موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۱۱/۱۶
شماره جلسه : ۴۱
-
ادله وجوب اعلام نجاست
-
مراد از «عيب»
-
نتيجه بررسي دليل
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
چکيده بحث
بحث در اين بود كه در بيع دهن متنجس، كه از بيع اعيان نجسه استثناء شد، يكى از مباحثى كه مطرح است اين است كه آيا اعلام نجس دهن به مشترى لازم است يا لازم نيست؟ عرض كرديم كه از بعضى از رواياتى كه در اين بحث وارد شده استفاده میشود كه اعلام واجب است و اين كه آيا اين وجوب اعلام، شرط براى صحت بيع است يا خودش يك تكليف مستقلى هست اينها را هم مورد بحث قرار داديم. يك بحث مفصلى هم كرديم در اين كه اگر كسى سبب شود كه ديگرى در حرام واقع شود، آيا تسبيب به حرام، حرام است ياخير؟ و اينجا هم نظر مبارك امام(ره) را كه خيلى مفصل در مكاسب محرمه بحث كرده بودندو هم نظر مرحوم آقاى خوئى(قده) را بحث كرديم - ولو يك تتمه مختصرى از آن باقى ماند كه آن را بر عهده آقايان گذاشتيم كه دنبال كنند-.دليل بر وجوب اعلام
مرحوم شيخ در ادامه همين بحث میفرمايند بعضى از فقهاء، بر اين وجوب اعلام به يك دليل ديگرى استدلال کرده اند؛ و آن دليل اين است كه گفتهاند نجاست عيب خفى است، اين يك مقدمه. مقدمه دوم اين است كه اظهار عيب واجب است، اگر انسان چيزى را به مشتري میفروشد و در آن يك عيبى وجوب دارد، اظهار اين عيب واجب است.نقد دليل
مرحوم شيخ اين دليل را نقل میكنند و خودشان دو اشكال به اين دليل وارد كردهاند. اشكال اول اين است كه اين دليل فقط در باب معاوضات مفيد است، آنجايى كه انسان بخواهد يك چيزى را بفروشد اظهار العيب معنا دارد، اما در غير معاوضات چطور؟ مثل آنجايى كه كسى بخواهد يك دهن متنجسى را به ديگري هبه غير معوضه كند، آن ادله میگويد اظهار عيب در «معاملات» براى مشترى لازم است، اما اينجا ديگر لازم نيست. مثلاً اگر يك عيبى غير ازنجاست در کالا باشد، مثلا يك كتابى داريد که چند ورق ندارد، يا كتابى داريد يك مقدارش خراب است و يا يك جنسى داريد مستعمل است و يك مقدارش خراب است و حالا میخواهيد به ديگرى هبه كنيد، براى هبه كردن اعلام اين كه اين عيب و اشكال دارد لازم نيست. اين اشكال اولى كه مرحوم شيخ وارد كردهاند.اشكال دوم: شيخ میفرمايند ما ببينيم منشأ عيب بودن چيست؟ ما و شما كه میگوئيم نجاست عيب خفى است، منشأ اين عيب بودنش چيست؟ میفرمايد ليس الا اين كه نجاست، منكر واقعى است و قبح واقعى دارد، اين كه ما میگوييم كه نجاست عيب است، اين براى اين است كه اين قبيح است منكر واقعى است و الا غير از اين چيز ديگرى نيست. آن وقت میفرمايد اگر منكر بودن اين ثابت شود «حرم الالقاء فيه»، يعنى اگر بگوييم كه نجاست منكر است، آن وقت بخواهيم ديگرى را در اين منكر قرار دهيم، اکتفاء ديگري در او حرام است. و اگر منكر بودنش ثابت نشود، ديگر عيبى در اينجا معنا ندارد. پس اشكال دوم مرحوم شيخ اين است كه نجاست يك عيبى در كنار عيوب ديگر نيست، بلكه اين نجاست، درصورتى عيب است كه عنوان منكر را داشته باشد، عنوان قبيح واقعى را داشته باشد. اگر منكر بودن او ثابت نشود ديگر لم يكن بعيب، اصلاًعيب نيست، نجاست قابل زوال هم ممكن است باشد يا يك استفاده كه توقف برطهارت ندارد.
مراد از «فتأمل»
بعد مرحوم شيخ در اينجا يك «فتأمل» هم دارند، كه بايد ببينيم به چه اشاره دارد؟ يك احتمال اين است كه اشكالى كه بر شيخ وارد است اين است كه عيب بودن نجاست نه از باب اين است كه اين منكر و قبيح است، بلكه خود نجاست موجب نقصان ماليت میشود. يك روغن پاك با يك روغن نجس، اينها دو قيمت دارد و از نظرماليت بين اينها اختلاف وجوددارد، چرا که نجاست موجب نقصان ماليت میشود. اين بيان به نظر ما درست نيست، براى اين كه نقصان ماليت به چه دليل عيب است؟اگر شما دو تا جنس داريد که يك جنس يك مقدار قديمىتر است و يك جنس جديدتر است، آن كه قديمىتر است قيمتش فرض كنيد كمتر از اين جنسى است كه جديدتر است، مثلا دوتا فرش که يکي مال ده سال پيش است و يكى جديدتر و محكمتر است، آن قيمتش كمتر از اين است. نقصان ماليت اين را نمیتوانيم بگوييم ملاك براى عيب است. پس اشكال اين بيان اين است كه ما دليلى نداريم بر اين كه «نقصان ماليت» ملازمه با عيب بودن داشته باشد و بگوييم اين عنوان عيب را دارد.
مراد از «عيب»
بيان صحيح «فتأمل»
آيا مقصود شيخ اين است كه بين قبح واقعى و قبح عرضى فرق بگذارد؟ مثلاً اگر بگوييم نجاست خباثت ذاتى دارد، الان يك شىء كه شد «نجس»، باطن و واقع اين شىء خباثت پيدا میكند، باطن و واقع اين شىء قبح پيدا میكند و بين اين مورد و آن موردى كه نجاست، نجاست عرضى است فرق است، نجاست عرضى مثل اينکه شما يك ظرفى را خريديد، در گوشه اين ظرف يك قطره خون وجود دارد، بلا فاصله قابل اين است كه اين نجاست را از بين ببريد بگوييد شيخ میخواهد بفرمايد درآنجايى كه نجاست، نجاست عرضى است، آنجا عيب به شمار نمیآيد، بلکه عيب آنجايى است كه اين عنوان منكر واقعى را داشته باشد و خباثت واقعى را داشته باشد. اين بيان، بيان قابل قبولى است. به نظرما اگر مقصود شيخ(ره) يك چنين تفصيلى باشد، قابل قبول است.فرمايش محقق خوئي(ره)
نقد استاد بر فرمايش محقق خوئي(ره)
ملاحظه فرموديد ما با اين فرمايش ايشان هم موافق نيستيم اين كه میفرمايد «النجاسة لا ينكر كونها عيباً» اين اول کلام است. دربعضى ازموارد اولاً اگر ما عيب را معنا كنيم، تعريفى كه فقهاء در خيار عيب براى عيب مطرح كردند عيب يك نقصانى است در شىء بحسب ما يقتضى طبعه ، اگر گفتيم نجاست عنوان قبح ظاهرى را دارد و از قبايح واقعيه نيست، به چه ملاك بگوييم نجاست عيب است؟ عرض كرديم در آنجايى كه يك ظرفى است که يك نجاست و قطره خونى در آن هست، عرف اين را عيب نمیداند. در دهن متنجس هم اگر بخواهد اين را بعنوان غير اكل استفاده كند و فرض هم اين است كه بيع دهن متنجس براى اين است كه بعنوان روغن چراغ استفاده كند، اگر به اين عنوان باشد، اين كجاي عنوان عيب را دارد كه ما بگوييم اين «لا ينكر كونها عيبا»؟نتيجه بحث تا اينجا
پس تا اينجا به اين نتيجه رسيديم که دليلى آورده شده بر اين كه اعلام به مشترى واجب است و آن دليل اين است كه «النجاسة عيب» اين يك مقدمه، و «اظهار العيب واجب» مقدمه دوم. نتيجه اي كه ما گرفتيم اين است كه اگر «نجاست»، از قبايح واقعيه باشد، عيب و منكر است، اما اگر «نجاست»، قبح ذاتى و قبح واقعى ايجاد نكند، عنوان عيب را ندارد.نقد محقق خوئي بر مقدمه دوم استدلال
اينجا غير از اين مطالبى كه ذكر كرديم، باز مرحوم آقاى خوئى(قده) در آن كبرى هم مناقشه كردند - تا اينجا بحث در مقدمه اول بود، مقدمه اول اين بود كه «النجاسة عيب»، مقدمه دوم اين است كه اظهار عيب واجب به مشترى است -. ايشان فرمودند كه ما دليلى بر اين كه بايد عيب خفى را به مشترى اظهار كرد نداريم، بلى آن مقدارى كه دليل داريم و بعداً هم در همين بحث مكاسب محرمه میخوانيم اين است كه «الغش حرام»، اگر بايع مشترى را فريب بدهد، مشترى خيال كند اين سالم است ولي بايع بداند اين ناقص است و مشترى را فريب بدهد اين غش و حرام است.فرمودند عيب خفى اگر مستلزم غش باشد، «وجب رفع الغش» ولي اگر مستلزم غش و فريب نباشد واجب نيست. آن وقت درمانحن فيه میفرمايند اگر بايع بگويد من اين دهن را به شما میفروشم و از همه عيوبى كه دارد و ممكن است داشته باشد تبرّى میجويم، يا گفت من اين را میفروشم به شرط اينكه اين را فقط در چيزى كه متوقف بر طهارت نيست استفاده كنيد مثل استصباح، اگر اين چنين باشد ديگر عنوان غش را ندارد. پس مطلب ديگرى كه ايشان فرمودند اين است كه دراين مقدمه دوم خدشه كردند كه مقدمه دوم - كه اظهار عيب خفى لازم است – خدشه کردند و میفرمايد دليلى بر وجوب اظهار نداريم، آنچه كه دليل داريم اين است كه غش حرام است. و در ما نحن فيه اگر اين عيب خفى مستلزم غش شد بايد اظهار كنيم، و اگر مستلزم غش نشد اظهارش لازم نيست.
تأييد فرمايش محقق خوئي
اين فرمايش ايشان كه میفرمايند اظهار العيب واجب نيست، اين مطلب، مطلب درستى است. شما در باب خيارات، يك حيوان معيوب را به مشتري میفروشيد و حرفى هم از اين كه اين سالم است ويا معيوب نمیزنيد، معامله درست است يا درست نيست؟ معامله درست است ولي مشترى بعد از اين كه علم پيدا كرد به اينكه اين جنس معيوب است خيار عيب دارد. هيچ فقيهى نيامده در آنجا بگويد شما كار حرامى را انجام دادهايد. بلى اگر مشترى شرط میكند كه من جنس سالم میخواهم، شما تخلف شرط كنيد، خود تخلف شرط معصيت است. اما اگر هيچ صحبتى نكنيد مثل همين كه الان متعارف است که میرويد از يك مغازهاى يك جنسى میخريد صاحب مغازه يك جنس معيوب به شما میدهد، آيا كار حرامى كرده است؟ خير. مىخواهم عرض كنم اين فرمايش مرحوم آقاى خوئى فرمايش متينى است. ما دليلى بر وجوب اظهار عيب نداريم، بلى غش يعنى آدم يك چيز معيوب را سالم جلوه دهد، و به مشترى بگويد كه اين سالم است در حاليكه باطناً خراب است، جنس بد را بگويد اين بهترين جنس است و جنس خوب است، اگر مشترى را فريب بدهد اين غش در معاملات است که حرام است، و اين نكته خوبى است كه ايشان در اينجا فرمودند.نتيجه بررسي دليل
نظری ثبت نشده است .