرف در مورد ازدواج یقین دارد که انصراف دارد یا این پولش را میخواهد صرف ازدواج کند شارع اینجا این را مستطیع نمیداند و استطاعت شرعیه اینجا نیست، ولی در دین این چنین نیست.
مثل این که اگر به عرف بگوئیم این آدمی که به حج میرود آنجا مریض میشود و مرض لاعلاج میگیرد، عرف میگوید این نباید برود، ولی طبق استطاعت شرعیه میگوید من حق ندارم دخالت کنم شارع میگوید این الآن سالم است برود، اینها فارق و مایز بین عرف و شرع است، میگوید شارع گفته کسی که فعلاً سالم است برود. لذا میبینید جاهایی هم در حج پیش میآید که زنی به میقات میرسد قبل از میقات حائض میشود، در اینجا یقین هم دارد که تا وقتی که میخواهد احرام حج انجام بدهد از حیض خارج نمیشود و همین حالت را دارد، آیا از اول بیاید نیّت حج إفراد کند؟ بگوید حالا که عمره تمتع نمیتوانم انجام بدهم نیت حج إفراد کنم؟ اکثر فتاوا این است که نه، باید نیت عمره تمتع کند، به مکه برود و صبر کند، آن ساعتهای آخر اگر باز دید پاک نمیشود نائب بگیرد تا نائب کارهایش را انجام بدهد.
لذا ما نمیتوانیم بگوئیم جناب عرف شما چه میفرمائید؟ به عرف بگوئیم عرف بگوید: از اول تا آخر گرفتار حیض است پس از اول نیت افراد کند ولی شرع میگوید نمیتواند، اینجا هم در استطاعت شرعیه همین طور است. عرف میگوید من نمیدانم شارع عدم الدین را در استطاعت شرعیه دخیل میداند یا نه؟ پس اشکال اول مرحوم هاشمی شاهرودی اشکال واردی نیست.
اشکال دوم
ممکن است این اشکال به ذهن آید که در تزاحم اگر یک طرف تزاحم را انجام دادیم موضوع طرف دیگر از بین میرود؛ یعنی شما وقتی با این پول اداء الدین کردید، موضوع وجوب الحج که استطاعت است از بین میرود و دیگر مجالی برای این وجوب نیست؛ چون موضوعش منتفی شده و در تزاحم میگویند به امتثال هر کدام موضوع دیگری از بین میرود، فرقی نمیکند اهم باشد، مهم باشد، هر چه میخواهد باشد. در اینجا اگر اداء الدین کردید موضوع وجوب حج از بین میرود، وقتی موضوع از بین رفت معنا و مجالی برای تسکع باقی نمیماند. ایشان به این اشکال نیز جواب میدهد.
ایشان در جواب میگویند: «اذا کان وفاء الدین الواجب رافعاً لشرط الاستطاعة تقدّم وجوب الوفاء علی وجوب الحج حتی اذا کان الحج اهمّ»؛ وقتی میگوئید با امتثال یکی از متزاحمین مثل وجوب اداء الدین موضوع دیگری از بین میرود پس لازمهاش این است وقتی اداء الدین کرد موضوع حج از بین برود حتی اگر حج اهمّ از اداء الدین باشد. میگوییم: موضوعش از بین برود چه اشکالی دارد؟ ایشان میگویند: شما (مرحوم خوئی) خودتان میگویید (حرفی است در باب تزاحم) این مسئله رجوع به اهم و مهم (این مسئلهای که در متزاحمین اگر یکی اهم از دیگری هست بگیریم) در جایی است که مسئله قدرت شرعیه در کار نباشد، جایی که مسئله بدل در کار نباشد، اما تا آنها مطرح است، میگوئیم یعنی آنجا «المقدور بالقدرة العقلیة»، مثل خود اداء الدین، اداء الدین وجوبش مقدور به قدرت عقلیه است که شما یک پولی داشته باشی دینات را ادا کنی، «مقدمٌ علی المقدور بالقدرة الشرعیة»، وجوب حج مقدور به قدرت شرعیه است.
نظری ثبت نشده است .