درس بعد

بحث ضدّ

درس قبل

بحث ضدّ

درس بعد

درس قبل

موضوع: ضدّ تا آخر واجب تخییری


تاریخ جلسه : ۱۳۸۲/۷/۱۲


شماره جلسه : ۲۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • دليل مرحوم نائينی

  • اشكالات مرحوم خوئی بر محقق نائينی

  • جواب مرحوم صدربه اشکال محقق خوئی

  • نظر استاد محترم

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

خلاصه بحث گذشته:
مرحوم محقق نائيني در جواب از مرحوم محقق ثاني به محقق رشتي فرمودند كه ما اگر بخواهيم اين ثمره أي كه براي بحث ضد عنوان شده است بپذيريم يعني بگوييم كه بنابراينكه امر به شي مقتضي نهي از ضد باشد اينجا عصيان اين فعل عبادي در تزاحم بين واجب مضيق و موسع اتيانش فاسد است در تزاحم بين ازاله و نماز اگر ازاله را ترك و نماز را خواند اين نماز فاسد است اما بنابر عدم اقتضا بگوييم امر به شي مقتضي نهي از ضد نيست اتيان اين عمل عبادي بديع است.

مرحوم نائيني فرمودند كه ما اگر بخواهيم اين ثمره را بپذيريم بايد قائل بشويم به اينكه منشاء و ملاك در اعتبار و شرطيت قدرت در تكليف عقل است اگر گفتيم دليل بر اينكه قدرت در تكليف معتبر است اين است كه عقل تكليف به عاجز را قبيح مي داند روي اين مبنا اين ثمره، ثمره صحيحي است اما اگر قائل شديم به اينكه ملاك در اعتبار و شرطيت قدرت در تكليف اقتضاي خود خطاب است يعني خود اين خطابي كه مولي متوجه به مكلف مي كند اين خطاب و اين تكليف اقتضاي اين را دارد كه متعلق او مقدور براي مكلف باشد به اين بيان كه ما مي گوييم تكليف جعل براي جعل داعي مي شود يعني مولي و آمر(چه خداوند باشد و چه آمر معمولي باشد) از طرف آمر سوال كنيم كه چرا امر مي كني؟

مي گويد جعل امر من انما هو لجعل الداعي، براي اين كه داعي در نفس مخاطب ايجاب كند بعد از ايجاب داعي و انگيزه كه ما از داعي تعبير به انبعاث هم مي توانيم بكنيم اين انبعاث كه در نفس مكلف و مخاطب ايجاد شد بعد از ايجاد او مكلف آنرا انجام مي دهد مرحوم نائيني فرمودند روي اين مبنا كه بگوييم شرطيت قدرت در تكاليف ارتباطي به عقل ندارد بلكه اقتضاي خود خطاب و خود تكليف است اينجا اين ثمره أي كه مشهور و از جمله محقق ثاني بيان كردند اين ثمره، ثمره صحيحي نيست در اينجا فرمودند روي هر دو قول يعني چه قائل شويم به اينكه امر به شي مقتضي نهي از ضد است و چه قائل شويم به عدم اقتضا، طبق هر دو نظريه بنابراينكه شرطيت قدرت از راه اقتضاي خطاب باشد اين فرد مزاحم از واجب موسع عبادي كه مزاحم با واجب مضيق است اتيانش فاسد است.

دليل مرحوم نائيني:
توضيح و دليلي كه مرحوم نائيني آوردند اجمالا اين شد كه وقتي ما مي گوييم خود تكليف اقتضا دارد در آنجايي كه اين نماز يك مزاحمي بنام ازاله دارد در اينجا نسبت به اين فرد جعل داعي امكان ندارد نمي تواند داعي پيدا كند در جايي كه داخل مسجد رفته امر به ازاله فعليت بر او دارد مكلف نمي تواند نسبت به نماز داعي پيدا بكند حالا كه نتوانست اين فرد از حصه متعلق امر خارج مي شود يعني اين نماز امر ندارد حالا كه اين نماز امر نداشت مي گوييم اگر اين نماز را خواند فاسد است چون امر ندارد چون اين فرد درست است كه فرد لصلاه، اما نه براي صلاه مامور بها، براي ماهيت صلاه است اگر نماز خواند اين نماز مصداق براي صلاه و طبيعت صلاه هست اما نه براي صلاه به عنوان مامور بها، لذا مي فرمايد امر ندارد بله در آخر مي فرمايد (كه حالا آن مطلب بعدي مرحوم نائيني است) ما اگر در عباديت عبادت امر را لازم ندانيم اينجا هم روي قول به اقتضا و هم روي قول به عدم اقتضا اينجا اين عبادت، عبادت صحيحي است.

