موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 4
تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۱۰/۲۷
شماره جلسه : ۵۶
-
جواب از اشکال پنجم به راه هفتم
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
نسبت به راه هفتم سه اشکال را خود ما ذکر کردیم، چهار اشکال هم در کلمات دیگران آمده که الآن در مقام بیان اشکال دوم هستیم که به حسب ترتیب اشکال پنجم میشود، اشکال پنجم برای این راه خلاصهاش این شد که ما قبول داریم که قدرت خرید در پول عنوان حیثیت تقییدیه دارد اما مجرّد حیث تقییدی بودن کافیِ در ضمان نیست بلکه باید یک حیث تقییدی باشد که متعلّق حقّ مالک باشد و حیث تقییدی که متعلّق حقّ مالک باشد آن اوصافی است که قائم به مال باشد مثل رنگ و طعم. آن اوصافی که قائم به مال است متعلّق برای حقّ مالک است، اینها حیث تقییدی است که موجب ضمان است اما اگر یک حیث تقییدی قائم به مال نباشد متعلّق حقّ مالک نیست و در نتیجه از دایره ضمان خارج میشود و قدرت خرید از این قبیل است. قدرت خرید یک وصف اضافی است، چرا وصف اضافی است؟ برای اینکه میگوئیم اگر مردم به این مال رغبت زیاد پیدا کنند ارزش پیدا میکنند، اگر رغبت مردم کم شود، ارزش آن کم میشود. طرف اضافهاش بازار و رغبت مردم است. بازار و رغبت مردم امری است اجنبی از مال، امری است خارج از مال، قائم به مال نیست لذا نمیتواند متعلّق برای حقّ مالک واقع شود، وقتی متعلّق حق مالک نبود، متعلّق ضمان نمیتواند واقع شود و دیروز عرض کردیم که این اشکال در لسان سادهتر و بسیطترش در السنهی خیلیها آمده که وقتی میگوئیم چرا قدرت خرید را ما موضوع برای ضمان قرار ندهیم؟ میگویند برای اینکه قدرت خرید خارج از اختیار انسان است و ربطی به مال ندارد، یک مالی است در بازار، اگر مردم تمایل زیاد به آن پیدا کنند قیمتش بالا میرود، تمایلشان کم شود قیمتش پائین میآید، همین مسئله در پول هم مطرح است.مستشکل میگوید ما قبول داریم حقیقت پول همان وسیلهی تبادلیّه و همان قدرت خرید است، قبول داریم قدرت خرید عنوان حیثیت تقییدیه را برای پول دارد، اما این یک امری است که قائم به این پول نیست، یک طرفش پول است و طرف دیگر بازار است. یک طرفش پول است و طرف دیگرش رغبت مردم است. اگر رغبت مردم زیاد شود اینجا قدرت خرید این پول بالا میرود، اگر کم شود قدرت خریدش پائین میآید. بنابراین به لسان ساده، قدرت خرید یک وصفی است خارج از مال و قائم به مال نیست، ولو حیثیت تقییدیه است، مستشکل میگوید مجرّد حیثیت تقییدیه بودن کافیِ در ضمان نیست. باید یک حیثیت تقیدیهی قائمهی بالمال باشد، باید یک حیثیت تقییدیهای که متعلّق حقّ مالک است باشد، اما این خارج از قدرت مالک است، این خلاصهی اشکال دومی که در اینجا وجود دارد بعد در آخر یک شاهدی هم بر این مدّعایش میآورد، میگوید اگر کسی بیاید در بازار تبلیغ کند یا یک مطلبی را بگوید که سبب قلّت رغبت مردم شود، مثلاً کسی بیاید در بازار تبلیغ کند بگوید این آدم گرانفروش است و از این آدم جنس نخرید، بگوید اجناس این آدم زیاد مانده است و از این آدم جنس نخرید، سبب بشود که هیچ کسی نرود از او جنسی را بخرد، اینجا فقها نمیگویند این آدم ضامن است، اینجا یک امری که متعلّق برای حقّ مالک باشد وجود ندارد یا نسبت به خود پول اگر چنین مسئلهای پیش آمد، حالا یک کسی امروز بیاید در یک بازاری به دروغ بگوید این پولی که مال فلان دولت است، این دولت در حال ورشکست شدن است، سبب بشود ارزش این پول پائین بیاید، مثلاً بگوئیم هزار تومانی که تا حالا یک دلار بود بیایند بگویند اقتصاد این کشور در حال ورشکست شدن است و کسی نیم دلار هم آن را نخرد. اینجا فقها فتوای به ضمان نمیدهند! اگر در باب پول هم کسی تبلیغاتی کرد، این یک امری است خارج از مال است و ربطی به این مال ندارد، صفت قائم به مال نیست، بالا و پائین رفتن قدرت خرید به هر جهتی که باشد یک امری خارج از مال است و متعلق برای ضمان نیست. آنچه که متعلق برای ضمان است این است که یکی از صفات حقیقیهی مال یا یکی از صفات حقیقیهی پول تغییر پیدا کند. (در باب ضمان شخص در صورتی ضامن است که یک سببیتی داشته باشد، اصل مالی را تلف کرده این سببٌ للضمان، تلف سببٌ للضمان. اما نقصان القیمة که یک امر خارج از اختیار است چرا سبب برای ضمان باشد؟)
جواب از اشکال پنجم به راه هفتم[1]
در جواب اینطور بیان کردند که ما دو گونه تصرف داریم، یک تصرف در طرف اضافه داریم و یک تصرف هم تصرف در عین داریم. اگر تصرّف فقط در طرف اضافه باشد، این ضمانآور نیست اما اگر تصرّف در عین باشد اینجا ضمانآور است هم به لحاظ خود عین اگر عین تلف شود و هم به لحاظ آن اوصاف اضافیِ عین. خوب این بحث را دقت کنید که مراد جواب دهنده در اینجا روشن شود؛ جواب دهنده میگوید اینکه شما (مستشکل) میگوئید به طور کلی اوصاف اضافیّه متعلّق برای ضمان قرار نمیگیرد به دلیل اینکه طرف الاضافه خارج از اختیار و خارج از مال و اجنبی از مال است، این حرف را ما قبول نداریم، بلکه اوصاف اضافی دو گونه است، اگر یک کسی بدون تصرّف در مال دیگری مستقیماً بیاید در اوصاف اضافیّه تصرف کند این ضمانآور نیست، مثلاً یک کسی مالی آورده به بازاری که بفروشد، دیگری که با او یک مقداری دشمنی دارد بیاید فریاد بزند که ایها الناس این مال دوام ندارد و زود از بین میرود یا بیاید بگوید این گران میفروشد و بروید فلان بازار که این مال را به شما نصف قیمت میدهند! این سبب شود در این بازار رغبت مردم به این مال کم شود، این ضمانآور نیست، آن صاحب مال نمیتواند بگوید که تو مشتریهای من را از من دور کردی، مردم نیامدند از من بخرند پس تو ضامنی باید پول این را به من بدهی، این ضمان در اینجا وجود ندارد. اگر فقط تصرّف در طرف الاضافه باشد ضمانی وجود ندارد. اما اگر شخص بیاید تصرف در مال کند و این تصرّف در مال موجب تصرّف در طرف الاضافه هم شود، مثلاً یک مالی در این بازار مشتری زیادی دارد، بیاید مال این آدم را بدزدد از این شهر ببرد به شهر دیگری که نصف قیمت هم نمیخرند!بیاید یک ماشینی را از اینجا بردارد ببرد به شهری که آن ماشین را در آن شهر نصف قیمت هم نمیخرند، اینجا چون تصرّف در مال کرده، این مقدار ـ حالا ما مثال به مال میزنیم از باب روشن شدن مطلب است و الا اصل بحث در خودِ پول است ـ اینجا جواب دهنده میگوید ضمان وجود دارد، چون تصرف در مال کرده ولو به لحاظ این صفت اضافی ـ یعنی مسئلهی رغبت مردم، قلّت و کثرت رغبت مردم ـ این شخص ضامن است. جواب دهنده میگوید چرا شما گفتی اگر یک وصفی وصف اضافی شد به طور کلی بگوئیم این خارجٌ عن المال، اجنبیٌ عن المال، حقّ مالک به آن تعلق پیدا نمیکند، این چه حرفی است که میزنید؟ صفت اضافی اگر خودش مستقلاً بدون تصرّف در مال متعلّق تصرف قرار بگیرد اینجا متعلّق ضمان نیست. اگر صفت اضافی مسبوق به تصرف در مال شد، اینجا ما میگوئیم ضمانآور است. آن وقت جواب دهنده میگوید روی این حساب اگر کسی پول دیگری را پنج سال پیش غصب کرد و در خانهی خودش نگه داشت و تلف هم نشد، اما الآن قدرت خرید این پول کم شده، این پول را که الآن به مالک برمیگرداند مجرّد برگرداندن کافی نیست بلکه ضمان این نقصان قیمت را هم باید بپردازد. به جواب دهنده اشکال میشود[2] که شما اگر این حرف را در پول میزنید، در اجناس هم همین حرف را بزنید، بگوئید من اگر گندمی را پنج سال پیش از یک کسی قرض کردم و به منزلم آوردم، هنوز هم عین این گندم مانده، یا هر مالی را اگر غصب کردیم و نگه داشتیم الآن هم عین مال موجود بوده، منتهی آن موقعی که غصب کردیم، این مال صد هزار تومان ارزش داشته و الآن بعد از پنج سال که گذشته ده هزار تومان ارزش دارد، اینجا هم شما بگوئید این ما به التفاوت را باید برگرداند، علاوه بر این که عین مال را برمیگرداند ما به التفاوت را باید بدهد، بعبارت دیگر چرا در پول این حرف را میزنید اما در اجناس و در کالا این حرف را نمیزنید؟ ایشان در جواب میگوید فقط فرقش این است که قدرت خرید در پول حیث تقییدیه است اما کالا قدرت خرید در آن حیث تعلیلیه است. فرق بین پول و کالا در همین است که کالا آنچه که به حسب اولی هست خودش است، قدرت خرید، مالیّت، یک حیثیت تعلیلی برای اوست، آنچه که منفعت ذاتی خودش را دارد، گندم منفعت ذاتی خودش را دارد، مالیّت و قدرت خرید حیث تعلیلی است برای او، اما در پول قدرت خرید و مالیّت یک حیثیت تقییدیه است.
نقد و بررسی
اولاً ببینیم این جواب درست است یا نه؟ اشکالی که ما به این جواب داریم این است که این جواب، جواب از اشکال نشد، حرف مستشکل این بود، اوصاف اضافی چون یک امر خارج از مال است، اجنبی از مال است، مطلقا مورد ضمان واقع نمیشود، شما آمدید تفصیل دادید میگوئید اوصاف اضافی، آنجایی که خودش مستقیماً مورد تصرّف واقع میشود متعلق ضمان نیست، آنجایی که به تبع تصرّف در مال آن اوصاف اضافی مورد تصرّف واقع بشود متعلّق ضمان است، این اول الدعواست. مستشکل حرف اصلیاش این است که اوصاف اضافی چون یک امر خارج از مال است پس متعلّق حق مالک نیست و چون متعلّق حق مالک نیست پس نمیتواند ضمانآور باشد، یا به تعبیری که ما گفتیم، مستشکل میگوید قدرت خرید یک امر غیر اختیاری است، شما بیائید اثبات کنید که این امر غیر اختیاری چرا متعلق ضمان است، فقط در جواب یک ادعا کردیم، یک تفصیل هم دادید و گفتید اوصاف اضافیّه اگر مستقیماً متعلّق تصرف قرار بگیرد اینجا مورد ضمان نیست، اما اگر خودش به تبع تصرّف در مال تصرّف شود این متعلّق ضمان هست، همهی حرف مستشکل این است که مال آنچه را که متعلّق حق مالک است اگر دیگری آمد تصرّف در آن کرد ضمانآور است، اما آن چیزی که خارج از مال است، متعلق حق مالک نیست این ضمانآور نیست و شما این را جواب ندادید. مستشکل میگوید شما وقتی در یک مالی تصرف کردی فقط در آن دایرهای که متعلق حق مالک است ضمان داری، اما در آنجایی که ربطی به حقّ مالک ندارد ضمان نیست. ایشان میگوید اینجا هم ضمان هست، پس این شد عین دعوا، چرا؟باید بیاید اثبات کند که چرا اینجا ضمان است. ایشان آمده فقط در اینجا میگوید آنجایی که شما مستقیماً تصرف در طرف الاضافة میکنید میآئید به بازار فریاد میزنید که این آدم گرانفروش است و مردم از او رو برمیگردانند اینجا ضمان نیست. مثلاً الآن یک آدمی جنسی دارد که از آن سر دنیا یک مشتری ثروتمندی آمده میگوید من این را همین الآن ده برابر قیمت از تو میخرم، یک نفر هم آنجا ایستاد تا این را شنید این مال را برداشت و به خانهاش برد، یک ساعت بعد هم آورد به او تحویل داد و گفت این مال تو، آن مشتری ثروتمند هم از دستش رفت، حالا یکدهم قیمتی که او میخواست بخرد میخرند، اینجا شما میگوئید این ضمان همان پولی است که او میخواسته بخرد؟ اگر این مال را آن موقع نبرده بود به ده هزار تومان میفروخت اما حالا که با یک ساعت تأخیر آورد در بازار هزار تومان از او میخرند. پس مستشکل همهی حرفش این است که میگوید طرف الاضافه ربطی به مال ندارد. مثال دیگر اینکه مالش در این شهر است و برده به شهر دیگری، باز مستشکل میگوید ما آن طرف الاضافه را قبول نداریم متعلق ضمان باشد.
نظری ثبت نشده است .