موضوع: اصالة الاحتياط
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۰/۱۹
شماره جلسه : ۶۱
-
موضوع بحث: تنبیهات بحث دوران بین متباینین؛ تنبیه چهارم: آیا علم اجمالی همانگونه که در دفعیات منجزیت دارد در تدریجیات نیز منجزیت دارد؟
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
تنبیه چهارم: آیا علم اجمالی همانگونه که در دفعیات منجزیت دارد در تدریجیات نیز منجزیت دارد؟
بحث نخست ـ بیان اقوال
بحث در اين است كه آيا علم اجمالي همان طوري كه در اطراف فعليّ الوجود، افرادي كه بالفعل موجودند منجّزيت دارد، در افراد تدريجي الوجود هم منجّزيت دارد يا خير؟ كلام شيخ را نقل كرديم و آن توضيح و توجيهي كه مرحوم نائيني براي كلام شيخ ذكر كردند را هم بيان كرديم. عرض كرديم كه به حسب ظاهر در عبارات شيخ در كتاب رسائل بين اينكه زمان دخيل در ملاك و خطاب باشد يا نباشد، تفصيلي وجود ندارد. اما مرحوم نائيني كلام شيخ را بر همين مورد حمل كرده كه شيخ تفصيل ميدهد و ميفرمايد علم اجمالي در تدريجيّات، در آنجايي كه زمان دخيل در ملاك و خطاب نيست منجّزيت دارد و در آنجايي كه زمان دخيل در ملاك و خطاب هست مثل مثال حيض، اينجا فرمودند علم اجمالي منجّزيت ندارد، اين توجيهي است كه مرحوم نائيني بر عبارت شيخ ذكر كردند و بعد خود مرحوم نائيني مخالفت كردند، مرحوم نائيني گفتند اگر ما به عقل مراجعه كنيم، عقل علم اجمالي در تدريجيّات را منجّز ميداند، عقل تفويت غرض مولا و مطلوب مولا را قبيح ميداند و بين آنجايي كه زمان دخيل در ملاك و خطاب باشد و آنجايي كه دخيل نيست فرقي نميگذارد.
مرحوم نائيني ما نحن فيه را به مقدّمات مفوّته تشبيه كردند و فرمودند اگر در مقدمات مفوّته عقل حكم به لزوم حفظ قدرت ميكند، در ما نحن فيه عقل به طريق اولي حكم ميكند به اينكه تفويت غرض مولا قبيح است. نائيني تفصيل را قبول نكرده، مرحوم آقاي خويي قدس سره تفصيل را قبول نكرده، امام رضوان اله عليه در جلد سوم تهذيب الاصول صفحه 215 كه اين بحث را خيلي مختصر اشاره كردند و اصلاً به تفصيل نائيني، تفصيل شيخ و توجيهي كه نائيني براي عبارت شيخ كرده اشارهاي نفرمودند، بر حسب آنچه كه در اين تقريرات ايشان در تهذيب الاصول آمده، نظر شريف امام رضوان الله عليه همان نظر شريف مرحوم نائيني و مرحوم آقاي خوئي است. امام هم ميفرمايند علم اجمالي منجّزيت دارد، اگر ما گفتيم علم اجمالي در يك جايي حاصل شد و گفتيم مخالفت قطعيّه حرام و موافقت قطعيّه واجب، فرقي بين آنجايي كه اطراف دفعي باشند، يعني بالفعل موجود باشند و آنجايي كه اطراف تدريجي الوجود باشند نیست. دليلي كه هم مرحوم آقاي خوئي و هم مرحوم امام ذكر كردند همين حكم عقل است كه عقل ميگويد در جايي كه تكليف مولا مطرح است، اينجا تفويت و مخالفت جايز نيست! اگر شما غرض مولا را تفويت كنيد و از حالا كاري انجام بدهيد كه غرض مولا فوت شود، اين قبيح است.
از اينجا تقريباً اقوال روشن شده كه در مسئله سه قول وجود دارد؛ يك قول مثل مرحوم نائيني، مثل مرحوم امام و مرحوم آقاي خوئي كه اينها ميگويند بين دفعي الوجود و تدريجي الوجود فرقي وجود ندارد، علم اجمالي در تمام اينها منجّزيت دارد. در مقابل عده ای معتقدند که در تدريجي الوجود علم اجمالي منجّزيت ندارد، يعني قول اول كه نائيني و ... هستند در تدريجي ميگويند مطلقا منجزیت دارد، چه زمان دخيل باشد و چه دخيل نباشد! در مقابل قول كساني است كه ميگويند در تدريجي علم اجمالي منجّزيت ندارد مطلقا، چه زمان دخيل در ملاك باشد و چه دخيل در ملاك نباشد! قول تفصيل هم قول مرحوم شيخ اعظم انصاري قدس سره است، اينجا باز بايد يك مقداري بحث را دنبال كنيم تا كمكم روشن شود كه حق با كدام يك از اين اقوال است.
مرحوم نائيني دنبالهي آن اشكالي كه به شيخ دارند يك عبارتي دارند كه مناسب است آن عبارت را هم ذكر كنيم. نائيني در صفحه 112 جلد چهارم فوائد الاصول ميفرمايد: ««فالإنصاف أنّه لا فرق في تأثير علم الإجمالي في حرمة المخالفة و وجوب الموافقة بين أن لا يكون للزمان دخلٌ في الملاك و الخطاب و بين أن يكون له دخلٌ فيهم» بين آنجايي كه زمان در خطاب و ملاك دخيل نيست، مثل مثال ربا و آن جايي كه دخيل هست مثل مثال حيض، ميفرمايند فرقي نيست. نائيني علم اجماليِ در تدريجيّات را مطلقا منجّز ميداند. منتهي حالا از نائيني سؤال كنيم كه اصلاً بين آنجايي كه زمان دخيل در خطاب و ملاك نيست و آنجايي كه زمان دخيل در خطاب و ملاك هست هيچ فرقي واقعاً وجود ندارد؟ شما از نظر منجّزيت علم اجمالي ميفرماييد فرقي نيست، علم اجمالي داريم يكي از معاملات امروز ربوي است، نائيني ميفرمايد از كلّ معاملات امروز بايد اجتناب شود، البته در جايي كه شبهه شبههي موضوعيّه باشد بايد اجتناب شود. اما آنجايي كه مرد ميداند زن او سه روز از ماه حيض است ولي وقت آن مشخص نيست، عدد معيّن است ولي مضطربة الوقت است! اينجا باز ميگويد در تمام ايّام ماه اجتناب واجب است.
حالا به نائيني ميگوئيم شما كه مي فرماييد علم اجمالي در هر دو صورت منجّزيت دارد، هيچ فرقي بين اينها اصلاً وجود ندارد؟ ميفرمايد يك فرق علمي بين اينها وجود دارد و آن اينكه آنجايي كه مثل مثال ربا است كه زمان در خطاب و ملاك دخالتي ندارد. در مثال ربا ميفرمايد اطلاق « حرّم الرب» در مسئله كافي است، « حرّم الرب »الآن گريبان اين شخص را ميگيرد، علم اجمالي دارد به وقوع يك معامله ربوي در امروز، « حرّم الرب» به او ميگويد بايد اجتناب كني، نفس ادلهي محرّمات وجوب اجتناب را در تمام اطراف اقتضا ميكند ، ولي آنجايي كه زمان در خطاب و ملاك دخيل است، مثل مسئلهي حيض ؛ ميفرمايد اينجا ما ميگوئيم بايد اجتناب كند ولي خود ادلهي محرّمات ««فاعتزلوا النساء في المحيض» كافي نيست بلكه بايد به اين آيه شريفه اين حكم عقل را ضميمه كنيم كه عقل حكم ميكند به قبح تفويت مراد مولا. فرق بين آنجايي كه زمان دخيل نيست مثل ربا و آنجايي كه دخيل هست مثل حيض این است كه در مثال ربا براي وجوب اجتناب ما باشيم و اطلاق ادله محرّمات كافي است، حرّم الربا اطلاق دارد نميگويد رباي تفصيلي رباي اجمالي را هم ميگيرد؟! اما ««فاعتزلوا النساء في المحيض »كفايت در وجوب اجتناب نميكند و بايد حكم عقل به قبح تفويت مُراد مولا را به آن ضميمه كنيم ، اين هم براي تكميل فرمايش نائيني كه حالا ميخواهيم بررسي كنيم كلام نائيني را، اين را هم در ذيل بيان كردم كه چنين فرقي وجود دارد.
بحث دوم ـ بیان ادله
ذهنتان را متمركز كنيد روي اين معنا كه آيا در تدريجيّات علم اجمالي منجّزيت دارد يا نه؟ شرايط تنجز علم اجمالی چیست؟ آنهايي كه ميگويند منجّزيت ندارد چه چيزي در ذهنشان هست، اينهايي كه ميگويند منجّزيت دارد ميگويند اينجا علم به يك تكليف داريم، من ميدانم امروز از اول صبح تا غروب يك معاملهي ربوي انجام ميشود، مرد ميداند زنش از اول ماه تا آخر ماه سه روز را در حيض است و تكليف به حرمت وطي متوجه او است. آنهايي كه ميگويند اين علم منجّزيت دارد ميگويند اين تكليف كمبودي ندارد، اين علم كمبودي ندارد، شما علم به يك تكليفي داريد، عقل هم ميگويد تا ميتوانيد بايد امتثال كنيد، حقّ اينكه غرض مولا را تفويت كنيد نداريد! كساني كه در مقابل نائيني و مرحوم آقاي خوئي و امام هستند، اينها ميخواهند بگويند اين علم به تكليف صلاحيّت براي تنجّز را ندارد، درست است كه ما يك علم به تكليف داريم اما هر علم به تكليفي صلاحيّت براي منجّزيت ندارد. آمدهاند مقايسه كردند علم اجمالي را به خود علم تفصيلي، مثلاً گفتند من اگر امروز ـ بزنگاه بحث همين جاست ـ علم تفصيلي دارم به اينكه فردا فلان تكليف بر من محقّق است! يعني تا فردا نيايد آن تكليف هم نميآيد ولي امروز علم به تكليف فردا دارم، آيا اين علم منجّزيت دارد؟ اثري بر آن بار است؟ ادعا ميكنند كه اگر ما علم تفصيلي داريم به يك تكليفي در روز آينده اين علم تفصيلي الآن به درد نميخورد و بود و نبودش يكي است، اين منجّزيت ندارد، زماني علم به تكليف منجّزيت دارد كه در زمان علم زمان طاعت و امتثال هم باشد، يعني آن زماني كه من علم به تكليف دارم همان زمان، زمان اطاعت و امتثال باشد، اگر الآن علم پيدا كردم كه اين عمل بر من واجب است، همين الآن ظرف اطاعت و امتثال است اين علم الآن منجّز ميشود، اما اگر الآن علم پيدا كردم در روز 19 دي ماه سال آينده من اين تكليف را دارم، اين علم چه منجّزيتي براي انسان دارد؟
ميگويند اگر شما علم تفصيلي داري به يك تكليفي كه هنوز ظرفش نيامده، ظرف نه از نظر متعلّق بلكه از نظر خود تكليف. يعني هنوز تكليفي بالفعل متوجه من نشده، اگر علم تفصيلي دارم به اينكه چنين تكليفي بعداً ميآيد اين علم اثري ندارد و لذا اگر فردا فرا برسد و معلوم شود كه علم من اشتباه بوده، فردا فردا برسد اين علم زائل شده باشد ميگويم معلوم نيست! ديديم نه، در اينكه چنين تكليفي وجود دارد يا نه، مسئله مشكوك است، اينجا هيچ تنجّزي در كار نيست. صاحب كتاب منتقي الاصول كه مخالفت ميكند با مرحوم نائيني و مرحوم آقاي خوئي، قائل است به اينكه علم اجمالي در تدريجيّات مطلقا منجّز نيست، چه تدريجيّاتي كه زمان دخالت در ملاك دارد و چه آنكه دخالت در ملاك ندارد. در هر دو هم با يك بيان و با يك دليل مدعايش را ميخواهد اثبات كند، ميفرمايد در علم تفصيلي مسئله چطور است؟ اگر امروز ما علم تفصيلي داشتيم به ثبوت يك تكليف فعلي در فردا، اين علم تفصيلي منجّز نيست! و تصريح كردند كه در منجّزيت بايد اين علم صلاحيّت براي بيانيّت داشته باشد. فقط ميگويند بله، اين علم يك اثر دارد، اين را استثناء ميكنند، ميگويند اگر تكليف آينده يك مقدّمات وجوديّه داشته باشد كه اگر اين مقدّمات وجوديّهاش را الآن انجام ندهيم موجب فوت آن تكليف ميشود اين مقدّمات وجوديّه را ما بايد انجام بدهيم. اما ميفرمايند بين مسئلهي مقدّمات مفوته و مقدمات وجوديّه و بين مسئله تنجيز علم اجمالي به لحاظ غرض فرق وجود دارد. شما مرحوم نائيني ميخواهيد بگوئيد علم اجمالي در تدريجيّات به لحاظ آن ملاك براي ما منجّزيت دارد، ما ميخواهيم بگوئيم تا ظرف اطاعت نيايد اين علم براي ما اثري ندارد.
اصرار صاحب كتاب منتقي بر این است كه به مرحوم نائيني اشكال كند كه نبايد ما نحن فيه را به بحث مقدّمات مفوته قياس كنيد، در مقدمات مفوته آنها يك مقدمات وجوديّهاي هستند كه اگر الآن انجام نشود تكليف در ظرف خودش موجود نميشود. اما ما نحن فيه عنوان مقدّمات مفوته را ندارد، در ما نحن فيه من نميدانم يك تكليفي الآن آمده، يا فردا ميخواهد بيايد، يا پسفردا ميخواهد بيايد! علم اجمالي دارم كه در يكي از اين سه روز است، اينجا بين اين مسئلهي مقدمات مفوته و بين مسئلهي اينكه بگوئيم براي حفظ غرض مولا ما الآن بايد بگوئيم علم اجمالي منجّزيّت دارد و از همين حالا بايد احتياط كنيم فرق وجود دارد.
کلام صاحب منتقی الاصول حاوی دو نکته است؛ يكي اينكه در علم تفصيلي به تكليف آينده اين علم الآن منجّزيت ندارد، تعبيرش این است كه ««لا يصلح للبيان» نميتوانيم بگوئيم اين علم بيان است، براي اينكه الآن كه ظرف اطاعت ما نيست، بايد ظرف اطاعت و امتثال برسد، علم به تكليف در ظرف امتثال بيانيّت دارد. و نكته دوم اينكه اصلاً نبايد ما نحن فيه، يعني علم اجمالي در تدريجيّات را به بحث مقدّمات مفوته قياس كنيم. بعد در نكته اول ميگويند اول در علم تفصيلي به تكليف آينده ما ميگوئيم علم تفصيلي بيانيّت ندارد، علم اجمالي به طريق اولي.
نظر مختار :
به نظر ميرسد كه اين حرف درست نيست! ما اگر امروز به يك تكليفي در آينده علم پيدا كرديم كه همين علم سبب ميشود كه عقلاً ما مقدّمات مفوته را حفظ كنيم همين ملاك در منجّزيت علم اجمالي هست، ميگوئيم اگر علم داريم در يكي از اين سه روز يك تكليفي وجود دارد، عقل ميگويد حفظاً لغرض المولا تو بايد احتياط كني، عقل ميگويد حق نداري تفويت كني غرض مولا را، ولو تدريجي باشد. يعني همين استدلالي كه مرحوم نائيني و مرحوم آقاي خوئي و امام دارند يك استدلال تامّ است و بايد به شيخ اعظم انصاري عرض كنيم كه فرقي نميكند بين آنجايي كه تكليف تامّ الملاك باشد يا تامّ الملاك نباشد! بين مثال حيض و مثال ربا فرقي وجود ندارد، همان طوري كه در مثال ربا اجتناب از آن روز از همه معاملات لازم است، در مثال حيض هم همينطور است. در مثال حيض هم مرد بايد از زوجه خودش اجتناب كند تا زماني كه وقت خودش را تنظيم كند. فرق نميكند كه ما بگوئيم الآن، يعني حين العلم الإجمالي، اين تكليف تامّ الملاك هست يا تامّ الملاك نيست و به تعبير ديگري كه اينجا ميخواهيم عرض كنيم اينجا همين فرمايشي كه نائيني دارند درست است كه اصول عمليه مبتلاي به معارض نيست و اين حرف را ما قبول داريم، يعني اين سه روز اول مرد آمد استصحاب طهارت را جاري كرد، اين استصحاب با استصحاب سه روز دوم معارض نيست! اصل جاريِ در هر طرف با اصل جاري در طرف ديگر چون در دو تا زمان واقع ميشوند با يكديگر معارضه ندارند، اما عقل در اينجا حاكم به قبح تفويت غرض مولاست عقل ميگويد بايد غرض مولا اينجا محفوظ بماند.
عقل ميگويد هم در مخالفت قطعيّه و هم در موافقت قطعيّه فرقي وجود ندارد بين تدريجي و غير تدريجي، يعني شما اصلاً وقتي ميگوئيد آيا علم اجمالي در تدريجيّات منجّز است، اگر يادتان باشد از اول علم اجمالي كه بحث را شروع كرديم گفتيم دو مقام است؛ يكي مقام حرمة المخالفة القطعية و مقام ديگر وجوب الموافقة القطعيّة. عين همان هم در اينجا هست، يعني در اينجا باز وقتي مرحوم نائيني و ديگران ميگويند علم اجمالي منجّزيت دارد ميگويند مخالفت قطعيّه حرام است، وقتي مخالفت قطعيّه حرام شد موافقت قطعيّه هم واجب است.
اگر روی مبناي كساني كه علم اجمالي را علّت تامه ميدانند، هم مخالفت قطعيّه حرام است و هم موافقت قطعيّه واجب است، روي مبناي كساني كه علم اجمالي را مقتضي ميدانند فقط مخالفت قطعيّه حرام است اما ممكن است موافقت قطعيّه واجب نباشد، يعني اين تفصيل بين مخالفت قطعيّه و موافقت قطعيّه بازگشتش به این است كه مبناي ما در بحث عليّت و عدم عليّت چيست؟ آيا ما علم اجمالي را علّت تامه قرار ميدهيم براي تنجّز؟ اگر علّت قرار داديم علّت تامه هم مخالفت حرام است و هم موافقت واجب. اگر علم اجمالي را مقتضي قرار داديم، مخالفت حرام است و موافقت لزوماً واجب نيست. ملازمه ديگر وجود ندارد.
الآن كسي ميگويد من ميدانم نذر كردم در يكي از اين سه روز صد بار سوره قدر را بخوانم، يا روز شنبه يا يكشنبه يا دوشنبه، اما نميدانم كدام روز است! نذر كرده اين كه متعلّق معلوم نيست كه چه زماني است؟ عقل در اينجا حكم به وجوب احتياط ميكند، عقل در اينجا حكم ميكند به اينكه هر سه روز بايد صد مرتبه سوره قدر را بخواند، روي مبناي كساني كه ميگويند علم اجمالي در تدريجيّات منجّزيت ندارد هيچ يك از اين سه روز لازم نيست انجام بدهد، آيا در اينجا واقعاً عقل نميگويد يك تكليفي وجود دارد؟ شما اگر هر سه روز را ترك كني، غرض مولا فوت شده، مسلّم موجب تفويت غرض مولاست.
بنابراين بهترين بيان و حتي شايد كوتاهترين بيان همين است كه عقل فرقي بين آنجايي كه اطراف دفعي باشند و تدريجي باشند نميبينند در هر دو علم اجمالي را منجّز ميداند و اين تفصيلي كه مرحوم شيخ دادند و يا اين قول مقابل كه بعضيها مطلقا ميگويند علم اجمالي در تدريجيّات منجّزيت ندارد، اين مقابل با تحقيق نيست، علم اجمالي هم در تدريجيّات منجّزيت دارد يعين همان تشبيهي كه مرحوم نائيني كرد ما نحن فيه را به مقدمات مفوته، تشبيه بسيار صحيحي است. تشبيه كاملاً تشبيه صحيحي است، در ما نحن فيه هم اگر ما تكليف را در اين ايّام تدريجي ترك كنيم غرض مولا فوت شده.
وصلي الله علي محمد و آله الطاهرين
نظری ثبت نشده است .