تا اينجا مرحوم نائيني دو تا ادعا دارد: ادعاي اول اين است كه اين ثمره كه ما براي بحث ضد يعني مشهور آمدند ذكر كردند روي اين قول است كه ما منشاء شرطيت قدرت در تكليف را عقل بدانيم اما روي اين نظريه كه منشاء شرطيت خود تكليف و اقتضاي تكليف باشد مي فرمايند اين ثمره صحيحي نيست، ادعاي دوم نائيني اين است كه حالا اگر از ايشان سوال كنيم كه خود شما چه نظري داريد؟ آيا به نظر شما منشاء شرطيت عقل است يا اقتضاي خطاب؟

ايشان مبناي دوم را قائل است، مي فرمايد به نظر ما منشاء شرطيت اقتضاي خطاب است و بعد مرحوم محقق ثاني هم اين را داشت كه حالا كه نسبت به طبيعت قادر است اين فرد ولو مزاحم دارد اما مزاحمت سبب نمي شود كه از دائره متعلق خارج شود نائيني مي فرمايد خوب اين حرفها همه روي اين مبنا كه ما حجيت يعني شرطيت قدرت را از راه عقل بدانيم درست، اما اگر از راه خود اقتضاي تكليف دانستيم اين فرد يعني اين نماز كه مزاحم دارد نمي تواند داخل در متعلق تكليف باشد چون داعي نسبت به اين انبعاث نسبت به اين فرد امكان ندارد. (اين يك اجمالي از فرمايش مرحوم نائيني با آن توضيح مفصلي كه آن روز عرض كرديم و خوب اين تحقيقي است كه ايشان دارد بعد از از مرحوم نائيني احدي از اصوليين چنين تحقيقي را و چنين تفسيري را در باب ثمره ضد ابراز نكردند).

اشكالات مرحوم خوئی بر محقق نائينی
آيا اين فرمايش مرحوم نائيني درست است يا نه؟ مرحوم آقاي خوئي بر طبق آنچه كه در جلد سوم محاضرات آمده است سه اشكال بر استادشان مرحوم نائيني دارند كه اين اشكالات ايشان را ما بيان مي كنيم و بعد ببينيم اين اشكالات وارد است يا نه و بعد در اخر ببينيم آيا كلام مرحوم نائيني كلام تامي است يا نه؟ مرحوم آقاي خوئي فرموده اند كه تفصيل كه مرحوم نائيني دادند که ما شرطيت قدرت را آيا از باب عقل بدانيم يا از باب اقتضا خود تكليف؟ فرمودند اين تفصيل محصلي ندارد.

اشكال اول مرحوم آقاي خوئي فرمودند كه اين تفصيل شما در صورتي قابل طرح است كه شما واجب معلق را قائل باشيد اما روي اين مبنا كه واجب معلق محال است اين بيان شما اصلا وجهي ندارد و روي استحاله واجب معلق اتيان اين نماز و اين فرد عبادي كه مزاحم دارد فاسد است مطلقا، مطلقا يعني كه ما منشاء شرطيت قدرت را عقل بدانيم چه منشاء شرطيت قدرت را اقتضاي خود تكليف بدانيم، ايشان فرمودند كه شما هم استحاله اي هستيد شما مرحوم نائيني در اين بحث كه آيا واجب معلق ممكن است يا محال؟ شما استحاله اي هستيد و ما هم بحث واجب معلق را خيلي بصورت مفصل مطرح كرديم.

عمده اين فهم فرمايش مرحوم آقاي خوئي است ايشان مي فرمايد كه اگر شما واجب معلق را ممكن بدانيد براي اين تفصيل شما مجازي هست اگر شما واجب معلق را ممكن ندانيد كه نمي دانيد و مي گوييد واجب معلق محال است واجب معلق چيست؟ واجب معلق يعني وجوب فعلي باشد واجب استقبالي باشد مثلا بياييم بگوييم كه قبل از آنكه وقت صلاه فرا برسد وجوب صلاه هست قبل از آنكه وقت حج فرا برسد موسم حج فرا برسد آن كسي كه مستطيع شده است وجوب حج بر ذمه او آمد اما واجبش استقبالي است يعني وجوب هست بايد صبر كند موسم حج فرا برسد واجب را انجام بدهد پس واجب معلق يعني وجوب فعليت دارد اما واجب استقبالي است اگر كسي اين مبنا را پذيرفت اين تفصيل له مجال، اگر كسي مثل نائيني منكر واجب معلق شد ايشان مي فرمايد ديگر اين تفصيل اصلا محصلي ندارد چرا؟ مي فرمايد روي استحاله واجب معلق اينجا اين نماز از اول وقت شروع مي كنيم، وارد مسجد شد الان اول وقت نماز صبح است و مواجه شد با اينكه مسجد نجس است خوب ازاله نجاست بر او واجب است اين فرد اول وقت الان مقدور مكلف نيست فرد اول وقت از نماز مقدور براي مكلف نيست در همين زمان سائر افراد هم مقدور مكلف نيست چرا؟

