موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۱۲/۵
شماره جلسه : ۵۰
-
جواب اشکال بر اجماع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
نتيجه بررسي آيات و روايات
نتيجة بحث اين شد كه در مقابل اصل (اصالة البرائة) و قاعده ( قاعده حليت و جواز الانتفاع بما فى الارض جميعاً)، آيات شريفه قرآن و رواياتى كه ملاحظه شد، هيچ كدام نتوانستند با اين اصل و قاعده مقابله كنند، و بايد بگوييم که انواع انتفاع به متنجس جايز است الا ما خرج بالدليل ، اگر دليلي اكل يا شرب يا استصباح تحت السقف را منع كند تبعيت میكنيم، اما در غير از اين موارد، انتفاع به شىء منتجس به جميع انتفاعات مانعى ندارد.بررسي اجماع در مقابل اصل اولي
مرحوم شيخ بعد از بيان آيات و روايات، میفرمايند ادعا شده كه در مقابل اين اصل و قاعده «اجماع» وجود دارد بر اينكه انتفاع به متنجس مطلقا جايز نيست الا در همان مواردى كه اجازه داده شده است. مرحوم شيخ(ره) در اينجا يك بحث مفصلى دارند كه اين اجماعات را بررسى میكنند ـ و واقعاً از نظر اجتهادى و استنباطى، اين روش مرحوم شيخ(ره) براي ما خيلى درس است. شيخ(ره) در يك مسأله چقدر با دقت و با زحمت فراوان آيات و روايات را بررسى كردهاند. حالا ببينيم آيا يك اجماعى كه در مقابل اصل و قاعده باشد داريم يا نداريم؟اقوال دال بر اجماع
ايشان عباراتى را از مرحوم سيد مرتضى(ره) در انتصار، از مرحوم شيخ طوسى(ره) درخلاف، و از سيد بن زهره(ره) در كتاب غنيه نقل میكنند. در اين سه كتاب عباراتى وجود دارد كه از اين عبارات بعضي استفاده كردهاند كه اينها میخواهند بگويند اجماع داريم بر اينكه انتفاع به متنجس مطلقا جايز نيست. و شيخ(ره) اينها را بررسى میكند و میفرمايد به نظرما از اين عبارات چنين اجماعى استفاده نمیشود.اقوال علماء مخالف اجماع
و بعد نكته ديگرى را كه بيان كردند، اقوال متأخرين را نقل ميکند و میفرمايند كه بر فرضى كه بگوييم دركلمات اين متقدمين (سيد مرتضى(ره)، شيخ طوسى(ره) و ابن زهره) اجماع داريم بر اينكه انتفاع به متنجس جايز نيست، اما مخالفت اكثر متأخرين، اين اجماع را موهون میكند. آن وقت كلماتى را ازمتأخرين نقل میكنند؛ از مرحوم علامه(ره) در كتاب معتبر، در كتاب تحرير، در قواعد، در ارشاد، از مرحوم شهيد(ره) در كتاب قواعد و در كتاب ذكرى(ره) ازمحقق و علامه(ره) از شهيدثانى(ره) ومحقق ثانى(ره) عباراتى را نقل میكنند میفرمايند اكثر متأخرين قايل هستند كه انتفاع به متنجس مطلقا جايز است الا درهمان موارد اكل و شرب و اينها. لذا میفرمايند بر فرض اينكه متقدمين اجماع داشته باشند بر اينكه انتفاع به متنجس جايز نيست، اما مخالفت اكثر متأخرين، اين اجماع را موهون و سُست میكند.جمع مرحوم شيخ(ره) بين کلمات متقدمين و متأخرين
و مطلب سوم مرحوم شيخ(ره) اين است كه «و الذى اظن و ان كان الظن لا يغنى لغيرى شياً» آنچه كه من گمان میكنم ولو اينكه ظنم فقط بدرد خود من میخورد بدرد غير نمیخورد ـ كه خود همين «و ان كان الظن لايغنى لغيرى شيئاً» قرينه است بر اينكه مقصود مرحوم شيخ از اين مظنهكه در اين عبارت ذكر كردند اطمينان است و مقصود، آن مظنه كه قايل به عدم اعتبارش هستيم نيست ـ میفرمايد من اطمينان دارم كه كلمات قدما هم به همين كلمات متأخرين بر میگردد و مراد از انتفاع دركلمات قدما، انتفاعات رايجهاى است كه مربوط به اكل و شرب و اطعام است و بنابر اين بيان میخواهند بين كلمات متقدمين و متأخرين جمع كنند.مطلب چهارمى كه فرموده اند اينکه «لو فرضنا مخالفة القدما كفى موالقة المتأخرين» اگر مخالفت قدما هم باشد اما موافقت متأخرين در دفع وهن از اصل و قاعده كفايت میكند. اين اجمالى از مطلب مرحوم شيخ كه در چهار محور بيان كردند.
اشکال بر اجماع
در اين بحث برخى ازبزرگان فرمودهاند اين اجماعات، اجماعات منقوله است، اجماع منقول هم كه حجيت ندارد.جواب اشکال
جواب اين اشکال اين است که يك وقت اجماع منقول را يك نفر يا دو نفر نقل كرده است، ميتوان گفت اين اجماع، منقول است و اجماع منقول حجيت ندارد، اما اگر اجماع را پنج شش نفر نقل كنند، اين را نمیشود گفت اجماع منقول است و خبر واحد است و با اين نمیشود از نظر كبروى مقابله كرد و بگوييم كه اجماع كبروى است. پس مرحوم شيخ(ره) با آن تبحرى كه خودشان در اصول دارند و فرمودند اجماع منقول براى ما حجيت ندارد، اما اينجا اين حرف را نمیزنند. چه عيبى داشت از اول میفرمودند آقاى سيد مرتضى شيخ ابن زهره، اينها ادعاى اجماع كردند و اجماع منقول حجيت ندارد، نه، چون منقولى است كه ناقلش اولاً مثل سيد مرتضى، شيخ طوسى و ابن زهره است و ناقلش هم متعدد است، نمیشود به اين زودى ما به اين اجماعات بى اعتنا باشيم.تفاوت استعمالات «رجس» در قرآن
اين نكته قابل تذکر است که يكى از آقايان فرمودند در آيه 145 سوره انعام دارد «إِلَّا أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ» که رجس به معناي نجاست ظاهري است، ما اگر يادتان باشد كلمه «رجس» را در آيه «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنْصَابُ وَالأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ» گفتيم بمعناى قذارت باطنى است، و الا خود ميسر و انصاب، رجس و نجاست ظاهرى ندارند، ولي در اين آيه كلمه «رجس» بمعناى نجاست ظاهرى آمده است، آنجا روشن است، دم، ميتة لحم خنزير عنوان نجاست ظاهرى هم دارد. عرض میكنم ما قبلاً اين نكته را گفتيم و باز تكرار می كنيم که در قرآن كريم گاهى اوقات يك لفظ در ده مورد آمده اما در هر موردي يك معنا از آن اراده شده است، مثلاً در بحث «لا حرج» گفتيم كلمه «حرج» در قرآن در سه معنا استعمال شده است، بمعناى «ضيق» آمده است، بمعناى «حرام» آمده است، بمعناى «گناه» هم آمده است.و اين نمونه هاى زيادى دارد؛ كلمه «فتنة» در قرآن متعدد آمده است و در هر مورد يك معنا از استفاده شده است. كلمه «زينت» متعدد آمده است و در هر موردى يك معنا از آن استفاده شده است. بر خلاف آنچه كه در برخى از اذهان است كه اگر ديديم اين كلمه در يك آيه يك معنايي شد، بگوييم در آيه ديگر هم به همين معناست. قرآن در هر موردى با يك قرائن خيلى روشنى يك معناى ديگرى را از آن استفاده كرده است. اينجا با همين قرائنى كه دارد ما قبول میكنيم در اينجا هم «رجس» بمعناى نجاست ظاهرى باشد، اما در آن آيه «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنْصَابُ وَالأَزْلامُ رِجْسٌ» آنجا ميسر و انصاب و ازلام خودش قرينه است براى اينكه اين «رجس» بمعناى رجس ظاهرى نيست، چون ميسر و اينها رجس ظاهرى ندارد و خود اين قرينيت دارد.
اشکال دوم بر اجماع
مطلب دوم اينکه برخى فرمودهاند اين اجماعاتى كه ادعا شده است اين اجماعات مدركى يا متحمل المدرک است و مدركش همين آيات و روايات، مثل «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ يا «الرجز فاهجر» است، لذا اگر اجماع، اجماع مدركى باشد ديگر قابل استناد نيست.جواب اشکال دوم
اين مطلب را هم به نظر ما ولو اينكه از جهت كبرى درست است يعنى اگر اجماع، مدركى شد، آن اجماع، كاشف از قول معصوم(ع) نيست، ولى نكته اين است در اين اجماعاتى كه در اين كتب ادعا شده، گاهى اوقات فقط دليل را اجماع قرار داده است. بلى در عبارت شيخ طوسى(ره) میگويد كه «دليلنا اجماع الفرقه و اخبارهم»، اما فرض كنيد سيد(ره) در غنيه میگويد؛ دليل «اجماع الطايفه» است. وقتى سيد(ره) میگويد دليل، اجماع الطايفه است و اشاره به خبر نمیكند، معلوم میشود سيد فقط و فقط میگويد دليل اجماع است.ما در جائي مسأله مدركى بودن يا محتمل المدرك را مطرح میكنيم كه احتمال بدهيم اين به يك مدركى استناد كرده است، اما وقتى در مقام بيان دليل است و چنين چيزى هم نگفته است نميتوانيم اين را بگوئيم. يا عبارتى كه سيد(ره) در انتصار دارد بعيد نيست كه ما از آن همين معنا را استفاده كنيم. اين نكته را دقت كنيد الان در كتب فقهى هر جا به اجماع میرسند، بلافاصله با اينكه اين مدركى يا محتمل المدرك است اجماع را از بين میبرند. اگر اينطور باشد ما ديگر اصلاً در فقه اجماعى نداريم. ما بايد مورد به مورد بينيم آيا اين اجماعى كه ادعا شد، اين اجماع واقعاً مدركى يا محتمل المدرك هست يا خير؟
آيا اين اجماعات، اجماع علي القاعده، يا علي الدليل است؟
مطلب چهارمى كه وجود دارد اين است که میگويند اجماعاتى كه امثال سيد مرتضى(ره) و شيخ طوسى(ره) ادعا میكنند، مرادشان اجماع «على القاعده» يا «على الدليل» است، يعنى چه؟ يعنى سيد مرتضى(ره) ديده در مسأله، يك خبر صحيح السند مورد اطمينان (حالا چون سيد مرتضى(ره) هم خبرواحد را معتبر نمیدانست) براى جميع وجود دارد، بگويد هر فقيهى كه اين خبر را ببيند اين فتوا را میدهد، لذا در مسأله به جاى اينكه مسأله خبر را مطرح كند اجماع را مطرح میكند.مخصوصاً اين مطلب در اجماعات شيخ طوسى(ره) در خلاف خيلى روشنتر است، شيخ طوسى(ره) در كتاب خلاف در مقام موارد خلاف در مسائل فقهى بين شيعه و اهل سنة بوده ، شيخ(ره) نمى توانسته در مقابل آنها بگويد دليل ما اين روايت است، تا آنها بلا فاصله بگويند ما اين روايت را قبول نداريم، بجاى اينكه بگويد دليل ما اين روايت است، میگويد «دلينا اجماع الفرقه» ، اهل سنت در كنار قرآن و روايات اجماع را هم بعنوان يك دليل، معتبر میدانند، لذا شيخ(ره) میگويد شما كه اجماع را دليل معتبر میدانيد، ما اجماع داريم. منتها معناي اين اجماع اتفاق الفقهاء جميعاً بطورى كه كشف از قول معصوم كند و اجماع اصطلاحى نيست، بلکه مراد اجماع مبتنى بر قاعده است.
فرق اجماع مدرکي با اجماع علي القاعده
اشکال مرحوم شيخ(ره) بر اجماع
جواب استاد بر مرحوم شيخ(ره)
به نظر ما اين فرمايش درست نيست و مما انفردت به الامامية يك ظهور بسيار قوى دارد در اجماع اماميه که همه آنها به آن قايل هستند، علاوه بر اينكه قايل هستند، منفرد هم هستند، يعنى هيچ كدام از سنىها با آنها موافقت نكردند. لذا اين ظهور در اجماع دارد. يكى از الفاظ اجماع را كه صاحب معالم(ره) ذكر میكردند همين تعبير «و مما انفردت به الاماميه» بود.عبارت سيد: «و اختلف باقى الفقهاء فى ذلك» - باقى فقهاء يعنى فقهاء اهل سنت ـ «و قد دللنا على ذلك فى كتاب الطهارة حيث دللنا على ان سؤر الكفار نجس» - بعلاوه اينكه دركتاب طهارت گفتيم آن باقى مانده غذاى كافر نجس است. همانطورى كه فرض كنيد باقيمانده غذاى كلب نجس است، اين هم همينطور است. در كتاب الطهارة فرموده «مما انفردت به الاماميه القول بنجاسة السؤر اليهودى و النصرانى و كل كافر» اماميه قايل هستند كه باقى مانده غذاى كافر، نجس است «و كانت الجميع الفقهاء فى ذلك» تمام فقهاى اهل سنت با ما مخالفت كردند «حكى الطحاوى عن مالك» كه يكى ازائمه اهل سنت است «فى سؤر النصرانى و المشرك انه لا يتوضأ به» از مالك حكايت شده است كه از پيش خورده آب يهود و مسيحى نمیشود وضو بگيرى، «لا يتوضأ و وجدت المحصلين من اصحاب مالك» فرمود شاگردين اصحاب مالك را من ديده ام آنها «يقولون ان ذلك على سبيل الكراهية لا التحريم» - گفتهاند اين «لا يتوضأ» كراهتى است نه حرمت. چرا؟ «لاجل استحلالهم الخمر و الخنزير و ليس بمقطوع على نجاسته» براى اينكه اين محصلين، گفتهاند چون اهل كتاب خمر را خنزير را حلال میدانند ومقطوع النجاسة نمیدانند لذا كراهت دارد.
«و كان الامامية منفردة بهذا المذهب» و تا اينجا همه حرف اينها است كه سيد گفته، «و يدل على صحة ذلك مضافاً الى اجماع الشيعة قوله تعالى انما المشركون نجس»، اين عبارت سيد(ره) است. ـ از اين عبارت سيد(ره) استفاده میشودکه بگوييم سيد(ره) گفته اجماع داريم بر اينكه انتفاع به متنجس جايز نيست؟ شيخ انصارى(ره) میفرمايند نه. از عبارت سيد استفاده مي شود كه اجماع داريم كه آنچه را كه اهل كتاب مباشرت با او دارد نجس میشود، اين را اجماع داريم، اما حرمت اكل و حرمت انتفاع، اين داخل در معقد اجماع نيست، بلکه اين از فروع متفرعه بر نجاست است.
نظری ثبت نشده است .