موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۱۲/۱۴
شماره جلسه : ۵۵
-
ادله قائلین به عدم جواز انتفاع به نجس العین
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
چکيده مباحث گذشته
آخرين بحثى كه مرحوم شيخ(ره) در نوع اول از مكاسب محرمه عنوان فرمودند اين است كه در اعيان نجسه، مثل دم و ميته، آيا اصل اولى اين است كه هر گونه انتفاعى به اينها جايز است مگر آن انتفاعى كه دليل منع كرده است، يا اصل اولى عبارتست از «عدم جواز الانتفاع به الا ما خرج بالدليل»؟ اينجا اين دو نكته را بايد توجه کرد؛ كه آنچه كه از اول مكاسب تا اينجا خوانديم عمدتاً روى محور جواز البيع بوده، بحث از ابوال، عذرة، دم و ميتة، در اين بود كه آيا بيع اينها جايز است يا جايز نيست. اما در اين بحثى كه الان عنوان مي كنيم، بحث در اصل جواز الانتفاع است و در خاتمه اين بحث، اين مطرح ميشود كه آيا بين ماليت و انتفاع ملازمه وجود دارد؛ که اگر گفتيم چيزى انتفاع مشروع و جايز ندارد معنايش اين است كه ماليت ندارد، آيا بين اين دو عنوان، ملازمه هست يانه؟ كه يك نكته دقيقى است.پس نكته اول اين شد كه تا بحال بحث در مسأله بيع بوده و اگر كسى سؤال كند چطور مرحوم شيخ(ره) در آخر نوع اول، اين بحث را مطرح میكنند كه اصل اولى چيست؟ آيا لازم نبود كه اين اصل اولى را در اول مكاسب عنوان كنند؟ میگوييم شايد مقصود شيخ(ره) اين بوده كه ابتدا بيع اعيان نجسهاى كه در شريعت تحريم شده و دليل بر حرمت آنها وارد شده است را بررسى کنند ـ كه ما هم مفصل بررسى كرديم ـ حالا اين بحث را عنوان میكنند که با قطع نظر از جواز و عدم جواز بيع، نسبت به «اصل انتفاع در اعيان نجسه» چه بايد گفت؟
مراد از اصل
نكته دوم اين است كه مراد از «اصل» در اينجا، همين «قواعد» است. يعنى الان نمیخواهيم روى اصل عملى تكيه كنيم. بعضىها به اصل عملى قايل هستند و اكثراً قايل هستند به «اصالة الجواز» و «اصالة الاباحة»، برخى هم به «اصالة الحظر» و «اصالة المنع» قايل هستند. ولي در اينجا شيخ(ره) نمیخواهد بحث را بعنوان اصل عملى عنوان كنند، بلكه میخواهند بفرمايند قاعده چه اقتضا دارد؟ آيا قاعده اقتضا دارد كه انتفاع به نجس العين مطلقا جايز است الا ما خرج بالدليل؟ يا قاعده، عكس اين را اقتضا دارد.
نظر اکثر علماء در قاعدة اولي
مرحوم شيخ(ره) در كتاب مكاسب میفرمايند كه ظاهر کلمات اكثر علماء اين است كه قاعده؛ اقتضاى حرمة الانتفاع به نجس العين است. اما و لو مرحوم شيخ تعبير به اكثر هم كردهاند، ـ كه اكثر در مقابل كثير است ـ لکن برخى، عکس اين را به مشهور نسبت دادهاند و گفتهاند كه مشهور قايل هستند به اينكه اگر بر انتفاع به نجس العين، يك فايده محلله عقلائيه مترتب باشد مانعى ندارد. مرحوم شيخ(ره) ابتدا ادله كسانى كه قايل هستند به اينكه «انتفاع به نجس العين مطلقا حرام است الا ما خرج بالدليل» را میآورد و در تمام اين ادله مناقشه میكند. و بعد نتيجه اين میشود كه قاعده اين است كه نجس العين اگر يك منفعت محلله عقلائيه داشته باشد انتفاع به او مطلقا جايز است الا آنچه كه دليل اقتضاء دارد.ادله قائلين به عدم جواز انتفاع به نجس العين
اولين دليلشان اجماع است. اجماع در اينجا دو تقرير دارد، تقرير اول : اينکه قبلاً گفتيم كه اجماع قائم شده بر اين كه بيع نجس العين حرام است، حالا ادعاى ملازمه كنيم و بگوييم اگر يك چيزى بيعش جايز نيست، انتفاع به او هم حرام است.نقد تقرير اول اجماع
نقد تقرير دوم اجماع