چون سائر افراد مربوط به زمانه ي بعد است تا زمانه اي بعد نيايد مكلف قدرت بر او ندارد، لذا مي توانيم بگوييم الان(اول وقت) هيچ فردي از افراد صلاه مقدور براي مكلف نيست، نه فرد اول وقت، چون مزاحم دارد مزاحمش ازاله است و نه زمانهاي بعد، اين زمانهاي بعد هنوز نيامده است الان شما قدرت بر عملي كه مربوط به زمان بعد است در اين زمان قدرت بر او نداريد چون مرهون اين است كه زمان بيايد تا بتوانيد اين عمل را انجام بدهيد نتيجه اين مي شود كه هيچ فردي از افراد صلاه مقدور مكلف نيست ما اگر بگوييم واجب معلق ممكن است اشكالي ندارد بگوييم آقا اول وقت كه شد يا قبل از وقت، وجوب صلاه مي آيد اما واجب كه عبارت از اتيان صلاه بعد از اول وقت است اول وقت فرض كرديم كه مزاحم دارد واجب استقبالي است اشكالي ندارد، مي توانيم در اينجا بگوييم كه مكلف روي حتي همين قول كه شرطيت قدرت منشاءش عبارت از خود خطاب است مكلف قدرت بر افراد نماز ولو در زمان خودش دارد وجوب فعلي است واجب استقبالي است اشكالي ندارد.

اما اگر ما آمديم واجب معلق را منكر شديم و گفتيم چيزي نداريم گفتيم واجب معلق عقلا محال است اگر كسي گفت واجب معلق عقلا محال است اين نتيجه اش اين مي شود كه هر وقت وجوب بود واجب هم بايد فعلي باشد نمي شود بگوييم وجوب هست واجب نيست روي اين مبنا خوب الان مي گوييم اين واجب در اين زمان يعني در اين زمان كه اين نماز مزاحم دارد مكلف قدرت بر هيچ فردي از اين افراد ندارد نه قدرت بر اين نماز اول وقت دارد لوجود المزاحم قدرت بر نمازهاي بعد الان ندارد چون زمانش نرسيده است در اين زمان قدرت بر اعمال زمانهاي بعد را كه ندارد پس در اين زمان ما نه وجوب و نه واجب داريم روي استحاله واجب معلق ما در اين زمان يعني در اول وقت ما نه وجوب داريم و نه واجب، پس در اين زمان روي استحاله واجب معلق آوردن اين نماز فاسد است مطلقا، يعني چه قائل بشويم به اينكه عقل منشاء شرطيت است و چه قائل بشويم به اينكه منشاء شرطيت اقتضاي خود خطاب است. (اين اشكال اول مرحوم آقاي خوئي و وقتي شما به محاضرات مراجعه مي كنيد يك مقداري عبارت در اينجا روشن نيست و ما با توجه به سائر مطالبي كه ايشان هم در حاشيه اجود التقريرات دارند  اين خلاصه بيان اشكال اول است.)

جواب مرحوم صدربه اشکال محقق خوئی
آيا اين اشكال اول مرحوم آقاي خوئي بر مرحوم نائيني وارد است يا نه؟ مرحوم نائيني در جواب محقق ثاني فرمود ما بايد بين منشاء اعتبار و شرطيت قدرت  فرق بگذاريم ببينيم عقل است يا خطاب (تكليف)؟ اشكال آقاي خوئي اين است كه اين تفصيل روي اين مبنا كه ما واجب معلق را محال بدانيم اصلا مجالي ندارد و شما مرحوم نائيني هم استحاله اي هستيد شما مي گوييد واجب معلق محال است مرحوم صدر در مقام دفاع از مرحوم نائيني بر آمدند و در مقام جواب از استادشان مرحوم آقاي خوئي، ايشان فرموده است كه دو تا مطلب ايشان دارند كه مطلب اولشان خيلي مطلب مهمي نيست آنچه كه مهم است در كتاب بحوث في علم الاصول(ج2، ص321) كه تقريرات مرحوم صدر است.

ايشان فرمودند مرحوم نائيني درست است قائل به استحاله واجب معلق است اما علت استحاله واجب معلق را اين مي داند كه واجب معلق برمي گردد به اينكه تكليف مشروط به شرط متاخر است يعني وقتي ما مي گوييم وجوب فعلي واجب استقبالي اين وجوب مشروط به يك شرط متاخر مي شود و شرط متاخر محال است

لكن مرحوم صدر فرموده است كه مرحوم نائيني ولو شرط متاخر و واجب معلق را محال مي داند اما در مواردي كه ما در مقام اثبات و دليل و دلالت دليل به حسب ظاهر واجب معلق باشد مثل اينكه در باب حج همين طور است در باب حج مي گوييم اگر استطاعت هم آمد اما اين وجوب فعليت دارد واجب استقبالي است مي فرمايد در اين موارد مرحوم نائيني توجيه مي كند مي گويد يك كاري مي كنيم كه اين دليلي كه ظهور در واجب معلق دارد ظهور در واجب مشروط به شرط متاخر دارد اين شرط متاخر را يك طوري درست بكنيم به شرط مقارن برگردانيم.

اگر يادتان باشد ايشان آمدند در همان جا فرمودند ادله أي كه دلالت و ظهور در شرط متاخر دارد ما به شرط مقارن برمي گردانيم شرط مقارن يعني اينكه بگوييم اقا آنچه كه شرطيت دارد خود ان شرط در عالم خارج نيست بلكه تعقب آن شرط است و تعقب الان موجود است مثلا من الان گفتم به شرط اينكه دو ساعت ديگر زيد بيايد من هم آمادگي بحث دارم اگر شرط را خود آن وجود مجيء خارجي زيد بگيريم اين شرط متاخر مي شود اما اگر گفتيم شرط تعقب المجيء، يعني اين كلام من و اين وعده من متعقب بالمجيء باشد كه الان متعقب است دو ساعت ديگر كه زيد مي آيد كشف از آن مي كند كه همان زمان تعقب بوده و تعقب شرط را شرط مقارن مي كند.

پس مرحوم نائيني چنين چيزي را قائل است آنوقت مي فرمايد در ما نحن فيه مرحوم نائيني مي فرمايد ما يك صل داريم اين صل اطلاقش شامل اين فرد مزاحم هم مي شود منتها به چه نحوي شامل مي شود؟ به نحو شرط مقارن، مي گوييم اين فرد اول وقت از نماز روي اين قول كه ما شرطيت را از خود تكليف استفاده كنيم هيچ فرد مصداق براي اين مامور به هست به شرط اينكه ساير مصاديق و زمانهاي بعدي متعقب  او باشد اگر اين طور شد آنوقت مي گوييم كه روي اقتضاي خطاب اين داعي در او ممكن نيست چون مزاحم دارد لذا از مامور به بودن خارج است روي اينكه منشاء شرطيت را عقل بدانيم اين فرد عنوان مصداق براي مامور به را دارد ارح هم به او متعلق است تعلق دارد و اتيان او اتيان صحيحي است.

نظر استاد محترم:
اين بياني است كه ايشان آورد اين بيان ولو اينكه خوب اين دقتي است كه مرحوم صدر كرده خوب واقعا دقت در مسائل ايشان نبوغي دارد لكن به اين فرمايش مرحوم صدر يك اشكال روشني وارد است و آن اين است كه اگر ما اين بيان را بياييم به عنوان دفاع از نائيني بياوريم لازمه اش اين است كه همان فرد عبادي مزاحم هم خود او هم داخل در دائره تكليف باشد لازمه اش اين است كه ما بگوييم اين فرد نماز اول وقت كه مزاحم دارد اگر بخواهيم از راه شرط متاخر درستش بكنيم بايد بگوييم خود اين فرد هم داخل در مامور به است طبق اين بيان اين شد چرا؟

چون ايشان مي فرمايد كه مرحوم نائيني اطلاق را قبول كرده منتها اين اطلاق مشروط است به يك شرطي كه عنوان شرط مقارن را داشته باشد خوب اگر ايشان اطلاقش را قبول كرده پس بايد شامل اين فرد مزاحم هم بشود در حالي كه مرحوم نائيني سعيش بر اين است كه ما بگوييم اين فرد مزاحم روي اين مبنا كه تكليف خودش اقتضاي شرطيت قدرت را دارد مي خواهيم بگوييم اين فرد از دائره مامور به خارج است بنابراين اين اشكال مرحوم آقاي صدر نسبت به استادشان آقاي خوئي اين اشكال واردي نيست حالا آيا ما باشيم ببينيم اين فرمايش مرحوم آقاي خوئي درست است يا نه؟ يعني بگوييم تفصيل نائيني روي امكان واجب معلق است اما روي استحاله واجب معلق كه تفصيل مجالي ندارد؟ كه اين را بعدا مي گوييم.


برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .