موضوع: اصالة الاحتياط
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۰/۱۴
شماره جلسه : ۵۸
-
موضوع بحث: تنبیهات بحث دوران بین متباینین؛تنبیه سوم: تفاوت شبهه محصوره و شبهه غیر محصوره؛ فروع بحث شبهه غیر محصوره؛بحثی پیرامون قاعده عدل و انصاف
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
مطلب چهارم ـ آیا عدم وجوب اجتناب مختص به شبهات تحریمیه است یا در شبهات وجوبیه نیز جریان دارد؟
بحث در اين بود كه آیا عدم وجوب احتياط اختصاص به شبهات غيرمحصوره تحريميه دارد يا در شبهات وجوبيّه هم جريان دارد؟ عرض كرديم كه در اين بحث نیز باید مسالك و مباني را لحاظ كنيم.
شيخ اعظم انصاري(قدس سره) میگوید ملاك در شبهه غيرمحصوره ضعف در احتمال تكليف است به طوري كه عقلا به آن اعتنا نميكنند. اگر ما اين را ملاك قرار داديم، فرقي بين شبهه وجوبيّه و تحريميّه نيست. اگر گفتيم يكي از اين صد عمل را اجمالاً ميدانيم واجب است اينجا فرقي بين شبهه وجوبيّه و تحريميّه نيست، احتمال تكليف در آن ضعيف شده و قابل اعتنا نيست. همچنين روي آن مبنايي كه ملاك در شبههي غيرمحصوره عدم وجود مناقضه بين اين معلوم بالإجمال و بين ترخيص شارع است كه مرحوم شهيد صدر اختيار فرمودند. روي اين مبنا هم باز مناقضهاي نيست. اينجايي كه علم اجمالي داريم يكي از اين صد عمل واجب است اينجا هم مناقضهاي وجود ندارد كه شارع بيايد ترخيص بدهد. مثلاً اگر كسي نذر كرده يكي از روزهاي ايّام سال را روزه بگيرد اما نميداند چه روزي است و از كدام ماه است؟ اين برايش مشخص نيست. آن وقت وجوب وفاي به نذر براي او در هر روزي بسيار ضعيف است و لازم نيست كه انجام بدهد در صورتي كه نذر كرده باشد يك روز معيّن از ايام سال را روزه بگيرد، اما اگر مطلق باشد كه بايد يك روزي را روزه بگيرد، ولي اگر نذر كرده يك روز معيّن را، اما نميداند آن روز معيّن چه روزي است؟ اينجا احتمال تكليف ضعيف است و همچنين اگر بگوئيم شارع اينجا ترخيص در ارتكاب ميدهد مناقضهاي وجود ندارد.
مرحوم ميرزاي نائيني ملاك در شبهه غير محصوره را عدم القدرة علي المخالفة القطعيّه قرار داد. در شبهات وجوبيّه قدرت بر مخالفت قطعيّه هست، اين كسي كه نذر كرده يك روز معيّن را از ايّام سال روزه بگيرد، اگر هيچ روزي را روزه نگيرد مخالفت قطعيّه كرده، امكان و قدرت بر مخالفت قطعيّه هست و لذا اگر در ذهن شريفتان باشد وقتي ضابطهاي كه مرحوم نائيني براي شبهه غيرمحصوره ذكر ميكردند بيان ميشد، آنجا مرحوم آقاي خوئي اشكال كردند اين ضابطه فقط به درد شبهات تحريميّه ميخورد. ما همان جا گفتيم شايد مرحوم نائيني مُرادش اين باشد كه در شبهات تحريميّه قدرت بر مخالفت قطعيّه نباشد و در شبهات وجوبيّه هم عادتاً قدرت بر موافقت قطعيّه نباشد و روي اين حساب هم در شبهات تحريميه اين ضابطه جريان دارد و هم در شبهات وجوبيّه. الآن هم بگوئيم روي مبناي نائيني كسي كه ميگويد من نذر كردم يك روز معيّن از ايّام سال را روزه بگيرم اما نمي داند كدام روز است! لازم نيست كه به او بگوئيم احتياط كن و تمام 365 روز را به استثناي روزهاي حرام و واجب بايد روزه بگيري، چراکه عادتاً قدرت بر این کار وجود ندارد، ولو اینکه برخی افراد هستند که دائم الصوماند،اما عادتاً كسي نميتواند اين كار را انجام بدهد و از تمكّن عادي خارج است. لذا قدرت بر موافقت قطعيّه عادتاً وجود ندارد، اينجا هم احتياط لازم نيست.
مرحوم آقاي صدر قدس سره در كتاب بحوث اظهار می دارد که بنا بر مبناي مرحوم
نائيني ، شبهه وجوبیه از قبيل اضطرار إلي ترك بعض الأطراف لا بعينه است، يعني
نسبت به بعضي از اطراف مضطرّ به ترك ميشوي، اما افراد غير معيّن. آن وقت داخل
در بحث اضطرار ميشود، برخی بین اضطرار به معيّن و غير معيّن فرق می گذاشتند،
ولی ما گفتیم هيچ فرقي نمي كند كه اضطرار به معيّن باشد يا غيرمعيّن ، بعد
العلم الإجمالي و قبل العلم الإجمالي اصلاً به طور كلي منجّزيت را ساقط ميكند.
اما حالا بحث اينجا در صغري است، آيا در شبهه وجوبيّه چون مكلّف قدرت عادي بر
همه اطراف ندارد اينجا ميتوانيم بگوئيم از موارد اضطرار إلي ترك بعض الأطراف
لا بعينه هست ، كه مرحوم آقاي صدر اين فرض را، يعني اصلاً فرض شبهات وجوبيه را
در شبههي غير محصوره از مصاديق اضطرار إلي ترك بعض الأطراف لابعينه قرار
دادند.عرض كرديم ما بحث كبروياش را كار نداريم، در كبرا هر كسي مبناي خودش را دارد،
آيا اضطرار علم اجمالي و منجّزيت او را از بين ميبرد يا نه؟ جاي خودش. ولي
اساساً الان كسي نذر كرده يك روز معيّن از سال را روزه بگيرد، نذر كرده چنين
عملي را، عادتاً قدرت بر اينكه همه ايام را روزه بگيرد ندارد.پس ميتوان گفت
اضطرار به ترك بعضي از اطراف پيدا ميكند ، به نظر ما اين درست نيست، عدم القدرة علي الفعل يك عنوان است واضطرار بر ترك عنوان ديگري است. عرف نميگويد
الآن مضطرّ إلي ترك بعض الأطراف است. بالاتر از اضطرار است، اين قدرت بر انجامش
ندارد، مثل اينكه الآن فرض كنيد من قدرت ندارم يك وزنهاي را بردارم، برداشتن اين
وزنه را ترك ميكنم، اينجا عرف نمی گویداين اضطرار به ترك پيدا كرد، اضطرار در فرضي
است كه آن طرفش هم امكان داشته باشد، اما جايي كه كسي قدرت ندارد اصلاً تعبير به
اضطرار و اضطرار به ترك، تعبير درستي نيست!
بنابراين اينكه مرحوم آقاي صدر اين را از نظر صغروي داخل در بحث اضطرار كردند به نظر ما ناتمام است، روي مبناي نائيني مسئله خيلي روشن است، ميگوئيم ايشان در شبهات تحريميّه ملاكش عدم القدرة علي المخالفة القطعيّة است، در شبهات وجوبيّه عدم القدرة، يعني كثرت اطراف به حدّي است كه عادتاً قدرت بر موافقت قطعيّه ندارد. يك وقتي ميگويد نذر كردم يك روز از ايام اين هفته را روزه بگيرم، همهاش را بگيرد، چون عادتاً قدرت دارد، ولي وقتي ميگويد يك روز از سال، اين عادتاً قدرت ندارد و وقتي قدرت نداشت ديگر اين علم اجمالي از تأثير ساقط ميشود.اگر ما دليل وجوب اجتناب را اجماع قرار داديم، ظاهراً اجماع فرقي بين شبهه تحريميه و وجوبيّه نميكند، همانطوري كه در شبهات تحريميّه اجماع قائم بر عدم وجوب احتياط است، در شبهات وجوبيّه هم همين اجماع قائم است و روي مبناي لاحرج هم عين همان بحثي كه در جلسه گذشته گفتيم، ديگر نيازي به تكرار ندارد.
بحثی پیرامون قاعده عدل و انصاف :
ديروز عرض كرديم اگر من علم اجمالي دارم به اينكه يك درهم به يكي از اين هزار نفر
طلبه بدهكارم، آيا می توان گفت این از موارد شبهه غیر محصوره است یا خیر ؟ بگوئيم
شبهه غيرمحصوره است چون احتمال تكليف در هر طرفي ضعيف است، لذا اصلاً لازم نيست كه
ما اين را بپردازيم. ديروز بيان كرديم يك وقتي هست كه ما قاعدهي عدل و انصاف را
قبول ميكنيم، قاعده عدل و انصاف را اگر بپذيريم مقتضايش این است كه اين پول را بين
اين هزار نفر تقسيم كنيم، اما در سال گذشته در بحث فقه بحث كرديم گفتيم قاعده عدل و
انصاف اساسي ندارد، مرحوم والد ما رضوان الله عليه در موسوعه تفصيل الشريعه كه
انصافاً زحمات زيادي را بر اين كتاب كشيدند و من يادم هست كه از آن زماني كه ايشان
در يزد تبعيد بود (سال 51 ـ 52) شرح كتاب تحرير الوسيلهي امام را شروع كردند، چند
جلدش را در همان يزد، قبل از پيروزي انقلاب نوشتند و هيچ كس هم نميدانست كه ايشان
چكار ميكند؟
از چيزهاي خيلي عجيبي بود، كتابخانهي مرحوم آقاي وزيري قدس سره كه خدمات فراواني را اين روحاني بزرگوار به يزد كرد، كتابخانه خيلي بزرگ و خوبي در آنجا دارد؛ مرحوم وزيري يك اتاقي را در اختيار ايشان قرار داده بود، با اينكه آن وقت كتابخانهشان كوچك بود و بعداً توسعه پيدا كرد، اين اتاق در اختيار ايشان بود ، يك ميزي بود مملو از كتاب كه ايشان هر روز مثل يك شخص اداري (منظم) رأس ساعت 8 وارد اتاق ميشدند و پنج شش دقيقه قبل از اذان ظهر بيرون ميآمدند، اين كتاب را نوشتند و زحمات زيادي هم بر اين كتاب كشيدند. من يادم هست بعد از پيروزي انقلاب يك وقتي يك مسئوليّتي را به ايشان پيشنهاد كرده بودند و اصرار داشتند، ايشان رفتند خدمت امام و به ايشان عرض كردند من اگر بخواهم اين مسئوليت را بپذيرم شرح كتاب شما متوقف ميشود و اگر ميخواهيد كتاب شما را ما شرح كنيم پس اجازه بدهيد اين مسئوليت را ديگري بپذيرد، امام فرموده بودند نه! شما اين شرح را ادامه بدهيد. روي همان دقّت و فراستي كه براي حفظ فقه و حوزه داشتند اين نظر را دادند.
علي ايّ حال روي اين كتاب موسوعه خيلي زحمت كشيده شد، البته يك بخشش را ايشان تدريس كرده و نوشته كه مفصلتر است، دورهي كتاب الحج تفصيل الشريعه پنج جلد است كه در حدود نُه سال طول كشيد و الآن هم به اعتراف اعاظم قم، نجف و مشهد كه با همهشان ارتباط دارم، قويترين كتابي كه در حج موجود است همين كتاب است. حتي بعضي از شاگردهاي طراز اول مرحوم آقاي خوئي و مرحوم آقاي صدر و مرحوم آقاي شاهرودي كه خودشان بزرگ شدهي نجف هستند به من فرمودند كه در حج كتابي به اين قوّت و به اين جامعيّت تا به حال نديديم.
اين خاطره را هم بگويم چون آموزنده است برای راهي كه داريم طي ميكنيم كه لعلّ به
گوشهاي از آن مراتبي كه آنها رسيدند ان شاء الله برسيم؛ يكي از اساتيد بزرگوار حوزه
و از دوستان ما نقل ميكرد كه من ايشان را بعد از ارتحال در عالم رؤيا ديدم و عرض
كردم اگر شما به دنيا برگرديد چكار ميكنيد؟ اين خيلي سؤال مهمي است، خيلي سؤال
عاقلانه و عالمانهاي است، ايشان فرموده بودند من برگردم اين كتاب و شرح كتاب امام
را تمام ميكنم، يعني معلوم ميشود در آن عالم اثرات اين شرح و اجر اخروياي كه اين
شرح داشته براي ايشان مشهود و روشن شده كه فرموده بود اگر برگردم شرح اين كتاب را
تمام ميكنم.
اين دالّ بر این است كه اين فقه و اصول بسيار اهميّت دارد؛ ما داريم زحمت ميكشيم كه يك فرعي را و مباني اصولي يك مسئلهاي را درست كنيم و اركانش را روشن كنيم تا اينكه حكم خدا را به دست بياوريم، اين خيلي ارزش دارد، خيلي مهم است و در اين راه هر چه ما با خلوص بيشتر، آنچه كه مهم است همين مسئله اخلاص است، براي خدا فكر كنيم براي خدا مطالعه كنيم، براي خدا بگوئيم و براي خدا بنويسيم، هيچ وقت در اين جهات فكر نكنيم كه آيا اين ما را از جهت مراتب دنيوي جلو ميبرد يا نه؟ آيا در علوم حوزوي فلسفه سر و صداي بيشتري در دنيا دارد يا فقه يا تفسير؟ اگر خدايي نكرده بيفتيم در اين مسائل باطله و مسائل نفساني همهي عمرمان به بطالت و خسران ميگذرد، آن وقت است كه ميگوئيم اي كاش يك عمله يا بقالي بوديم و اصلاً دنبال اين كارها نميرفتيم، آن وقتي كه آدم ميبيند با اين علوم چه نفسانيّت عجيب و غريب و خطرناكي براي خودش درست كرده، نفسانيّتي كه انسان را به كجا ميرساند؟
در همين قضيهي مرتد يكي از كساني كه نامه نوشته براي من، البته غير از آن نويسندهاي كه نامهاش را اقايان ديدند، از ديگر كساني كه براي من نامه نوشته بود، مجدداً يك نامهاي نوشته، در آن نامهي قبلياش نوشته اين مسئلهي وجوب قتل مرتد مستند قرآني و روايي ندارد! حالا به اندازهاي كه خيلي باعجله هم نوشتم، ميخواستم جوابي داده شود، بعد هم كه في الجمله ايات و روايات در اين جواب آمده، من نامه دومش را ديشب از اينترنت ميديدم، عرض كردم اين غير از آن روحانياي است كه قبلاً براي من نامه نوشته، نميشناسم كه چه كسي هست؟ نوشته اگر هزار آيه قرآن، هزار روايت و دليل بياوريد بر اينكه مرتد را بايد كشت من قبول نميكنم! اين آدم به اينجا ميرسد، وقتي آدم خدا را كنار ميگذارد، وقتي آدم خودش را به ميدان ميآورد و ميگويد هر چه من فهميدم و به عقلم رسيد، هر چه من ميگويم درست است! صريحاً همين را نوشته كه اگر هزار آيه قران، هزار روايت هم براي من بياوريد، در حالي كه در نامه قبلش نوشته كه اين مستند قراني ندارد، مستند روايي ندارد.
ميخواهم عرض كنم كه ممكن است انسان در اين مسير خداي نكرده آيات واضحه را از كتاب كريم انكار كند، روايات مسلّمه را كنار بگذارد و به جايي برسد كه بگويد آنچه كه من ميفهمم درست است نه آنچه كه قرآن گفته و دين بيان ميكند! لذا بايد واقعاً خودمان را به خدا بسپاريم، با اخلاص، بزرگان ما مثل شيخ انصاري و آخوند خراساني و اين بزرگاني كه امروز ميراثدار اينها هستيم، تمامشان با اخلاص نوشتند، آخوند هيچ وقت كتابش را ننوشت به عنوان كتاب حوزهها اسمش سر زبانها بيفتد، به عنوان كتابي كه آخرين مباني اصولي مطرح شود اين را مطرح كرده!! اينها با اخلاق در ميدان علوم حوزه بودند، اصلاً علوم حوزوي يكي از مميّزاتش اخلاص، توسل و عبادت است. گاهي اوقات براي ما وسوسه نشود كه به ما گفتهاند يك ساعت فكر كردن بهتر از عبادت 70 سال است، پس ما بنشينيم فكر كنيم، نماز شب را كنار بگذاريم، نوافل را كنار بگذاريم، مستحبات را كنار بگذاريم، اين كاملاً اشتباه است. ما اگر بخواهيم فكرمان فكر درستي باشد نياز به اين عبادات داريم، نياز به اين توسّلها داريم، اگر واقعاً يك طلبه نماز شب نداشته باشد اصلاً كليد علم در دستش نيست، كليد سعادت در دستش نيست، كليد دنيا و آخرت در دستش نيست، بايد اينها را داشته باشيم و الا خطر خيلي جلوي راه ما زياد است و بايد خداي تبارك و تعالي حفظ كند.
مرحوم والد ما رضوان الله عليه در اين موسوعه تفصيل الشريعهشان در بعضي از جاها قاعدهي عدل و انصاف را پذيرفتند مثل باب كتاب نكاح ولي بعداً كتاب هايي مثل كتاب الخمس را كه بعد از آن نوشتند آنجا شديداً قاعدهي عدل و انصاف را انكار كردند و حق هم با ايشان است كه قاعده عدل و انصاف يك دليل روشن و واضحي ندارد
اگر كسي از شما اين مسئله را پرسيد چه جوابي ميدهيد؟
اساساً در باب تكاليف شرعي ميتوان با توجه به بحث شبهه غیر محصوره عمل نمود،مثل بحث نذر روزه یک روز از سال به شکلی که این روز معین نباشد، اما در آنجايي كه بحث حقوق مطرح است، ادلهي قرعه حاكم است، يعني اينجا نبايد بگوئيم شبهه شبههي غيرمحصوره است ،شما می گویید من می دانم مبلغ مشخصی را به يكي از اين هزار نفر بدهكارم، اينجا آنچه به نظر ما ميرسد، این است كه ادلهي قرعه به خوبي حاكم است و از آن بايد استفاده كنيم و در امور حقوقي ادلهي قرعه را بايد مطرح كنيم، در حقيقت ما بحث شبههي غيرمحصوره و محصوره را در شبهات تكليفيّه و آنچه كه مربوط به تكاليف است مطرح ميكنيم، اما در باب حقوق يا در باب موضوعات بايد سراغ قرعه برويم. مثلاً اگر بگوئيم ميدانيم يكي از اين ده هزار نفر قاتل هستند، ادلهي قرعه اينجا جريان دارد ولي نميتوانيم بگوئيم چون شبهه غيرمحصوره است رهايش كنيم! پس اين هم راجع به اين فرع.
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
نظری ثبت نشده است .