موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 4
تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۱۰/۲۹
شماره جلسه : ۵۸
-
س) همين اشكالي كه فرموديد نسبت به جواب اول كه ما ملاك را عرف ميگيريم، ظاهراً جواب دهنده هم ملاك را عرف گرفته، كما اينكه در آخر جوابش هم ميگويد ما اگر اين كار را بكنيم باب قرض الحسنه بسته ميشود. ج) آن هم اشكال دارد و حرفش درست نيست، يعني در مسئلهي قرض الحسنه عرف اصلاً به قدرت خريد هيچ توجهي ندارد، عرف ميپذيرد ميگويد
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
سبب براي فساد هم هست عرفاً اينجا عرف ميگويد سبب الخسارة در اينجا كي شده؟ يك وقتي هست كه اين جنس از بين نميرود، ميگوئيم اينجا معامله نشد، من سبب شدم براي معامله نشدم. اينجايي كه من ميدانم معامله نكردن منجر به از بين رفتن ميشود و اين دو تا قهري است، شما يك وقت ميگوئيد معامله نشد و جنس باقي ماند و فردا بفروشد يا يك ماه ديگر بفروشد، آنجا كسي حرفي ندارد. ولي آنجايي كه من ميدانم كه اين سبب است. نظيرش كسي است كه در كنار خيابان افتاده و در حال مرگ است، يك وقتي است كه من ميگويم حالا ديگري اين را برميدارد و بيمارستان ميبرد، نگهش ميدارند، لذا اعتنا نميكنم و رد ميشوم، اما در يك فرضي كه اين شخص الآن افتاده و من هم تنها راه براي نجات اين شخص هستم، تنها راهش من هستم و من نبردم اين را بيمارستان، اين هم از بين رفت. در اينكه اينجا حكم تكليفي وجود دارد كه همه قبول دارند، حكم تكليفي يعني من در اينكه مرتكب حرام شدم قبول دارم، چرا؟ حكم وضعي يك چيز ديگري ميخواهد ولي ميخواهيم بگوئيم اينجا حكم تكليفياش چرا؟ در حالي كه من كه اين را مريض نكردم، اگر من هم نبودم خود به خود از بين ميرفت، ولي من ميتوانستم اين را ببرم بيمارستان نجات بدهم ولي اين كار را نكردم! اينجا چطور از اين عملي كه من هيچ دخالتي نداشتم حكم تكليفي را شما استفاده ميكنيد؟ در ما نحن فيه حكم وضعي را هم استفاده كنيد. در آنجا اگر مُرد قتلش مستند به من نيست، نميگويند من او را كشتم! لذا حكم وضعي ندارد، نميآيند من را قصاص كنند، ولي حكم تكليفي دارد، اما در ما نحن فيه اين مستند به من است، در ما نحن فيه از بين رفتن اين مال مستند به من شد، عرف مستند است.
اما ما ميخواهيم فرض را جايي بياوريم كه غير از اينجا جاي ديگر نميتواند برود، اينجا هم بايد اين پنج تا مشتري از او بخرند، اگر نخرد نيم ساعت بعد هم از بين ميرود، من بروم يك دروغي بگويم، يك حرفي به اينها بزنم و منصرف از اين كارشان كنم. اگر علي اليد باشد آنجا بحث تصرف لازم است، يد لازم است، ما مستند را همين من أتلفَ ميگيريم. من أتلفَ يك قاعدهي اصطیادي است، اين اشكال هست. يعني مضمون يك روايت معتبر نيست كه قاعدهي اصطیادي است. فقها به آن استناد كردند، منتهي اگر كسي گفت ما ميخواهيم به آن استناد كنيم ما ميگوئيم اطلاق دارد، حالا من دارم تتبعي ميكنم ببينم غير از اين من أتلف كه يك قاعدهي اصطیادي است يك متن روايي پيدا كنيم كه شبيه اين من أتلف را دلالت كند كه از اطلاق او بشود به آن استفاده كند. اگر اين غاصب برداشته برده، اما آن صاحب مال اينقدر قدرت دارد كه هر وقت بخواهد بفروشدميتواند برود در خانهي غاصب و مال را از او بگيرد، ولي اين كار را نكرده، پس اينجا ملتزم ميشود حالا كه قدرت داشته برود بگيرد و نگرفته، تقصير خود صاحب مال است. آنجا روي بياني كه شما ميگوئيد چون كالا در اختيار او بوده، ميگوئيم فرض كنيم با اينكه او بُرده، مالك اينقدر قدرت دارد كه هر آني كه بخواهد بفروشد، برود كالا را از او بگيرد ولي اين كار را نكرده، پس بگوئيم اينجا ضماني نيست؟! يعني اين نقش ندارد، ان شاء الله در جمعبندي نهايي در باب پول اصلاً قدرت خريد را عرف لحاظ نميكند كه ما بيائيم بگوئيم اين قدرت خريدش پارسال اينقدر بوده، دو سال پيش اينقدر بوده، پنج سال پيش اينقدر بوده و حالا چقدر شده؟ اينها روي حسابهاي اقتصادي و علمي است.
نظری ثبت نشده است .