درس بعد

بحث ضدّ

درس قبل

بحث ضدّ

درس بعد

درس قبل

موضوع: ضدّ تا آخر واجب تخییری


تاریخ جلسه : ۱۳۸۲/۷/۲۲


شماره جلسه : ۲۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • دفاع مرحوم آخوند در ثمره نزاع در رد شیخ بهایی و اشکال مرحوم خویی بر آن

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

عرض كرديم كه مرحوم محقق نائيني در اين بحث ثمره ضد مجموعا چهار مطلب را بيان فرمودند كه دو مطلب از آنها را مطرح شد.

مطلب سوم:
مطلب سوم كه اين مطلب به تبعيت از مرحوم آخوند خراساني هست اين است كه در عباديت يك عمل محبوبيت ذاتي كه در آن عمل وجود دارد كفايت مي كند در عباديت عمل ما محتاج به قصد امر نيستيم عمل نياز به اين ندارد كه يك امري متوجه او باشد و ما امتثال آن امر را قصد بكنيم تا اينكه اين عمل، يك عمل عبادي بشود بلكه مجرد اينكه در يك عملي ملاك وجود داشته باشد، مثلا كون العمل محبوبا لله تبارك و تعالي، اين عمل محبوب خدا است و كون العمل صالحا للمقربيه، عمل صلاحيت براي مقربيت به خداوند داشته باشد قصد چنين ملاكي در عباديت عمل كفايت مي كند.

آنوقت اگر اين مطلب را گفتيم نتيجه اين مي شود كه بنابر اينكه امر به شي مقتضي نهي از ضد نباشد اين ضد كه عبارت از نماز است در اين مثال معروف، گرچه امر ندارد لكن در صحت اين نماز قصد آن ملاك ذاتي و آن صلاحيت مقربيت و محبوبيت، چنين قصدي براي عباديت عمل كافي است. (و آن روز عرض كردم كه روي اين مبنا است كه انسان مي تواند به هر عملي رنگ عبادي بدهد) و الا اگر ما روي مبناي شيخ بهائي و قبل از شيخ بهائي متقدمين مشي بكنيم و بگوييم عبادت امور توقيفيه است نياز به امر دارد تا امر نباشد اينجا قصد عباديت تحقق پيدا نمي كند خوب طبق آن دائره عبادات محدود مي شود.

كلام مرحوم آخوند:
مرحوم آخوند(در كفايه ص 134)، ايشان هم در رد شيخ بهائي يك چنين مطلبي را دارند، مرحوم آخوند در اينجا وقتي مرحوم شيخ بهائي كه اين ثمره بحث ضد را انكار كرده و انكارش بر اين اساس است كه اين نماز در هر دو صورت باطل است چون بنابر اينكه مقتضي باشد نهي به او متوجه است و بنابر اينكه امر به شي مقتضي نباشد امر ندارد.

لذا نماز در هر دو صورت باطل است. مرحوم آخوند در دفاع از ثمره و در رد شيخ بهائي فرمودند كه مجرد رجحان ذاتي يعني اينكه، نماز رجحان ذاتي دارد اين كفايت مي كند در عباديت اين عمل و در اينكه به عنوان عبادت واقع بشود، آنوقت اين ادعا را كردند و در اينجا ادعاي قطع دارند حالا در عبارت تصريح به قطع نكردند ولي همين مقصودشان مي باشد مي خواهند بفرمايند كه وقتي كه بين ازاله نجاست و نماز تزاحم برقرار مي شود اين مزاحمت نهايت اثري كه دارد اين است كه امر را بالفعل از روي نماز بر مي دارد در تزاحم بين واجب مضيق و موسع اينجا امر بالفعل متوجه واجب مضيق است و مزاحمت اثرش اين است كه اين امر فعلي متوجه به صلاه را بر مي دارد(همين مقدار)، اين مزاحمت ديگر برد ديگري ندارد اثر ديگري ندارد اين مزاحمت نمي تواند ملاك اين عمل را از بين ببرد و اين مزاحمت نمي تواند محدث چيزي باشد كه سبب مقوضيت اين عمل لله تبارك و تعالي بشود، ايشان مي فرمايند ما قطع داريم به اين دو تا مطلب كه يك مطلب اينكه مزاحمت رافع ملاك نيست فقط رافع امر است يعني در اين ظرف و در اين فرض مزاحمت اين حصه از نماز كه حالا مثلا نماز اول وقت است نمي‌تواند مأمور بها واقع بشود بالفعل، مزاحمت همين مقدار اثر دارد كه اين امر فعلي را برطرف مي كند اما رافع ملاك نيست و از آن طرف مي فرمايند: ما سوال مي كنيم اين مزاحمت آيا محدث مقبوضيت در عمل است؟

يعني حالا كه بين ازاله و نماز تزاحم برقرار شد اين تزاحم باعث مي شود كه در نماز اين مفسده اي كه علت براي مقبوضيت است بوجود بيايد؟ هرگز، مزاحمت اين اثر را ندارد فقط تنها اثري كه دارد اين است كه اين امر فعلي متوجه صلاه را در فرض مزاحمت با ازاله از بين مي برد.


نظر مرحوم امام:
از كلمات امام(در كتاب مناهج الوصول، ج2، ص21)، استفاده مي شود كه ايشان فرمايش مرحوم آخوند را تلقي به قبول كردند.

حالا قبل از اينكه ما بخواهيم مطلب مرحوم آخوند را بررسي كنيم اين نكته را بايد توجه داشته باشيم كه در اينجا ما يك بحث كبروي داريم و يك بحث صغروي داريم؛ بحث كبروي در اين است كه آيا در عباديت عمل قصد ملاك كافي است يا نه؟ به نحو كبراي كلي، اين بحث در بحث تعبدي و توصلي آنجا مفصل گذشت ما هم بحثش را كرديم. امروزه اصوليين تماما بر اين معنا اتفاق نظر دارند كه در عباديت يك عبادت قصد ملاك كافي است و در اينجا كه ما الان داريم بحث مي كنيم ما بحث كبروي نداريم بحث ما يك بحث صغروي است و آن اين است كه حالا كه ما قائل هستيم به اينكه به نحو كبراي كلي در عباديت عمل قصد ملاك كافي است در ما نحن فيه چه راهي براي استكشاف ملاك ما داريم؟ براي استكشاف ملاك مجموعا سه راه در كلمات وجود دارد: يك راه، راه مرحوم آخوند است، مرحوم آخوند بيانشان اين است:

آن مقداري كه در اينجا وجود دارد مسأله مزاحمت است، اگر مزاحمت نبود ازاله به خودش را داشت صلاه هم امر به خودش را داشت، مزاحمت كه بين اينها بوجود آمد اول وقت وارد مسجد شديم مسجد نجس است امر به ازاله نجاست واجب فوري است و واجب مضيق، نماز هم امر دارد مزاحمت امر را بالفعل برطرف مي كند يعني نماز بالفعل امر ندارد اما زائد بر اين كه بگوييم اين مزاحمت بيايد ملاك را هم از بين ببرد و همچنين بگوييم يك عنوان مفسده اي كه سبب مبقوض شدن عمل است بياورد، نه، مزاحمت اين تأثير را و اين برد را ندارد.(لذا خوب دقت كنيد الان بحث ما بحث صغروي است يعني مي خواهيم ببينيم آيا در اين نماز كه الان مزاحم با ازاله است اين نماز آيا ملاك دارد يا ندارد؟ بحث كبروي كه كفايت قصد ملاك است بحثش مفصل در بحث تعبدي و توصلي گذشت.)

نظر مرحوم آقاي خوئي :
مرحوم آقاي خوئي و بعضي از تلاميذه ايشان مثل مرحوم شهيد صدر اينها فرموده اند كه نه، اين بيان مرحوم آخوند بيان تامي نيست. مرحوم آقاي خوئي(در كتاب محاضرات، ج3، ص70)، مي فرمايند: آنچه كه مرحوم آخوند بيان كردند مجرد يك ادعا است. بعد فرمودند ما براي استكشاف ملاك راهي نداريم جز خود احكام، جز خود تعلق احكام و تعلق اوامر، يعني براي ما هيچ روشن نيست كه آيا اين عمل داراي ملاك هست يا داراي ملاك نيست، وقتي شارع حكمي را متوجه اين عمل كرد آنوقت ما مي فهميم اين عمل داراي ملاك است اگر ديديم يك عملي مأمور به واقع شد مي فهميم كه اين عمل داراي ملاك است اما با قطع نظر از امر شارع و حكم شارع با قطع نظر از او ما راهي براي استكشاف ملاك نداریم، آنوقت مي فرمايند كه حالا كه راه براي استكشاف منحصر شد ما مي گوييم در آن زماني كه عمل امر دارد ما مي فهميم كه اين عمل ما داراي ملاك است اما وقتي به هر جهتي و به هر دليلي امر برطرف شد ديگر ما نمي توانيم بگوييم يقين داريم به اين كه اين عمل داراي ملاك است لذا ايشان مي فرمايند ما مي گوييم اين بيان مرحوم آخوند مجرد يك ادعا است و بيان تامي نيست.

نظر شهيد صدر:
 مرحوم شهيد صدر هم(در كتاب بحوثشان، ص324، ج2)، نظر استادشان مرحوم آقاي خوئي را تأييد كردند ولي يك نكته اضافه اي دارند كه اين نكته در كلام مرحوم آقاي خوئي نيست و آن اين است، ايشان مي فرمايد كه ما همانطوري كه مزاحمت را مي گوييم رافع براي وجوب فعلي است احتمال اينها هم مي دهيم كه رافع براي ملاك هم باشد، همين كه الان مزاحمت بوجود آمد ما احتمال اين را مي دهيم كه اين رافع ملاك باشد اين احتمال كه مسلم داده مي شود بگوييم آقا مزاحمت كما اينكه امر را بالفعل كنار مي زند احتمالش را بدهيم ولو ده درصد، كه رافع ملاك هم هست. به مجرد احتمال ديگر ما بعد از مزاحمت نمي توانيم يقين به ملاك داشته باشيم ما براي قصد ملاك نياز به قصد داريم بايد يقين داشته باشيم كه اين عمل، عملي است داراي ملاك و به مجرد اينكه احتمال بدهيم مزاحمت رافع ملاك است ديگر ما يقين به ملاك نداريم.

نظر استاد محترم:
 ما براي دفاع از مرحوم آخوند مي توانيم اينجا در مقابل اين دو بزرگوار اين مطلب را ارائه بدهيم و آن اين است: شما مي فرماييد براي استكشاف ملاك ما راهي جز امر نداريم كه اين مطلب درستي است ما راهي براي فهم ملاكات نداريم( اين مطلب يك مطلبي است كه در فقه بسيار كاربرد دارد يعني يك فقيه فقاهتش زماني ثابت مي شود كه بلافاصله نگويد همين ملاك آنجا هم هست همين ملاك در نظائرش هم هست ملاكات دست ما نيست بله در بعضي از موارد انسان مي تواند يقين به ملاك پيدا بكند اما اين خيلي نادر است ملاكات دست ما نيست شارع ارث زن را مثل مرد قرار داده است به چه ملاكي؟ ملاكات دست ما نيست، ما نمي توانيم بگوييم يقين داريم در زمان نزول اين آيه زن جيره خوار مرد بوده بار اقتصادي به دوش مرد بوده است اين حرفهاي استحساني و غير اجتهادي است نمي شود اين حرف را زد فقيه كسي است كه طبق ضابطه علمي و صناعي صحبت بكند ما نمي توانيم بگوييم يقين داريم ملاك اين است، بله احتمال مي دهيم روي احتمال هم كه انسان نمي شود حرف بزند، لذا اين خيلي كاربرد دارد.)

اصل اين فرمايش درست است براي استكشاف ملاك راهي جز تعلق احكام نداريم اما حالا كه امر آمد الان دو احتمال در اينجا مطرح مي شود: احتمال اول اينكه بگوييم با تعلق اين امر اين عمل مقيدا به اين امر داراي ملاك است اين يك احتمال. يك احتمال دوم اين است كه بگوييم با تعلق اين امر ما كشف از ملاك ذاتيه عمل مي كنيم يعني تا حالا ما خبر نداشتيم وقتي شارع امر را متوجه به صلاه كرد ما كشف از اين مي كنيم كه صلاه يك محبوبيت و يك مقربيت ذاتي دارد كشف از ملاك ذاتي آن ما مي كنيم. احتمال اول باطل است چرا؟ چون مستلزم دور است ما اگر بخواهيم بياييم بگوييم كه اين امر كه آمد به اين عمل تعلق پيدا كرد كشف از اين مي كند كه ملاك در اين عمل مقيدا به امر، پس اين دور لازم مي آيد چرا؟

بيانش خيلي روشن است بيانش اين است كه خود امر توقف بر ملاك دارد يعني تا يك عملي ملاك نداشته باشد شارع نمي تواند به او امر بكند آنوقت اگر خود ملاك هم بخواهد مقيد به امر باشد هر مركبي توقف در أجزايش دارد هر مقيدي توقف بر قيدش دارد اين قانون كلي است كه هر مقيدي متوقف بر قيدش است هر مركبي متوقف بر جزءش است اگر گفتيم ملاك مقيد به امر است پس خود ملاك هم توقف بر امر دارد اين شد دور.

راه دوم اين است كه بگوييم نه، ما درست است تا قبل از تعلق امر عقل ما ملاك را نمي فهميد شارع كه امر كرد ما كشف از اين مي كنيم كه عمل يك ملاك ذاتي دارد كشف از اين مي كنيم يعني يقين پيدا مي كنيم، يقين داريم كه نماز يك ملاك ذاتي دارد حالا كه يقين پيدا كرديم مرحوم آخوند مي فرمايد: مزاحمت بين امر به ضدين است امر به ضدين نمي شود يا بايد امر به ازاله فعلي باشد و يا امر به نماز، بخواهد امر به هر دو فعلي باشد نيست مزاحمت اصلا ربطي به عمل ندارد مزاحمت مربوط به امر است حالا كه مزاحمت مربوط به امر است مزاحمت امر را از بين مي برد امر را كه از بين برد ما بعد از امر يقين پيدا كرده بوديم كه اين عمل محبوبيت ذاتي دارد يقين ما جاي خودش باقي مي ماند يقين داريد كه حالا هم اين محبوبيت ذاتي دارد بعبارت أخري مرحوم آخوند مي فرمايد مزاحمت كه آمد امر از بين مي رود و يقين داريم چيزي كه موجب حدوث مبقوضيت باشد كه نشده است اين را كه ما يقين داريم.

در نتيجه چيز جديدي كه نيامده آن ملاك قبل به قوت خودش باقي است يعني همان محبوبيت ذاتي. اينكه مرحوم صدر مي فرمايد كه بعد از تحقق مزاحمت ما رفع ملاك را احتمال مي دهيم احتمال اينجا منشئي ندارد اگر مزاحمت خارج از دايره امر بود مي گفتيم بين خود ازاله و بين صلاه مزاحمت است اينجا اين فرمايش درست بود مي گفتيم همان طور كه مزاحمت امر به صلاه را از بين مي برد احتمال مي دهيم كه رافع ملاك هم باشد اما از ابتدا مرحوم آخوند تصريح مي كند مي گويد مزاحمت  بين الامر به ضدين است اين دو تا امر نمي تواند با هم باشد بين اين دو تا تزاحم وجود دارد نه بين دو تا عمل، لذا ملاك به قوت خودش باقي است و وجهي براي اينكه ما بگوييم احتمال مي دهيم كه قدرت يعني احتمال بدهيم كه ملاك بر طرف شده است نيست.

خلاصه:
خلاصه اين شد كه  اولا اينكه مرحوم آقاي خوئي فرمودند كلام مرحوم آخوند مجرد دعوا است با بياني كه ما از كلام آخوند كرديم روشن شد مجرد دعوا نيست آخوند خيلي هم محكم مطلب را اينجا استوار كرده منتها خيلي توضيح نداده فرمايش مرحوم آخوند مجرد دعوا نيست. ثانيا قبول داريم كه ملاك براي استكشاف تنها راه تعلق احكام است در اين جهت با ايشان مشترك هستيم اما احكام كشف از ملاك ذاتي عمل مي كند نه ملاك مقيد به امر. مطلب سوم اينكه ما در اينجا منشئي براي اين احتمال كه بگوييم ملاك هم برطرف مي شود نمي بينيم لذا امر كنار مي رود يقين داريم به اينكه اين ملاك در آن وجود دارد و با قصد ملاك مي توانيم عمل را انجام بدهيم.


برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .