درس بعد

بحث ضدّ

درس قبل

بحث ضدّ

درس بعد

درس قبل

موضوع: ضدّ تا آخر واجب تخییری


تاریخ جلسه : ۱۳۸۲/۱۲/۱۷


شماره جلسه : ۶۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • کلام مرحوم محقق عراقی در باب ترتب تصویر متضادان به بنحو عرضی

دیگر جلسات

بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

خلاصه مباحث گذشته:
ما در بحث ترتب نظريه مرحوم آخوند خراساني و اشكالات مربوط به كلام ايشان را بيان كرديم؛ و بعد عرض كرديم كه چون مفصل ترين كلام در باب ترتب مربوط به مرحوم نائيني است، كلام ايشان را هم با آن تفصيلي كه داشت و آن مقدمات خمسه اي كه ايشان فرمودند، عنوان كرديم. سپس قبل از آنكه وارد تنبهات بحث ترتب بشويم نظريه مرحوم محقق اصفهاني را ذكر كرديم و تا اينجا كلام مرحوم نائيني و مرحوم اصفهاني در مورد ترتب را كافي ندانستيم و عرض كرديم كه قابل مناقشه است و مناقشه را هم ذكر كرديم.
و حالا تقريبا چند نظريه در اينجا باقي مانده: 1. نظريه مرحوم عراقي 2. نظريه مرحوم محقق حائري(صاحب درر) 3. نظريه مرحوم بروجردي، 4. نظريه مرحوم امام(رض).

بيان مرحوم محقق عراقي:
اين بيان هم در كتاب مقالات الاصول، ج1، ص342، آمده(مقالات به قلم خود مرحوم عراقي است) و هم در كتاب نهايه الافكار ج1 ص369 چ:جامعه مدرسين. مرحوم محقق عراقي آمده اند تصوير فرموده اند كه ما امر به مهم را در عرض امر به اهم تصوير مي كنيم بدون اينكه آن محذور تكليف به مالايطاق بوجود بيايد!
(چون در اين بحث ترتب بحث از اينجا شروع شد كه حالايي كه مكلف الان وارد مسجد مي شود و مسجد نجس است امر به ازاله به نجاست متوجه اين مكلف است و نماز ضد اين ازاله است بنابراين اينها عنوان ضدان را دارند و مي گوييم كه در اينجا يا بايد ازاله نجاست امر داشته باشد و يا اينكه بايد صلاه امر داشته باشد و در آن واحد اگر بخواهيم بگوييم كه هر دو امر دارند يعني دو امر در زمان واحد متوجه اين مكلف است اين تكليف به مالايطاق است و سپس گفتيم كه چون ازاله نجاست اهم است اين امر به اهم متوجه او باشد، و بحث در اين واقع شد كه اگر مكلف اهم را امتثال نكرد بلكه مهم را امتثال كرد آيا راهي براي تصحيح ضد عبادي وجود دارد يا نه، يعني به جاي اينكه ازاله نجاست انجام بدهد اگر آمد و شروع به خواندن نماز كرد آيا ما مي توانيم يك راهي را درست بكنيم تا اينكه اين ضد عبادي تصوير بشود؟ به عبارت ديگر در ثمره بحث ضد فرمودند كه يكي از  ثمرات اين بحث بطلان اين ضد عبادي است، وقتي مي گوييم كه امر به شيء مقتضي نهي از ضد است و حالا اگر كسي آمد آن ضد(نماز) را خواند اين نماز باطل است. و ديگران كه مي خواهند اين ثمره را باطل كنند مي گويند كه ما مي توانيم اين ضد را تصوير بكنيم و بگوييم كه اين نماز صحيح است. و براي تصوير اين راههايي بيان شده كه يك راهش راه ترتب است. ترتبيها همانطوري كه از عنوان ترتب پيداست مساله را طولي قرار داده اند يعني مي‌گويند كه امر به مهم مشروط به عصيان اهم است و امر به مهم در عرض امر به اهم نيست بلكه در طول امر به اهم است و اينها مي گويند اين تكليف به مالايطاق و جمع بين ضدين در صورتي است كه اما اين دوتا امر را در عرض يكديگر قرار بدهيم و بگوييم كه در زمان واحد دو تا امر في رتبه واحده متوجه مكلف شده و مكلف هم قدرت بر انجام هر دو را ندارد. لذا مي گويند كه ما مي آييم طوليت را درست مي كنيم و مي گوييم امر به مهم در امر به اهم نيست بلكه در طول او قرار دارد و اگر در طول او قرار داشت دوتا امر در زمان واحد متوجه مكلف  مي شود منتهي بنحو طوليت و در اين هيچ اشكالي وجود ندارد).

مرحوم محقق عراقي مي فرمايد نه تنها اين راه درست است و نه تنها ما مي توانيم بياييم مساله طوليت و مساله ترتب را درست بكنيم مثل مرحوم نائيني و ديگران، بلكه ما مي توانيم اين امر به مهم را در عرض امر به اهم و در رتبه امر به اهم تصوير بكنيم بدون اين كه محذور تكليف بمالايطاق پيش بيايد. و ايشان در كلماتشان مي‌فرمايند كه تا مادامي كه ما بتوانيم دوتا امر را في رتبه واحده و بنحو عرضي تصوير بكنيم مجالي براي و نوبتي به مساله ترتب نمي رسد بله اگر ما نتوانستيم بنحو عرضي تصوير بكنيم آنوقت ميدان و مجالي براي ترتب وجود دارد. پس اصل مدعاي مرحوم عراقي این است كه مي فرمايد ما ترتب را قبول داريم ولي دوتا امري كه متضادان هستند ما اينها را بنحو عرض و في رتبه واحده تصوير مي كنيم.

تصوير متضادان بنحو عرضي:
در بحث واجب تخييري يك نظريه اي را مرحوم شيخ محمد تقي اصفهاني -صاحب حاشيه بر معالم بنام كتاب هدايه المسترشدين(كه واقعا كتاب بسيار پير مطلبي هست)-  دارند كه مرحوم عراقي از همان نظريه ايشان در مانحن فيه استفاده كرده. در واجب تخييري بحث در این است كه متعلق وجوب چيست؟ خوب در واجب تعييني مثلا نماز براي ما واجب تعييني است و وجوبش و متعلقش مشخص است كه وجوب تعلق پيدا كرده به نماز؛ اما به واجب تخييري كه مي رسيم مولا مي گويد كه مخيري در خصال كفاره بين يكي از اين امور ثلاثه، نزاع در اين است كه در واجب تخييري متعلق چيست؟ در اينجا اقوالي متعدد در بين قدما وجود دارد: بعضيها گفته اند كه يكي غير معين، بعضي گفته اند آن يكي كه مكلف مي آيد اختيار مي كند و انجام مي دهد واقعا هم در لوح محفوظ همان متعلق براي وجوب است و اقوالي ديگري كه در اين باب مطرح شده.

اما مرحوم اصفهاني در حاشيه معالم فرموده است كه اصلا بين ماهيت وجوب در واجب تخييري و ماهيت وجوب در واجب تعييني فرق وجود دارد: در واجب تعييني وجوب معنايش آوردن عمل با نهي ازت يعني جميع تروك اس ما مي گوييم كه نماز واجب تعييني است، نماز اگر بخواهد ترك بشود گاهي تركش مستند به اكل است يعني انسان مشغول خوردن بشود و گاهي مستند به نوم است و گاهي هم اين ترك مستند به ازاله نجاست است يعني مكلف مشغول به انجام واجب ديگري است! و وقتي مي گوييم كه نماز واجب تعييني است در اين بايد نماز را بياوري و مولا نهي مي كند از جميع تروكش يعني ترك نماز اگر مستند به اكل باشد اين ممنوع است و هكذا اگر ترك صلاه مستند به نوم باشد ممنوع است و غير ذلك؛ لذا وجوب واجب تعييني يك وجوب كامل و تام است يعني اينكه بايد متعلق را بياوري و جميع اعدام اين عمل و تروكش مستند به هر چيزي كه باشد بايد كنار بگذاري و ممنوع است. اما در واجب تخييري مساله اينطوري نيست بلكه در واجب تخييري اگر مولا فرمود اطعام ستين مسكينا يا شصت بنده را آزاد كردن، اين مي شود واجب اما يك وجوب ناقص دارند يعني اينكه مولا مي گويد بايد مسكين را اطعام بدهي و اين نبايد ترك بشود ولي از همه انواع تروكش مولا ما را نهي نمي كند بلكه مي گويد اگر شصت بنده را هم آزاد كردي و اطعام ترك شد اين اشكالي ندارد، بدين معني كه اگر ترك اطعام شصت مسكين مستند به خصال ديگر يعني آزاد كردن شصت بنده شد اين ترك اشكالي ندارد و متعلق نهي نيست. بنابراين مي گوييم كه مولا اطعام ستين مسكينا را واجب كرده و نهي از ترك او كرده منتهي تركي كه در ضمن فعل ديگري نباشد. لذا مي گوييم كه مولا نهي مي كند از بعضي از انواع تروك. لذا از وجوب تعييني تعبير مي كنيم به وجوب تام و از وجوب تخييري تعبير مي كنيم به وجوب ناقص.

مرحوم محقق عراقي آمده همين نظريه را در مانحن فيه جاري كرده و فرموده ايني كه شما شنيده ايد دوتا امر في رتبه واحده و في زمان واحد قابل اجتماع نيستند و جمع بين ضدين است، اين در آنجاي است كه دوتا وجوب، وجوب تام باشند و به عبارتي ديگر ايني كه تكليف بمالايطاق لازم مي آيد اين در فرضي است كه ما دوتا وجوب تام داشته باشيم اما اگر دوتا وجوب ناقص باشد مثل آنجايي كه ضدان هر دو متساويين هستند و هيچ كدام اهم از ديگري نيست، در اينجا مي گوييم كه دوتا وجوب به اين دوتا ضدين هست منتهي دوتا وجوب ناقص. و يا اگر يك وجوب تام داشته باشيم و يك وجوب ناقص در آنجايي كه احدهما اهم از ديگري باشد در آنجا مي گوييم كه واجب اهم مثل ازاله نجاست وجوبش وجوب تام است و واجب مهم يعني نماز وجوبش ناقص است در اينجا مي گويد كه جمع بين اينها در في زمان واحد و في رتبه واحد و في عرض واحد بمكان من الامكان، اين اشكالي ندارد. لذا مي فرمايد كه ما مي توانيم دوتا امر را در عرض يكديگر در اينجا تصوير بكنيم.


بنابراين با اين توضيحات ادعاي مرحوم عراقي این است كه اين دوتا وجوب يا هردو ناقصند در آنجايي كه متساويين باشند و يا يكي تام و ديگري ناقص است. و حالا بايد اين توضيح بدهيم كه در آنجايي كه يكي تام و ديگري ناقص است چرا تكليف بمالايطاق لازم نمي آيد؟ چرا آن محذوري كه مرحوم آخوند در كفايه فرموده كه اين جمع بين ضدين است اين پيش نمي آيد؟!

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .