درس بعد

تعادل و تراجيح

درس قبل

تعادل و تراجيح

درس بعد

درس قبل

موضوع: بررسی روايات تعادل و تراجیح


تاریخ جلسه : ۱۳۹۸/۱۰/۰۴


شماره جلسه : ۵۲

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • حدیث اخلاقی هفته: ادامه خطبه 223 نهج البلاغة

  • بررسی دلیل سوم قائلین به لزوم تبعیت مقلد از مجتهد

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


حدیث اخلاقی هفته: ادامه خطبه 223 نهج البلاغة
در جلسات گذشته عرض کردیم امیرالمؤمنین(علیه السلام) ذیل آیه ششم سوره انفطار، یک خطبه‌ای را ایراد فرمودند. به دنبال این آیه مطالب بسیار مهمی را فرمودند که یکی از خطبه‌های موعظه‌ای و اخلاقی نهج البلاغه همین خطبه است.

دو قسمت از این خطبه را خواندیم یک قسمت کوتاهی از آن باقی مانده است.
بعد از اینکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ابتدای خطبه فرمودند چه چیزی تو را جری کرده بر اینکه گناه کنی و مخالفت با خدا کنی؟ و چه چیزی تو را علاقمند کرده که خودت را نابود کنی، این تعابیر همیشه باید در ذهن ما بماند و ملکه ذهن ما بشود که گناه هم جرأت بر یک موجود مطلق من جمیع الجهات، اطلاق من جمیع الجهات از قدرت و علم و عظمتی که دارد، انسان در مقابل چنین موجودی گناه می‌کند و لذا روی این تعبیر اخلاقی و تعبیر این چنینی هر ذنبی کبیر است، هر گناهی کبیره است ولو روی اصطلاح فقهی ما این بحث را کردیم و این نظر مشهور که تقسیم ذنوب به کبایر و صغایر است را پذیرفتیم ولو اینکه برخی از قدما و برخی از بزرگان می‌گویند کل ذنبٍ کبیر ولی باز ما که همان تقسیم را پذیرفتیم اما از نظر اخلاقی کل ذنب کبیر مسلم است، یکی از جاهایی که انسان بین اخلاق و فقه می‌تواند یک تفکیکی کند همین جاست.

از نظر اخلاق؛ «کل ذنب کبیر»، ما ذنب صغیر در اخلاق نداریم. برای اینکه مخالفتی که انسان می‌کند یک طرفش مربوط به مخالفت با خدای تبارک و تعالی است که با چنین موجودی مخالفت می‌کند، این انسانی که گاهی از نگاه یک حیوان شرم می‌کند، گاهی از نگاه یک بچه شرم می‌کند ببینید چقدر سقوط پیدا می‌کند که از نگاه خدای تبارک و تعالی شرم و حیا نمی‌کند، همین را اگر انسان باورش بشود که خدا همیشه ناظر بر اعمال و گفتار و رفتار ماست، خیلی مسائل ما حل می‌شود، مشکل این است که این باور ما نیست و اگر باور ما باشد غفلت از او معنا ندارد. غفلت در چیزی معنا پیدا می‌کند که انسان ملکه نفسش نشده باشد چیزی که ملکه نفس انسان است، انسان در خواب هم همراه او هست، غفلت از او معنا ندارد. ما چون اینها را ملکه خودمان نکردیم از آن غافل می‌شویم گاهی یادش می‌افتیم و گاهی هم یادش نمی‌افتیم، وقتی هم به یاد می‌آوریم درست یاد نمی‌آوریم، اسم خدا را که می‌آوریم معنایش را درست نمی‌دانیم و توجه نمی‌کنیم، اینها برای اینست که ملکه وجودی ما نشده‌است.

