موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱/۱۴
شماره جلسه : ۵۸
-
مالیت و عدم مالیت اشیاء نجس
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بحث قبل در اين بود كه آيا اصل اولى در اعيان نجسه و نيز اعيان متنجسه، جواز الانتفاع است يا عدم جواز الانتفاع؟ كه بحثش مفصل گذشت. تتمهاى اينجا باقى مانده است تا اين بحث تمام شود و النوع الثانى از مكاسب محرمه است شروع شود.
جواز معاوضه شيء نجس با وجود منفعت حلال
آن تتمه اين است كه؛ اگر شىء نجس، منفعت محللهاى دارد و حليت اين منفعتش از راه اصل يا از راه نص ثابت شود، مرحوم شيخ(ره) میفرمايند اين منفعت حلال دو نوع است؛ نوع اول اينكه اين شىء را از ماليت خارج نمیكند، يعني مال هست وعنوان ماليت دارد اما جواز معاوضه ندارد، نتيجه اين میشود كه در شريعت اشيائى هست كه ماليت دارد اما جواز معاوضه ندارد.سپس مرحوم شيخ(ره) مثالي میزنند ومىفرمايند اين كه يك شىء نجس منفعت حلالى دارد كه به اعتبار اين منفعت حلال عرفاً ماليت پيدا میكند «كجلد الميتة»، پوست ميتة ، «اذا قلنا بجواز الاستقاء بغير الوضوء» اگر گفتيم ميتوان پوست ميته را براى غير وضو استعمال كرد مثل اينكه بوسيله آن دلوى درست كنيم و بعنوان سقى الماء از آن استفاده كنيم كما هو مذهب جماعة. يا مثلا موى خنزيرنيز نجس است اما اگر موى خنزير را بعنوان طناب درست كنيم و با آن آب از چاه بيرون بياوريم، يا كلاب ثلاثه - كلب ماشيه، كلب حائط، كلب زرع - نيز از اعيان نجسهاى است كه منافع محلله دارد، و به اعتبار اين منافع،عرفاً ماليت پيدا میكند،حال كه عنوان مال پيدا كرد، شيخ(ره) میفرمايد معاوضهاش جايز نيست اما ساير تصرفات مانعى ندارد، چون مال است میتواند او را هبه يا وصيت كند.
تفكيك بين انتفاع و جواز بيع
اين نكته را بايد دقت كنيم كه مرحوم شيخ(ره) در اين بحث بين مسأله بيع و مسأله انتفاع تفكيك كردند. يعنى میخواهند بفرمايند ممكن است يك چيزى جواز الانتفاع داشته باشد اما به اعتبار همان منفعت محللهاش باز بيعش جايز نباشد، شيخ(ره) در اين موارد ماليت را قبول دارد، انتفاع به اينها را جايز میدانند اما مع ذلك میفرمايند بيع اينها ولو براى همين منافع محلله جايز نيست.نقد استاد بر مرحوم شيخ(ره)
اين فرمايش شيخ(ره) در اينجا با فرمايشى كه قبلاً در بحث ميته داشتهاند منافات دارد؛ كه قبلاً ايشان و ما نيز گفتيم كه هم از قواعد و هم از روايات بخوبى استفاده میكنيم كه بيع شيء نجس بخاطر منفعت محرمهاش جايز نيست اما بخاطر منفعت حلالش جايز است، يعنى اگر شما خمر را بيع كنيد بقصد اين كه مشترى بخواهد او را سركه كند، بيعش جايز است،يا ميته را بفروشيد بقصد اين كه مشترى بخواهد از آن بعنوان كود استفاده كند بيعش جايز است و مانعى ندارد.پس مرحوم شيخ(ره) در بحث ميتة به ملازمه بين جواز الانتفاع و جواز البيع قايل شدهاند. اينجا هم بايد همين را بفرمايند، خصوصاً وقتى میفرماييد يك منفعتى هست كه عرفاً به اعتبار اين منفعت ماليت دارد و ازماليت خارج نمیشود چرا بيعش به اين اعتبار جائز نباشد؟ مگر نمیگوييم بيع مبادلة مال بمال هست؟ پس بگوييم بيعش به اين اعتبار مانعى ندارد. پس ما به مرحوم شيخ(ره) عرض میكنيم وقتى خود شما میفرماييد «اين عنوان ماليت را دارد » همين در جواز معاوضه و نيز در صحت البيع كفايت میكند.
