موضوع: اصالة الاحتياط
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۲/۷
شماره جلسه : ۸۰
-
موضوع بحث: تنبیهات بحث دوران بین متباینین؛ تنبیه ششم ـ ملاقی با بعضی از اطراف شبهه محصوره؛ تفصیل مرحوم آخوند خراسانی؛ سخن محقق نائینی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
تفصیل مرحوم آخوند خراسانی
مرحوم آخوند خراساني قدس سره در كتاب كفايه در بحث لزوم اجتناب از ملاقي يك تفصيلي دادند و مسئله را سه صورت قرار دادند و اين تفصيل را هم امام(رضوان الله تعالي عليه) پذيرفتند و هم مرحوم آقاي خوئي قدس سره، و عجيب این است كه هم امام و هم مرحوم آقاي خوئي ميفرمايند ما در دورهي قبل اين تفصيل مرحوم آخوند را نپذيرفتيم. اما در دوره بعد كه به اين بحث رسيدند و تجديد نظر كرده و اين تفصيل را پذيرفتهاند. البته ميشود گفت فقط به استثناي يك مورد، اصل تفصيل را پذيرفتهاند. كسي كه با تفصيل مرحوم آخوند مخالفت كرده، مرحوم محقق نائيني(اعلي الله مقامه الشريف) است. حالا با توجه به اينكه ـ شايد جاي ديگري يادم نيايد در مباحث اصولي كه هم امام و هم آقاي خوئي تصريح كردند به اينكه ما در دوره سابق اين نظر را داشتيم اما در دورهي جديد نظرمان با نظر مرحوم آخوند يكسان شده ـ اينجا تنها موردي است كه هر دو بزرگ در نهايت تفصيل مرحوم آخوند را پذيرفتند و تصريح كردند كه در دوره سابق رأي ما چيز ديگري بوده، منتهي اينجا مرحوم آقاي خوئي ظاهراً متعرض كلام مرحوم استادشان نائيني نمي شوند، اما امام متعرض كلام نائيني هم شدند و آن را مورد مناقشه قرار دادند.
آخوند ميفرمايد مسئله سه صورت دارد؛
صورت نخست: اولین صورتی كه مورد اتفاق همه است این است كه اگر ملاقات و علم به ملاقات زماناً بعد از علم اجمالي باشد، اول علم اجمالي پيدا كنيم به اينكه يكي از اين دو ظرف نجس است و بعد از اين علم اجمالي ملاقات بين يك شيء و یکی از اطراف واقع شود، ثوبي با يكي از اين آبها ملاقات كند و ما هم علم به ملاقات پيدا كنيم، اينجا مرحوم آخوند ميفرمايند اجتناب از ملاقي لازم نيست، فقط بايد از همان دو طرفي كه از اول طرفين علم اجمالي بودند، يعني ملاقا و آن شيء ديگر اجتناب شود، اما اجتناب از ملاقي لازم نيست، آنچه در این فرض معلوم اجمالي است نجاست بين الإنائين است ، اين فرض اول.
صورت دوم: اين فرض دوم در عبارت آخوند در كفايه به عنوان فرض سوم است اما چون اين هم خيلي بحث ندارد بگوئيم و وارد فرض بعدي بشويم.آخوند ميفرمايد گاهي هم از ملاقي و هم از ملاقا (هر دو) اجتناب واجب است، كجا؟ آنجايي كه اول ملاقات و علم به ملاقات حاصل شود و بعد ما علم اجمالي پيدا كنيم كه يا ملاقا نجس است و يا يك شيء ديگر. اينجا ميفرمايند اجتناب از هر دو لازم است، هم ملاقي و هم ملاقا. در حقيقت يك طرف ما خودش دو فرض دارد، ملاقي و ملاقا. يعني اين علم اجماليِ ما به اينكه يا ملاقا نجس است يا طرف ديگر، برميگردد به اينكه يا ملاقي و ملاقا نجس است و يا طرف ديگر، اين هم از اين فرض. پس در فرض اول اجتناب از خصوص ملاقا لازم بود دون الملاقي، در اين فرض اجتناب از ملاقا و ملاقي هر دو لازم است.
صورت سوم: مرحوم آخوند می فرماید فرض سوم در جايي است که اجتناب از ملاقي لازم است دون الملاقا، يعني عكس فرض اول، آن وقت اين را ذكر ميكنند و بعد يك ملحقي را به او الحاق ميكنند كه همين سبب شده كه بگويند اين فرض داراي دو مورد است؛ مورد اولش این است كه اگر ما علم پيدا كنيم به نجاست ملاقي و يك شيء ديگر، علم اجمالي پيد ميكنيم يا اين ملاقي نجس است يا يك شيء ديگر. منتهي در حين حدوث علم اجمالي اول ما علم به ملاقات نداريم، واقعاً او عنوان ملاقي را دارد. ما هم علم به ملاقات نداريم، ميگوئيم يا اين لباس نجس است يا اين إناء كبير نجس است. بعد در مرحلهي دوم علم به ملاقات پيدا ميكنيم كه اين لباس با اين إناء صغير ملاقات كرده، در مرحلهي سوم علم اجمالي پيدا ميكنيم به نجاست مُلاقا (يعني إناء صغير) و آن إناء كبير كه طرف ديگر است. مرحوم آخوند ميخواهند بفرمايند در اين مثال «يجب الاجتناب عن الملاقي دون الملاق» عكس فرض اول كه در فرض اول اجتناب از ملاقا لازم بود دون الملاقي، در فرض دوم اجتناب از ملاقات و ملاقي هر دو لازم، اما در اين فرض اجتناب از ملاقي لازم دون الملاقا. و مثالش را عرض كرديم كه يك ثوب داريم؛ «لو علم يوم السبت إجمالاً بنجاسة الثوب أو الإناء الكبير» روز شنبه علم اجمالي پيدا ميكنيم كه يا اين لباس نجس است و يا اين ظرف بزرگ. «ثمّ علم يوم الأحد بنجاسة الإناء الكبير أو الصغير يوم الجمعة» روز يكشنبه علم اجمالي پيدا ميكنيم كه در روز جمعه يا اين إناء كبير نجس بوده و يا اين إناء صغير و علم اجمالي داريم به اينكه حالا كه علم اجمالي داريم علم داريم به اينكه اين لباس در روز جمعه با إناء صغير ملاقات داشته.
باز مثال را تكرار كنم؛ يك لباسي است كه علم اجمالي داريم يا اين نجس است يا اين ظرف كوچكي كه جلوي ماست، اين علم اجمالي است، يعني از نظر حدوث و تولد، اول در ذهن ما و نفس ما اين علم اجمالي شكل گرفته كه يا اين لباس نجس است يا اين ظرف كوچك؟ يك ساعت بعد، يك روز بعد، علم اجمالي پيدا ميكنيم كه يا اين ظرف صغير نجس است و يا يك ظرف كبير! و متعلّق اين علم اجمالي ما مربوط به روز جمعه است كه ميگوئيم من روز شنبه گفتم يا اين لباس نجس است يا اين ظرف صغير، الآن كه روز يكشنبه است ميگويم علم اجمالي دارم روز جمعه يا اين ظرف صغير نجس بوده و يا اين ظرف كبير، و روز جمعه اين لباس ملاقات با ظرف صغير داشته است. اين مثالي است كه در كلمات مرحوم آقاي خوئي در مصباح الاصول آمده است.
حالا اينجا مرحوم آخوند ميفرمايد فقط اجتناب از ملاقي لازم است، ملاقي آن ثوب است، ملاقا إناء صغير است، اجتناب از إناء صغير لازم نيست و دليل همين است كه وقتي ما علم اجمالي پيدا كرديم يا ثوب نجس است يا إناء صغير، علم اجمالي منجّز است. وقتي منجّز شد اجتناب واجب است از اين ثوب و از آن إناء صغير. حالا علم اجماليِ دوم كه به وجود ميآيد این است كه يا إناء صغير نجس است يا إناء كبير، كه اين إناء صغير در علم اجماليِ دوم الآن فرض كرديم آن ثوب با آن ملاقات كرده و اين إناء صغير ميشود ملاقا. حرف همين است كه مرحوم آخوند ميفرمايد علم اجمالي قبلاً آمد و تكليف را در مورد اين إناء صغير منجّز كرد. نجاست خودِ ثوب با آن علم اجماليِ اول مسلّم است لذا از آن ثوب بايد اجتناب شود، ما مثال را يك مقدار از جهت صغير و كبير مخلوط كرديم!
حالا فرقي نميكند، مثالي كه مرحوم آقاي خوئي زدند این است كه «لو علم يوم السبت اجمالاً بنجاسة الثوب أو الإناء الكبير» يك ثوبي است و يك إناء كبير است كه روز شنبه علم اجمالي به نجاستش پيدا ميكند، «ثم علم يوم الأحد بنجاسة الإناء الكبير أو الصغير يوم الجمعة» و علم پيدا ميكند به ملاقات ثوب با آن إناء صغير. آخوند ميفرمايد چون با آن علم اجمالي اول اجتناب از إناء كبير مسلّم شد، حالا كه اجتناب از إناء كبير مسلم شد الآن كه علم اجمالي پيدا ميكنيد در روز يكشنبه كه در روز جمعه يا كبير نجس بوده يا صغير، اين علم اجماليِ دوم نسبت به كبير اثري ندارد، يعني همان مطلبي كه گفتيم «المنجّز لا يتنجّز» ولو مرحوم آخوند در عبارت تصريح نكردند اما ميفرمايند با علم اجماليِ اول اجتناب از إناء كبير واجب و قطعي شد.
وقتي واجب و قطعي شد، طرف علم اجماليِ دوم اين ميشود كه علم اجمالي دارم يا إناء كبير نجس است يا صغير، آخوند ميگويد اين را شما تحليل كنيد به اين برميگردد كه علم اجمالي دارم به اينكه يا از اين كبيري كه قطعيّ الاجتناب است اجتناب كنم يا از صغير و اين معنا ندارد. در علم اجمالي نسبت تكليف بايد به طرفين علي السويه باشد، در علم اجمالي ميگوئيم وقتي علم اجمالي آمد وجوب اجتناب را هم براي اين طرف و هم براي آن طرف ميآورد، در اين علم اجمالي دوم شما در يك طرف قبلاً تكليف آمده و قطعيّ الاجتناب بوده، پس علم اجمالي نسبت به إناء كبير اثر ندارد، پس باقي ميماند إناء صغير كه عنوان ملاقا را دارد، اين إناء صغير بلا معارض باقي ميماند، اصالة الطهاره را در او جاري ميكنيم و در نتيجه اجتناب از او لازم نيست، اين بيان مرحوم آخوند است، مرحوم آقاي خوئي در مصباح ميفرمايند ما در دوره سابق نظرمان اين بود كه با علم اجماليِ دوم، علم اجمالي اول انحلال پيدا ميكند و از بين ميرود و ما بايد آثار تنجيز و تنجّز را براي علم اجماليِ دوم درست كنيم و طبق اين مبنا از ملاقا اجتناب لازم است يا ملاقي؟ ملاقي.
طبق اين مبنا يعني اگر گفتيم علم اجمالي اول كنار ميرود، ملاك علم اجمالي دوّم است، در علم اجماليِ دوم ميگوئيم يا إناء صغير نجس است و يا إناء كبير، و فرض این است كه الآن هم ملاقات حاصل شد با اين إناء صغير، يعني ملاقات قبل از علم اجمالي نبوده ، پس ملاقي ديگر اجتناب لازم ندارد، فقط ملاقا اجتناب لازم دارد. ميفرمايند ما در دورهي سابق حرفمان اين بود كه علم اجمالي دوم ،علم اجمالي اول را منحل ميكند و از بين ميبرد. اما با توجه به این نكته كه در مطالب گذشتهمان هم ذكر كرديم که عبارت است از اینکه مناط در تنجيز و تنجز همان علم است و اين علم اجماليِ اول وقتي آمد، وجوب اجتناب را هم برای ثوب آورده و هم برای إناء كبير آورده و در نتيجه علم دوّم نسبت به إناء كبير اثري ندارد و در إناء صغير اصل بلا معارضٍ جريان پيدا ميكند؛باید نظر آخوند را پذیرفت.
پس اين كلام آخوند تثليث آخوند و تفصيل آخوند روشن شد كه آخوند ميفرمايد در بحث ملاقي سه صورت است؛ يك صورت اجتناب از ملاقا لازم است دون الملاقي، صورت دوم اجتناب از ملاقا و ملاقي هر دو لازم است و صورت سوم اجتناب از ملاقي دون الملاقي.
سخن محقق نائینی
اينجا كلام نائيني را بحث كنيم و از اين كلام نائيني محور و رئوس و ريشهي اين اختلاف كمكم روشن ميشود و اگر ما نظر خودمان را در اين محورها روشن كرديم به راحتي نتيجه روشن ميشود. مرحوم نائيني ميفرمايد كلام آخوند و اين تفصيل آخوند مبتني است بر اينكه آن علم اجمالي كه موضوع براي وجوب اجتناب است، خود آن علم حاصل در نفس باشد، خود آن علم بما أنّه صفةٌ حادثةٌ في النفس، بگوئيم اگر اين علم آمد، اينجا وجوب اجتناب ميآيد، در نتيجه آخوند ميگويد در جايي كه اول علم اجمالي آمده يا ثوب نجس است يا اناء كبير، اين علم چون حادث شده اثر خودش را كه به نام تنجّز، به نام وجوب اجتناب است گذاشته است. نائيني ميفرمايد در حالي كه اين مبنا فاسد است، وجوب اجتناب و تنجّز، اين مربوط به علم نيست، بلكه مربوط به معلوم است، علم طريق است، كاشف است، وجوب اجتناب مربوط به منكشف و مربوط به معلوم است.
ايشان توضيح ميدهد و ميفرمايد «أن المدار في تأثير العلم علي المعلوم و المنكشف لا العلم و الكاشف». «فإذا كان المعلوم بالعلم المتأخر اسبق زماناً من المعلوم بالعلم المتقدّم» شما اگر روز شنبه علم اجمالي پيدا كرديد يا اين ثوب نجس است يا اين اناء كبير. حالا روز يكشنبه علم اجمالي داريد كه روز جمعه يا اناء كبير نجس بوده يا اناء صغير. درست است كه اين علم اجمالي دوم شما روز يكشنبه است و علم اجمالي اول شما روز شنبه، اما در علم اجمالي دوم شما معلوم چه زماني قرار دارد؟ جمعه. در علم اجمالي اول معلوم شما مربوط به شنبه است اما در علم اجمالي دوم شما معلوم شما مربوط به جمعه است. ملاك زمان معلوم است، من اگر الآن علم اجمالي پيدا كردم كه از روز جمعه يكي از اين دو تا نجس بوده، آثار تنجز را بايد از روز جمعه بار كنم، نه اينكه بگويم از اين زماني كه علم به وجود آمد تنجّز از اين زمان ميآيد.
نائيني ميفرمايد تمام اشتباه ـ تعبير اشتباه را من عرض ميكنم ـ يا خلطي كه براي مرحوم آخوند صورت گرفته خلط بين علم ومعلوم است، تنجّز وجوب اجتناب از آثار علم نيست كه بگوئيم روز شنبه علم پيدا كرديم به اينكه ثوب به آن اناء كبير نجس است و علم اجمالي ما اثر خودش را گذاشت. حالا كه روز يكشنبه علم پيدا كرديم اين علم دوم نسبت به آن طرفي كه علم اجمالي اول اثر گذاشته مؤثر نيست، ميفرمايند اينطور نيست شما نگاه كنيد زمان معلوم چه زماني است؟ اگر در روز يكشنبه علم اجمالي پيدا كنيد كه روز جمعه يا ظرف كبير نجس بوده يا ظرف صغير، تنجّز را بايد از همان روز جمعه باز كنيد، يعني در نتيجه روز جمعه اجتناب از ظرف كبير و ظرف صغير براي شما آمده. اگر اين است پس چرا ميگوئيد اجتناب از ملاقات لازم نيست؟ ميفرمايند: «إنّ العلم المتأخر المتعلّق بالمعلوم السابق زمان»، علمي كه خودش متأخر است، اما معلومش زماناً متقدم است «يستلزم تنجيز معلومه من السابق» اين مستلزم تنجيز معلوم از سابق است. اين اشكالي است كه نائيني به مرحوم آخوند دارد.
مثلاً شما اگر الآن علم تفصيلي پيدا كنيد اين لباستان از يك ماه پيش تا حالا نجس بوده، اگر يك عباداتي متفرع بر اين باشد كه شما بايد لباستان پاك باشد شما بايد آن عبادات را اعاده كنيد. شما اگر الآن علم پيدا كرديد كه از يك ماه پيش جُنُب بوديد، نمازهايتان را بايد اعاده كنيد.
امام رضوان الله تعالي عليه و صاحب كتاب منتقي، هر دو با مرحوم نائيني مخالفت كردند. صاحب منتقي اولاً ميگويد شما مرحوم نائيني اشتباه كردي، محور كلام آخوند این است كه «المنجّز لا يتنجّز» اصلاً كلام و تفصيل مرحوم آخوند مبتني است بر اينكه المنجّز لا يتنجّز، اما ربطي به اينكه آيا علم به عنوان صفتٌ نفسانية موضوع براي وجوب اجتناب است يا معلوم براي وجوب اجتناب، ربطي به اين ندارد. صاحب كتاب منتقي ميفرمايد طبق مبناي آخوند المنجّز لا يتنجّز تفصيل آخوند درست است، اين اشكال كه بر مرحوم نائيني وارد نيست، چرا؟ براي اينكه نائيني ميگويد اگر ما ملاك را علم قرار داديم تنجّز ميشود از ظرف علم، اگر ملاك را معلوم قرار داديم تنجز ميشود از زمان معلوم و تعجب است از صاحب منتقي، اشكال نائيني به آخوند این است كه جناب آخوند اگر ملاك زمان علم است، حرف شما درست است، ميگوئيد اول علم اجمالي پيدا كرده يا ثوب نجس است يا اناء كبير، وقتي علم آمد تنجّز ميآيد. اگر ملاك زمان معلوم است، فرض این است كه در علم اجمالي دوم زمان معلوم قبل از علم اجمالي اول است، زمان معلوم روز جمعه است، اگر ملاك زمان معلوم است و بگوئيم تنجّز مربوط به معلوم است، پس ولو اين علم اجمالي روز يكشنبه آمده ولي تنجّز از روز جمعه است و قبل از روز شنبه. پس اصلاً اين بحث كه المنجز لا يتنجّز خودش متفرّع بر این است كه تنجّز را ما وصف علم بگيريم يا وصف معلوم بگيريم. لذا اين اشكال صاحب منتقي وارد نيست!
اما يك اشكالي كه هم ايشان دارند و هم امام رضوان الله تعالي عليه دارند این است كه مرحوم نائيني ادعايش اين است كه «المدار في تأثير العلم علي المعلوم» و تنجّز را از اوصاف معلوم ميگيرد. ميفرمايند اين مبنا باطل است، اين مبنا كه مدار در تنجّز علم است يا مدار در تنجّز معلوم است للعلم، اين حرف باطل است. حالا چرا؟
امام ميفرمايند «التنجّز من آثار العلم المتقدّم وجوداً في الزمان علي الآخر لا من آثار المتقدّم رتبةً و إن تأخّر زمان وجوده» ميفرمايند تنجّز از آثار علم است، تا علم آمد تنجّز ميآيد، ولو اينكه يك چيزي كه رتبةً مقدّم بر اين علم است، اين تنجّز ربطي به آن آثار شيئي كه تقدّم رتبي دارد نيست. فرض ما در اين مثال این است كه اگر اين ثوب نجس شده باشد نجاستش معلول آن ملاقا است يعني آن إناء صغير است، در علم اجمالي دوم هم ميگوئيم معلوم ما اين است كه در روز جمعه يا كبير نجس بوده يا صغير. ميفرمايند درست است كه إناء صغير تقدّم رتبي بر اين ثوب دارد اما ملاك خود علم است، علم اجمالي به نجاست ثوب چه زماني زماناً حاصل شده، ملاك در تنجّز اين علم است.
عبارتي كه در منتقي است ميگويند «لأن المعلوم إذا كان في ظرفه غير منجّز في حقّ المكلّف ثم بعد حين تعلّق به العلم لم يصلح العلم بتنجيزه في ظرفه السابق فإن الشيء لا ينقلب عما وقع عليه» هم اين عبارت منتقي را ببينيد و هم عبارت امام را بيبنيد. عبارت امام در تهذيب الاصول در جلد سوم صفحه 260 است و منتقي جلد پنجم را ببينيد. روي اين فكر كنيد كه آنچه محور اصلي در اين بحث است همين است كه ان شاء الله فردا دنبال ميكنيم.
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
نظری ثبت نشده است .