از یک طرف گناه یک چنین مخالفتی با چنین موجودی است و از طرف دیگر موجب هلاکت انسان است، هر گناهی موجب هلاکت انسان است. این همین جنبه اخلاقی‌اش هست هر گناهی انسان را ساقط می‌کند ولو گناه صغیره باشد. ما فکر نکنیم در فقه می‌گوئیم گناه صغیره مسقط عدالت نیست و بیائیم بعد برایش مصداق درست کنیم بگوئیم این صغیره است و خدای ناکرده دنبال این باشیم بعضی از کبیره‌ها را هم صغیره کنیم. اما در اخلاق هر گناهی مسقط انسان است، از انسانیّت، از تقرّب به خدا، اینکه هر گناهی انسان را از چشم خدا می‌اندازد.

امیرالمؤمنین به دنبال این آیه که می‌فرماید «یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم»، فرمودند چه چیز باعث شده که تو به فکر معالجه خودت نیفتی، ‌باعث شده که خوشت بیاید از اینکه خودت را نابود کنی، «ما أنسّک بهلکة نفسک»، اینها را هم عرض کردیم و واقعاً هر جمله‌اش را باید تأمل کرد و تکرار کرد، تا اینکه انسان یک مقدار عمیق‌تر به اینها توجه پیدا کند.

در آخر می‌فرماید «اذا رجفت الراجفة»، وقتی که راجفه، آن زلزله شدیده روز قیامت می‌آید، یوم «ترجف الراجفة تتبعها الرادفة»، قیامت که می‌خواهد بشود یک زلزله عظیم و بسیار شدیدی می‌آید بعد هم می‌فرماید یکی نیست «تتبعها الرادفة» پشت سرش یک زلزله دیگر می‌آید، اینطور نیست که یک زلزله بیاید و تمام شود، «تتبعها الرادفة» یعنی یک زلزله و یک اضطراب بسیار بزرگی زمین را می‌گیرد «اِذا رَجَفَتِ الرّاجِفَةُ، وَ حَقَّتْ بِجَلائِلِهَا الْقِيامَةُ»، جلائل جمع جلیل است و آن حوادث جلیله و بزرگ قیامت محقق می‌شود. می‌گوید به فکر چنین روزی باش.

«وَ لَحِقَ بِكُلِّ مَنْسَك اَهْلُهُ، وَ بِكُلِّ مَعْبُود عَبَدَتُهُ، وَ بِكُلِّ مُطاعٍ اَهْلُ طاعَتِهِ»، می‌فرماید هر کسی اهل هر منسک و دینی باشد آن روز به همان دین ملحق می‌شود، هر عبدی به معبودش ملحق می‌شود، هر مطیعی به مطاعش ملحق می‌شود «و بکل مطاع اهل طاعته».

اینجا باز در بعضی از این شروح نهج البلاغه مرحوم خوئی که از شرح‌های بسیار خوب است، مخصوصاً در لغاتی که در نهج البلاغه وجود دارد، ایشان آنجا می‌گوید این قسمت کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) اشاره دارد به آن روایاتی که انسان روز قیامت با آنچه که علاقمند آن هست محشور می‌شود، این روایت را شاید زیاد شنیدید، خیلی روایت عجیبی است که «یحشر الانسان مع من أحب ولو احبّ احدکم حجراً لحشر معه»، اگر انسان یک سنگی را دوست داشته باشد در قیامت با همان محشور می‌شود.

این هواهای نفسانی که در این دنیا این آمال طول و درازی که داریم و در نفوس ما ریشه دوانیده، دائماً به فکر اینها هستیم، قیامت با همین‌ها محشور می‌شویم. لحق اشاره به همان حشر دارد، درست است هر اهلی با دین خودش، هر کسی با دین خودش محشور می‌شود. مشرکین در یک طریق قرار می‌گیرند، نصاری یک جا، یهودی‌ها یک جا، مسلمین یک جا. بالأخره امتاز الیوم، روزی است که همه جدا می‌شوند. هر مطیعی با مطاع خودش، اگر مطاع ما خدا باشد ما با جلوه خدا، با پیامبر و آل پیامبر(صلوات الله علیهم اجمعین) محشور می‌شویم.

اگر مطاع ما خدای ناکرده شیطان باشد اگر محبوب ما غیر خدا باشد با همان محشور می‌شویم «و لحق بکل منسک اهله و بکل معبود عبدته و بکل مطاع اهل طاعته فَلَمْ يُجْزَ» اینجا این نسخه بدل‌ها نسخ مختلف دارد «فلم یجرِ» هم هست، «فلم یجزَ فى عَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ يَوْمَئِذ خَرْقُ بَصَر فِى الْهَواءِ، وَ لا هَمْسُ قَدَم فِى الاَرْضِ اِلاّ بِحَقِّهِ، آن روز روزی است که اینقدر خدا در عدل و قسطش و مجازات از روی عدل و قسطش با دقت عمل می‌کند که یک خرق بصر فی الهواء، یک نگاه به هوا، یک حرکت آرام در روی زمین همس قدم یعنی قدم آهسته و نه قدمی که پایکوبی باشد، آن کسی که نیمه شب برمی‌خیزد و می‌خواهد بچه‌هایش بیدار نشود خیلی آهسته قدم برمی‌دارد و این می‌شود همس قدم. تمام اینها در عدل و قسط خدا و میزان عدل خدا مورد توجه است.

فَكَمْ حُجَّة يَوْمَ ذاكَ داحِضَةٌ، چه مقدار چیزهایی که آدم خیال می‌کند روز قیامت می‌تواند دلیل قرار بدهد در پیش خدا اما اینها باطل است، وَ عَلائِقِ عُذْر مُنْقَطِعَةٌ! چه عذرهایی داریم که انسان می‌بیند اینها بی‌فایده بوده، چرا این کار را کردی؟ می‌گوید به این دلیل، بعد می‌فهمد که این دلیلیت ندارد. روز قیامت روزی است که بسیاری از دلیل تراشی‌هایی که در دنیا ما بیچاره‌ها بر کارهای خودمان، بسیاری از توجیهاتی که در این دنیا می‌کنیم و چه بسا خودمان را قانع می‌کنیم، چرا آبروی فلانی را بردی؟ احساس تکلیف کردم باید آبروی او را می‌بردم، وظیفه شرعی من است. اینها نقل و نبات زمانه ماست، چرا در این مال تصرف کردی؟ چرا این حرف را زدی؟ آدم برای خودش توجیهاتی دارد امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید آن روز روزی است که تمام این عذرها و دلیل تراشی‌ها کنار می‌رود، آدم می‌فهمد عجب! سر خودش کلاه گذاشته اینها دلیل نیست روز قیامت.

فَتَحَرَّ مِنْ اَمْرِكَ ما يَقُومُ بِهِ عُذْرُكَ، تلاش کن تا برای کارهایت یک عذر واقعی پیدا کنی وَ تَثْبُتُ بِهِ حُجَّتُكَ، یک حجت ثابتی پیدا کنی، وَ خُذْ ما يَبْقى لَكَ مِمّا لاتَبْقى لَهُ، از آنچه که برای تو باقی می‌ماند و از آنچه که برای تو باقی نمی‌ماند، می‌فرماید از آنچه برای تو باقی می‌ماند بگیر (یعنی آخرت را)، از آنچه که باقی نمی‌ماند رها کن، دنیا را رها کن. گاهی اوقات به آدم پیشنهاد می‌کنند الآن هم هست این مسئولیت وظیفه است و باید انجام بشود اگر واقعاً انسان اعراض کند عقب‌نشینی از او جایز نیست، اما گاهی اوقات همین خود انسان را فریب می‌دهد، آدم خودش می‌داند وظیفه‌اش نیست و یا می‌داند از عهده این کار برنمی‌آید، اما چند نفر این را جلو می‌اندازند تا به مقاصد خودشان برسند، هم او را بیچاره می‌کنند و هم خودشان را. این تعبیر تحرّ من امرک ما یقوم به عذرک، اگر با اطمینان کامل یک دلیل پیدا کردیم اقدام می‌کنیم، اما اگر دیدیم ممکن است دیگران باشند که بهتر باشد، اگر یک مقدار تزلزل است قبول نکنیم و زیر بار نرویم.

یک قاعده کلی شاید بتوانیم برای خودمان داشته باشیم که هر جا یک مسئولیتی واقعاً به عنوان وظیفه سراغ ما آمد بپذیریم، اما اگر دیدیم وظیفه نیست و دیگران هم هستند و انجام می‌دهند شاید بهتر از ما هم انجام بدهند، حالا عده‌ای هم می‌گویند که زیر این آسمان غیر از شما هیچ کس نیست. و گفته شد در بعضی از جریان‌ها، زیر این آسمان اصلح از این شخص نیست!! نمی‌گویم برای آن گوینده، هر کسی می‌خواهد باشد، ولی اینها اگر به این حد برسد که انسان واقعاً وظیفه شرعی‌اش بین خودش و خداست هم بگوید و دنبال کند و هم عمل کند، زود به این نتیجه رسیدن خودش از ادله اشکال این قضیه است. من به این نتیجه برسم که این مسئولیت برای من تعین دارد فبها، اما اگر می‌گویند که شاید 60 الی 80 درصد زیر بار آن مسئولیت نروم.

وَ تَيَسَّرْ لِسَفَرِكَ، برای سفر قیامت راه را آسان کن، هر چه انسان سراغ این مسئولیت‌های دنیوی نرود و زیر بارش نرود این بار سفر آخرتش سبک‌تر و آسان‌تر است وَ شِمْ بَرْقَ النَّجاةِ، به امید و لطف خدا چشم بدوز وَ ارْحَلْ مَطايَا التَّشْميرِ، رحلت کن با مطیه‌های تشمیر. باز خوب است مراجعه کنیم یک بار دیگر این خطبه را جمع و جور کنیم، چون واقعاً خطبه موعظه‌ای خوبی است و باز ان شاء الله دنبال خواهیم کرد. خداوند همه ما را از اهل تقوا و بصیرت و اهل نجات قرار بدهد ان شاء الله.

من باز اشاره‌ای کنم یک وقتی گاهی اوقات کلمات انسان ممکن است ایهام داشته باشد، مسئولیت مخصوصاً مسئولیت انقلابی، اگر انقلاب با قطع نظر از انقلاب که الدنیا إنما الحیاة الدنیا لهو و لعب، من در یکی از سخنرانی‌هایی که همین اواخر داشتم گفتم این آیه می‌گوید همه چیز حیات دنیا لهو و لعب است، حتی همین درس، همه‌اش لهو و لعب است، به نظر آن غایت قصوایی که خدا برای ما در نظر گرفته اینها همه‌اش طریق و وسیله است، یک وقت فکر نکنیم ما چه می‌کنیم؟ دنیا همه‌اش لهو و لعب است، اما با توجه به مسائل انقلاب که الآن انقلاب ما هم در یک شرایط خیلی حساسی قرار گرفته، شما می‌بینید دشمن چطور برنامه‌ریزی می‌کند یعنی برای هر روز برنامه‌ریزی می‌کند.

من الآن در بین راه می‌آمدم وزیر خارجه گفت این خبرگزاری رویترز که این اخبار کشته‌ها را به صورت دروغ مطرح می‌کند روزی 50 خبر جعلی فقط برای اقتصاد ایران در دنیا مطرح می‌کند یعنی هر بخشی از این خبرگزاری‌ها، بخش اقتصادی‌شان، بخش سیاسی‌، فرهنگی، اجتماعی‌شان هر کدام کار می‌کنند و امروز حضور در صحنه، الآن انتخابات مجلس شورا و خبرگان است، آنهایی که واقعاً بتوانند حضور پیدا کنند، ما یک مجلس قوی باید داشته باشیم، یک مجلسی که اساس فکرش حفظ انقلاب و این نظام باشد، ما باید این انقلاب را حفظ کنیم، این انقلاب مثل انقلاب‌های گذشته‌ای که در ایران بوده نیست که بگوئیم یک زمانی داشت و تمام شد، هر کس می‌خواهد بیاید حکومت کند، این به نظر من در این کشور محال است.

با وجود این سرمایه‌هایی که برای این انقلاب داده شده ان شاء الله این انقلاب باقی می‌ماند. من نخواستم دل آقایان را خالی کنم و بگویم کسی سراغ این کارها نرود، در مسائل انقلاب، در جایی که می‌بینید مؤثر هستید حتماً اقدام کنید، بروید زیر بار آن مسئولیت. مخصوصاً اگر یک روحانی واجد الشرایط باشد و آن مسئولیت هم مهم باشد.

بررسی دلیل سوم
بحث در مخیر بودن مجتهد در مسئله تخییر بین خبرین متعارضین، بین این‌که حتماً خبر مورد نظر خود را در رساله عملی بنویسند یا این‌که می‌تواند دو روایت را بنویسد و به مقلد بگوید در انتخاب اینها مختاری. پیش‌فرض در این مسئله، تقلید مقلد از مجتهد در دو امر است الف- در اصل تشخیص تکافؤ بین دو خبر ب- در اصل جریان تخییر بین دو خبر متعارض. تا اینجا دو دلیل را برای قائلین به قول اول مطرح و بررسی کردیم.

دلیل سوم این است که اگر خود مجتهد به یک روایت و مقلد به روایت دیگر عمل کند، منجر به  و متناقضین می‌شود به این بیان که شارع در یک مورد اینها را متعبد به حکم متضاد کرده‌است. این استدلال جواب بسیار روشنی دارد و آن این‌که تعبد یک شخص به متنافیین فی زمانٍ واحد اشکال دارد اما تعبد دو نفر به متنافیین اشکالی ندارد در نتیجه مجتهد می‌تواند به یک روایت و مقلد به روایتی دیگر عمل کند.

برای این مسئله امثله زیادی را می‌توان مطرح کرد؛ مثلاً اگر شخصی به سبب أمارات علم به نجاست محلی پیدا کرد ولی صاحب‌خانه گفت اینجا نجس نیست و هر کدام به علم خود عمل کردند، تعبد به متنافیین محقق نمی‌شود. یا مثلاً در مانحن فیه اگر نظر دو مجتهد تخییر در مسئله شد ولی یکی خبر اول و دیگری خبر دوم را أخذ کرد باز هم تعبد به متنافیین معنا ندارد. یا مثلاً اگر کسی بگوید یقین دارم این مال مربوط به من نیست لذا نمی‌تواند در آن تصرف کند در مقابل اگر کسی بگوید من یقین دارم این مال برای من است می‌تواند در آن تصرف کند ولو در واقع امکان دارد این مال برای هیچ‌کدام نباشد ولی چون دو نفر هستند و دو اعتبار وجود دارد مشکلی ایجاد نمی‌شود. در مانحن فیه هم یک اعتبار این است که مجتهد می‌گوید تخییر به دست خودم است و اعتبار دیگر این است که مقلد هم می‌گوید تخییر به دست خودم است.

ضمن این‌که تقلید به این معنا نیست که کلیه اعمال مقلد عین عمل مجتهد باشد چون ممکن است در موردی مجتهد فتوایی داده‌است ولی مقلد عمل دیگری کرد و اتفاقاً در واقع عمل مقلد مطابق با واقع شد پس ما دلیلی نداریم که اگر عملی را مجتهد انجام داد عین آن‌را باید مقلد هم انجام بدهد. علاوه بر این نقض این مورد در جایی است که کسی قائل به تخییر استمراری شود. در این فرض اصلاً دو نفر وجود ندارد منتهی می‌گویند چون تخییر در دو زمان واقع می‌شود مانعی ندارد
البته محل بحث ما در جایی است که راهی برای وصول به واقع وجود ندارد و امام (علیه السلام) هم در اخبار تخییر در مقام بیان واقع نیستند تا این اشکال وارد باشد که تخییر سبب تفویت ملاک است.


و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.


برچسب ها :

تفکیک بین فقه و اخلاق حدیث اخلاقی خطبه 223 نهج البلاغه خطبه ذیل یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم تقسیم ذنوب تاثیر گناه معنای راجفه محشور شدن با هر چیز مورد علاقه قبول مسئولیت های دنیوی ادله قائلین به لزوم تبعیت مقلد از مجتهد تعبّد به متنافیین در تخییر

نظری ثبت نشده است .