درس بعد

اجتهاد و تقلید

درس قبل

اجتهاد و تقلید

درس بعد

درس قبل

موضوع: اجتهاد و تقلید


تاریخ جلسه : ۱۳۸۳/۱۲/۲۲


شماره جلسه : ۵۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه مطالب گذشته

  • امکان رادعيت خبر واحد از سيره

  • دليل دوم بر کفايت عدل يا ثقه واحد در اثبات اجتهاد

  • دفع يک اشکال توسط مرحوم حكيم(ره)

  • نقد و بررسي کلام مرحوم حكيم(ره)

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مطالب گذشته

عرض كرديم كه مرحوم آقاي خوئي(قدس سره) فرموده‌اند: اجتهاد با خبر عدل واحد يا ثقه واحد هم ثابت مي‎شود و در دنباله به سيره عقلائيه تمسک کرده‌اند، که بر اين است كه در موضوعات به خبر عدل واحد اكتفاء مي‎كنند و روايت مَسْعَدَة بْن صَدَقَة هم صلاحيت براي رادعيت ندارد.

در مقابل فرمايش ايشان، فرمايش والد معظم ما(دام ظله) را عرض كرديم، كه ايشان فرموده‌اند: روايت مَسْعَدَة بْن صَدَقَة، با آن توضيحي كه در بحث ديروز عرض كرديم، صلاحيت براي رادعيت از سيره را دارد.

امکان رادعيت خبر واحد از سيره

يك نكته‎اي را که مي‎خواهيم بيان كنيم، كه معمولاً در كلمات ملاحظه نشده، اين است كه اگر بپذيريم كه سيره عقلائيه‎اي داريم و بپذيريم كه موثقه مَسْعَدَة بْن صَدَقَة عنوان رادعيت دارد، سوال اساسي اين است که آيا با يك خبر واحد مي‎توانيم رادعيت نسبت به سيره را ثابت كنيم؟

مثلاً يك سيره قطعيه مستمره بين جميع عقلاء هست، حال شارع مقدس مي‎خواهد با اين سيره به نظر نفي و منفي نگاه كند و آن سيره را منع كند، سوال اين است كه آيا با يك خبر واحد كه داراي شرائط حجيت هست، مي‎توانيم بگوييم كه اين رادع از سيره مي‎تواند باشد يا اينکه بگوييم: به خا طر اينكه سيره امر شايع و رايجي در بين عقلاء و مردم است، هر جا شارع بخواهد با سيره‎اي برخورد كند، بايد مناسب با وزان آن سيره منع داشته باشد و لااقل در چند جا به مناسبت‌هاي مختلف نسبت به اين سيره منع كرده باشد؟

حالا مي‎خواهيم ببينيم که روايت مَسْعَدَة بْن صَدَقَة كه آقاي خوئي(ره) فرموده: اصلاً رادع نيست و بعضي از بزرگان هم فرموده‌اند: رادع هست، بر فرض رادعيت آيا يك خبر واحد مي‎تواند راع از يك سيره به اين عظمت باشد؟

از يك جهت مي‎توانيم بگوييم كه خبر واحد نمي‎تواند رادع از سيره باشد، براي اينکه ردع بايد در حدي باشد كه براي مخاطبين و مردم مشهود باشد، اگر بخواهيم بگوييم: شارع ردع كرده، بايد در حدي باشد كه اكثريت مردم اين را بفهمند، لذا با يك خبر واحد بخواهد سيره ردع شود، اين كافي نيست.

از طرف ديگر مي‎گوييم: ادله حجيت خبر واحد شاملش مي‎شود و مي‎گوييم: «هذا خبرٌ واحدٌ حجتٌ»، که از آثار حجيت اين است كه مي‎تواند رادعيت نسبت به سيره عقلائيه داشته باشد.

ظاهر اين است كه فقهاي ما در اين معنا ديگر ترديد ندارند، كه خبر واحد مي‎تواند رادع از سيره باشد و دليلشان هم همين است كه ادله حجيت خبر واحد شامل آن مي‎شود، خصوصاً در ما نحن فيه که امام(عليه السلام) در مقام القاء يك ضابطه كليه است و همين كه در مقام بيان ضابطه است، اين ديگر قطعاً در ردع از سيره عقلائيه كفايت مي‎كند.

پس نتيجه مي‌گيريم که اين روايت مَسْعَدَة بْن صَدَقَة از نظر دلالت صلاحيت براي رادعيت نسبت به سيره را دارد و اين نكته‎اي هم كه امروز عرض كرديم، تكميل براي همين مطلب بود.

دليل دوم بر کفايت عدل يا ثقه واحد در اثبات اجتهاد

دليل دوم بر حجيت خبر واحد ثقه در موضوعات، دليلي است كه مرحوم آقاي حكيم(قدس سره) در كتاب مستمسك بيان کرده‌اند. ايشان هم مثل مرحوم آقاي خوئي(ره) مدعايشان اين است كه اجتهاد با خبر واحد ثقه هم ثابت مي‎شود.

ايشان فرموده‌اند: ادله‎اي كه بر حجيت خبر واحد در احكام كليه دلالت مي‎كند عموميت دارد، وقتي ادله خبر واحد را مي‎بينيم، بر طبق آن نتيجه مي‎گيريم که خبر واحد در باب احكام حجيت دارد و اين نتيجه عموميت دارد، يعني اعم از خبري كه بالمطابقه دلالت بر حكم كلي الهي كند، مثل اينكه زراره مي‎گويد: «قال الصادق(عليه السلام) صلاة الجمعه كذا»، يا بالالتزام دلالت بر حكم الهي كند، مثل ما نحن فيه.

وقتي مثلا زيد مي‎گويد: «خالد مجتهدٌ»، اين بالالتزام دلالت دارد بر اينكه آنچه را كه او از ادله استنباط كرده، به عنوان حكم الهي است و براي شما حجيت دارد.

پس مي‌گوييم: دو بحث است؛ يك بحث اين است كه اصلاً خود ادله دال بر حجيت خبر واحد به دلالت مطابقي دلالت بر حجيت خبر در موضوعات دارد يا نه؟ الان اين را نمي‎خواهيم عرض کنيم، بلکه بر فرض اينكه ادله حجيت خبر واحد، تنها بر حجيت در احكام دلالت كند، مرحوم آقاي حكيم(ره) ‎فرموده: اين عموميت دارد، يعني چه به دلالت مطابقي بر حكم دلالت كند يا به دلالت التزامي، که توضيحش را عرض كرديم.

در ما نحن فيه وقتي كسي مي‎گويد: زيد مجتهد است، مدلول مطابقيش وجود اجتهاد است و مدلول التزاميش اين است كه آن حكمي كه نظر اين مجتهد به آن منجر شده، «حكمٌ الهيٌ يجب اتباعه».

دفع يک اشکال توسط مرحوم حكيم(ره)

بعد مرحوم آقاي حكيم(ره) در اينجا «ان قلت و قلت»ي را مطرح كرده فرموده‌اند: اگر كسي بگويد: ادله حجيت خبر واحد، تنها خبر حسي را شامل مي‎شود، مثلا زراره خدمت امام صادق(عليه السلام) نشسته و امام هم چيزي فرموده، زراره هم که شنيده، آن را نقل كرده، اما خبرهاي حدسي را شامل نمي‎شود و اجتهاد يك امر حسي نيست، بلکه يك امر حدسي است.

مرحوم آقاي حكيم(ره) در جواب فرموده‌اند: إخبار از خود اجتهاد، از قبيل خبر حسي است، که شايد مقصودشان اين باشد كه قريب به حس است.

انسان وقتي مي‎بيند که يك كسي قواعد و مباني در ذهنش است، فرضاً آدم عادلي هم است و دروغ نمي‎گويد، وقتي ديديم که اهل مبناست و صاحب نظر است، مي‎گوييم: بله اين مجتهد است.

خوب گاهي اوقات از انسان سوال مي‎كنند که مبناي شما مثلا در باب اجتماع امر و نهي چيست؟ اصلاً انسان اين بحث را هم نديده و كار هم نكرده، همين طور خداي نكرده يك چيزي مي‎گويد، اين واقعاً از چيزهايي است كه خيلي خطر دارد، مخصوصاً ما بايد خيلي مراقب باشيم، هنوز بحثي را اصلاً از جهت اجتهادي نديديم، نمي‎دانيم چه اشكالي دارد، حال بگوييم: ظاهر اين است، اظهر اين است، جايز است، ممتنع است، اينها همه مسئوليت اخروي دارد.

ايشان فرموده‌اند: إخبار از اجتهاد، از قبيل إخبار از امور حسيه است، بله آن حكم الهي كه مجتهد به آن رسيده از روي حدس است، يعني ديگر حسي نيست، اما اين ضرري به حجيت خبر نمي‎رساند.

بنابراين مرحوم آقاي حكيم(ره) فرموده‌اند: كه إخبار از اجتهاد، مثل إخبار از قول امام(عليه السلام) است، همان طوري كه مي‎گوييم: ادله حجيت خبر واحد شامل إخبار از قول امام(عليه السلام) مي‎شود، شامل خبر از اجتهاد هم مي‎شود.

در آخر فرموده‌اند: از همين جا در باب علم رجال مي‎گوييم: اگر يك نفر هم راوي را توثيق كرد، توثيق يك شخص ثقه واحد هم كافي است، چون ادله حجيت خبر واحد شاملش مي‎شود و مي‎گويد: هر خبري كه بالمطابقه يا بالتزام بر حكم الهي دلالت كند حجيت دارد.

وقتي مي‎گوييد: اين راوي ثقه است، بالالتزام دلالت مي‎كند كه آن حكم الهي هم كه از طريق اين راوي به شما رسيده حجت باشد.

لذا اين بحثي كه در علم رجال مطرح مي‎شود كه آيا در تعديل، تعديل شخص واحد هم كافي است يا اينكه تعديل كننده بايد بينه يا دو نفر باشند؟ بحث اصليش همين جا است، که ايشان فرموده‌اند: توثيق شخص واحد در باب علم رجال هم كافي است.

نقد و بررسي کلام مرحوم حكيم(ره)

در اينجا والد بزرگوار ما(دام ظله) در تفصيل الشريعه سه جواب از مرحوم آقاي حكيم(ره) داده‌اند.

جواب اول

جواب اول ايشان اين است که مي‎فرمايند: قبول داريم كه ادله حجيت خبر واحد، اصلاً اختصاص به احكام ندارد و «صدق العادل» هم در باب احكام است هم در موضوعات، حتي بعضي از ادله حجيت خبر واحد، مثل سيره عقلاء را قبول داريم که هم در احكام است هم در موضوعات.

نيازي نيست كه آن را به احكام منحصر كنيم، بعد بگوييم: هم مدلول مطابقي و هم مدلول التزامي در آيه نباء، كه يكي از ادله حجيت خبر واحد هست، حجت است، براي اينکه اصلاً بحث در آيه نباء، در مورد موضوع بوده، که آن شخص فاسق از ارتداد بني المصطلق را خبر داد.

بنابراين ايشان مي‎فرمايند: ما اصلاً ترديدي نداريم که ادله حجيت خبر واحد شامل موضوعات هم مي‎شود لكن گفتيم كه رادع داريم، درست است که ادله حجيت خبر واحد در موضوعات هم حجيت دارد، اما اين روايت مَسْعَدَة بْن صَدَقَة، حال به تعبير من نسبت به سيره عقلائيه عنوان رادعيت دارد و نسبت به ساير ادله عنوان حاكم.

لذا با وجود اين روايت مَسْعَدَة بْن صَدَقَة ديگر نمي‎توانيم در اينجا بر طبق عموم ادله حجيت خبر واحد يا عموم سيره عقلائيه عمل كنيم.

جواب دوم

جواب دوم ايشان اين است که مي‎فرمايند: اينکه مي‌گوييد: إخبار از اجتهاد به دلالت التزامي دلالت بر إخبار از حكم الهي دارد، خوب ممكن است كسي مجتهد باشد، اما بالفعل استنباطي نكرده باشد، که قبلاً هم گفتيم که ممكن است که کسي ملكه اجتهاد را داشته باشد، اما مجال پيدا نكرده بر اينكه اجتهاد كند، خوب در اينجا چطور مي‎توانيم بگوييم که إخبار از اجتهاد، به دلالت التزامي إخبار از حكم الهي است؟

جواب سوم

جواب سوم ايشان اين است که مي‎فرمايند: بين إخبار از اجتهاد و إخبار زراره از قول امام(عليه السلام) يك فرق خيلي روشني وجود دارد، كه در إخبار از قول امام(عليه السلام) اصلاً قول امام مغفول عنه است و آنچه كه مد نظر هست، همان حكم الهي است.

امام(عليه السلام) واسطه در بيان اين حكم است، لذا خيلي مورد توجه واقع نمي‎شود، يعني وقتي مي‎گوييد: زراره گفت: «قال الصادق(عليه السلام) صلاة الجمعة كذا»، ديگر امام(عليه السلام) خيلي مد نظر قرار نمي‎گيرد.

اما در اينجا وقتي إخبار از اجتهاد مي‎دهيم، آنچه كه اولاً و بالذات مد نظر هست، همين اجتهاد است، اصلاً آن مسئله حكم الهي، ولو به مدلول التزامي هم باشد مد نظر نيست.

پس نسبت بين إخبار از اجتهاد و إخبار از قول امام(عليه السلام) نسبت عكس است، در إخبار از قول امام(عليه السلام)، آنچه كه مد نظر قرار مي‎گيرد همان چيزي است كه عنوان حكم الهي را دارد، اما در إخبار از اجتهاد خود همين موضوع خارجي مد نظر و مورد توجه است.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

اجتهاد و تقليد راه‌های احراز اجتهاد و اعلمیت کفایت یا عدم کفایت خبر واحد در اثبات اجتهاد و اعلمیت ادله کفایت خبر عدل یا ثقه واحد برای احراز اجتهاد امکان رادعیت خبر واحد از سیره عقلائیه اطلاق ادله حجیت خبر واحد در احکام ولو به دلالت التزامی نظر مرحوم حکیم بر شباهت إخبار از اجتهاد با إخبار از قول امام کفایت توثیق راوی توسط ثقه واحد حکومت روایت مسعده بر ادله حجیت خبر واحد عدم دلالت التزامی إخبار از اجتهاد بر إخبار از حکم الهی

نظری ثبت نشده است .