موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۸/۱۰/۲۹
شماره جلسه : ۶۴
-
خلاصه بحث گذشته
-
دیدگاه سید یزدی(قدس سره)
-
بررسی اشتراک احکام بین عالم و جاهل
-
دیدگاه برگزیده
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
فرض بحث در این است که مالی به اندازه استطاعت رسیده، اما این مستطیع جاهل به موضوع است و نمیداند مالش به حد استطاعت رسیده، یا اگر جاهل به موضوع نیست غافل از وجوب حج است که متعلق جهل و متعلق غفلت در اینجا دو چیز است، آیا در این دو فرض اگر اشهر حج گذشت و این مال تلف شد، حج بر او استقرار پیدا میکند یا نه؟گفته شد در اینجا سه قول وجود دارد: دو قول مطلق داریم که یک قول این است که «استقرّ علیه الحج مطلقا»، یک قول این است که «لم یستقر علیه مطلقا» و قول سوم تفصیل بین موارد جهل و موارد غفلت است؛ یعنی بعضی از انواع جهل استقرار است و بعضی از انواع جهل مورد استقرار نیست. بعضی از انواع غفلت مورد استقرار است و بعضی هم مورد استقرار نیست.
دیدگاه سید یزدی(قدس سره)
بررسی اشتراک احکام بین عالم و جاهل
به عنوان مثال، در بحث شرطیت قصد قربت در متعلق امر آیا شارع میتواند قصد قربت را اخذ کند یا نه؟ علم به وجوب را اخذ کند یا نه؟ در آنجا بحث اشتراک احکام مطرح میشود، یا در بحث حدیث رفع که آیا این رفع واقعی یا ظاهری است در آنجا نیز مطرح میشود، باید اصول را یک مروری کنید، بعد کار مشکلتر آن است از اول فقه تا آخر فقه ببینید مواردی که احکام بین عالم و جاهل مشترک است و مواردی که بین اینها فرق گذاشته شده که «اذا کان عالماً یجب و اذا لم یکن عالماً لم یجب»، «اذا کان عالماً یحرم و اذا لم یکن عالماً لا یحرم»، اینها را باید به دست بیاورید، بعد ببینید ضابطه کدام طرف قرار دارد، ضابطه با اشتراک است یا ضابطه با عدم اشتراک است. یک بحث بسیار خوبی است که وقتی برائت را بحث میکردیم چند جلسه در اصول در بحث برائت این را اشاره کردیم ولی متأسفانه مجال نشد که این را منقح کنیم و به صورت مفصل مطرح کنیم.
پس مبنای فرمایش سید(قدس سره) این است که استطاعت واقعیه موضوع است و اگر موضوع موجود است حکم فعلیّت دارد؛ یعنی جهل به موضوع مانعیّتی از فعلیت حکم ندارد. در اینجا یکی از حواشی و تعلیقاتی که بر فرمایش مرحوم سید زده شده آن است که شما بین واجبات مشروطه و واجبات مطلقه خلط کردید و حال آن که قاعده اشتراک، مربوط به احکام در واجبات مطلقه است؛ یعنی نماز نسبت به وضو واجب مطلق است، صوم که واجب مطلق است، در اینها احکام بین عالم و جاهل مشترک است، اما در واجبات مشروطه مثل این حج که مشروط به استطاعت است، جهل به استطاعت (که جهل به موضوع است) را عرف عذر میداند و میگوید: اگر کسی جاهل به استطاعت است عرفاً مستطیع نیست.
مرحوم فیروز آبادی (صاحب عنایة الاصول) در اینجا حاشیهای دارد و میگوید: مرحوم سید واجب مشروط و واجب مطلق خلط کرده و گرفتار قیاس شده است[1]. البته اشاره به قانون نمیکند ولی مرادش همین است که «الاحکام مشترکةٌ» این در واجبات مطلقه است، اما در واجب مشروط باید سراغ آن شرط برویم.
در ما نحن فیه حج نسبت به استطاعت واجب مشروط است و مراد استطاعت عرفیه است و در استطاعت عرفیه کسی که جاهل به استطاعت عرفیه است، عرف او را اصلاً مستطیع نمیداند، کسی که جاهل به این است که این مالش به اندازهای است که او را به حج میرساند و برمیگرداند این «لا یکون مستطیعاً عند العرف»، این اصلاً مستطیع نیست. لذا آن زمانی که واقعاً زاد و راحله داشته و خبر نداشته مستطیع نبوده، وقتی مستطیع نبوده چطور بگوئیم این حج بعد مضیّ اشهر الحج و بعد تلف المال بر او استقرار پیدا میکند؟!
بله، یک وقتی میگوئید این استطاعت شرعیه است، در استطاعت شرعیه هم میگوئیم مجرد ملکیت زاد و راحله است و در اینجا نیز واقعاً «له زادٌ و راحله» هست و این شخص میشود مستطیع، اما وقتی میگوئیم این «لله علی الناس حج البیت من استطاع»، استطاعت عرفیه ملاک است، میرویم سراغ عرف. میگوئیم: جناب عرف! کسی که اطلاع ندارد پولش به اندازهای است که او را به حج میبرد آیا این را مستطیع میدانید؟ عرف میگوید: نه، چنین شخصی را مستطیع نمیدانم. به بیان دیگر، عرف نمیگوید: بین چه چیزی قیاس کرده ولی از این بیانی که گفتیم روشن شد که قیاس سید(قدس سره) بین واجب مشروط و واجب مطلق است.
ایشان در ادامه اشکالی مطرح کرده و میگوید: طبق این بیان اگر یک کسی جاهل به وجوب حج هم باشد، باز باید عرف او را مستطیع نداند، شما وقتی استطاعت را عرفیه میگوئید و میگوئید جاهل به موضوع عند العرف مستطیع نیست، اگر یک کسی جاهل به وجوب حج هم باشد پس نباید عند العرف مستطیع باشد.
ایشان در پاسخ میگوید: مقتضای ظهور استطاعتی که شرط برای وجوب است و در دلیل اخذ شده، این است که این شخص باید هم علم به موضوع داشته باشد و هم علم به حکم، میگوید اگر ما باشیم و آیه «لله علی الناس حج البیت من الاستطاع»، این «من استطاع» یعنی «علم بالاستطاعة موضوعاً و علم بوجوب الحج»، مقتضای ظهور این است که باید هم علم به موضوع باشد و هم به حکم.
بعد میفرماید: راجع به علم به حکم چون فقها محذور دور را مطرح کردند (که اگر علم به حکم در متعلق آن حکم اخذ بشود منجر به دور میشود)، از علم به حکم رفع ید کردند گرچه خود دلیل ظهور در این دارد که باید علم به آن باشد، اما چون چنین تالی فاسدی دارد از علم به حکم رفع ید کردند، اما علم به موضوع که چنین تالی فاسدی ندارد، علم به موضوع را اگر ما در دلیل اخذ کردیم، یعنی علم به استطاعت، چون گرفتار آن تالی فاسد نمیشود، لذا ما میگوئیم اگر علم به موضوع باشد مستطیع است، علم موضوع نباشد مستطیع نیست.
دیدگاه برگزیده
اگر از اول بگوئیم این احکام برای شخصی است که عالم به احکام باشد، کسی که عالم نیست حکم ندارد، این چه اشکالی دارد؟! بله، در جایی که یک کسی ده بیست سال از بلوغش گذشته علم به وجوب نماز نداشته، آنجا را میگوئیم دلیل داریم بر این که باید بیاید این نماز را قضا کند. به هر حال در بحث حدیث رفع این را مفصل بحث کردیم و اینجا نمیخواهیم وارد این بحث بشویم. از کسانی که این قاعده را منکر است صاحب منتقی الاصول است، ایشان هم این قاعده را منکر است و بالصراحه این قاعده را انکار میکند.
اگر ما باشیم و ادله اولیه، حرف نائینی(قدس سره) را قبول نداریم، مرحوم نائینی میگوید: تقیید محال است که این سخن درست نیست، تقیید ممکن است «إذا امکن التقیید امکن الاطلاق»، ما باشیم و ظاهر ادله اولیه اطلاق دارد. «اقیموا الصلاة» اطلاق دارد، «کتب علیکم الصیام» اطلاق دارد؛ یعنی سواءٌ کان عالماً أو جاهلاً، وقتی اطلاق داشت میگوئیم حال میرسیم به حدیث رفع. میرسیم به ادلهای که فقط منحصر به حدیث رفع نیست، ادله برائت تماماً این اقتضا را دارد، که ما بگوئیم این رفع واقعی است؛ یعنی واقعاً برداشته شده است.
این را نیز باید در فقه استقصاء کنیم، باید بررسی کنیم ببینیم تخصیص اکثر لازم میآید یا نه؟ شما در باب حدود میگوئید: «إذا قرأت علیه آیة الحد»، یعنی «اذا علم بأن هذا حرامٌ»، اینجا حد بر او جاری میشود، اما اگر این آدم میگوید اصلاً من نمیدانستم زنا در اسلام حرام است، اگر کسی هم نمیدانسته باز بر او حد جاری میشود؟! پس ما اشتراک را قبول نداریم و این حدیث رفع را حاکم بر همه این ادله اولیه میدانیم.
اشکال اول: ما از اول کتاب الحج گفتیم استطاعتی که در این آیه شریفه است استطاعت شرعیه است و همان جا بعضی سؤال میکردند که ثمره فرق بین استطاعت شرعیه و عرفیه چیست که تاکنون چند جا ثمرات را ذکر کردیم و این هم یکی از ثمراتش است، اگر این استطاعت را عرفیه گرفتیم مجالی برای کلام مرحوم فیروزآبادی پیدا میشود، اما اگر گفتیم استطاعت شرعیه است نه عرفیه، میگوئیم روایت میگوید: «له زاد و راحله»، این شخص هم «له زاد و راحله» بوده ولی خبر نداشته، روایت نمیگوید: «له» و علم به آن، بلکه «له» به حسب واقع، این هم در اینجا له زاد و راحله بوده است.
نظری ثبت نشده است .