درس بعد

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 4

درس قبل

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 4

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 4


تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۱۰/۵


شماره جلسه : ۴۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • آثار دیدگاه های مثلی یا قیمی بودن اسکناس

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


آثار دیدگاه های مثلی یا قیمی بودن اسکناس

در مورد اينكه آيا پول كاغذي ـ يعني پولي كه امروز رايج است ـ عنوان مثلي را دارد يا قيمي؟ مجموعاً چهار نظريه مطرح مي‌شود و مشهور فقها قائلند به اينكه پول عنوان  مثلي را دارد. آثار اين چهار نظريه را يك اشاره‌ي اجمالي می کنیم: 1ـ اگر قائل شديم به اينكه اسكناس عنوان مثلي را دارد، اينجا كسي كه يك مقدار اسكناس را به ديگري قرض مي‌دهد و بعد مي‌خواهد از او پس بگيرد، همان مقدار را بيشتر استحقاق ندارد، اگر كسي ده سال پيش ده هزار تومان قرض داده، الآن هم همين ده هزار تومان را استحقاق دارد و اگر فرض كرديم كه بعد از گذشت ده سال ارزش اين پول كاهش پيدا كرده اگر اين شخص  از اول بخواهد جبران كاهش ارزش پول را شرط كند اين شرط عنوان ربوي را پيدا مي‌كند، بنا بر اينكه ما بگوئيم اسكناس عنوان مثلي را دارد، مثل ده هزار تومان همين ده هزار تومان حالا است، اگر با ده هزار تومان قديم مثلاً ده كيلو گوشت مي‌خريده، با ده هزار تومان حالا يك كيلو گوشت مي‌تواند تهيه كند. اگر  از اول شرط كند كه شما ده سال ديگر كه مي‌خواهي پول را به من برگرداني اين كاهش ارزش اسكناس را به همين مقدار جبران كن، اين شرط زياده است و عنوان ربوي را پيدا مي‌كند. پس بنا بر قول مشهور كه اگر ما گفتيم اين عنوان مثلي را دارد، در اسكناسي كه قرض مي‌دهد اگر جبران كاهش ارزش را شرط كند، اين عنوان ربا را پيدا مي‌كند. 2ـ بنا بر قول دوم كه بگوئيم اين اسكناس عنوان قيمي را دارد، مي‌گوئيم بايد در اين زمان همان ارزش ده هزار تومانِ ده سال پيش را بپردازد چه شرط بكند و چه شرط نكند، يعني اگر ده سال پيش با ده هزار تومان ده كيلو گوشت مي‌توانست تهيه كند، الآن هم بايد يك مقدار پولي به او بدهد كه بتواند همان ده كيلو گوشت را تهيه كند.

چه شرط كند چه شرط نكند بنا بر اينكه اسكناس قيمي باشد اين بر عهده‌ي او آمده و اگر هم شرط كند اثري ندارد، علاوه بر اينكه اين شرط عنوان ربا را ندارد، بگويد من الآن ده هزار تومان به تو قرض مي‌دهم به شرط اينكه ده سال ديگر برابر ارزش پوليِ الآن شما به من بپردازي، اين عنوان ربا را هم ندارد، اين صدق زياده نمي‌كند، بنا بر اينكه ما آمديم گفتيم اسكناس عنوان قيمي را دارد ديگر صدق زياده نمي كند و آن گيرنده ضامن ارزش و قدرت اين پول است. 3ـ بر طبق قول به تفصيل كه بگوئيم اگر فاصله‌ي زماني قرض دادن تا ادا كردن قرض، يك فاصله‌ي كم باشد، اين پول مثلي است، مثلاً ده روز پيش به شما هزار تومان قرض داده الآن هم همان مقدار را بايد بدهي، اما اگر فاصله‌ي زماني زياد باشد و در آن كاهش باشد، اين عنوان قيمي را پيدا مي‌كند، روي اين قول هم آنجايي كه فاصله‌ي زماني كم است چنين شرطي عنوان ربا را دارد، اگر الآن بگويد هزار تومان به تو مي‌دهم، پنج روز ديگر تو هزار و صد تومان به من بده، اين عنوان ربا را دارد، اما اگر فاصله‌ي زماني زياد باشد چون در فاصله‌ي زمانيِ زياد عنوان قيمي را پيدا مي‌كند، اين عنوان ربا را ندارد و اساساً عرض كرديم در فرضي كه ما بگوئيم عنوان قيمي را دارد نياز به اين شرط نيست، آن گيرنده ضامن ارزش و قدرت خريد اين پول است، قدرت خريدي كه در اين پول وجود دارد.  4ـ  اگر گفتيم پول نه مثلي است و نه قيمي، نتيجه‌اش این است كه اين احكامي كه الآن براي مثليات بار است بر پول بار نيست، مثلاً شما ببينيد وقتي مي‌گوئيم پول مثلي است، من اگر يك هزار توماني از كسي گرفتم، اگر عين همين هزار توماني كه دست من موجود است، من حق ندارم هزار تومان ديگري به او بدهم، همان را بايد بدهم، چون مي‌گوئيم پول مثلي است، در جايي كه عين موجود است بايد عين را بدهد و در جايي كه عين موجود نيست مثل را بپردازد، در حالي كه امروز همه قبول دارند اگر من يك هزار توماني گرفتم هزار تومان ديگري به شخص بدهم، هيچ كس نمي‌گويد در اينجا ظلم و تعدّي‌اي شد و حقي از بين رفت، چنين چيزي نيست. اگر ما آمديم گفتيم پول نه مثلي است و نه قيمي، كه ديروز دو دليل بر اين مدعا اقامه کردیم. آن وقت نتيجه این است كه نه احكام خاصه‌ي مثليات بر آن بار مي‌شود و نه احكام خاصه‌ي قيميات. بستگي دارد به كيفيّت اعتباري كه اعتباركننده كرده است.

اگر امروز گفتند اعتبار مي‌كنيم 20 هزار تومان الآن به اندازه‌ي 10 هزار تومان دو سال پيش است، همين براي ما قابل قبول است، امروز گفتند اعتبار مي‌كنيم پنج هزار تومان حالا به اندازه‌ي ده هزار تومان قبل است همين را قبول مي‌كنيم، بستگي دارد به اينكه اعتبار كننده معادل آنچه تلف شده يا قرض داده شده، معادل او را چه چيزي قرار مي‌دهند؟ مي‌گويد ما نمي‌توانيم بيائيم خصوص احكام مثلي را بار كنيم يا خصوص احكام قيمي را؟ در بعضي از موارد اعتبار درست مطابق با همان احكام مثلي مي‌شود، اعتباركننده اگر الآن گفت هزار تومانِ حالا هم همان هزار تومان است، اينجا شبيه مثليات مي‌شود، اعتبار كننده اگر الآن گفت ده هزار تومان حالا هزار تومانِ گذشته است، ما بايد ده هزار تومان را در مقام اداء بگيريم، اعتبار كننده گفت صد تومان حالا به اندازه‌ي هزار تومان گذشته است همين طور بايد عمل كنيم، ما ديگر تابع كيفيت اعتبار هستيم، چون اينجا براي برخي اين توهم ممكن است بيايد كه اگر گفتيم پول نه عنوان مثلي را دارد و نه عنوان قيمي را دارد، حتماً مسئله‌ي ارزش پول مطرح است، حتماً آن قدرت خريد مطرح است. ما نمي‌خواهيم بيائيم بحث را روي مسئله‌ي قدرت خريد و روي ارزش پول فقط مطرح كنيم كه اگر اينطور مطرح كنيم نتيجه‌اش دائماً با قيميات يكسان مي‌شود، ما مي‌گوئيم نه! شما ببين اعتباركننده چطور اعتبار مي‌كند، آيا در زمان حاضر كه زمان اداء است، معادل او را اعتبار كننده چگونه قرار داده؟  در اموال حقيقي، در جايي كه ماليّت حقيقي است ملاك مثل براي ما روشن است، در اموال اعتباري ما بايد بگوئيم كه اعتباركننده چه چيزي را عوض آن مي‌بيند؟ آيا بعد از ده سال اعتبار كننده مي‌گويد هزار تومان همان هزار تومان است، يا مي‌گويد اگر پنج هزار تومان همان پنج هزار تومان است! بايد ببينيم اعتبار مساوي با چيست؟ سير بحث را دقت كنيم، ما يك مقدار راجع به حقيقت پول صحبت كرديم، راجع به حقيقت مال صحبت كرديم، اقوال را در اينكه آيا اسكناس مثلي است يا قيمي؟

اين را ذكر كرديم و خودمان دليل آورديم بر اينكه نمي‌شود گفت اسكناس مثلي است يا قيمي؟ از آن اقسام و آن مقسم خارج است و اين بستگي دارد به نحوه‌ي اعتبار اعتباركننده، ممكن است كه اعتباركننده به مثل مثليّات برايش اعتبار كند، در بعضي از جاها مثل قيميّات برايش اعتبار كند، اين بستگي دارد به نحوه‌ي اعتبار. مرحوم والد(ما رضوان الله عليه) معتقد بودند به اينكه پول و اسكناس مثلي است، همين نظر مشهور معاصرين را داشتند، ايشان مي‌فرمودند ما اگر بگوئيم پول قيمي است، اصلاً باب ربا به طور كلي بسته مي‌شود، ديگر ربايي نداريم براي اينكه هزار تومان ده سال پيش مي‌شود بيست هزار تومان حالا، اگر ده سال پيش گفت هزار تومان به تو قرض مي‌دهم به شرط اينكه ده سال آينده به من بيست هزار تومان بدهي اين نبايد بشود ربا، اين زياده نيست بلكه روي مبناي اينكه اسکناس عنوان قيمي را دارد همان اسکناس است. براي اينكه قيمي بودن را رد كنند مي‌آمدند متوسل مي‌شدند به اينكه ديگر ربا پيش نمي‌آيد، احكام ربا بسته مي‌شود، باب ربا بسته مي‌شود. جواب این است كه حالا اگر كسي آمد هزار تومان داد و گفت ده روز ديگر به من هزار و صد تومان بده و در اين مدت ارزش پول كاهش پيدا نكرده باشد، اين مسلماً ربا مي‌شود ولو ما آن را هم قيمي بدانيم. آمد گفت هزار تومان به شما قرض مي‌دهم دو ساعت ديگر هزار و صد تومان به من بده، يقين داريم هيچ تغييري در ارزش پول ايجاد مي‌شود و اين مسلماً ربا است، يعني اين فرمايش ايشان در بعضي از موارد مي‌گويد عنوان ربا را ندارد، اگر اين زياده درست منطبق بر مقدار تغيير در ارزش پول باشد، اينجا ديگر عنوان ربا را ندارد اما معنايش سد باب ربا نيست، موارد زيادي وجود دارد كه مي‌گويد الآن صد تومان به تو مي‌دهم، دو ساعت ديگر شما صد و ده تومان به من بده در حالي كه ارزش پول كم و زياد نشده است.

شما در اين ديركردي كه در بانك‌ها وجود دارد، روز جمعه تاريخ پرداخت وام‌تان واقع شده و در آن روز بانك بسته است اما شما كه شنبه مي‌رويد قسطتان را بپردازيد همان تأخير يك روزه را از شما مي‌گيرند، اينكه مي‌آيند تأخير يك روزه را از شما مي‌گيرند روي اين حساب است كه ربا مي‌شود، بحث ارزش پول و كم و زيادي ارزش پول نيست، ربح پول است يعني ربا را براي يك ساعت و يك روزش حساب مي‌كنند ولو اينكه كاري به ارزش و كاهش ارزش پول ندارد. اين شاهد خيلي خوبي است كه عرض كرديم شما اگر هزار تومان از كسي قرض كردي و داخل جيبت گذاشتي و از جيب ديگرت يك هزار توماني ديگر به شخص دادي، اينجا شما مال او را رد نكردي، در عرف و مردم و عقلاي دين فرض كنيد هزار توماني‌اش نه نو است و نه كهنه است، نه يادداشتي دارد و نه بزرگي به او عيدي داده است، هيچ عنواني ندارد كه بگوئيم براي او خصوصيتي دارد، بلكه يكي از هزار توماني‌هاي معمولي است، ظاهرش اين است كه هيچ فرقي نمي‌كند در حالي كه اگر ما آمديم مسئله‌ي مثلي بودن را مطرح كرديم تا مادامي كه عين باقي است خود عين را بايد رد كنيم، اگر قيمي نبود نوبت به مثل مي‌رسد، معلوم مي‌شود كه مثلي و قيمي وصفِ براي اعياني است كه آن اعيان خودش موضوعيت دارد، مثلي و قيمي وصف است و اقسام است براي اعياني كه خود آن اعيان موضوعيت دارد، اين فرش خودش موضوعيت دارد، آن فرش خودش موضوعيت دارد، اين كتاب خودش موضوعيت دارد، اما در پول اگر ده تا هزار توماني اينجا باشد هر كدام را يك نفر آمد برداشت و قاطي هم بشود، چه اشكالي دارد! ده نفر هستند و هر كدام‌شان يك هزار توماني را برداشتند، اينجا نمي‌گوييم كه بايد مصالحه كنيد و هر كدام با اجازه‌ي ديگري هزار توماني را برداريد، خود اين هم يك قرينه‌ي روشني است در اينكه مثلي و قيمي وصف و اقسام براي پول نيست و پول از مقسم اين مثلي و قيمي خارج است، مقسم مثلي و قيمي اعياني است كه خودش يك خصوصيت و موضوعيّت خارجيه داشته باشد و پول اين چنين نيست. بنابراين اين هم يك شاهد قوي است بر اينكه پول عنوان مثلي را ندارد.