اگر اينطور ادعاى اجماع شود جوابش اين است كه اين اجماع موهون است، چرا؟ براى اينكه ما وقتى كلمات كثيرى از فقهاء را ملاحظه میكنيم اينها میگويند اگر نجس العين يك فايدهاى كه لا يتوقف على الطهارة يك منفعت محللهاى داشته باشد، بيع او مانعى ندارد ـ لازم نيست ما عبارات را بخوانيم، خود مرحوم شيخ در كتاب مكاسب عبارات زيادى را آوردهاند ـ مثلاً از شيخ طوسى(ره) در كتاب مبسوط، که در سرجين «ما لا يؤكل لحمه» و «درعذره انسان» ـ به مدفوع ما لا يؤكل لحمه، «سرجين» میگويند، همانى است كه در فارسى به آن سرگين گفته میشود ـ فرموده «يجوز الانتفاع بها فى الزروع» ، در زراعتها میشود از آن انتفاع برد، و نيز در غير آن.مرحوم علامه(ره) باز همين مطلب را دارند. مثلاً يكى ازمواردى كه خود شيخ انصارى(ره) هم نقل میكنند اين است كه امساك نجس العين جايز است و فرموده اجماع داريم بر اينكه اقتناح و امساك نجس العين جايز است. اين هم عبارات مرحوم علامه(ره) ـ البته در اين كه آيا بر اقتناح، صدق انتفاع میكند، يك مقدار تأمل داريم چون اگر كسى يك ظرف از عذره حيوان ما لا يؤكل لحمه ياعذره انسان را در گوشه منزل قرار دهد و نگهدارى كند، اين كه انتفاع نشد، بحث ما در انتفاع است و در اين كه بر اقتناح، صدق انتفاع كند تأمل و اشكال است ـ اما بالاخره علامه فرموده اقتناحش جايز است.
آن وقت مرحوم محقق ثانى(ره) در جامع المقاصد فرموده است كه انتفاع به نجس العين جايز است «اما لا يصيرها مالاً» اين را مال قرار نميدهد كه ـ بعداً اين بحث را میكنيم ـ . شهيد اول(ره) و شهيد دوم(ره) قبول دارند كه انتفاع جايز است. پس اشكال مهم بر اين بيان دوم اين است كه اين اجماع موهون است و علت وهنش هم مخالفت بسيارى از فقهاء در اين مسأله است، بسيارى از فقهاء گفتهاند انتفاع به نجس العين جايز است.
نقد سوم بر اجماع
از همه اينها كه بگذريم، اشكالى كه هم بر بيان اول و هم بيان دوم هست اين است كه اين اجماع، اجماع مدركى است. ما مستند قائلين به حرمة الانتفاع را میخوانيم که آيات و روايات است، بنابر اين اين اجماع، اجماع مدركى است.دليل دوم عدم جواز انتفاع به نجس العين
دليل دوم، آيات شريفه است. اين آيات تاکنون چند مرتبه مورد بحث واقع شده است. ما تا الان اين آيات را براى جواز و عدم جواز البيع مطرح میكرديم، يا اين آيات را مطرح میكرديم، براى اين كه آيا آيات شامل متنجس میشود يا نمیشود، اما الان همان آيات را فقط از اين جهت ميخوانيم كه آيا از اين آيات استفاده میشود كه انتفاع به اعيان نجسه حرام است يا نه؟ يكى از آن آيات «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ» است. بگوييم اين «فَاجْتَنِبُوهُ» میگويد بايد ازهر رجسى اجتناب كنيد، اين يك، «النجس رجس فيجب الاجتناب منه»، «يجب الاجتناب» هم يعنى به جميع انحاء الاجتناب، يعنى حق نداريد از نجس العين هيچ انتفاعي ببريد، «فَاجْتَنِبُوهُ» بطور كلى ازنجس العين اجتناب كنيد. يا آيه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ» اين آيات يا آيه شريفه «وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ» كه گفتيم رجس همان رجز است، رجز هم بمعناى پليدى است كه اينجا بايدبگوييم شامل نجس ظاهرى بشود.بيان استدلال به آيات
دقت بفرماييد که اين آيات چند مرتبه در قرآن آمده است، گاهى اوقات دارد «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ» يا دارد «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ» ، كثيرى از فقهاء گفتهاند، تعلق تحريم به ذات لا معنا له، بگوييم ذات اين گوشت خارجى حرام است، يعنى چه؟ ميتة حرام است يعنى چه؟ گفتهاند حالا كه تعلق تحريم به ذات معنا ندارد، «اذا تعذره الحقيقة فأقرب المجازات» بايد اقرب المجازات را بگيريم، اقرب المجازات چيست؟ مطلق الانتفاع است، «حرمت عليكم الميتة» يعنى «مطلق الانتفاع بالميتة» بايد در تقدير بگيريم. بيان دوم اين است كه «حذف المتعلق يدل على العموم» در اين آيه نگفت چه چيز از ميتة حرام شده است؟ حذف متعلق هم دلالت بر عموم دارد، يعنى همه چيز آن حرام است، بيع آن حرام است، انتفاع از آن حرام است.اينجا مرحوم شيخ انصارى(ره) فرمودهاند كه اين گونه آيات ظهور در آن انتفاعات مناسبه دارد، «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُيعنى «اكل ميتة»، «خمر » يعنى «شرب الخمر» ، كما اينكه در آن آيهاى كه میگويد «حرمت عليكم امهاتكم» ، مادر شما برشما حرام است، چه حرام است بر شما؟ ازدواج آنها براى شما حرام است. بايد بما يناسبه در تقدير بگيريم. اين يك معنا كه مجرد استظهار است، يعنى ظهور در اين دارد. اما بيان دوم كه شايد دقيقتر باشد اين است كه ما در اين آيات قرينه سياق داريم. «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ» چند بار در قرآن تكرار شده است؛ در سوره بقره، در سوره نحل، در سوره انعام و ظاهراً در سوره مائده هم آمده است.
ما وقتى آيات قبل و بعد آن را كنار هم میگذاريم، از آن اكل استفاده میكنيم. در سوره بقره آيه 172 میفرمايد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ» مسأله اكل مطرح شده است، بعد در ادامه فرموده «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ» تا آخر، يا در سوره نحل آيه 114 دارد «فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً» از آنچه كه خداوند بعنوان حلال طيب در اختيار شما قرار داده بخوريد بعد در دنبالهاش فرموده «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ» خدا بر شما ميتة و دم و لحم خنزير را حرام كرده است. قرينه سياق بهترين شاهد بر اين است كه مراد از اينها اكل است. پس اين قرينيت در اينجا وجود دارد.
تذکر يک نکته
نكته قابل تذكر اينکه آن آيات «و الرجز فاهجر » در اين كه اصلاً «رجز» شامل نجاست ظاهرى بشود، يا «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ»، که رجس شامل نجاست ظاهرى بشود، قبلاً اشكال كرديم و گفتيم شامل نجاست ظاهرى نيست. نكته اين است که اگر کسي بپرسد در ميان فقها آيا كسانى هستند كه باستناد به همين آيات قايل به حرمت جميع انتفاعات باشند؟ میگوييم بلى، افراد زيادى هستند. در كتاب متاجر مفتاح الكرامة دارد «و قد استدل على تحريم الانتفاع بالميتة» ، شيخ طوسى استدلال كرده، بيضاوى، راوندى، سيد مرتضى، علامه در اكثر كتبش، صاحب كنز العرفان، صاحب زبدة البيان مرحوم اردبيلى. که چندين نفر از بزرگان قايل هستند که ما از آيه میفهميم كه جميع انتفاعات حرام است.اما الان ديگر در زمان ما فقيهى نداريم كه بگويد ما از آيه استفاده میكنيم كه تمام انتفاعات حرام است. همه میگويند كه آن انتفاعات ظاهره و انتفاعات مناسبه مراد است. اين نكته را براى اين عرض ميكنم که گاهى اوقات در كلمات شيخ انصارى(ره) يا بزرگان ديگر میگويند که اگر كسى اين حرف را بزند لازم میآيد تأسيس يك فقه جديد، كه در مكاسب اين تعبير را زياد ديديد، اين تعبير، يك تعبير مجملى است. اگر گاهى اوقات انسان بخواهد يك حرفى را بزند مسلتزم اين باشد که اجماعى يا ضرورتى يا صريح يك آيه و يا يك روايت مسلم السندى را بخواهد انكار كند اين تأسيس فقه جديد لازم میآيد، اما اينجا با اينكه علماي قبل از عصر با شيخ انصارى، مثل شيخ طوسى، علامه، بيضاوى، سيد مرتضى، گفتهاند ما از آيه جميع الانتفاعات را استفاده میكنيم، اما در اينجا نمیآيند بگويند اين تأسيس فقه جديد لازم میآيد.
نظری ثبت نشده است .