موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 4
تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۷/۱۸
شماره جلسه : ۱۱
-
ادامه بحث: تقرير مرحوم خوئي از بناي عقلاء
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته:
ملاحظه فرموديد كه دليل چهارم بر اين نظريهي مشهور كه قائلند در ضمان «المثلي يضمن بالمثل» و «القيمي يضمن بالقيمة»، كه هم امام(رضوان الله عليه) بر او اعتماد فرمودند و هم مرحوم آقاي خوئي بر آن اعتماد كردند سيرهي عقلاست. بيان امام و مناقشهاي كه در بيان ايشان بود در بحث ديروز عرض كرديم. گفتيم كه در بيان سيرهي عقلائيه امام يك بيان دارند و مرحوم آقاي خوئي يك بيان ديگري را در كتاب مصباح الفقاهة دارد، امام(رضوان الله عليه) تكيه كردند روي اينكه عقلا ميگويند اگر مالي تلف شد، بايد آنچه كه عوض اين مال قرار ميگيرد اين عوض همان معوض باشد، «اداء العوض» به منزلهي «اداء المعوض» و «اداء الشئ» باشد، آن وقت اين در مثليات مثل است و در قيميات قيمت است.ادامه بحث: تقرير مرحوم خوئي از بناي عقلاء
ب) مرحوم آقاي خوئي در همين بيان سيرهي عقلائيه بحث را اول بردند روي اين مطلب كه اگر كسي بر مال ديگري يد پيدا كرد اين مال به جميع شئونش بر عهدهي اين شخص ميآيد، اين مال يكي از شئونش شئون شخصيه است، دوم: طبيعيه و سوم: ماليه است (كه اينها را در بحثهاي گذشته زياد توضيح داديم). آن وقت ميفرمايد بعد از اينكه اين مال تلف شد بايد أقرب را ملاحظه كنيم «الأقرب فالأقرب» و أقرب در مثليات مثل است و در قيميات قيمت است، در مثليات أقرب به آن مال مثل آن مال است و در قيميات أقرب به آن مال قيمت آن مال است. آن وقت ميفرمايند وقتي ما به ارتكاز عقلا مراجعه كنيم، آنچه كه مرتكز در اذهان عقلاست همين است، عقلاء ميگويند اگر مال انسان در دست ديگري تلف شد، فراغت ذمه حاصل نميشود الا به اينكه در مثليّات مثل داده شود و در قيميّات قيمت داده شود، اين بيان ايشان است. حالا شما يك مقايسهاي كنيد بين بيان مرحوم آقاي خوئي و بيان امام، روشن ميشود كه در بيان امام نكات متعدّدي وجود داشت و نكات دقيقي در همين مسئلهي سيرهي عقلائيه وجود داشت كه آن نكات در بيان مرحوم آقاي خوئي نيست.[1] اشكال اول: اينجا مناقشه و ملاحظهاي كه بر فرمايش مرحوم آقاي خوئي هست این است كه در بيان سيرهي عقلائيه ما چه نيازي داريم به اينكه بگوئيم اين مال به جميع شئونش بر عهدهي انسان ميآيد و چه نيازي به اين مقدّمه بود كه ايشان در اينجا آوردند؟ اين مقدمه را معمولاً كساني ذكر ميكنند كه ميخواهند بگويند اگر آن فرد به طور كلي از بين رفت ما بقيهي شئون را بايد اداء كنيم و اين مقدمه اين نتيجه را دارد كه اگر مال از بين رفت در همهي موارد بايد مثل پرداخت شود، زيرا قبلاً هم عرض كرديم طبق اين مقدمه وقتي انسان بر مال ديگري يد پيدا ميكند خصوصيّت شخصيه، طبيعيه و قيميه اين مال بر عهدهي او ميآيد.حالا كه اين مال تلف شد شخص آن مال قابل اداء نيست، اما وقتي شخصش قابل اداء نشد نوبت به طبيعي ميرسد، طبيعي يعني يك فردي از اين طبيعت كه مثل آن فرد هست بايد اداء كنيد. لازمهي اين مقدمه این است كه در تمام موارد تلف و اتلاف، اشتغال اولي به مثل است نه اينكه بگوئيم در مثلي مثل و در قيمي قيمت است. پس اشكال اول این است كه اين مقدمه منتج به اين نتيجه نيست بلكه منتج به يك نتيجهاي برخلاف اين نتيجه است. عجيب اين است كه مرحوم آقاي خوئي در يك عبارتي در چند صفحهي قبل گفتند كه وقتي مال تلف ميشود أقرب به مال مثل است «ومع تعذر المثل إنتقل إلي القيمة» آن هم پايهاش همين دليلي بود كه ايشان الآن اينجا بيان ميكند و تعجب اين است كه با همان استدلال ميخواهند در اينجا نتيجه بگيرند كه «المثلي بالمثل و القيمي بالقيمة». اشكال دوم: اشكال عمده اين اشكال دوم است كه آيا عقلا در فرضي كه در قيميات تمكّن از مثل هم باشد، باز بنايشان قيمت است و آنچه كه ما الآن دنبالش هستيم و مشهور قائلند اين است كه مشهور ميگويند «المثلي يضمن بالمثل القيميّ يضمن بالقيمه ولو مع تيسّر المثل» مثلاً مشهور پيراهن را قيمي ميدانند، ميگويند اين پيراهن مشهور به قيمتش است و اگر تلف كردي بايد قيمتش را بپردازي، ولو مثل هم داشته باشد. آيا مرحوم آقاي خوئي اين را ميپذيرند كه عقلا چنين سيرهاي دارند كه در مواردي كه مثل ميسر است باز هم بايد قيمت داده شود؟ يا اينكه چنين چيزي ثابت نيست يا لااقل ما شك داريم، نميدانيم الآن سيرهي عقلائيه چگونه است.
نظر استاد نسبت به دليل چهارم: در اين بحث اين نكته را هم نسبت به كلام امام و هم نسبت به كلام مرحوم خوئي بيان ميكنم كه در اين بحث سه احتمال وجود دارد: نخست اين كه بايد بگوئيم سيرهي عقلائيه بر ديدگاه مشهور است. دوم اين كه بگوئيم سيرهي عقلائيه در تمام موارد ضمانات به قيمت است، همه جا بايد قيمتش داده شود، كه عرض كرديم مرحوم محقق ايرواني نظرش همين است كه ميگويد اگر ما بخواهيم ادلهي ضمانات را حمل بر متعارف عند العرف و العقلاء كنيم متعارف عند العرف و العقلاء همين قيمت و ماليّت است و صحبتي از مثل نيست[2]. احتمال سوم اينكه بگوئيم عقلا ميگويند «إذا تمكن من المثل فبالمثل و إذا لم يتمكن فبالقيمة» و واقع مسئله اين است كه در اين مورد، سيرهي عقلائيه روشن نيست. ما يك سيرهي واضحهي عند العقلاء داشته باشيم كه عقلا بگويند «المثلي يضمن بالمثل و القيمي يضمن بالقيمة» يا حرف ايرواني را بزنيم بگوئيم عقلا در تمام موارد مسئلهي ماليّت را قائلند، براي ما مشكوك است و اساساً در اين بحث نميتوانيم مسئلهي سيره عقلائيه را مطرح كنيم. امام(رضوان الله عليه) خيلي تأكيد دارند كه اينجا اصلاً غير از اين حرف ديگري نزنيم، ميفرمايند در بحث ضمان اصل ضمان يك امر عقلائي است كه شارع تأييد كرده، كيفيت ضمان را شارع به دست عقلا داده، تا اينجا را ما قبول داريم كه اصل ضمان عقلايي است و كيفيت ضمان دست عقلاست اما عقلا چه چيزي را قائلند، آيا واقعاً ميگويند «المثلي بالمثل و القيمي بالقيمة» ادعاي مرحوم امام و آقاي خوئي اين است كه يا عقلا ميگويند في جميع الموارد ضمان به ماليت است كه ادعاي مرحوم ايرواني است، يا آن احتمال سوم كه عقلا ميگويند «إذا تمكن من المثل فبالمثل و إذا لم يتمكن فبالقيمه» اينجا مسئله را بالأخره بايد حل كنيم، وجوه ديگري هم وجود دارد، اگر ما آمديم قبول كرديم كه اصل ضمان عقلائي است و اگر قبول كرديم كيفيت ضمان را هم شارع به عقلاء سپرده (كه اين دو را قبول داريم)، اما حالا شك داريم كه عقلاء از ميان اين سه احتمال كدام را قائلند؟
آيا عقلا ميگويند المثليه بالمثل و القيمي بالقيمة، اين يك احتمال. «في جميع الموارد» ضمان به قيمت است احتمال دوم، يا عقلا ميگويند «إذا تمكن من المثل فبالمثل و إذا لم يتمكن فبالقيمة» در اين مواردي كه سيرهي عقلائيه براي ما مشكوك است بايد چكار كنيم؟ اگر يك كسي بگويد ما در كيفيت ضمان، سيرهي عقلائيه نداريم حرف باطلي است، پس سيره عقلا داريم و يكي از اين سه احتمال هم بيشتر نيست. اينجا بايد قدر متيقّن بگيريم، قدر متيقّن از سيرهي عقلائيه هم اين احتمال سوم است، بگوئيم «إذا تمكن من المثل فبالمثل و إذا لم يتمكن من المثل فبالقيمة» اين قدر متيقّن از سيرهي عقلائيه است. مشهور ميگويند «المثلي بالمثل» آنجايي كه مثل دارد ضمان به مثل است، اما مشهور ميگويند «القيميّ بالقيمة ولو مع التمكّن المثل» يعني ولو اينكه اين مثل هم دارد اما اگر ما گفتيم قيمي است مثل پيراهن بايد قيمتش داده شود. نكته: طبق كلام ايرواني همه جا بايد قيمت داده شود و ضمان به قيمت است. حالا در اينكه قيمت ملاك باشد، اختلاف نظر است اما فعلاً بر اصل قيمت بحث ميكنيم. مثال را شما روي اختلاف قيمت نبريد؛ يك فرشي است كه تلف شده، اين فرش يك مثلي دارد در قيمت با او هيچ فرقي نميكند، پول اين فرش هم آماده است، شما اگر آمديد اين فرش را به آن مالك داديد ذمهتان بري شده يا وقتي پول داديد؟ قدر متيقنش اين است كه وقتي فرش را دادي ذمهتان بري شده. لذا امام هم فرمود شيخ انصاري همين بناء العقلاء را قائل است اما ميگويد عقلاء هم روي أقربيتش ميآيند و حرف درستي هم هست، عقلاء ميگويند اين مالي كه از دست رفته اول برويم سراغ اينكه أقرب به آن چيست؟ أقرب اين يك فردي از كلي آن است كه ميشود مثل، عقلاء اين را توجه دارند، حالا ميگويم مسئلهي أقربيت را الآن نگوئيم بناء العقلاء و ملاك العقلاء، بگوئيم سه تا احتمال در سيرهي عقلائيه داريم، اين سه احتمال قدر متيقّن دارد يا نه؟
نظری ثبت نشده است .