فرمايش محقق خويي(ره) پيرامون عرفي بودن ماليت
مرحوم آقاى خوئى(قدس سره) در كتاب مصباح الفقاهة در اين قسمت كلامي دارند، كلام ايشان را بخوانيم و سپس آنرا بررسى كنيم كه آيا ماليت يك امر عرفى است، يا اينكه ممكن است يك چيزى از نظر عرف مال باشد اما از نظر شرع مال نباشد، كه الان در ذهن خيلىها شايد همين باشد. میگويند خمر و خنزير عرفاً ماليت دارد اما شارع ماليت او را الغاء كرده است. كلام مرحوم آقاى خوئى(ره): «قد ظهر مما ذكرناه انه لا ملازمة بين حرمة بيع الاعيان النجسة و بين حرمة الانتفاع بها و سقوطها عن المالية»، بين حرمة بيع و حرمت انتفاع و سقوط از ماليت ملازمه اي نيست.دقت كنيد كه مقصود مرحوم آقاى خوئى(ره) چيست؟ میفرمايند ممكن است جايي بيع حرام باشد اما مع ذلك يك انتفاع جايز داشته باشد و از ماليت هم ساقط نشده باشد، بين اين دوتا ملازمه نيست، يعنى اگر در يك روايتى گفت «ثمن العذرة سحت» يا نسبت به ميتة فرمود «سحت»، بيعش حرام میشود. بين حرمة البيع و سقوط ازماليت ملازمه نيست. «بل لابد من ملاحظة دليلها» بايد دليل آن حرمت را ببينيم ،«هل يوجد ما يدل على الغاء المالية من قبل الشارع» ببينيم آيا چيزى كه موجب الغاء ماليت شود موجود است يانه؟ بايد دليل شرعى را ببينيم كه آيا از دليل استفاده میشود كه شارع كه فرموده بيع اين حرام است ماليت اين را هم الغاء كرده؟ مثال میزنند «كالخمر و الميتة و ان كان ما يدل على ذلك اخذ به و حكم بعدم ترتب آثار المالية من الارث و الضمان»، میفرمايند اگر شارع ماليت را الغاء كرده ما هم میگوييم آثار ماليت بر آن بار نمیشود. آثار ماليت چيست؟
يكى از آنها ضمان است، اگر مثلا كسى خمري دارد ديگرى خمرش را بريزد ضمانى در كار نيست، چون ضمان در «من اتلف المال الغير» جريان دارد و اينجا در نظر شارع ماليت ندارد. و همچنين اگراين شخص از دنيا رفت اين مقدار خمرى كه مال اين ميت بوده اينطور نيست كه بگوييم اين جزء ما ترك او حساب میشود، چون اموال جزء ما ترك است و اين ديگر ماليت ندارد. پس آثارماليت مثل ارث و ضمان اينجا ترتب پيدا نمیكند. «و الا» يعنى اگر در دليل چيزى كه موجب الغاء از ماليت باشد نداشته باشيم «فلا يصح ان يحكم بحرمة الانتفاع بها بمجرد حرمة بيعها» نمیشود بگوييم به مجرد حرمت بيع، حرمة انتفاع دارد. سپس مسأله ميتة و عذرة و شعر خنزير و كلاب ثلاثه را مثال زدند و فرمودند در اينجا حرمة البيع هست اما سقوط از ماليت و حرمة الانتفاع نيست، لذا در جلد ميتة،عذرة، شعر خنزير و نيز در كلاب ثلاثه آثار ماليت مترتب میشود.
پس خلاصه فرمايش آقاى خوئى(ره) اين شد كه میفرمايد ما اگر آن دليلى كه دلالت بر حرمة البيع دارد را بررسى كنيم و ببينيم از دليل استفاده میشود كه مطلقا شارع ماليت را از آن الغاء كرده، ما هم میگوييم آثار ماليت بر آن بار نمیشود. اما اگر از دليل چنين چيزى استفاده نكرديم، مىگوييم دليل میگويد فقط بيعش جايز نيست اما ماليتش نسبت به منافع محلله ديگر ساقط نمیشود و به اعتبار همين منافع، آثار برآن مترتب است و يكى از آثار اين است كه ساير تصرفات مثل اعاره اجاره، هبه و صلح نسبت به او جايز است.
بررسي فرمايش محقق خويي(ره)
نكتهاى كه نسبت به فرمايش مرحوم آقاى خوئى(ره)عرض ميكنيم اين است كه آن مقدارى كه ما ادله را ديديم هيچ دليلى را پيدانكرديم بر اينكه شارع يك عين نجس را بطور كلى از ماليت ساقط كند. البته اين ادعاي ماست،شما هم بررسى كنيد و ببينيد اين ادعاى ما صحيح است يانه؟ مثلا در باب خمر ؛ خدا لعن كرده، پيامبر(ص) بايع، شارب، مشترى و غارص خمر را لعن كرده، اگر كسى گفت تمام اين عناوين جايى است كه «الخمر للشرب» باشد، اما آنجايى كه كسى خمر را بخرد «للتخليل» ما رواياتش را هم خوانديم ، چند ين روايت صحيحه داشت براينكه بيع الخمر للتخليل مانعى ندارد. در خود ميته هم همينطور است.لذا اين را ما به هيچ وجهى نداريم. عرض كرديم اين در السنه خيلى از فقهاء هم جاري است كه میگويند شارع ماليت خمر را الغاء كرده است،و حال اينكه چنين نيست بلكه شارع، ماليت خمر را بالنسبة به شرب الغاء كرده است اما نسبت به ساير منافع الغاء نكرده است. در خمر و درهيچ مورد ديگري چنين چيزى نداريم. بله اگر يك عين نجسى غير از منفعت محرمه، اصلاً منفعت ديگري ندارد، مثل اينكه غير از شرب كه يك منفعت محرمه است، هيچ اثرى بر آن مترتب نيست در اينجا شارع الغاء نكرده است و شارع به اعتبار همين منفعت محرمهاش بيعش را هم حرام كرده است.
پس اولاً شارع در هيچ موردى چنين كارى را نكرده كه ما بخواهيم بگوييم دليل را ببينيم كه آيا از دليل استفاده میشود كه بطور كلى الغاء ماليت شده يا از دليل بطور كلى استفاده نمیشود. ثانياً :اصلاً شارع نمیتواند اين كار را انجام دهد، چون ماليت يك امر عرفى است، و اگر شارع تمام منافع اين را حرام كند نتيجهاش اين است كه از جهت شرعى نسبت به هيچ يك از منافع آن، معامله جايز نيست.
اگر شارع بخواهد ماليت را الغاء كند يعنى چه با حفظ منفعت محلله يا بدون آن؛ بدون منفعت محلله كه ماليت ندارد، ولي اگر با حفظ منفعت محلله است، با حفظ منفعت محلله چطور شارع میتواند الغاء ماليت كند؟ شما نميتوانيد در مورد يك مالى كه منافع محلله دارد بگوييد با اين حال شارع میخواهد الغاء ماليت كند. بله شارع میتواند تمام منافعش را حرام كند،اما اگر گفتيم يك شىء نجس داراى منفعت محلله هست، منفعت محلله يعنى شارع به اعتبار اين منفعت بگويد حلال است، اگر شارع خودش میگويد حلال است پس ديگر نمیتواند الغاء ماليت كند، چرا كه تناقض در خود كلام شارع لازم میآيد. بنابر اين، پس اولاً ما دليلى كه بطور كلي موجب الغاء ماليت از يك شىء شود نداريم. ثانياً با فرض وجود منفعت محلله،چنين دليلى امكان ندارد.
فرمايش مرحوم شيخ(ره)
مرحوم شيخ(ره) در اينجا میفرمايند اين شىء كه نجس است و منفعت محلله دارد عرف میگويد اين منفعت گاهى در حدى است كه اين شيء را بمثابه مال قرار ميدهد كه عرفاً يبذل بازائه المال،و گاهى در اين حد نيست، لا يبذل بازائه المال، مثالى كه براي مورد تجعله مالاً ميزنند همين مثال جلد ميتة و شعر خنزير است، و براى مورد لاتجعله مالاً، خود ميته را مثال میزنند و میفرمايند اگر كسى ميته را براى طعام حيوانات يا عذره را براى كود بفروشد « فان الظاهرأنهالا تعد اموالاً عرفاً».نقد استاد بر مرحوم شيخ(ره)
نظری ثبت نشده است .