خرید و فروش چک

در مسئله‌ي خريد و فروش چك، در آنجا واقعاً خود چك خريد و فروش نمي‌شود در حقيقت چه چيزي مورد معامله قرار مي‌گيرد؟‌ ما في الذمه، يعني من كه الآن از شما طلب دارم و شما آمديد در مقابل اين طلب يك چك به من داديد و اين چك مال يك سال ديگر است، من مي‌آيم اين چكي كه حاكي از يك اشتغال ما في الذمه‌اي هست، اين چك را به شخص ثالثي مي‌فروشم، مثلاً چك يك ميليوني كه مال يك سال ديگر است مي‌فروشم به هشتصد هزار تومان، اين را هم مي‌گويند مانعي ندارد، چرا؟ چون در حقيقت من چك را نفروختم چون ماليّت ندارد، چك سند مال است و خودش مال نيست، شما اگر در منزل‌تان صدها هزار از اين قطعه چك هم داشته باشيد مال نيست، تا ذمه‌اي مشغول نباشد مال نيست، اما مالك آن ذمه هستيد و چون مالك هستيد مي‌آئيد آن ذمه را مي‌فروشيد، آن ذمه مال خودتان است، همان طوري كه مثلاً من اگر رفتم از ايشان يك كتابي به هزار تومان خريدم، بعد بيايم به شما بگويم من اين كتاب را به شما به هفتصد تومان مي‌فروشم، معامله درست است يا نه؟ الآن هم كه ايشان به من بدهكار است و ذمه‌اش مشغول است، من اين ذمه‌ي مشغول به يك ميليون تومان را به نهصد هزار تومان مي‌فروشم و اشكالي ندارد. من اگر خودم همينطور چك بكشم بدون اينكه ذمه‌اي مشغول باشد، يك چك يك ميليوني به ديگري نهصد هزار تومان بفروشم اين معامله باطل است و ربا مي‌شود، اما از آنجايي كه ذمه‌اي مشغول باشد عنوان ربا را ندارد. عنوان اين بحث را عرض مي‌كنم تا رويش  فكر بفرماييد؛ مطلبي را كه بايد روشن كنيم این است كه ما در بازار چيزي داريم به نام قيمت سوقيه، در اشياء خصوصيات ذاتي اشياء،يعني اگر ما بخواهيم بگوئيم مثل،‌اين مثل بايد در خصوصيات ذاتي مثل او باشد، دربعضي از خصوصيات عرضي هم مثل او باشد، مثلاً اگر فرض كنيد من يك شير تازه را از بين بردم مثل آن يك شير تازه‌ي گوسفند است و يك شير يك روز مانده نيست، اگر يك ميوه‌ي تازه را از بين بردم باز مثلش يك ميوه تازه است، كه اينها از خصوصيات عرضيه است، در مثل اين خصوصيات عرضيه ملحوظ واقع مي‌شود. حالا آيا قيمت سوقيه هم از اوصافي هست كه ما بگوئيم اوصاف ذاتيه و عرضيه هم دخالت دارد يا نه؟

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .