درس بعد

بحث ضدّ

درس قبل

بحث ضدّ

درس بعد

درس قبل

موضوع: ضدّ تا آخر واجب تخییری


تاریخ جلسه : ۱۳۸۲/۹/۲۵


شماره جلسه : ۴۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • مقدمه سوم مرحوم نائینی بر ترتب

دیگر جلسات

بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

مقدمه سوم مرحوم نائيني
بحث درمقدمه اولي و مقدمه ثانيه گذشت بعد از اين دومقدمه مرحوم نائيني(قدس) يك مقدمه سومي را عنوان فرمودند كه در اين مقدمه سوم باز نكاتي وجود دارد و تقريبا برحسب آنچه كه در كتاب اجودالتقريرات آمده در حدود شش صفحه مرحوم نائيني مقدمه سوم را عنوان فرمودند كه ما سعي مي كنیم  خلاصه و لب آنچه كه ايشان در آنجا بيان كردند را بيان كنيم؛ تا بعد بپردازيم به اشكالاتي كه بر اين مقدمه وارد است. در اين مقدمه مرحوم نائيني اول دو تا مطلب را بيان فرمودند بعد آمدند يك توهمي را ذكر كرده اند و از آن جواب داده اند و در مرحله بعد فرموده اند كه مقصود اصلي ما از اين مقدمه جواب از يك اشكالاتي است كه بر نظريه ترتب وارد مي شود و آمده دو تا از ان اشكالات مهم را عنوان كرده اند و فرموده اند كه طبق آن جوابي كه از متوهم داديم و آن مطالبي كه در همين ابتداي مقدمه گفتيم از اين دواشكال جواب داده ميشود.

بنابراين مقصود اصلي بيان اشكالاتي است كه بر ترتب وارد مي شود و ايشان از ميان آن اشكالات دو اشكال را عنوان فرموده اند؛ اين اجمال مطلب اما تفصيلش این است كه در اين مقدمه عرض كرديم كه ايشان ابتداء دوتا مطلب را بيان فرموده اند: يك مطلب اينكه مي فرمايند ما در بحث واجب موقت گفتيم كه در واجبات مضيق مثل مسأله وجوب صوم كه واجب مضيق است، فعليت خطاب با تحقق آخرين جزء از موضوع و آخرين جزء از شرط است يعني قبل از آني كه شرط تحقق پيدا بكند و قبل از آني كه شرائط موجود شود و قبل از آنكه موضوع محقق بشود در اين واجبات مضيقه خطاب به فعليت نمي رسد در وجوب صوم قبل از آني كه وقت داخل بشود هنوز خطاب فعليت ندارد بلكه فعليت خطاب مقارن است با دخول وقت. مطلب دوم این است كه فرموده اند امتثال تأخرش از خطاب رتبي است نه زماني، يعني زمان امتثال با زمان فعليت خطاب يك زمان است و اينطور نيست كه بگوييم خطاب از نظر زماني قبلا فعليت پيدا مي كنيد اما زمان امتثال اين خطاب متأخر از خود خطاب است! بلكه زمان امتثال با زمان خطاب يكسان است و فقط از نظر رتبه بين اينها فرق وجود دارد بدين صورت كه رتبه امتثال موخر از رتبه خطاب است.

ان قلت
بعد از بيان اين دو مطلب آمده اند توهم يك متوهمي كه در رابطه با اين دو مطلب است را ذكر كردند واز آن جواب دادند: متوهم مسأله را آورده روي يك مثالي همين مثال وجوب امساك در باب روزه، متوهم ميگويد كه اگر خطاب قبل از زمان امتثال فعليت نداشته باشد اولين زماني كه طلوع فجر ميشود شما ميگوييد در همان زمان خطاب فعليت پيدا ميكند يعني يك دقيقه قبل از اذان و قبل از طلوع فجر ما خطاب كتب عليكم الصيام نداريم به نحو فعلي(ولو حالا به نحو انشايي باشد خطاب كتب عليكم فعليت ندارد) حالايي كه الان طلوع فجر شد شما مرحوم نائيني ميگوييد كه خطاب فعليت پيدا ميكند سئوال اين است كه در همين اولين جزء از زمان روزه يا اين مكلف اشتغال به خوردن و آشاميدن دارد اگر اين باشد بگوييم حالايي كه دارد ميخورد در عالم خارج خطاب لزوم امساك به او توجه پيدا ميكند اين ميشود جمع بين ضدين. مي بيند در همين دقيقه اين لقمه داخل دهان مكلف است آنوقت بگوييم در همين دقيقه هم از او امساك را طلب ميكند، اين جمع بين ضدين و طلب جمع بين ضدين ميشود و اگر در اين لحظه واقعا خود مكلف امساك كرده باشد اين ميشود تحصيل حاصل در اين لحظه اول در دقيقه اول مكلف از اين دوحال خارج نيست يا الان امساك كرده يا امساك نكرده اگر امساك كرده باشد اين ميشود تحصيل حاصل يعني خطاب بخواهد اين زمان را الان شامل شود و فعليت پيدا بكند اين ميشود تحصيل حاصل، و اگر امساك نكرده باشد اينجا ميشود طلب جمع بين ضدين بنابراين براي اين كه اين محضور پيش نيايد متوهم ميگويد اين خطاب بايد قبل از اين كه زمان عمل فرا برسد به فعليت برسد خطاب به فعليت ميرسد كه مكلف بعد از او از اولين زمان طلوع فجر شروع كند به امساك، بايد قبل از او فعليت داشته باشد اين بياني كه متوهم در اينجا ذكركرده.

قلت
مرحوم نائيني از اين توهم مجموعاً پنج جواب دادند. جواب اول: اين جواب اول جواب نقضي است و براي اين كه اين جواب نقضي روشن شود عرض مي كنيم كه ايشان مي فرمايند امتثال وخطاب رابطه شان رابطه علّي و معلولي است يعني خطاب به منزله علت است امتثال به منزله معلول است ولو اين كه علت و معلول تكويني با همه خصوصياتش نيست اما نظير او هست احكام او را دارد خطاب به منزله علت است امتثال به منزله معلول است مرحوم نائيني ميفرمايد ما اول درجواب اول مي آئيم به شما يك جواب نقضي ميدهيم و ميگوييم شما در باب علت و معلول چه ميگوييد؟ اگر بگوييد علت زمانش اتحاد با معلول دارد، آنجا هم همين محذور پيش مي آيد و آن اينكه اگر معلول موجود است اين ميشود تحصيل حاصل و اگر آن موقع موجود نيست ميشود جمع بين ضدين يا نقيضين؛ لذا اولين جوابشان از اين توهم جواب نقضي است كه مانحن فيه را نقض ميكنيم به باب علت ومعلول. ايشان چهار تا جواب حلي هم در اينجا بيان ميكنند:

جواب حلي اول(جواب دوم:) ميفرمايند كه هم در باب علت و معلول و هم در باب خطاب و امتثال ما اگر امتثال را و معلول را مفروض الوجود بگيريم في حد نفسه، يعني اصلا بگوييم با قطع نظر از مسأله علت با قطع نظر از مسأله خطاب، معلول موجود است و امتثال محقق است، ايشان مي فرمايد اگر اينطور مسأله را ما فرض كنيم اين اشكالات وارد ميشود كه اگر امتثال هست اين ميشود تحصيل حاصل و اگر نيست ميشود طلب جمع بين ضدين؟! درحالي كه هم در باب علت و معلول و هم در باب خطاب و امتثال ما اين دو تا را به لحاظ منشئشان بايد مفروض الوجود بگيريم و بگوييم امتثالي كه ناشي از اين خطاب  است موجود است و معلولي كه ناشي از اين علت است موجود است، اين دو تا يعني معلول و امتثال اين دوتا را اگر ما في حد انفسهما به آنها نظر نكرديم و گفتيم امتثال به لحاظ خطاب موجود است معلول به لحاظ علت موجود است در اين صورت تقارن زماني علت و معلول و همچنين تقارن زماني خطاب و امتثال يك امر ممكن و صحيحي است و ديگر آن محذورها پيش نمي آيد. جواب دوم(جواب سوم:) در اين جواب ايشان مسأله را بردند روي علم و جهل, ميفرمايند كه اگر مكلف در همين مثالي كه شما متوهم مطرح كرديد قبل از طلوع فجر عالم باشد به اين كه لحظه اول طلوع فجر خطاب وجوب صوم بر او فعليت پيدا ميكند يعني الان من ميدانم وقتي كه اولين لحظه طلوع فجر شد مولا خطاب وجوب صومش بر من فعليت پيدا ميكند، حالا در اين فرض علم اگر خطاب وجوب صوم قبل از طلوع فجر بخواهد فعليت داشته باشد چه لازم مي آيد؟

لغويت لازم مي آيد الان من ميدانم كه رأس اين دقيقه كه طلوع فجر است خطاب فعليت پيدا ميكند قبل از اول اگر بخواهد اين خطاب فعليت داشته باشد لغو ميشود اگر عالم به اين نباشم اصلا جاهل باشم ميفرمايد وجود خطاب قبل از طلوع فجر في نفس الامر وقتي من به او جاهل هستم چه اثري دارد؟ هيچ اثري براي او مترتب نيست انسان هم يا جاهل است يا عالم؛ پس در فرض جهلش وجود خطاب ميشود بي اثر در فرض علمش وجوب خطاب ميشود لغو. اين هم جواب دوم حلي كه ايشان ميدهد. جواب سوم حلي(جواب چهارم:) ايشان فرموده است كه ما اگر قائل شويم به اين كه خطاب زمانا بر امتثال مقدم است يعني بگوييم آقا دو دقيقه قبل از طلوع فجر خطاب وجوب صوم فعليت دارد در حالي كه شرطش بعداً مي آيد ميفرمايند اين نميشود مگر اين كه از راه شرط متأخر يا واجب معلق وارد شويم و بياييم بگوييم وجوب صوم دو ساعت يا مثلا يك ساعت قبل از طلوع فجر فعليت دارد اما مشروط به اين كه در بدو و در زمان متأخر طلوع فجر محقق بشود براي اين شخص؛ حالا اگر اين شخص قبل از طلوع فجرمرد، نه. يا از راه شرط متأخر وارد شويم يا ازراه واجب معلق بگوييم وجوب فعلي است واجب استقبالي كه شرط را شرط براي واجب قرار بدهيم و ميفرمايند ما(نائيني) قبلا هم شرط متأخر را اثبات كرديم كه محال است وهم واجب معلق را اثبات كرديم كه محال است. اين هم جواب سوم .

جواب چهارم(جواب پنجم:) درجواب چهارم مرحوم نائيني به متوهم ميگويد شما حالا كه قائل ميشويد به اين كه خطاب بر امتثال از نظر زماني بايد مقدم باشد چرا فقط در واجب مضيق اين حرف را مي زنيد بايد در واجبات موسعه هم همين حرف را بزنيد شما تا به حال مي آئيد در باب وجوب امساك ميگوييد قبل از طلوع فجر خطاب بايد فعليت داشته باشد ما ميگوييم اگر شما قائليد به لزوم تقدم خطاب بر امتثال، همين حرف را در واجبات موسعه هم بزنيد در نماز هم بگوييد قبل از آني كه زمان فرا برسدخطاب ﺃَﻗِﻴﻤُﻮﺍ ﺍﻟﺼﱠﱠﻠﺎﺓَ فعليت دارد! در حالي كه مشهور در واجبات موصعه اين حرف را نميزنند بلكه مشهور در واجب موصع ميگويند وقتي كه وقت نماز ظهر شد آنوقت وجوب نماز ظهر فعليت پيدا ميكند و لذا ميگويند قبل از وقت اگر وضو را به قصد وجوب نماز بخواهيد بگيريد اين محل اشكال است در واجبات موصعه مشهور اين حرف را نميزنند اما در واجب مضيق مي آيند ميگويند كه خطاب بايد بعد از امتثال زماناً مقدم باشد؛ نائيني ميفرمايند چه فرقي بين اينها وجود دارد. پس مجموعا از اين توهم پنج جواب مطرح كردند.

مقصود و هدف:
بعد مرحوم نائيني مي آيد ميفرمايد مقصود اصلي ما از اين مقدمه اين است كه ميخواهيم براي شما در باب ترتب بگوييم يك امر به اهم داريم كه مطلق است يك امر به مهم داريم كه مشروط است ما ميخواهيم براي شما بيان كنيم روي بيان و نظريه ترتب سه مطلب با هم اتحاد زماني دارند: خطاب اهم, و همچنين شرط و موضوع امر به اهم وهمچنين عصيان يا امتثال اينها زمانشان يك زمان است يعني زمان فعليت خطاب امربه اهم و زمان فعليت موضوع در امر به اهم و زماني كه مكلف ميخواهد يا امتثال كند يا عصيان كند. در امر به مهم هم همينطور زمان فعليت خطاب مهم با زمان فعليت شرط با زمان عصيان يا اطاعت مهم اينها هم يك زمان است و تمام اينها هم در امر به اهم هم در امر به مهم از نظر زماني بينشان اتحاد وجود دارد. ميفرمايد ما مقصودمان از بيان اين مقدمه يك چنين مطلبي است كه اتحاد زماني اختلاف رتبي هست و آنچه كه قائلين به ترتب ميخواهند بگويند اين است بين اينها يعني بين امر به مهم و امر به اهم اختلاف در رتبه هست اما از نظر زمان بين اينها هيچ اختلافي وجود ندارد يعني در يك زمان امر به اهم فعليت دارد موضوعش فعليت دارد و همان زمان زماني است كه ما ميتوانيم اهم را امتثال كنيم يا عصيان كنيم و در همان زمان امر به مهم فعليت دارد، موضوعش هم فعليت دارد و همينطور زمان امتثال يا عصيانش هم همان زمان است.

اشكال و جواب:

سپس ميفرمايند با اين بيان دو تا اشكال مهم كه بر ترتب وارد شده جواب از آنها روشن ميشود: اشكال اول اين است كه مستشكل ميگويد شما آمديد امر به مهم را مشروط كرديد به عصيان امر به اهم نتيجه اين ميشود ميگويد عصيان امر به اهم با امتثال امر مهم زماناً متحد است! خوب به حسب ظاهر هم همينطور است الان همين زماني كه من دارم امر به مهم را امتثال ميكنم همين زمان امر به اهم عصيان شده مستشكل بعد از اين يك مقدمه اي را اضافه ميكند و ميگويد كه خطاب مهم بايد مقدم باشد زماناً بر امتثال امر به مهم يعني حالا كه شما ميگوييد در اين زمان كه زمان امتثال امر به مهم است ما قاعده داريم كه خطاب زمانش بايد در زمان امتثال مقدم باشد پس بر زمان امتثال امر به مهم خطاب به مهم بايد مقدم باشد زماناً و اين نميشود الا اين كه ما قائل بشويم به شرط متأخر يا قائل شويم به واجب معلق به عبارت الاخري از اشكالاتي كه برنظريه ترتب شده اين است كه مستشكل ميگويد اين پذيرش نظريه ترتب(البته روي آن بياني كه مستشكل فهميده كه ما بايد بگوييم خطاب به مهم زماناً بر امتثال مهم مقدم است) نميشود بدليل اينكه ما بايد يا شرط متأخر را قائل شويم و يا واجب معلق را، و خود شما(نائيني) هردو را محال ميدانيد.

مرحوم نائيني از اين اشكال اول دو جواب ميدهند:

جواب اول: ميفرمايند مبناي اين اشكال باطل است بدليل اينكه ما ثابت كرديم درجواب آن توهم كه زمان خطاب بر زمان امتثال مقدم نيست ما آمديم در جواب متوهم گفتيم زمان فعليت خطاب با زمان امتثال يك زمان است و ما قبول نداريم اين مبنا را كه شما روي اين مبنا داريد به ما اشكال ميكنيد شما روي مبناي لزوم تقدم خطاب بر امتثال زماناً آمديد اين اشكال را ميكنيد درحالي كه ما اين مبنا را آمديم تخريب كرديم و نپذيرفتيم. جواب دوم: مرحوم نائيني ميفرمايد اين اشكالي كه شما ميكنيد اين مختص به بحث ترتب نيست در تمام واجبات شرعيه اين اشكال وجود دارد اگر ما قائل شويم به اين كه زمان خطاب بر زمان امتثال مقدم است در همه واجبات شرعيه اگر اين را قائل شديم اين لايمكن الا اين كه يا از راه شرط متأخر وارد شويم و يا از راه واجب معلق وارد شويم. به عبارت اخري مرحوم نائيني ميفرمايد اين اشكال شما فقط به باب ترتب واقع نيست و از اشكالات مختصه ترتب نيست كسي كه اين مبنا را دارد قائل است به لزوم تقدم زمان خطاب در زمان امتثال است يا بايد شرط متأخر شود يا واجب معلق شود و اختصاصي به باب ترتب ندارد. اين دوجواب از اين اشكال اولي كه بيان فرمودند اشكال دوم باقي ميماند حتما به اجودالتقريرات، ج2، ص59 تا  مراجعه كنيد.

 

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .