موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۶/۲۸
شماره جلسه : ۷
-
مؤیدات صاحب جواهر(ره) در شرب خمر به جهت تداوی
-
نتيجه بررسي کلام صاحب جواهر (ره)
-
استفاده از الکل هاي صنعتي و طبي
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
فرمايش مرحوم صاحب جواهر(ره)
ملاحظه فرموديد كه مرحوم صاحب جواهر فرمودند كه در صورتى كه تداوى منحصر به خمر باشد اقوا اين است كه بيع آن جايز است و رواياتى را كه دلالت بر اين دارد كه تداوى به خمر جايز نيست، يا بايد حمل كنيم به صورت عدم انحصار يا بايد حمل كنيم بر موردى كه دارو و دوا اصلاً منحصر به محرم نيست.
و بعد سه مؤيد ذكر كردند. آنچه كه ما از عبارت صاحب جواهر(قده) استفاده مى كنيم اين است كه با قطع نظر از اين سه مؤيد، با توجه به خود روايات، ايشان قرينه اي در ميان اين روايات بر اين حمل و توجيهى كه كردند ذكر نفرمودند. يك قرينه روشنى بر اين كه رواياتى كه در باب بيستم بود - که رواياتش را هم خوانديم - بر صورت عدم انحصار حمل کنيم نياوردند. و شايد نظر شريف صاحب جواهر به اين باشد كه اين مؤيداتى كه ذكر كردند را قرينه براى حمل قرار دهند، و الا ما باشيم و اين روايات، اين روايات نهى صريح دارد در اين كه حتى يك جرعه، در بعضى از تعابير يك قطره و در بعضى از تعابير ديگر براى تداوى نهى كردند. پس بايد گفت صاحب جواهر(قده) در صدد است که به اين مؤيدات - ولو لفظ تأييد آورده - بيشتر اعتماد كند.
مؤيدات صاحب جواهر(ره)
نقد مؤيد اول : ايشان سه مؤيد اقامه فرموده اند، که به نظر ما هرسه مؤيد محل اشكال است.اما مؤيد اول : فرموده اند بشهادت وجدان و اهل خبره ،تداوى در صورت انحصار، از مصاديق اضطرار است. آيا اين چنين است که اگر كسى مرضى دارد و براى معالجه اين مرض هم فرضاً يك دارو وجود دارد و آن هم خمر است ، اگر از اين دارو استفاده نكند با اين مرض مى تواند زندگى كند اما مريض است، آيا اينجا صدق اضطرار مى كند؟ بله در بسيارى از مصاديق ،اين فرمايش صاحب جواهر درست است. در بسيارى از مصاديق، تداوى در فرض انحصار عرفاً مساوق با اضطرار است، اما نمى توانيم بگوييم همه مصاديقش همينطور است. پس ما موردى را داريم که تداوى است ، منحصر هم هست عرفاً هم از مصاديق اضطرار نيست. پس نمى شود از راه اضطرار وارد شويم.
مؤيد دوم در مؤيد دوم به اين آيه شريفه استدلال كرده اند «إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» ، فرمود ه اند اين قسمت از آيه ظهور دارد كه بالاخره خمر بدون منفعت هم نيست. شرب خمر درست است كه مفاسد زيادى دارد اما بدون منفعت هم نيست . اين مؤيد چند اشكال دارد؛
اشكال اول اين است كه اگر شما اين را ملاك مى گيريد پس در صورت عدم انحصار هم همين فتوا را بدهيد، و بفرماييد چون در خمر يك نفع مختصري هم وجود دارد پس مانعي ندارد. و حال آنکه نمى شود چنين فتوايى داد و خود ايشان هم ملتزم به اين معنا نيست.
و ثانياً - عمده جواب و عمده اشكال، اين مطلب دوم است اين قسمت آيه در مقام بيان چه مطلبى است؟ در مقام اين نيست كه شارع بفرمايد خمر مفاسد زيادى دارد، يك نفع مختصرى هم دارد و به ملاك مفاسدش تحريم كنيم و به ملاك منفعتش تحليل. ما در بعضى از موارد داريم كه «ما يأتى منه الفساد فهو حرام و مايأتى منه الصلاح فهو حلال» اگر ما بگوييم اين مورد از همان موارد است كه خداوند بفرمايد هم فساد دارد و هم نفع دارد، به ملاك فسادش حرام و به ملاك نفعش حلال است.
اگر در مقام بيان اين جهت باشد، استشهاد صاحب جواهر بر مدعاى خودشان درست مى شود. ولى ظاهر آيه شريفه «إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» اين است كه اصلاً اين نفع نمى تواند ملاك باشد، «إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» يعنى اينقدر مفاسدش زياد است كه نفع في الجمله اى هم كه در اين هم وجود دارد به هيچ وجهى قابل توجه نيست، يك نفعى است كه بسيار غير قابل اعتنا ست . يعنى شارع ملاك خمر را بررسى كرده، در خمر 95 درصد مفسده است و شايد 5 درصد نفع باشد (بعضى از اطباى غربى مى گويند كه کساني كه خمر استفاده مى كنند دچار گرفتگى عروق نمى شوند، اين شايد برداشت باطلى باشد كه گفته اند، پس اين منفعت، منفعتى نيست كه بشود به آن بعنوان ملاك تكيه كرد.)
بنابر اين اشكال دوم به اين استشهاد صاحب جواهر اين است كه اين آيه در مقام بيان اين نيست كه «بملاك الفساد حرام و بملاك المنفعه حلال» ، بلکه در مقام اين است كه فقط بايد ملاك فساد مورد توجه قرار بگيرد و در مقابل اين ملاك ، آن نفع قابل اعتماد نيست. ما در باب آن روايت تحف العقول مى گفتيم كه اگر يك چيزى به قصد الفساد استفاده شود حرام است و اگر بقصد المنفعة و المصلحه استفاده شود است. حالا باز اگر در ذهن شريفتان باشد همانطور كه مرحوم سيد(ره) در عروه، در حاشيه مكاسب فرمودند ما از روايت تحف العقول استفاده مى كنيم كه فروش يك شى به قصد منفعت محلله نادره مانعى ندارد، ما هم به همين نتيجه رسيديم که ولو منفعت نادره هم باشد اشكالى ندارد، ولى اين در كجاست؟ در جايى است كه اينها قابل تفكيك باشد، يعنى آنجا كه به قصد مفسده فروخته مى شود و آنجا كه به قصد مصلحت و منفعت فروخته مى شود قابل تفكيك است ، اما در اينجا اين اثم و نفع ، قابل تفكيك نيست ، يعنى در همان حالى كه يك نفع بسيار كوچكى دارد 98 مفسده هم گريبانش را مى گيرد.
مؤيد سوم : صاحب جواهر(ره) به يك روايتى استدلال كردند؛ خبر عبدالرحمن بن حجاج كه در باب اطعمه مباح ، حديث هشتم، باب 136 ،المروى عن طب الائمه «ان رجلا سال ابا الحسن(ع) عن الترياق؟ فقال ليس به بأس» اگر جواهر را ملاحظه بفرماييد، اينجا صاحب جواهر فقط اين را بعنوان تأييد ذكر مى كنند و رد مى شود اما بيان استشهاد را ذکر نکرده اند سؤال از ترياق است - ، كه ما به معناى ترياك هم معنا كرديم، در لغت هم بمعناى ترياك معنا شده است.
اگر مراد شراب نيست ؛ ترياق يعنى دافع المرض، بگوييم يک مصداق دافع المرض همين ترياك معمولى است . سائل سؤال كرده از چيزى كه مواد سمى و بدى دارد اما براى دفع مرض استفاده مى شود، امام(ع) مى فرمايد كه ليس به بأس . اينجا اشكالى كه به اين مؤيد وارد است اين است كه واقعاً معلوم نيست كه سائل چه مقصودى از اين ترياک داشته، ممكن است يك ماده معينى در ذهن امام(ع) بوده و شامل ساير موارد نشود. ممكن است يك ماده جامدى بوده كه دافع المرض بوده است و ديگر شامل شراب نشود.
پس اشكال ما به اين مؤيد اين است كه قرينه روشنى بر اين كه اين ترياق شامل شراب شود نداريم. و على فرض اين كه اين شامل شراب شود آن وقت شامل تمام موادى كه بعنوان رفع سموم است مي شود. امام(ع) مى فرمايد «ليس به بأس»، و با رواياتى كه در خصوص شراب است تقييد مى خورد. پس اولاً در اين كه اين ترياق شامل شراب شود تأمل و اشكال است. اگر شامل نشد اصلاً ربطى به بحث ما ندارد، چون بحث ما در خوردن شراب است .و ثانياً على فرض اين كه بگوييم آقا ترياق يك معناى كلى دارد و هر چيزى كه براى رفع مرض استفاده مى شود عرف به آن ترياق مى گويند در عرب هم گاهى اوقات ممكن است بگويند «و هذا مرض و ترياقه» اگر اين باشد ميگوييم روايت به اطلاق مى گويد «ليس به بأس» آن رواياتى كه در موارد تداوى به خمر است مى آيد مقيد اين قرار مى گيرد.
نتيجه بررسي کلام صاحب جواهر(ره):
پس اين سه مؤيد كه مرحوم صاحب جواهر(اعلى الله مقامه الشريف) آورده اند به نظر ما هرسه مؤيد مخدوش است . آن وقت نكته مهم اين است كه خود صاحب جواهر فرموده اند در عدم جواز تداوى به خمر در صورت انحصار، هم ادعاي شهرت شده است و هم اجماع، شهيد ثانى و فاضل هندى در كشف اللثام، عدم جواز را به مشهور نسبت داده اند، شيخ طوسى در خلاف و مبسوط ادعاى اجماع كرده است . صاحب جواهر هرگز به اين اجماع و شهرت نپرداخته است. بگوييم آيا حمل كرده براى اين كه اين اجماع منقول است و شهرت منقوله است، در حالى كه شهرت محصله وجود دارد. قبلا عرض كردم وقتى ما به فتاواى اکثر قدما مراجعه مى كنيم قدما قايل هستند به اين كه تداوى به خمر جايز نيست و قدما بين انحصار و عدم انحصار فرقي نگذاشتند. بالاخره اين شهرت فتوائيه دراينجا وجود دارد، اگر نگوييم مسأله به حد اجماع رسيده است.
نقد ديگر بر کلام صاحب جواهر(ره) :
نكته اى را كه خواستم عرض كنم همين است که ما در غير خمر قائل نداريم يعنى چه؟ ما بحث صناعى و اجتهادى آن را مطرح كنيم، اينکه آيا در غير خمر بوسيله او مى شود شفا داد يا نه؟ اين يك بحث موضوعى است. دراينجا اين نكته را عرض كنيم که اگر در روايات يک تعليلي وارد شده است كه فقها بر طبق عموم اين تعليل عمل نكرده اند، از اين استفاده مى كنيم كه در آن يك جهتى وجود دارد، و اين خودش اعتبار آن تعليل را تضعيف ميکند. ممکن است يك قرائن ديگرى بوده، مثلاً شايد شارع براى اينكه مسلمان نزديك حرام نشود اين تعبير را كرده است. عرض كردم بحث موضوعى آن يك بحثى است که بايد اهل فن تشخيص دهند. مثلاً از ماهى هايى كه فلس ندارند و خوردن آنها حرام است يك روغنى مى گيرند که بعضى ها معتقد است كه آن روغن براى استخوان و مفاصل انسان بسيار مفيد است. حالا اگر آمدند گفتند يك مورد خوردنش حرام است و خوردنش كه حرام است ، بنابر اين بحث موضوعى آن يك بحث ديگرى است و بايد از اهل فن سؤال كرد. على كل حال فقط از نظر استنباطى ما مى گوييم همين مقداركه فقهاء به عموم يک تعليل عمل نكردند اين براى ما سبب مى شود كه آن عموم تعليل از اعتبار ساقط شود.
نتيجه بحث استفاده از خمر براي اضطرار و تداوي:
نتيجه بحث ما اين شد عرض که اگر كسى مضطر به خمر شد مانعى ندارد، اما تداوى به خمر مطلقا - حتى مع الانحصار- بر حسب اين روايات و اين شهرت محصله كه عرض كرديم جايز نيست.
استفاده از الکل هاي صنعتي و طبي:
چکيده بحث تا اينجا:
در اينجا نتيجه اين شد که تكسب به خمر حرام است و اگر خمر را بخواهند بعنوان تخليل استفاده كنند اشكالى ندارد. بحث «تكسب به خمر» و بحث «الخمر ما هو» و بحث اين كه اگر بخواهد خمر را بقصد تخليل استفاده كند اين آيا جايز است يا جايز نيست را مطرح کرديم ، كه گفتيم چند قرينه در روايات وجود دارد كه بقصد تخليل مانعى ندارد، و آن كه لعن شده به قصد شرب و اسكار و است، و بحث تداوى و اضطرار را هم مطرح كرديم .
فرمايش مرحوم شيخ انصاري:
نظری ثبت نشده است .