درس بعد

اجتهاد و تقلید

درس قبل

اجتهاد و تقلید

درس بعد

درس قبل

موضوع: اجتهاد و تقلید


تاریخ جلسه : ۱۳۸۳/۱۲/۱۸


شماره جلسه : ۵۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • اشكال سوم: حجيت بينه در موضوعات حسيه

  • نقد و بررسي مرحوم خوئي(ره) از اين اشکال

  • 2- روايت عَبْد اللهِ بْنِ سُلَيْمَان

  • اشکالات سندي بر اين روايت

  • نكته: شرط قبول شهادت اهل خبره

  • کفايت شهادت عدل يا ثقه واحد

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مطالب گذشته

بحث در اين روايت مسعدة بن صدقة بود، كه آيا از اين روايت مي‌توانيم حجيت بينه را استفاده كنيم يا نه؟ بعد از اينكه بحث سندي و دلالي اين روايت را ذكر كرديم، عرض كرديم که مجموعاً سه اشكال بر اين روايت وارد شده، اشكال اول و اشكال دوم را بيان كرده و جوابش را هم ذكر كرديم.

اشكال سوم: حجيت بينه در موضوعات حسيه

اشكال سومي كه در كلمات وجود دارد اين است كه اگر از اين روايت حجيت بينه را هم استفاده كنيم، اما آن چه مسلم است اين است که بينه در موضوعات حسّيه حجيت دارد.

اگر بينه شهادت دهند به اينكه در اينجا اين دم است، اگر بينه بر يك امر حسي شهادت دادند، خوب براي ما قابل قبول است، اما اگر بينه بر اجتهاد يا اعلميت شهادت دادند، اجتهاد يا اعلميت عنوان امر حسي را ندارند، تا قول بينه و عدلين در مورد آن حجت باشد، بلكه يك امر حدسي است، يعني انسان وقتي مي‎بيند که كسي درس مي‎خواند و درس مي‎گويد، كتاب مي‎نويسد، بعضي از مطالبش را مي‎بيند، حدس مي‎زند كه او اجتهاد دارد و يا يقين پيدا مي‎كند به اينكه او اجتهاد دارد، اما اجتهاد يك امر حسي نيست، كه بخواهد بر آن شهادت بدهد.

نقد و بررسي مرحوم خوئي(ره) از اين اشکال

در اينجا در مقام جواب برخي از بزرگان مثل مرحوم آقاي خوئي(ره) (تنقيح، جلد اول، صفحه 175) فرموده‎اند: قبول داريم كه اجتهاد يا اعلميت از امور حسي نيست، اما از امور حدسي قريب الي الحس است، ضابطه‎ي امر حسي هم اين است که در محسوسات احتمال خطا خيلي كم است، مثلا وقتي که مي‎بينيد که زيد به کسي مي‎زند، شهادت مي‎دهيد كه كه زيد زد و احتمال اينكه در ديدنتان خطا كرده باشيد، اصلاً قابل اعتنا نيست.

ايشان فرموده‌اند: در اين باب اجتهاد و اعلميت هم كسي كه به اجتهاد يا اعلميت كسي شهادت مي‎دهد، اين هم «يقل فيه الخطاء»، خطا در آن كم است و اين طور نيست كه بگوييم: اگر پنج نفر شهادت دادند كه کسي مجتهد است، شايد چهار تايشان اشتباه كنند، چون بالاخره اين هم مقدماتي دارد، كه آن مقدمات غالباً انسان را به اين نتيجه مي‎رساند، كه مثلا زيد داراي اجتهاد است.

مي‎خواهيم بگوييم: درست است که اجتهاد حدسي است، يعني قابل حس نيست، كه آدم ببيند اين مجتهد است، ولي يك حدسي است كه قريبهٌ الي الحس، قريب به حس است، ضابطه‌‌اش هم اين است كه در محسوسات احتمال خطا خيلي كم است، در اينجا هم احتمال خطا خيلي كم است.

جمع بندي استاد محترم در استدلال به اين روايت

بنابراين نتيجه اين شد كه اشكال سومي هم كه بر اين روايت گرفته شده، اشكال واردي نيست. حال كه جواب اين سه اشكال روشن شد، نتيجه مي‎گيريم كه بينه در تمام موضوعات حجيت دارد.

پس ذيل روايت مَسْعَدَة بْنِ صَدَقَة را به ذهن بسپاريد كه اگر گفتند: چه دليلي براي حجيت بينه داريم؟ بلافاصله بفرماييد: «الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ»، که ذيل اين روايت يك ضابطه كلي براي حجيت بينه است.

همچنين گفتيم که در اين روايت وقتي که مي‎گويد: «أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ»، كلي است، يعني از آن استفاده مي‎شود که بينه در همه موضوعات خارجيه حجيت دارد، كه طبق بياني كه در جواب از اشكال سوم گفتيم، بينه در تمام موضوعات حسيه يا قريب الي الحس حجيت دارد، آن‌وقت ما نحن فيه، يعني شهادت در اجتهاد يا اعلميت هم از اين قبيل است.

2- روايت عَبْد اللهِ بْنِ سُلَيْمَان

روايت ديگر روايت عَبْد اللهِ بْنِ سُلَيْمَان (وسائل الشيعه، جلد 25، صفحه 118، باب 61 از ابواب اطعمه المباحه، حديث دوم) است كه آن را هم به اين روايت ضميمه كرده‌اند که «وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ(ع) فِي الْجُبُنِّ»، از امام صادق(عليه السلام) راجع به پنير سوال كردند، كه مثلاً شك داريم كه آيا اين حلال است يا نه؟ و حضرت در جواب فرمودند: «قَالَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى يَجِيئَكَ شَاهِدَانِ يَشْهَدَانِ أَنَّ فِيهِ مَيْتَةً»، هر چيزي حلال است، تا اينكه دو شاهد عادل شهادت دهد كه در آن ميته است.

از اين روايت هم استفاده مي‎شود كه «حَتَّى يَجِيئَكَ شَاهِدَانِ» كليت دارد و بينه اختصاص به ميته و جبن و اينها ندارد، بلکه در همه موضوعات خارجيه حجيت دارد.

اشکالات سندي بر اين روايت

مرحوم آقاي خوئي(ره) در كتاب تنقيح فرموده‌اند: «ان سندها غير قابل للاعتماد عليها»، سندش قابل اعتماد نيست، لذا اين روايت را به عنوان مؤيد روايت مَسْعَدَة بْنِ صَدَقَة قرار مي‎دهيم، چون سندش قابل اعتنا نيست، چون اكثر افرادي كه در اين روايت قرار گرفته‌اند، افراد مشترك و مردد هستند.

مثلاً أَحْمَد بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيّ مردد بين دو نفر است، يعني بين احمد بن محمد ابن سعيد ابن عقده و احمد بن محمد العاصمي، كه قرائني وجود دارد كه در اين روايت، مراد احمد ابن محمد العاصمي است. البته اين دو احمد، چه آن ابن عقده و چه آن العاصمي هر دو توثيق شده‎اند.

مُحَمَّد بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيّ هم ثقه است، اما مُحَمَّد بْنِ الْوَلِيد مشترك بين چهار نفر است، يعني بين محمد ابن وليد البجلي، محمد ابن وليد ابن خالد الكوفي، محمد ابن وليد السيرفي و محمد ابن الوليد الكرماني مشترك است.

أَبَان بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَن هم اصلاً توثيق ندارد، تا مي‎رسيم به عَبْد اللهِ بْنِ سُلَيْمَان، که اين هم مشترك بين دو نفر است، كه اين دو نفر، هيچ كدام توثيق ندارند، يعني بين عبدالله ابن سليمان السيرفي و عبدالله بن سليمان العامري مشترك است.

لذا چون در سند اين روايت مشترك هست و كساني هم كه توثيق ندارند هستند، اين روايت از نظر سند قابل اعتناء نيست، بنابراين اين روايت را به عنوان مؤيد قرار دادند.

نتيجه بحث اين شد که تا به حال روشن كرديم كه براي شناخت اجتهاد يا اعلميت، راه اول علم وجداني است، انسان خودش علم پيدا كند و راه دوم هم بينه است.

نكته: شرط قبول شهادت اهل خبره

نكته‎اي كه اينجا بايد مطرح شود، که در كلمات هم وجود ندارد، اين است که اين دو نفر شاهدي كه شهادت مي‎دهند، اگر خودشان علم پيدا كردند، يعني خودشان اهل خبره‌اند، بررسي كرده و علم پيدا كردند كه زيد مجتهد است، بعد از اينكه بررسي كرده و علم پيدا كردند شهادت دادند، مسلماً اين شهادت فايده دارد.

اما اگر خود اينها علم نداشتند، بلکه دو نفر ديگر بر اينها شهادت داده بودند، مثلاً دو نفر نزد من شهادت دهند كه زيد مجتهد است، حال من و يك كس ديگر بر اجتهاد زيد نزد ديگري شهادت بدهيم، اين شهادت ديگر به درد نمي‎خورد، يعني اينكه در اينجا مي‎گوييم: بينه كافي در اثبات اجتهاد است، يعني دو نفر عادلي كه خودشان اهل خبره باشند و بلاواسطه باشند، و الا اگر بخواهيم شهادت بدهيم، مي‎توانيم شهادت بر شهادت بدهيم، اما نمي‎توانيم شهادت دهيم که زيد مجتهد است، چون خودم اجتهاد او را احراز نكرده بودم.

پس تنها مي‎توانم بر شهادت ديگران شهادت بدهم، که مي‎رود در اين باب كه آيا ادله حجيت بينه شهادت بر شهادت را هم شامل مي‎شود يا نه؟ همان طور كه مي‎گويد: بينه بلاواسطه حجيت دارد، آيا بينه مع الواسطه را هم مي‎گيرد يا نه؟ كه اين هم بحثي است كه اصلاً خود همين حجيت بينه يكي از قواعد فقهيه خوب است، كه بايد ان شاء الله آقايان در جاي خودش اين بحث را ببينند.

کفايت شهادت عدل يا ثقه واحد

در اينجا فرع ديگري است كه اگر يك نفر عادل شهادت داد بر اينكه زيد مجتهد است، يا يك نفر موثق شهادت داد، يعني ديگر بينه‎اي نداشتيم، چون قوام بينه به تعدد است، يك نفر خبر داد كه زيد مجتهد است، که آن يك نفر هم يا عادل است و يا موثق.

حال بحث اين است كه آيا خبر عدل يا ثقه واحد در موضوعات كافي است يا نه؟ همان طور كه در باب اخبار كافي است، يعني همان طور که در باب اخبار، زراره مي‎گويد: «قال الصادق(عليه السلام) كذا» و مي‌گوييد: خبر عدل واحد يا خبر ثقه واحد در باب رواياتي كه از ائمه(عليهم السلام) نقل مي‎شود حجيت دارد، يا موارد ديگري هم در فقه داريم كه فقهاء مي‎گويند: اگر يك عدل واحد يا ثقه واحد خبر داد به اينكه وقت داخل شده، همين كافي است، يا اگر بايع خبر داد به اينكه وزن اين مثلا ده كيلو است، مي‎گويند: كافي است، يا مثلاً اگر يك نفر به وكيل بگويد كه تو را عزل كردند، اين كافي است.

پس در فقه مواردي داريم و اصلاً عرض كرديم که عمده‎اش هم در باب خبر واحد است، که تمام اصوليين مي‎گويند: خبر عدل واحد يا ثقه واحد در باب خبر از معصوم(عليه السلام) و نقل كلمات معصوم(عليهم السلام) حجيت دارد، حال بحث در اين است كه آيا در باب اجتهاد و اعلميت هم اين كافي نيست يا نه؟ در باب اجتهاد و اعلميت هم اگر عدل يا ثقه واحد خبر داد به اينكه مثلا زيد مجتهد است و يا اعلم است، آيا اين كفايت مي‎كند يا نه؟

در اينجا مجموعاً در كلمات فقهاء سه دليل بر كفايت خبر عدل يا ثقه واحد در باب اجتهاد و اعلميت اقامه شده، که بايد اين سه دليل را بررسي كنيم که آيا اين سه دليل تام است يا نه؟ که اگر اين سه دليل تام بود، نتيجه مي‎گيريم كه خبر عدل واحد در موضوعات اين هم حجيت دارد.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

اجتهاد و تقليد راه‌های احراز اجتهاد و اعلمیت اثبات اجتهاد و اعلمیت با شهادت دو عادل خبره استدلال به روایات برای حجیت بینه در احراز اجتهاد دلالت روایت مسعدة بن صدقه بر حجیت بینه حجیت بینه در تمام موضوعات حسی و قریب به حس تایید حجیت بینه با روایت عبدالله بن سلیمان ضعف سندی روایت عبد الله بن سلیمان شرط عدم واسطه برای قبول شهادت اهل خبره بر اجتهاد شخص کفایت یا عدم کفایت خبر واحد در اثبات اجتهاد و اعلمیت

نظری ثبت نشده است .