موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۶/۲۹
شماره جلسه : ۸
-
توجیه مرحوم شیخ انصاری (ره) در روایت جمیل بن دراج و اشکالات بر توجیه
-
فرمايش مرحوم ايرواني و نقد آن
-
قرائني دال بر اينکه « افساد» به معناي « تخليل» است
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي روايت جميل بن دراج
توجيه مرحوم شيخ انصاری(ره)
روايت اول مرحوم شيخ در كتاب مكاسب بعد از اين كه روايت را نقل مى كنند دو توجيه و دو جواب از اين روايت ذكر مي كنند . توجيه اول اين است كه فرموده اند مقصود اين است كه اين خمر را مجاناً بگيرد، ثم تخليلها لنفسه، نه اينکه خمر را بعنوان عوض بگيرد.اشکال بر توجيه مرحوم شيخ(ره)
بر اين جواب، اشكالى وارد مى شود؛ كه لازمه اين جواب بقاء دين براى ذمه مديون است. اگر ما بگوييم مقصود امام اين بوده «خذها»، يعني مجاناً بگير، نه بقصد عوضيت آن دراهم، حالا كه گرفتى بعداً براى خودت بعنوان سركه قرار بده، نتيجه اين است كه ذمه مديون بر اين دراهم باقى مى ماند و اين بر خلاف ظاهر روايت است. ظاهر روايت اين است كه بعد از اخذ، ذمه مديون برىء شده است. مرحوم شيخ جواب دومى هم داده اند و آن اين است كه اين «خذها» را بمعناى «خذها» مجاناً تفسير نكنيد، بلكه بگوييم «خذها امانة» اين را امانت بگير «ثم تخليلها لصاحبها» از طرف صاحبش مجاز هستى اين را بعنوان خل قرار دهى. در جواب اول گفتيم تخليلها براى خودت، اما در اين جواب مى فرمايد براى صاحبش اين را بعنوان خل قرار بده، بعد كه خل شد آن را بعنوان عوض از آن دراهم بردار.نقد جواب دوم اشکال
جواب دوم اين است - اين اشكال در كلمات مرحوم ايروانى و حتى در كلمات مرحوم آقاى خوئى نيز آمده است - كه آنچه كه مالك خمر اجازه داده است اين است كه اين خمر را بگيرد ، ولي مالك ، اذن دومى در اين كه بعد از آن كه خل مى شود تو مأذون هستى كه اين را از طرف من بردارى نداده است . اگر مالك ميگفت خلش كن بعد از آن كه خل شد من اجازه مى دهم بعنوان طلب خودت بردارى اين درست بود، اما در روايت ، اذن فقط نسبت به اخذ خمر بوده.
نقد جواب
اين اشكالى كه در كلام مرحوم ايروانى و مرحوم آقاى خوئى آمده است را از دو راه مي شود جواب داد.
جواب اول
راه اول اين است كه مسأله را از راه تقاص حل كنيم - كما اين كه اين احتمال را والد معظم ما(دام ظله) در كتاب مكاسب محرمه شان داده اند، ايشان در صفحه 31 مى فرمايند – بگوييم بعد از آن كه خل شد ، تقاصاً - چون يك دراهمى را از مديون مى خواهد و او نمى دهد- اين خل براي مديون است منتها چون به او نمى دهد دراهم را بعنوان تقاص بردارد . آن وقت درباب تقاص احتياط مى كنند ولي مي فرمايند بايد حاكم يك اذن بدهد بگوييم در اينجا همين كه امام(ع) فرموده «افسدها» بعد تفسير شده است به اين كه «اجعلها خلا» اين اذن امام معصوم در اين مقاصه است.
نقد اين جواب
اين فرمايش گرچه فرمايش متينى است ، اما بسيار بر خلاف ظاهر روايت است .تقاص در جايى است كه داين از پرداخت دين توسط مديون نا اميد شود. در كجاى روايت دارد كه اگر خل را به مديون بدهند باز دراهم را نمى دهد؟ اگر واقعاً داين و طلبكار بطور كلى از پرداخت دين توسط مديون مأيوس شد مى تواند حق خودش را مقاصتاً از مال او به اندازه حق خودش بردارد، اما در روايت اين مطلب وجود ندارد. نمى توانيم به اين راه اعتماد كنيم.
جواب دوم
راه دوم اين است كه بگوييم اينجا اذن مالك وجود دارد ، مالك وقتى خمر را داد، مى گويد اين را بگير هر كاري مى خواهى بكن و اگر مسلمان هستى و نمى توانى از خمر استفاده كنى سركه كن و سركه اش را بردار و اگر مى توانى به يك مايع دارويى تبديل كنى تبديل كن. عرفاً وقتى مالك خمر، خمر را مى دهد اين اذن در جميع تصرفات است. و بعبارۀ اخرى ما يك وقت مى گوييم روايت دلالت دارد بر اين كه تكسب به خمر جايز است ، يك وقت مى گوييم روايت دلالت دارد بر اين كه خمر را به قصد اين كه خل قرار دهى مانعى ندارد، بعنوان عوض يا معوض قرار دهيد، امام(رضوان الله عليه) در كتاب مكاسب محرمه در دو جا- در صفحه 46 و در صفحه 122، در جلد اول - راجع به اين روايت صحبت کردند - نظر شريفشان اين است كه ظاهر اين روايت اين است که اگر كسى خمر را بقصد الخل بخرد يا بفروشد مانعى ندارد، مثل اين که كسى خمر را از يك مسيحى بخرد بقصد اين كه سركه كند مانعى ندارد، روايت هم روايت صحيحه است.
يك وقتى مى گوييم در اين روايت خمر بدل دراهم است ٍ در اين صورت اشكال درست مى شود. اما يک وقت بگوييم خمر بقصد اين كه آن را خل قرار دهيم بدل از دراهم است - كما اين كه امام(ره) اين معنا را استفاده فرمودند - اين معنا را و واقع مطلب اين است كه ظاهر روايت همين است.
باز به يك عبارت ديگر كه ما در بحثهاى گذشته گفتيم، گاهى اوقات در ذهن بعضى از فقها اين است كه خمر در اسلام ماليتش بطور كلى از بين رفته و زايل شده است ، اين نظريه درست نيست و مطابق با ادله و مدارك نيست . ما از ادله استفاده كرديم خمر اگر بقصد شرب و اسكار شد ماليت ندارد. حالا اگر بقصد شرب بود اما براى حفظ نفس بود اين ماليت دارد و مى تواند بفروشد يا بخرد. در صورت اضطرار را هم كه پذيرفتيم. يا گفتيم بقصد اين كه بخواهد خل قراردهد.
ما قبلاً گفتيم در همان روايت خمر، قرينه خوبى وجود دارد براى اين كه بقصد خل قرار دادنش مانعى ندارد- يك رواياتى خوانديم كه از امام(ع) سؤال مى كنند كه اگر كسى بخواهد خمر را خل قراردهد چطور است؟ فرمودند مانعى ندارد. ما گفتيم در آن روايات بحث بيع و تكسب نيست و نمى شود به آن روايات استدلال كرد. اما در رواياتى كه بايع و مشترى خمر را لعن مي کند، قرينه روشنى وجود دارد که إذا كان بقصد شرب و الاسكار ، اما اگر بقصد شرب و اسكار نباشد ماليت دارد و مى تواند عوض واقع شود. اينجا هم همينطور است ؛ خمر بقصد اين كه خل واقع شود ماليت دارد و مى تواند همين خمر بقصد الخل ، عوض از دراهم واقع شود و بايد روايت را طورى معنا كنيم كه وقتى آمد اين را گرفت ذمه مديون برىء شده است و با اين تفسير اين مطلب درست مى شود.
فرمايش مرحوم ايرواني و نقد آن
اينجا يك كلامى را مرحوم ايروانى دارد كه از اين بيان ما، بطلان كلام مرحوم ايروانى روشن مى شود، - يكى از حواشى بسيار خوب مكاسب، حاشيه مرحوم ايروانى است ، كه ما وقتى سطح مكاسب را مى گفتيم مقيد بودم نكات مرحوم ايروانى را حتى الامكان بيان كنيم - ايشان در آنجا چند مطلب را دارد ؛تذکر استاد
مطلب سومى كه مرحوم ايروانى(ره) دارد اينکه «اصلاً ليس في الرواية اشارة الى اخذها بدل عن الدراهم»، در روايت اصلاً اشاره اى به اينكه اين خمر را بدل از دراهم قرار دهد نيست ، مى فرمايد «نعم مجرد ايهام لا حجة فيه» اين ايهامى دارد ، از اشاره خيلى پائينتر است. ايروانى(ره) معتقد است اصلاً در اين روايت ندارد که خمر را بدل از دراهم بدهد، در حاليكه اين روايت را بدست هر كسى كه بدهيم آيا انصافاً اين ظهور را ندارد كه اين «خذها» يعنى «خذها بدلاً» ؟منتها ما نمى گوييم خودخمررا بدل قرار دهد، خمر بقصد الخل را بدل قرار دهد، در حالى كه ايشان مى فرمايد فقط ايهام دارد اينچنين نيست ، بلکه ظهور دارد ظهور خوبى هم دارد كه خمر بقصد الخل بدل مي شود، عرض كرديم خمر بقصد الخل ماليت دارد، ملكيت دارد و مى شود بدل واقع شود. مرحوم ايروانى در آخر.
يك مطلب چهارمى هم فرموده اند؛ اگر كسى از ايشان سؤال كند كه شما كه مى گوييد اين شخص خمر را بدل از دراهم نمى گيرد، پس چرا امام(ع) فرمود اين را افسادش كند؟ مى فرمايد «و اما الخمر فيفسدها حسماً للمادة الفساد» ، از باب اين كه قطع ماده فساد شود، يكى از واجبات بر انسان مؤمن حسم و قطع ماده فساد است. بالاخره آخر الامر ايروانى در اينجا اينطور توجيه كرده است. ما با بيانى كه كرديم نوبت به اينها نمى رسد. اين «حسماً لمادة الفساد» يعني وقتى كه دست خودمان هست وقتى طلبى هم در كار نيست ، وقتى دراهمى در ذمه آن مديون و آن شخص نيست ، در خانه اش خمر را از بين ببرد. چرا فقط در اين فرض «حسم للمادة الفساد» باشد؟ اين بسيار بعيد است. چيزى است كه ما آن نكته اى كه عرض كردم كه على بن حديد نمى خواهد اجتهاد كند جميل خانه امام صادق(ع) بوده، يا در زمان امام صادق(ع) بوده، ده سال بعد اين قضيه را براى على بن حديد نقل كرده است، طورى نقل كرده كه قرائنى درآن بوده كه مراد از افساد يعنى تخليل ، و اصلا استنباط دركار نبوده است.
قرائني دال بر اينکه «افساد» به معناي «تخليل» است
پس اين نكاتى كه ما در اين روايت عرض كرديم، مخصوصاً عنوان ارشادى «خذها» اين خيلى به قضيه كمك مى كند، اين نكته كه اولاً جميل دنبال اين بوده كه چطورى به پولش برسد، و اين نكته كه «خذها» عنوان ارشاد دارد و نكته سوم كه براى «افساد» از عدم خل تعبير به دور ريختن نکرده ، و اينها معمولاً توى روايات مى آيد. از مجموع اينها روشن مى شود كه اين «افساد» بمعناى تخليل است و گفتيم گرفتن خمر بقصد الخل اين مانعى ندارد و اشكالى ندارد. اين تمام مطالب راجع به اين روايت، كه ملاحظه فرموديد فقه الحديث اين روايت چقدر نياز به دقت دارد. - ما نبايد روايات را با سرعت بخوانيم و رد شويم. روايات مهمترين منبع براى فقيه است و گاهي اوقات نكات بسيار دقيقى از يك تعبير در يك روايت مى شود صدها فرع فقهى را استفاده كرد. لذا بايد روى روايات خيلى دقت كرد-مباحث باقيمانده
نظری ثبت نشده است .