درس بعد

مكاسب محرمه/ نوع دوم: آنچه مقصود از آن حرام است

درس قبل

مكاسب محرمه/ نوع دوم: آنچه مقصود از آن حرام است

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۲/۱۶


شماره جلسه : ۸۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • حکم معامله ماده هیاکل عبادت بدون هیات

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


فرع دوم

بحث در فروع مسأله «حرمت بيع هياکل عبادت» بود. فرع اول بيان شد. فرع دوم که در آن دو مطلب مطرح مي شود اين است كه:

اولاً آيا ما از ادله استفاده می‌‌‌‌كنيم كه اگر بيع نسبت به مجموع واقع شود باطل است؛ يعنى مجموع اين بت را بعنوان مبيع قرار دهيم و ثمن در مقابل مجموع اين ماده و هيأت باشد، در نتيجه اگر بگوييم كه آن مقدار ثمنى كه در مقابل هيأت قرار گرفته باطل است، ولي آن مقدارثمنى كه در مقابل ماده قرار گرفته صحيح است.

ثانياً جايى كه بايع از ابتدا می‌‌‌‌گويد من فقط ماده اين را می‌‌‌‌‌‌فروشم و هيأت از ابتدا در دايره معامله قرار نگيرد، مثلاً ماده آن قيمت دارد، مثلاً بُتى است كه مواد آن از طلاست، و قصد دارند فقط طلاى اين را بفروشند و كارى به هيأت ندارند، آيا اين صحيح است يا نه؟


تقريب اول براي مطلب اول

اولين تقريب براي مطلب اول اين است كه لقائل ان يقول كه همانطورى كه در باب «بيع ما يملك و ما لايملك» می‌‌‌‌گوييم اگر كسى شيء مايملك - كه ملك مي شود - را با خنزيرى كه لايملك است با هم بفروشد، فقهاء می‌‌‌‌گويند آن مقدارى كه در مقابل ما لايملك است باطل است و آن مقدار ثمنى كه در مقابل ما يملك بوده صحيح است.
بعبارة اخرى می‌‌‌‌گويند اين بيع، منحل به دو معامله می‌‌‌‌شود ؛ مثلاً هزار تومان داده يك گوسفند با يك خنزير خريده، پانصد تومان در مقابل خنزير بوده و پانصد تومان در مقابل گوسفند، اين معامله انحلال پيدا می‌‌‌‌كند؛ آن مقدارى كه در مقابل خنزير بوده، باطل است و آن مقدارى كه در مقابل گوسفند بوده صحيح است. قائل می‌‌‌‌گويد آيا می‌‌‌‌توانيم نظير اين مطلب را در ما نحن فيه بياوريم و بگوييم كسى كه صنم يا صليبى دارد، آن مقدار پولى كه در مقابل هيأت قرار می‌‌‌‌گيرد باطل است و آن مقدار پولى كه در مقابل ماده قرار می‌‌‌‌گيرد صحيح است. آيا می‌‌‌‌شود چنين حرفى زد؟ نتيجتاً بگوييم ادله دالّ بر تحريم، فقط ناظر به هيأت است، ولي آن مقدار ثمنى كه در مقابل ماده است صحيح باشد.


اشکال تقريب اول

اشكال مهم اين تقريب اين است كه عرفاً در ما نحن فيه «صليب» و «صنم» هر يك وجود واحد دارند، اما در مسأله شاة و خنزير، شاة يك وجود مستقل دارد و خنزير هم يك وجود مستقل دارد، و نتيجه اين وحدت وجود و تعدد وجود اين می‌‌‌‌شود كه عرف در ما نحن فيه نميگويد اين مقدار پول در مقابل ماده است و اين مقدار پول در مقابل هيأت است، اما در مسأله شاة و خنزير، عرف ميگويد اين مقدار پول در مقابل شاة است و اين مقدار پول در مقابل خنزير است. بعبارة أخرى عرف در مسأله ‌‌شاة و خنزير، چون دو وجود مستقل است انحلال بيع را می‌‌‌‌پذيرد اما درما نحن فيه انحلال بيع را نمی‌‌‌‌پذيرد.


تقريب دوم براي مطلب اول

بيان دومى كه اينجا بالخصوص می‌‌‌‌توان گفت اين است كه اصلاً هيأت با قطع نظر از ماده، قابليت اين كه ثمن در مقابل او قرار گيرد ندارد.

بعبارة اخري - فارغ از مسأله وحدت وجود و تعدد وجود که در بيان اول بود، اگر كسى بگويد به نظر ما در ما نحن فيه يك وجود واحد است و در آنجا دو وجود، اين نمی‌‌‌‌تواند فارق بين المقامين باشد، می‌‌‌‌گوييم سلّمنا - جوابى كه می‌‌‌‌دهيم اين است که اين حرف در صورتى است كه خود «هيأت بما هي هيأت» بتواند پولى در مقابل او قرار گيرد، در حالى كه «هيأت بما هي هيأت» چيزى نيست كه در مقابلش پول قرار گيرد. لذا اصلاً اينجا بحثش با «بيع ما يملك و ما لا يملك» فرق مي‌‌کند.


مطلب دوم

مطلب دوم - که عمده در بحث همين است - اين است كه اگر بايع از اول بگويد من قصد فروش ماده را دارم، و فرض كنيد ماده‌‌‌‌اى قيمتى هم دارد، آيا ماده‌‌ا‌‌ى كه داراي چنين هيأتى است، اما بايع قصد ندارد اين هيأت را متعلق معامله قرار دهد، بلکه خود اين ماده را مبيع قرار مي دهد، آيا معامله درست است يا خير؟ اينجا از يك طرف ممكن است بگوييم ادله تحريم شامل اين مورد نمی‌‌‌‌شود، ادله تحريم می‌‌‌‌گويد جايى كه «صنم» يا «صليب» بفروشيد، اما اينجا «صنم» يا «صليب» نفروخته، بلکه ماده را فروخته است، لذا مي گوييم ادله تحريم شامل اين مورد نمی‌‌‌‌شود يا اصلاً انصراف از اين مورد دارد، در نتيجه اين معامله صحيح است.


نقل فرمايش مرحوم کاشف الغطاء(ره)

مرحوم شيخ(ره) دركتاب مكاسب ابتدا فرموده‌‌اند اگر هيأت منافع مشترك داشته باشد بقصد منفعت محلله مانعى ندارد - كه آن را بيان می‌‌‌‌كنيم - اما در ادامه می‌‌‌‌فرمايند: مرحوم كاشف الغطاء(ره) فرموده اخبار و اجماع دلالت برتحريم دارد و از اين اخبار و اجماع استفاده می‌‌‌‌كنيم «لا فرق بين قصد المادة و الهيأة» يعني چيزى كه صنم است چه قصد مجموع را كنيد يا قصد ماده به تنهايى را كنيد، از نظر روايات بين اينها فرقى وجود ندارد.


نقد مرحوم شيخ(ره) بر کاشف الغطاء(ره)

شيخ انصارى(ره) در تعليقه‌‌اى كه بر كلام كاشف الغطاء(ره) دارد، فرموده مراد از «قصد ماده» چيست؟ اگر مقصود از «قصد ماده» اين باشد که چون اين ماده، يك ماده نفيس و با ارزشى است اين انگيزه و داعى براى معامله است، اما معامله در مقابل مجموع قرار گرفته است، يعني آنچه داعى شده که مشتري اين بت را بخرد ماده است، می‌‌‌‌فرمايد استظهارى كه از اخبار و اجماع كرديد حسن است، يعنى معامله باطل است. اما اگر مراد اين باشد كه فقط ماده مبيع قرار گيرد مثل اينكه بتى دارد چوبى است، بگويد «بعتك خشب هذا الصنم»، من چوب اين بت را به شما فروختم، در اينجا حكم به بطلان مشكل است و ادله تحريم چنين موردى را شامل نمی‌‌‌‌شود.

براى اينكه اينجا كه می‌‌‌‌گويد خود اين خشب را فروختم، مبيع خشب است نه بت و صليب، و فرض کرديم خود اين ماده هم ماليت دارد. فقهاء مي گويند اگر كسى صنمى يا صليبى را غصب كند و بعد اتلاف كند، شخص غاصب، ضامن ماده آن است. ضمان در جايى است كه ماليت داشته باشد. معلوم می‌‌‌‌شود كه اين ماده با قطع نظر از هيأت، خودش ماليت دارد، اگر ماليت نداشت «من اتلف مال الغير فهو له ضامن» شامل آن نمي شد. پس اين را شيخ(ره) براى اين مؤيد می‌‌‌‌آورد كه می‌‌‌‌شود كسى فقط ماده را بفروشد، چون ماده‌‌ ماليت دارد.

و اين خارج از اجماع و روايات دالّ بر تحريم است.

برخى گفتند اين مسأله ضمان را كه فقهاء قائل هستند در جايى است كه تدريجى باشد، يعنى كسى صليبى را غصب كند، اول هيأت آن را از بين ببرد، بعد به تدريج ماده آن را از بين ببرد، اين جا فقهاء می‌‌‌‌گويند كه اين ضامن است والا اگر دفعة واحده اين صليب را از بين ببرد، كسى قائل به ضمان نيست.

شيخ(ره) می‌‌‌‌فرمايند اين حرف باطلى است. فقهاء گفته‌‌‌‌اند اگر ماده‌‌اش داراى قيمت باشد، چه دفعة از بين ببرد و چه تدريجاً از بين ببرد نسبت به ماده ضامن است. درباب اين ضمان برخى اين احتمال را داده‌‌اند كه ضمان ماده در جايى مطرح است كه امكان اتلاف‌‌ هيأت با حفظ ماده باشد، اگر بشود هيأت را اتلاف كرد و ماده را نگهداشت ضمان هست، اما جايى كه اگر كسى بخواهد هيأت را از بين ببرد بايد ماده را هم از بين ببرد، ضمان در كار نيست، براى اينكه اتلاف اين شئ شرعاً واجب است وشارع اذن در اتلاف داده است.


فرمايش محقق خوئي(ره)

مرحوم آقاى خوئى(ره) دركتاب مصباح الفقاهة فرموده‌‌اند كه بعضى گفته‌‌اند ممكن است شارع در اينجا اتلاف اين مال را واجب كرده باشد اما ضمان هم داشته باشد، نظير اين كه در سال قحطي، که انسان از گرسنگى تلف می‌‌‌‌شود، شارع اجازه داده مال غير را بخورى و اتلاف كنى اما حكم به ضمان كرده است.

قايل مي گويد در مانحن فيه اگر شارع اجازه داده که صليب يا صنمى را اتلاف كنيد، منافات ندارد كه ضامن اين مال هم باشيد. آيا می‌‌‌‌توانيم مانحن فيه را به سال قطحى قياس کنيم؟ ايشان فرموده اند كه «بين المقامين فرق واضح»، چون در سال قحطى مسأله اضطرار و ضرورت است و «الضرورات تتقدر بقدرها»، اگر شخصي اضطرار پيدا كرد كه بدون اذن غير، در مال غير تصرف كند، اضطرار اين مقدار را بر می‌‌‌‌دارد و می‌‌‌‌گويد حالا كه گرسنه هستى و دارى از گرسنگى می‌‌‌‌ميرى و الان مالك آن را هم نمی‌‌‌‌بينى يا حتي اگر مالكش هست، لازم نيست از او اجازه بگيرى، بردار و بخور. اضطرار، حكم تكليفى را بر می‌‌‌‌دارد اما حكم وضعى را بر نمي دارد، شما مال مردم را خوردى و بعداً بايد پولش را بدهى.

اضطرار به مقدارى كه شما اضطرار دارى رافع است اما نسبت به ضمان رافع نيست. اما درمانحن فيه شارع امر به اتلاف كرده، فرض اين است که امر به اتلاف لا يمكن الا باتلاف المادة، حال كه شارع اجازه داده، اگر ماده را اتلاف كرديد، ضمانى در كار نيست.

خلاصه بحث: در مطلب دوم گفتيم اگر بايع فقط ماده را بفروشد، كاشف الغطاء(ره) فرموده معامله باز هم باطل است. شيخ انصارى(ره) فرموده بطلان معامله مشكل است و تأييد ‌‌آورد به اينكه اگر غاصبى اين را ماده را اتلاف كند ضامن اين ماده است. براى ضمان هم نكاتي را بيان كرديم و اينکه ضمان كشف می‌‌‌‌كند كه ماده ماليت دارد، ماليت كه داشت می‌‌‌‌توان روى آن معامله انجام داد.

اينجا يك نكته‌‌‌‌اى هست و آن اينکه؛ آن رواياتى كه مي فرمود كسى چوب را بفروشد كه ديگرى از آن صليب درست كند «من باع خشباً ليعمل صلباناً» امام(ع) فرمود «لا يجوز»، در اينجا كه اين چوب خودش اين هيأت (بت) را بالفعل دارد، به طريق اولى ممنوع است.

شارع نمی‌‌‌‌خواهد چيزى كه داراى اين هيأت است نقل و انتقال شود، مگر اينکه به قصد شكستن بخرد يا بفروشد که گفتيم مانعى ندارد. اما اگر چنين قصدى دركار نيست، چيزى كه الان عنوان صنم و صليب را دارد اما می‌‌‌‌خواهيم ماده آن را بفروشيم؛ اول گفتيم بعيد نيست كه ادله انصراف از اين داشته باشد، چون اينجا بيع الصنم نيست بلکه بيع الماده است، ولى بالاخره اين ماده در ضمن اين هيأت است و با اين هيأت به ديگرى منتقل می‌‌‌‌شود، اينجا بعيد نيست كه بگوييم جايز نيست يا بگوييم جايى كه كسى چوب را می‌‌‌‌فروشد به قصد اينكه مشترى صليب درست كند باطل و حرام است.

و صل الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.


برچسب ها :

بيع ما يملك و ما لايملك بیع هیاکل عبادت حکم معامله ماده هیاکل عبادت بدون هیات بیع ما لا یملک فروش صلیب به قصد ماده عدم فرق بین قصد ماده وهیئت در بیع هیاکل عبادت ضمان از بین بردن ماده هیاکل عبادت عدم شمول ادله تحریم نسبت به بیع ماده هیاکل احتمالات در ضمان ماده هیاکل عبادت ملازمه بین بیع ماده و هیئت

نظری ثبت نشده است .