موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۸/۱۱/۱۲
شماره جلسه : ۶۸
-
خلاصه بحث گذشته
-
روشهای استدلال در مسئله
-
دیدگاه خطابات قانونیه در مسئله
-
دیدگاه بزرگان در حدیث رفع
-
دیدگاه برگزیده در حدیث رفع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در این است که اگر مال کسی به اندازه استطاعت دارد، اما خودش جهل به موضوع دارد یا غافل از وجوب حج است، بعد از این که اشهر حج هم تمام شد این مال تلف میشود، در اینجا بر حسب آنچه مرحوم والد ما فرمود و در کلمات مرحوم خوئی هم هست در مسئله سه قول وجود دارد:1. یک قول که مرحوم سید و امام خمینی(قدس سره) پذیرفتند قائل به استقرارند و بین دو صورت جهل یا دو صورت غفلت هم فرقی نگذاشته و میگویند حج بر این استقرار پیدا میکند.
2. قول دوم قول میرزای قمی است که حج بر او استقرار ندارد مطلقا،
3. قول سوم تفصیلی است که مرحوم خوئی دادند و آن تفصیل این بود که در یک مورد از جهل و یک مورد از غفلت استقرار است اما در جایی که جهل مرکب باشد یا جایی که غفلت از روی تقصیر نباشد استقرار وجود ندارد و تصریح کردند که قول مرحوم میرزای قمی در اینجایی که جهل، جهل مرکب است یا غفلت، غفلت عن تقصیرٍ نیست صحیح است.
روشهای استدلال در مسئله
روش دوم: یک نوع استدلال این که در اینجا مسئله حدیث رفع را مطرح کرده و بگوئیم: موضوع مسئله، جاهل به استطاعت است، کسی که جاهل به استطاعت است و حدیث رفع، وجوب را از جاهل، مطلقا؛ چه جاهل به حکم و چه جاهل به موضوع برمیدارد؛ یعنی حدیث رفع میگوید: «رُفِعَ مالا یعلمون» مطلقا برمیدارد.
روش سوم: یک نوع استدلال هم این است که پافشاری کرده و بگوئیم قاعده اشتراک را قبول داریم و «الاحکام مشترکٌ بین العالم و الجاهل»، در مقابل آن روش استنباطی مرحوم حکیم بگوئیم: ما کاری نداریم به این که این دلیل وجوب حج مقیّد به علم هست یا نیست، میگوییم اینجا قاعده اشتراک داریم که «الاحکام مشترکٌ بین العالم و الجاهل»، که دوباره این هم بحث کرده و گفتیم در قاعده اشتراک، علم و جهل به خود حکم را دلالت دارد، ولی دلالت بر علم و جهل به موضوع ندارد مگر این که این قاعده را توسعه داده و بگوئیم: «مشترکةٌ بین العالم و الجاهل» فرقی هم بین علم و جهل به حکم و موضوع نیست.
روش چهارم: روش مرحوم والد ما پس از آن که اقوال و ادله اقوال را مطرح میکنند، روی همان مبنای معروف امام خمینی(قدس سره) در بحث خطابات قانونیه است. مرحوم امام در بحث خطابات قانونیه برای نظریهشان مقدماتی دارند که یکی از مهمترین مقدماتش «عدم انحلال خطابات شرعیه» است. ایشان میفرماید: مشهور اصولیین میگویند: هر خطابی به عدد مکلفین انحلال پیدا میکند؛ یعنی اگر «لله علی الناس حج البیت»، ما یک میلیون، صد میلیون، هفت میلیارد مکلف در عالم خارج داریم این به منزله انحلال به هفت میلیارد است، مشهور این را میگویند و در کلمات محقق نائینی(قدس سره) فراوان است.
اما امام خمینی(قدس سره) همین جا جلوی مشهور ایستاده و میفرماید: این خطابات عامه، کلیه، «خطابٌ واحدٌ فیه حکمٌ واحد» و انحلال به خطابات متعدد و احکام متعدد پیدا نمیکند. مثلاً در «اکرم العلماء» این انحلال هم نسبت به مکلفین است و هم نسبت به متعلق است؛ یعنی «اکرم العلماء» یک خطاب نسبت به این عالم است، عالم دوم، عالم سوم، مثلاً هزار تا عالم اگر داریم «اکرم العلماء» به منزله هزار تا «اکرم العالم» است. لذا مشهور میگویند هر عالمی یک ثواب جدا دارد و یک عصیان جدا دارد، اگر این عالم را اکرام کردی ثواب میبری، حالا رسیدی به عالم دوم، آن را اکرام نکردی باز عقاب جدا دارد. عالم سوم ثواب و عقاب جدا، عالم چهارم ثواب و عقاب جدا دارد.
دیدگاه خطابات قانونیه در مسئله
ببینید یک نظریه چه نتایجی دارد. یک فقیهی مثل بقیه فقها مثلاً مرحوم حکیم میگوید: «لله علی الناس» اطلاق دارد، آیه نگفته کسی که عالم به استطاعت است، میگوید «من استطاع»، استطاعت واقعیه را میگیرد، اما مرحوم امام (که امروز هم مصادف با روز ورود امام به کشور جمهوری اسلامی ایران است بعد از 14 سال تبعیدی که در نجف بودند و باید از همین جهت گرامی بداریم این روز دوازدهم بهمن ماه را، رضوان خدا بر او باد) حرف اساسیاش در خطابات قانونیه این است که در خطابات هر قانونگذاری نه تنها شارع، خود مکلف، مخاطب، حالات مخاطب، از علم و جهل و قدرت و عجز و ... اصلاً در نظر نمیگیرد، بلکه خطاب را به عنوان یک قانون کلی جعل میکند و شامل همه میشود، شامل صبی میشود، شامل بالغ و جاهل، عالم، قادر و عاجز و ... میشود.
مرحوم والد ما بعد از این که کلمات مرحوم خوئی را اینجا میآورند (ما در بحث گذشته نسبت به فرمایش مرحوم خوئی مناقشاتی را وارد کردیم) مناقشهای هم نمیکنند، اما میفرماید: ما بر اساس مبنایی که از استاد بزرگمان امام(قدس سره) یاد گرفتیم و آن مسئله خطابات قانونیه است بین علم و جهل هیچ فرقی وجود ندارد، اگر یک کسی جاهل به استطاعت است باز حج بر او واجب است و همانطوری که عالم به استطاعت حج برایش واجب است بر جاهل هم حج واجب است؛ یعنی واجب بوده حجّ انجام نداده، مال تلف شده و حج بر او استقرار پیدا میکند ولو متسکعاً باید انجام بدهد. ایشان در اینجا بحث را تمام میکند و فرقی بین جهل بسیط، جهل مرکب، غفلت عن تقصیر و غیر تقصیر نمیگذارند همان طوری که خود امام(قدس سره) نمیگذارند.
مرحوم امام میگویند: در خطابات قانونیه قانونگذار جنس مکلف را در نظر میگیرد ولی نظر به شخص و حالات او ندارد، حتی تعبیر به جنس مکلف هم نمیکنند میگویند: فقط برای این که این خطاب لغو نباشد باید یک گروهی باشند که این را امتثال کنند؛ یعنی جایی که این گروه هم وجود ندارد لغو است اما اشخاص، حالات اشخاص، جهل، قدرت، اینها هیچ در نظر گرفته نمیشود.
در اینجا ما با همین سؤال مواجه میشویم، به مرحوم امام و مرحوم والد عرض میکنیم شما با حدیث رفع چه میکنید؟ مرحوم والد ما در جاهای دیگر فقهشان میگویند: حدیث رفع فقط رفع مؤاخذه است که همان مبنای شیخ انصاری(قدس سره) است؛ یعنی این زمانی که جاهل بوده جهل سبب میشود که قیامت این را مؤاخذهاش نکنند، «رفع ما لا یعلمون» فقط مواخذه است، اما نمیشود از آن استفاده کرد که پس تکلیف برایش استقرار ندارد، اگر تا آخر هم جاهل میماند قیامت عقابش نمیکنند، حدیث رفع را فقط در همین حدّ و اندازه اینها قائل میشوند که این را باید ضمیمه کنند به مطلبی که در اینجا هست.
دیدگاه بزرگان در حدیث رفع
1. شیخ انصاری(قدس سره) و به تبع ایشان محقق عراقی(قدس سره) میگویند: مرفوع، وجوب الاحتیاط است، میگویند شارع میتوانست بگوید جایی که نمیدانید احتیاط کنید، میتوانست این را بگوید و آمد این وجوب احتیاط را با حدیث رفع برداشت. لذا «رفع ما لا یعلمون» یعنی «رفع وجوب الاحتیاط» در «ما لا یعلمون» و مرفوع یک حکم ظاهری میشود.
2. جمعی مثل مرحوم آخوند و شاید مرحوم خوئی قائلاند به این که نه، «ما لا یعلمون»؛ یعنی آن الزام واقعی که در لوح محفوظ وجود دارد، آن رفع میشود ظاهراً. عبارت آخوند(قدس سره) در کفایه این است: «الالزام المجهول مما لا یعلمون فهو مرفوعٌ فعلاً و إن کان ثابتاً واقعاً»[2]؛ «رُفِعَ ما لا یعلمون» یعنی اگر یک وجوبی در لوح محفوظ است، شما الآن نمیدانید، ما فعلاً این را از شما برداشتیم ولو واقعاً ثابت است. بعد لازمه این که فعلاً آن تکلیف واقعی را برداشتیم این است که احتیاط بر شما واجب نیست.
فرق بین نظر شیخ انصاری(قدس سره) و مرحوم آخوند در حدیث رفع در این مسئله است، مرحوم شیخ میگوید: حدیث رفع از اول به دلالت مطابقی وجوب احتیاط را برمیدارد، آخوند میفرماید: به دلالت مطابقی وجوب احتیاط را برنمیدارد، به دلالت مطابقی میآید آن واقع را برمیدارد، آن «ما لا یعلمون» واقعی را، اما لازمه این که آن «ما لا یعلمون» واقعی برداشته شود، آن است که الآن آن واقع بر شما الزامآور نیست. وقتی آن واقع بالفعل برایتان الزامآور نیست یعنی شما واجب نیست احتیاط کنید، اینجا این عنوان زائیده میشود میگوئیم مرفوع آیا یک امر ظاهری است؟ میشود وجوب احتیاط، یا مرفوع آن واقع است که یک امر واقعی است.
3. یک مبنای دیگری هم در حدیث رفع هست که میگویند: اصلاً حدیث رفع دلالت بر حلیت ظاهریه دارد. «رفع ما لا یعلمون» عبارةٌ اُخرای «کل شیء لک حلال» است.
دیدگاه برگزیده در حدیث رفع
آنجا گفتیم اگر به این معنا باشد که آن «ما لا یعلمون» در حق جاهل فعلی نیست بلکه انشائی است و از همین جا هم باز گفتیم این که میگویند: «الاحکام مشترکةٌ بین العالم و الجاهل» مشهور که این را میگویند در مرحله فعلیت میگویند؛ زیرا مشهور مرفوع حدیث رفع را یک امر ظاهری میدانند و وقتی امر ظاهری میدانند پس آن واقع بالفعل هم برای عالم است و هم برای جاهل، اما مثل مرحوم آخوند که مرفوع را واقع میداند و ما هم از ایشان تبعیت کردیم میگوئیم مرفوع همان حکم واقعی است و «الاحکام مشترکةٌ بین العالم و الجاهل» معنا ندارد.
[1] ـ نکته: مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی که فرد بسیار قویای بود و حق علمیاش ادا نشده، در اصولش که یک دوره اصول به قلم خودش نوشته در نجف، ایشان خیلی جاها نظر امام(قدس سره) را رد میکند اما به این مسئله خطابات قانونیه که میرسد میگوید: این یک عنایت خاص الهی بوده که خدا بر قلب والد ما قرار داده و تحکیم میکند و بحث میکند و در آخر قبول کرده است. ما در آن بحث خطابات قانونیه همه حرفها را آوردیم و چاپ شده مراجعه کنید. ولی ما نتوانستیم نظریه خطابات قانونیه امام را بپذیریم. مرحوم والد ما شدیداً دفاع میکند و پذیرفته و اصلاً جاهای زیادی هم از این نظریه خطابات قانونیه استفاده میکند.
نظری ثبت نشده است .